1401/08/22
بسم الله الرحمن الرحیم
قاضی القضاه/شروط قاضی /شروط قاضی
موضوع: شروط قاضی/شروط قاضی / قاضی القضاه
سه وصف انفسی دیگر که باید قاضی القضاة دارا باشد
یکی دیگر از مواصفات انفسی قاضی القضاة آن است که باید از ویژگی های روحی بایسته برای حسن تدبیر و انجام امور ریاست قوة قضائیة برخوردار باشد. دوم اینکه از خصائل اخلاقی والا که درخور راهبری شؤون این جایگاه است بهره مند باشد سوم اینکه حالات معنوی و خصائص درونی درخور این جایگاه را دارا باشد. با این سه وصف مواصفات انفسیه قاضی القضاة را هم به پایان می بریم و به سراغ اوصاف جسمی قاضی القضاة می رویم. فقها هماره برای قاضی از هشت وصف گفتگو می کنند ولی ما کم و بیش بیست وصف را برای قاضی القضاة بر خواهیم شمرد. گرچه هر شرطی که در قاضی بایسته بود را برای رئیس قوة قضائیة هم معتبر دانستیم ولی اوصافی مانند مدیر و مدبر بودن که در قاضی شرط نیستند در قاضی القضاة شرط هستند. یک قاضی عادی شاید در دادگاه بنشیند و بر اساس اجتهاد و عدالت و آشنایی با فرآیند دادرسی در کشمکش ها میان دو سوی دعوی دادگری کند. ولی هنگامی که یک قوه ای پدید می آید که هزاران قاضی و ده ها هزار کارمند در آن تکاپو می کنند و سالانه چند صد هزار پرونده در آن بررسی می شود رئیس این انبوهه اوصافی را نیاز دارد که قاضی عادی به آنها نیازی ندارد و این اوصاف تنها اوصاف مستحبی و ترجیحی و کمالی نیستند. پارهای از این اوصاف وجودی هستند یعنی اگر نباشند آن شخص شایستگی ریاست قوة قضائیة را نخواهد داشت .
»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«
پیشینه تاریخی تأسیس منصب قاضی القضاة
پیش از این در آغاز ورود به جستار فقه القضاء و نظام قضایی و همچنین در مسائل وابسته به ولی امر در قلمرو قضا گفتیم که جداسازی قوا و برپایی یک قوة و کانونی در دولت اسلامی به نام قوه قضاییة از اساس و از نگاه تاریخی یک بازجُست شرعی نیست. اینگونه نیست که اگر جداسازی قوا در حکومتی نبود آن حکومت اسلامی نباشد. بلکه این یک بازجُست عقلائی است. عقلاء امروزه در جهان حکومت را اینگونه اداره می کنند یعنی قوا را به دو یا سه قوة جداسازی می کنند. گرچه در پاره ای از کشورها قوه قضائیه را در پیکر وزارت اداره می کنند. مانند پیش از انقلاب اسلامی که وزیر دادگستری در رأس سامانه قضایی بود و رئیس قوه قضاییة در تراز رئیس قوای مجریه و مقننه در میان نبود یا مانند دیوان عالی آمریکا که رئیس جمهور آمریکا رئیس آن را می گمارد و او بالاترین مقام قضایی و مدیر دستگاه قضایی آن کشور است. از دیدگاه تاریخی نخستین بار در دوره مأمون عباسی مسأله قاضی القضاة به میان آمد. از این روی جداسازی قوا و پایه گذاری قوه قضاییة و جایگاه قاضی القضاة در نهاد و سرشت حکومت دینی نیست. بلکه یکی از عرضیات است و به حسب نیازهای پسینی و إقتضاءات دومین از آنها گفتگو می شود. از همین رو اگر در کشور کوچکی یک حکومت اسلامی برپا گردد و ولی امر در آنجا توان اینکه به تنهایی به کارهای اجرای، قانونگذاری و قضایی بپردازد ناگزیر نیست که سه قوه برپا کند. ولی در کشوری مانند ایران اگر این نگاشت نهادی انجام نگیرد و جداسازی و بخش کردن قوا نشود امور اداره نمی شوند پس به حکم ثانوی واجب است که این جداسازی قوا انجام شود. از این رو پرسمان جداسازی قوا گرچه گفته می شود که ریشه در سخنان افلاطون و کتاب السیاسة ارسطو و مدینه فاضله فارابی دارد ولی واقع امر آن است که جداسازی قوا در پیکر نوین خود، یک پرسمان نوپدید است که در دویست سال اخیر پیدا شده است و در سخنان جان لاک و کتاب روح القوانین مونتسکیو ریشه دارد. این یک آزمون و رویه عقلی نوین بشری است و شدنی است که ایستا و ثابت نباشد. یک امر دینی نیست و رأسا یک حکم شرعی ندارد ولی رو در روی دین هم نیست. «مما لا نص فیه» است. با دلائل عقلیه و اصول عملیه و عمومات می توان برای آن فرنودآوری نمود.
»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«
خصائص روحی لازم برای رئیس قوة قضائیة
ما از اوصاف ذاتیه قاضی القضاة مانند دانش و دادگری و چیرگی در اداره شؤون قضائی گفتگوی پردامنه ای کردیم . جا داشت که از اوصاف انفسی هم گسترده گفتگو کنیم که کدام وصف انفسی وجودی است و با نبود آن شخص شابستگی ریاست قوه قضاییة را نخواهد داشت و کدام کمالی است و بهتر آن است که رییس قوه قضاییه آن را دارا باشد. یا کسی که آن را داشته باشد برای این جایگاه بر دیگران برتری دارد. در اینجا بازجُستی کوتاه پیرامون هر یک از این اوصاف و آیات و روایات آنها پیش می کشیم.
قاضی القضاة باید یک رشته ویژگیهای روحی داشته باشد تا بتواند امور جایگاه قوة قضائیة را به خوبی اجرا کند.
مانند شجاعت، ایستادگی، استواری، بی طرفی، إستقلال رأی، برندگی و مانند اينها
اینها ویژگی های روحی هستند که در شخصیت فرد پای برجا هستند و در هنگام عمل و مدیریت و تدبیر امور آشکار می شوند. رئیس قوة قضائیة باید شجاع باشد و در برابر تبهکاران بایستد. تبهکاران اقتصادی، تبهکاران اخلاقی و تبهکاران اداری همه جا هستند. خواهش نفس و خواسته های انسانی و سودپرستی فردی و حزبی ناگزیر به تباهی انجام می پذیرد. بودن فساد یک امر طبیعی است ولی به ستیز با فساد نرفتن در یک حکومت اسلامی ناهنجار است. از این روی در حکومت معصومین علیهم السلام هم مفاسد بوده است ولی با آن ستیز می شد. دریغ که امروزه گاه با مفسدین برخورد سخت و استواری نمی شود. یک رئیس قوه قضاییة بزدل و ترسو توان ستیز سخت با تبهکاران را نخواهد داشت. انسان حزبی و جناحی توان ریاست قوة قضائیة را ندارد چرا که از خودایستایی و استقلال بی بهره است. باید بی طرفی در قضاء داشته باشد. قاضی باید به اصول اسلام و انقلاب و نظام در دل باورمند و در رفتار ملتزم باشد. اما سودخواهی حزبی و جناحی نباید بر داوری و مدیریت قوة قضائیة تاثیر بگذارد. از این روی شجاعة از اوصاف اساسی رئیس قوة قضائیة است. تنها هم سخن از کشمکش های فردی و داخلی در میان نیست. گاه رییس قوه قضاییة باید یک تصمیم سرنوشت ساز برای کشور و در برابر دشمن بگیرد. برای نمونه تصمیم بگیرد که با نهادها و سازمان های جهانی باید چگونه برخورد کنیم. رئیس قوة قضائیة باید شجاع باشد و از نهادهای خودساخته قدرت های جهانی نترسد. باید بتواند جبهه گیری کرده و تبهکاران وابسته به قدرت های جهانی را دادگاهی کرده و کیفر دهد. بی این اوصاف، دادگری پیروز و کارآمد و آنگونه که سزاوار است انجام نخواهد شد. این اوصاف در قاضی و به طریق أولی در رئیس قوة قضائیة بایسته هستند.
»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«
خصائص أخلاقی لازم برای رئیس قوة قضائیة
همچنین پاره ای از ویژگی های اخلاقی نیز برای قاضی و قاضی القضاة بایسته هستند. قاضی القضاة باید به پاکی های اخلاقی آراسته و از ناپاکی های اخلاقی پیراسته باشد. و این تنها ویژه رئیس قوة قضائیة هم نیست. رؤسای دیگر قوا هم باید این أوصاف را داشته باشند و پاکی های والای اخلاقی که درخور اداره جایگاه آنهاست را دارا باشند
رئیس قوة قضائیة باید رک گو باشد. او دیپلمات نیست که پیچیده و با تعارف سخن بگوید. او باید از روشن گویی و راستگویی لبریز باشد. همه باید این صفات را داشته باشند ولی رییس قوه قضاییة باید به طریق أولی به این صفات آراسته باشد. باید این صفات در نفس او استوار باشد. نباید اگر یکی از بلندپایگان ملک از کارنوشت خویش سرپیچید رئیس قوة قضائیة با او پوشیده سخن بگوید ولی اگر یک شخص عادی سرپیچی کرد با او برنده سخن بگوید. همچنین باید سماحت هم داشته باشد یعنی بزرگوار باشد. امیرالمومنین علیه السلام می فرمایند بلندپایگان را از افراد بیوت صالحه برگزینید. منظور حضرت اشراف نیستند. منظور خانواده های اصیل ، درستکار و دیندار است گرچه تنگدست باشند . رئیس قوة قضائیة باید شرح صدر داشته باشد. سینه او گنجینه رازهای نهانی مردم است. رعایت آبروی افراد و رازداری از بایسته های اخلاقی قاضی است. نباید بر اثر خشم بیانیه نابجا بر زیان کسی بدهد. یا راز کسی را آشکار کند. رئیس قوة قضائیة باید فروتن باشد و در برابر افراد افتادگی کند. خوشبختانه در فقه ما به بخش اخلاق و آداب قضا تا اندازه ای پرداخته شده است. همانگونه که در فقه القضاء از مستحبات قضاء گفتگو می کنیم از آداب آن هم باید گفتگو کنیم.
»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«
خصائص معنوی لازم برای رئیس قوة قضائیة
شرط دیگر قاضی القضاة دارا بودن حالات معنوی و خصائص درونی است. مانند مرحوم امام و مقام معظم رهبری که ده ها سال از شب زنده داری دست نکشیدند. ولی امر، قاضی القضاة، رئیس دولت و رییس قوه مقننه همگی باید دارای مقامات معنوی باشند. باید در پاکیزه خویی و معنویات هم یک اوصافی را دارا باشند و گرنه چه جدایی میان رییس قوه قضاییة حکومت دینی با یک حکومت سکولار خواهد بود؟ جدایی در همین امور است. چون سکولاریسم با معنویت سر و کاری ندارد و جهان را تهی از روح می داند.
و صلی الله علی محمد وآله الطیبین الطاهرین