1401/08/15
بسم الله الرحمن الرحیم
اثبات صفات ولی أمر و قاضی القضاة/شروط قاضی /فقه القضا
موضوع: فقه القضا/شروط قاضی /اثبات صفات ولی أمر و قاضی القضاة
»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«
دو راه برای اثبات صفات ولی أمر و قاضی القضاة
گفته شد که قاضی القضاة و رییس سلطة قضاییة باید نه تنها به فن قضاء بلکه به همه مهارت های مورد نیاز برای این جایگاه چیرگی داشته باشد. گرچه همانگونه که گفتیم در ادله ما پیرامون قاضی القضاة چیزی نیامده است از این رو ما ناچاریم با بهره بردن از شرائطی که برای قاضی آمده است و با قیاس أولویت شرایط قاضی القضاة را نیز به دست آوریم. یعنی بگوییم هر شرطی که قاضی دارد به طریق أولی رئیس قوة قضائیة هم باید داشته باشد. از سوی دیگر می توانیم بگوییم همه شرایط و اوصافی که برای ولی أمر استوانش و ثابت شده اند برای رؤسای قوا هم استوار بوده و از ایشان هم باید آن صفات را انتظار داشت. چون رؤسای قوا اعضاد ولی أمر بوده و جایگاه ایشان جایگاهی الهی و از شعب ولایت است. پس از آنجا که در میان ادله ما دلیلی برای صفات قاضی القضاة نیست ما باید از ادله ای که پیرامون صفات قاضی در دست داریم برای اثبات صفات رئیس قوة قضائیة دلیلی بیابیم. راه نخست یافتن دلیل این است که بگوییم رئیس قوة قضائیة هم قاضی است پس اوصاف قاضی را باید دارا باشد. نه تنها باید آنها را دارا باشد بلکه به طریق أولی و در فراز برین باید دارا باشد. از سوی دیگر چون رئیس قوة قضائیة از اصحاب و یاران ولی أمر است و خود نیز إعمال ولایت می کند پس بسیاری از صفات ولی أمر را باید دارا باشد. از این روی نه تنها رئیس قوة قضائیة بلکه رؤسای قوای مجریة و مقننه هم باید صفاتی نزدیک به صفات ولی أمر داشته باشند. هر چند برخی از صفاتی که ما برای ولی أمر می آوریم هم پیشینهای ندارند و در جای دیگری تا به حال از آنها سخنی گفته نشده است. چه بسا در أوصاف ولی أمر تقوی، إجتهاد، طهارت مولد بلوغ، عقل و مانند اینها را می آورند. ولی پیرامون تضلع و چیرگی و مهارت های اعمال ولایت نه در ولایت کبری که رهبری است و نه در شعوب آن که رؤسای سه قوه هستند سخنی گفته نمی شود. البته در قانون اساسی ما مدیر و مدبر بودن و پاره ای از صفات دیگر برای ولی أمر آمده است ولی از این صفات در فقه گفت و شنودی نیست.
»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«
تمسک به آیة أمانت در قرآن برای اثبات شرایط ولی أمر و قاضی القضاة
یکی دیگر از آیاتی که می تواند فرنود اثبات شرائط ولی امر و قاضی القضاة باشد آیه امانت است
﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَىٰ أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ ۚ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا ﴾
با این پیش درآمد می توان صفات و شرائط بایسته رئیس قوة قضائیة را بازگفت. یکی از ارجمندترین صفات و شرائط رئیس قوة قضائیة تضلع و چیرگی بر مهارت های قضا و اداره قوة قضائیه و مانند آن است.
آیا امانت تنها یک شیء است که ما آن را نزد شخصی به أمانت می گذاریم؟ خیر. دلیلی در میان نیست که این مرزبسته بودن را اثبات کند. اینگونه نیست که تنها هنگامی که یک شئ را می خواهیم به أمانت نزد کسی بسپاریم بایسته و لازم باشد که آن را به أهلش بسپاریم و تنها هنگامی که یک أمانتی را می خواهیم بازپس دهیم بایسته باشد که به أهلش بازگردانیم.
بلکه ولایت چه ولایت کبری یعنی رهبری و چه ولایات منشعب از آن از ارجمندترین و گرانمایه ترین أمانتهای الهی و دینی و انسانی و ملی هستند.
بلکه امانتی بزرگتر و مهمتر از ولایت کبری در امور دینی و دنیوی نیست. و این آیه ظهور دارد در اینکه مراد از امانت در اینجا ولایت است
پس خداوند متعال امر فرموده است که أمانت ولایت را به هر کسی نسپرید و به کسی که شایسته و اهل است بسپرید .
در واقع خطاب آیه به توده مردم نیست. بلکه خداوند به ولاة پیشین أمر می کند هنگامی که می خواهید به زیر دستان خود در أمری ولایت را واسپاری کنید آن را به أهلش بسپارید. مخاطب آیه ولاة هستند. می فرماید قدرت و فرمانروایی را به کسی بسپرید که أهلیت دارد. روایات پرشماری پیرامون این آیه آمده است که منظور از أمانت در آیة بالا ولایت است. حتی روایت هست که این آیة به أئمه اطهار علیهم السلام أمر می کند که هر إمامی، در پایان عمر خویش إمامت را به فرد شایسته ی پس از خود بسپارد. پیامبر اکرم اسلام صلی الله علیه و آله و هر إمام باید ولی امر پس از خویش را برگمارد.
»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«
معنی « أهل» در آیه امانت
اما أهل بودن به چه معنی است و انسان أهل چه کسی است؟ أهل یعنی کسی که همه أهلیت ها و شایستگی های یک جایگاه را دارد. اگر همه شرائط دیگر جایگاه ولایت یا قضاء را دارد ولی مجتهد نیست، یا عادل نیست، یا مدیریت ندارد این شخص أهل نیست. اهلیت یعنی شخص همه صفات و صلاحیت های در پیوند با امانت را دارا باشد.
و از مهمترین شرائط برای ولایت کبری یعنی رهبری و ولایت وسطی یعنی برای نمونه ریاست قوای سه گانه این است که چیرگی بر همه مهارت های مورد نیاز آن جایگاه داشته باشند
رئیس قوای سه گانه هر کدام شایستگی ها و مهارت های ویژه ای را باید داشته باشند تا برای به دست گرفتن جایگاه خود أهل به شمار بیایند. اگر روزی در کنار این سه قوه یک قوة چهارمی به نام قوة ثقافیه پایه گذاری شود رئیس آن باید شایستگیها و مهارت های ویژه خود را دارا باشد. همچنین رؤسای قوای نظامی هم هر کدام باید بر مهارت های مورد نیاز جایگاه خود چیرگی داشته باشند و گرنه از أهلیت آن سمت بی بهره خواهند بود. بسیاری از این شرائط گذشته از اینکه شرعی هستند عقلی بوده و پای در سیره عقلاء نیز دارند. اگر شما شرائط رئیس قوة قضائیة را در همه کشورهای جهان چه مسلمان و چه غیرمسلمان بررسی کنید می بینید که بسیاری از این کشورها در این شرائط هموند و هم بهره هستند.
»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«
تمسک به آیة إستشارة در قرآن برای اثبات شرایط قاضی القضاة
آیه دیگری که برای اثبات صفات قاضی القضاة به آن دست یازیده می شود آیه إستشارة است . خداوند متعال می فرماید:
﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ ۖ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ ۖ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ ۖ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ ﴾
در اثبات مواصفات ولی أمر هم ما به این آیه دست یازیدیم. خداوند متعال به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله می فرماید در « أمر » یعنی در حکومت با مردم رایزنی و مشورت کن. آیا مراد خداوند این است که با مردم در مورد مسائل شرعی وابسته به حکومت رایزنی کن و از آنها بپرس حکم خدا در این مسایل چیست؟ اینگونه نیست. مراد خداوند آن است که ای پیامبر با مردم پیرامون سویه های فنی و عرفی حکومت رایزنی کن. گرچه آشکار است که این دستور خداوند به پیامبر اسلام چند و چون آموزشی دارد، یعنی خداوند می خواهد از راه پیامبر رایزنی و مشورت کردن با مردم را به فرمانروایان بیاموزد. ما باور داریم که پیامبر اسلام که عقل اول و صادر نخستین الهی است همه علوم را دارا است. آن حضرت از دیدگاه ما نیازی به آموختن و رایزنی کردن ندارند. خداوند اینگونه به ما می آموزد که از خرد جمعی بهره ببریم. گرچه اصل آن است که حاکم و والی خود در آغاز عهده داری سمت، فنون و مهارت ها و صلاحیت های بایسته را داشته باشد ولی این مهارت ها شایان برآمدن و ارتقاء هستند و یکی از راه های ارتقاء آنها رایزنی است .
»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«
تشکیک برخی در دلالت آیة إستشارة
شاید برخی بگویند که آیه إستشارة دلالت ندارد که ولی أمر یا قاضی باید دارای صلاحیت و شایستگی و مهارت باشد. بلکه آیه دلالت دارد که او این جایگاه را هم اینک بر عهده می گیرد سپس با رایزنی آن مهارت ها و صلاحیت ها را فراچنگ می آورد. یا از اساس چرا آن مهارت ها و صلاحیت ها را به دست بیاورد؟ آن جایگاه را بر عهده می گیرد و برای هر أمر بایسته ای از رایزن و مشاور بهره می گیرد. این هم می تواند فحوای آیه إستشارة باشد. پاسخ این دو اشکال آن است که رایزنی کاری است که از هر فرد بی صلاحیتی هم بر می آید. مانند این است که به ما که از علوم نظامی هیچ نمی دانیم بگویند شما جایگاه فرماندهی ارتش را بر عهده بگیر سپس با نظامیان رایزنی کن و هر چه آنها گفتند انجام بده. از اساس به چنین کسی نمی توان گفت فرمانده ارتش. چنین شخصی از اساس ولی نیست و ولایتی بر نیروهای تحت أمر خویش ندارد. او یک دانش پژوه ساده است. آیا این شخص اعمال ولایت می کند یا فرماندهان زیر دستش که به او مشورت می دهند؟ کسی که اهلیت جایگاهی را نداشته باشد از اساس نمی تواند پیرامون امور آن جایگاه مشورت بگیرد. از بنیان نمی تواند پرسش درخور آن جایگاه و شؤون آن را از دیگران بپرسد. این شخص پاسخ ها را که نمی داند به کنار از بن و پایه نمی داند پرسش ها چیست. به گفته فخر رازی پاسخ از پرسش بر می خیزد و بی پرسش پاسخ از اساس معنی ندارد. ولی أمر اندازه ای از اهلیت را باید داشته باشند. ما نمی گوییم رییس قوة مجریه که پهنه ای از ولایت را دارد باید در همه رشته های وابسته به آن زبردست باشد. ولی کسی که از سیاست و اقتصاد هیچ نمی داند أهلیت این جایگاه را ندارد. بله شدنی است که در ریزه کاری ها رایزنی کند. گذشته از این رایزنی هوده های دیگری نیز دارد برای نمونه بزرگان قوم را با خود همدل می کند. اگر هیچ به بزرگان کشور روی نیاورد و حرمت ننهد و با آنها رایزنی نکند مایه آزردگی و دلزدگی آنها می شود. گرچه شاید گاهی یک کار بایسته را بی رایزنی انجام دهد و این البته کاری هنجارمند است.
ولی روال عادی فرمانروایی همراه با رایزنی است. با رایزنی به سویه های گوناگون توجه و اعتنا شده و همه همصدا می شوند.
خداوند به پیامبر امر کرده است که پیرامون چه چیزی با مردم رایزنی کند؟
خداوند أمر کرده است که پیامبر در احکام تدبیریة با مردم رایزنی کند. أحکام تدبیریة یعنی امور عملی و عرفی.
احکام و بازجُست های شرعی با رایزنی به دست نمی آیند. آیین پروردگار با خردهای کاسته به دست نمی آید و سنت الهی اگر با عقول نارسا سنجیده شود تباه می شود.
جمله ای هم شیخ اعظم رحمة الله علیه در رسائل آورده است که
لا شئ ابعد عن دین الله من عقول الناس
گرچه هر کسی هم شایسته رایزنی نیست و رایزنی نمودن با دیگران نیز خود به شایستگی نیاز دارد. خداوند پس از اینکه به پیامبر اسلام می فرماید با مردم مشورت کن می فرماید پس از مشورت خود تصمیم بگیر و هنگامی که تصمیم گرفتی عمل کن. بنا نیست هر چه که رایزن و مشاور به شما گفت شما عمل کنید. بدینگونه آنها می شوند ولی أمر نه شما.
برآیند رایزنی و إستشارة هر چه که باشد ولی أمر ناچار نیست به آن عمل کند. ولی أمر باید خود مطلب برتر و سزاوارتر و درست تر را بازشناسد.
اگر مشورت گیرنده خود شایسته نباشد به او امر نمی کند که پس از مشورت تصمیم بگیر و عمل کن
خداوند به پیامبر اسلام (ص) می فرماید به تصمیم که رسیدی عمل کن یعنی پس از مشورت باز تو گرانیکاه هستی.
آشکار است که پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله از مردم کاردان تر و چیره تر بودند از همین روی این أمر خداوند برای آموزش به ما است.
معنی تضلع هم این است که ولی أمر یا قاضی القضاة جامع باشد و نگاه فراگیر داشته باشد. بایسته نیست که در همه علوم و فنون و مهارت های مرتبط به آن جایگاه استاد باشد. این نه شدنی است و نه بایسته است ولی اگر آن چیرگی نخستین را نداشته باشد شایسته آن جایگاه نیست و توان رایزنی با دیگران را نیز ندارد .
»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«
تمسک به آیة تبشیر عباد برای اثبات صفات ولی أمر و قاضی القضاة
آیه دیگری که دستور به رایزنی نیست ولی فرمان می دهد به بهره بردن از خرد جمعی و نگره های گوناگون این آیه است
﴿وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَىٰ ۚ فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ۚ أُولَٰئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ ۖ وَأُولَٰئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ ﴾
این آیه ریزه کاری های بسیاری دارد.
هم دوری جستن از طاغوت را بازگو می کند. هم لزوم روی آوردن به نگره های گوناگون را می آموزد. هم با گفتن « فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» روش شناسی گزینش رأی درست از میان آراء گوناگون را آموزش می دهد. هم می گوید که در میان آراء گوناگون بهترین ها را باید برگزید و اینکه این شیوه کار بهترین روش راهنمایی است و کسی که از این شیوه بهره ببرد انسان خردمندی است.
﴿وَ أُولَٰئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ﴾
و صلی الله علی محمد وآله الطیبین الطاهرین