1401/03/03
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: کتاب القضاء/شرائط القاضي /شرط ذکوریت
آیه ای از قرآن در اثبات شرط ذکورت قاضی القضاة
از ویژگی های بایسته قاضی القضاة برخی نمونه ها را به همراه فرنودهای فطری و عقلی آنها آوردیم. سخن در شرط مرد بودن و ذکورت قاضی القضاة بود که آیا مانند ولی امر مرد بودن در قاضی القضاة هم شرط است یا نه. در این باره چه بسا بتوان به برخی از آیات و روایات نیز دست یازید. برای نمونه
﴿الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ ۚ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ ۚ وَاللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ ۖ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا ۗ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا﴾
اگر واژه «قَوَّامُ» را در آیه بالا به معنی برتری و چیرگی مردان بر بانوان در قلمرو و شؤون خانواده و جامعه بدانیم و نیز خدای متعال در این آیه آهنگ و قصد آیین گذاری و تشریع داشته باشد معنی آن خواهد بود که خداوند به آهنگ انشاء و نه اخبار به همه مردان گونه ای برتری و چیرگی بر زنان داده است. این برآیند بر چهار پیش انگاره استوار است. نخست اینکه «ال» در «الرِّجَالُ» را به معنای استغراق افراد بدانیم تا واژه الرجال به معنای همه مردان باشد. دوم اینکه واژه «قَوَّامُ» را به معنی برتری و چیرگی بدانیم. سوم اینکه این چیرگی را مرز بسته و منحصر به قلمرو خانواده ندانیم و بتوانیم این سخن را استوار کنیم که در قلمرو جامعه نیز مردان بر زنان برتری و چیرگی دارند. و چهارم اینکه در این آیه خداوند آهنگ و قصد آیین گذاری و تشریع داشته باشد نه آگاهی دادن و اخبار از یک رخداد بیرونی. ولی اگر کسی در یکی از بندهای پیش گفته درنگ و تردید کند برای نمونه بر اساس روند و سیاق آیه حکم برتری و چیرگی مرد بر زن را مرز بسته و منحصر در خانواده بداند یا آیه را انشاء نداند بلکه اخبار بداند یعنی خداوند آگاهی می دهد که در جهان بیرون اینگونه است که مردان بر زنان در نیروی جسمی و برخی امور دیگر چیره اند، یا واژه «قَوَّامُ» را به معنی کسی که برای چاره کردن نیازهای زندگی زن مانند خانه و پوشاک و خوراک به پا می خیزد بداند، دیگر نمی تواند برای بازداشتن بانوان از عهده داری جایگاه قاضی القضاة به این آیه دست بیازد و این آیه با سخن ما یعنی بایستگی مرد بودن قاضی القضاة پیوندی نخواهد داشت. شایان گفت است که اگر مردان در برخی امور مانند نیروی جسمی و مدیریت های کلان بر زنان چیره اند از سوی دیگر زنان در نیروی عاطفه و مدیریت های خرد بر مردان چیره هستند. یک مرد هرگز نمی تواند قلمرو خرد خانه را با همه پیش آمدها و دشواری های خرد آن بگرداند. اگر این آیه دلالت بر رحجان مردان در مدیریت قضا بر زنان داشت می شد که به این قاعده عقلی نیز دست یازید که ترجیح مرجوح بر راجح نابخردانه است یعنی چون مردان برای گرداندن جایگاه قاضی القضاة راجح هستند خردمندانه آن است که ایشان آن را عهده دار شوند.
آیه ای دیگر از قرآن در اثبات شرط ذکورت قاضی القضاة
آیه دیگری که برای استوانش شرط مرد بودن قاضی القضاة به آن دست آویخته اند این آیه شریفه است
﴿وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ ۗ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾
در این آیه برخی از مفسرین گفته اند که مراد خداوند برتری و چیرگی مطلق مردان بر مطلق زنان است. ولی می توان گفت که مراد مردانی است که در سیاق آیه پیرامون آنها سخن گفته می شود یعنی شوی ها و نه مطلق مردان و این حکم در بستر و قلمرو خانواده است نه جامعه و سخن در اینجا پیرامون پیوندهای خانوادگی است نه پیوندهای اجتماعی و قضایی یا مانند آن. پس شاید این آیه هم برای استوانش شرط مرد بودن در قاضی القضاة به کار باورمندان این شرط نیاید.
اشاره ای به روایات و سیره معصومین علیهم السلام در شرط ذکورت قاضی القضاة
پیرامون شرط ذکورت قاضی القضاة می توان به روایات و سیره معصومین علیهم السلام هم روی آورد. گذشته از اینکه جایگاه قاضی القضاة در دوران معصومین علیهم السلام از اساس در کار نبوده است در سیره آن حضرات هم نمونه ای نیست که بانویی را در یک جایگاه اجتماعی بلند و منصب مدیریتی کلان مانند قاضی القضاة گمارده باشند. شارع مقدس نیز با همه ارجی که به صدیقه کبری نهاده است و ایشان را بزرگداشته است ولی امامت کلامی و ریاست اجتماعی را به آن حضرت واگذار نکرده است. گرچه آن حضرت جایگاه امامت به معنی الگو بودن را در همه قلمرو ها دارا هستند و حتی برخی از بزرگان چنین باور دارند که اگر صدیقه کبری پیش از امیرالمومنین علیه السلام به شهادت نمی رسیدند چه بسا پس از شهادت حضرت امیر امامت به ایشان واگذار می شد.