< فهرست دروس

درس تفسیر استاد مصطفوی

94/08/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر آیات 56 و 57 سوره نساء در موضوع اهل بیت علیهم السلام
آیه 56 و 57 از سوره نساء قال الله تعالی: «ان الذین کفروا بآیتنا سوف نصلیهم نارا کلما نضجت جلودهم بدلناهم جلودا غیرها لیذقوا العذاب ان الله کان عزیزا حکیما. و الذین آمنوا و عملوا الصالحات سندخلهم جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها ابدا لهم فیها ازواج مطهره و ندخلهم ظلا ظلیلا».

ترجمه
آنان که کفر آورده اند به آیات ما آتش جهنم نصیب شان است و پوست هایشان را آتش جهنم آزار می دهد تا عذاب الهی را لمس کنند و آنان که عمل صالح انجام دادند ایمان آورده اند و عمل صالح بهشت و خلود و نعمت های بهشت نصیب شان است.

مراجعه به تفسیر
اما در تفسیر که مراجعه کنیم درکتاب تفسیر قمی آمده است که «ان الذین کفروا بایاتنا» که روایت را علی بن ابراهیم خود صاحب تفسیر نقل می کند. طبق بحث رجالی روایاتی که در تفسیر علی بن ابراهیم قمی بیاید روایاتی است که سندش معتبر است و توثیق عام دارد. درباره این آیه آمده است که «قال الصادق علیه السلام الایات امیرالمومنین و الائمه علیهم السلام»[1]. درباره تبدیل جلود از آقا امام صادق سوال شد آقا هم مسئله را شرح داد تا رسید به آیه بعدی. در آیه قبلی منظور از آیات ائمه آل البیت علیهم السلام بود. و آنهایی که این آیات الهی را قبول ندارند عذاب دردناک الهی دارند و عذاب شان بیشتر می شود هر چند مدت به مدت پوست عوض کنند.



منظور از جلود
این «بدلنا جلودا» یک ترجمه ظاهری دارد یک تأویل به اصطلاح احتمالی. تفسیر به رأی حرام و محرم است و از کبائر، اما اگر تفسیر احتمالی گفتید تفسیر نیست، احتمال می دهید این باشد. معنای واقعی را که نگفتیم. بنابراین درباره این «بدلنا جلودا» یک ترجمه دارد که آمده است و امام صادق هم «نضجت جلودهم و بدلنا جلودا» را تنزیل کرده است به خشت و لبنه ای که بشکند و دوباره جایش گذاشته شود یا ممکن است شکل دیگری بگیرد. منتها رجاء اینگونه احتمال داده شده است آنها که آیات خدا را انکار می کنند امیرالمومنین و ائمه معصومین علیهم السلام هر قدر حیله بکار ببرند به نام مسلمان، به نام مومن، به نام عباد الله هم باشد این پوست عوض کردن ها سودی برایشان ندارد. اینها پوسته اش عوض می شود به ظاهر مسلمان و به باطن یهود. اینها با تبدیل جلود کاری از پیش نمی برند. این سبک است که انکار آیات خدایی دارند و با حیله و نیرنگ و با توجیهاتی بگویند که مثلا تصویب شورا بود یا مصلحت بود یا شیخوخیت بود هر توجیهی که بکنند اینها تبدیل جلود است به ظاهر، سودی ندارد. وانگهی آیه بعدی مرتبه ایجابی ایمان به آیات خدا را بیان می کند، که در تفسیر آمده است «ثم ذکر المومنین المقرّین بولایه آل محمد علیهم السلام. و الذین آمنوا و عملوا الصالحات سندخلهم جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها ابدا» این ابدا در برابر آن عذاب ابدی قبلی.

عذاب و نعمت ابدی و هشدار
می بینیم منکرین ولایت یک عذاب موبّد دارند و مقرین ولایت نعمت موبّد دارند اما برای ما یک هشداری هم اینجا است که به این نکته توجه کنیم و آن این است که «و الذین آمنوا و عملوا الصالحات» ایمان به ولایت دارند و عمل صالح هم انجام می دهند. اعتقاد ما ولایی باشد متمم دارد، تنها اعتقاد کافی نیست هرچند عمل تنها هم کافی نیست. لذا از مولی علی سوال شد که بالواسطه سوال کرد که من شیعه ات هستم یا نه، فرمود به عملت بنگیرید اگر پایبند به واجبات و محرمات هستید آره. این تایید بر این مطلب، «و الذین آمنوا» ایمان به خدا و ایمان به نبوت و ایمان به ولایت امیرالمومنین «و عملوا الصالحات» که واو عطف است و أو نیست. بدون عمل صالح نمی شود.
روایت امام حسین علیه السلام
به مناسبت ایام که ایام محرم است روایتی از سید الشهداء شرح بدهم. سید الشهداء سلام الله علیه می فرماید: «ایها الناس ان الله جل ذکره ما خلق العباد الا لیعرفوه فاذا عرفوه عبدوه فاذا عبدوا استغنوا بعبادته عن عباده ما سواه»[2]. روایتهایی از سید الشهداء در منابع ابناء عامه آمده تقریبا زیاد و در منابع شیعه یک مقداری در بحار است و یک مقداری هم در تحف العقول. مجموعه روایات سید الشهداء مسند الامام الحسین هم اخیرا چاپ شده است، بیشتر دعاهایش بود تا روایات. این روایت چون به نقل صدوق رسیده روایتی است که دارای اعتبار است. و معنایش بسیار بلندی است که می تواند جهت کار ما را درست کند. اولا هدف آفرینش را بیان می کند که هدف آفرینش عباد معرفت خداست. این همه خرج برداشته است انسان تا خدا را بشناسد، معرفت خدا این همه ارزش را دارد. یعنی انسان تا معرفت به دست نیاورده انسان نیست، مقوم انسانیت انسان معرفت اوست. اگر انسان دارای معرفت نباشد حیوان دو پاست. مقوم اصلی ماهیت انسان معرفت است. لذا خدا مردم را آفریده است که انسان باشند و انسان یعنی کسی که معرفت دارد. بعد از این ربط می دهد معرفت را به عبادت می فرماید« فاذا عرفوه عبدوه». انسان معرفت به مقام ربوبیت در حد توان و وسع خودش پیدا بکند لازمه این معرفت عبادت می شود. معرفت در حقیقت مقدمه طبیعی عبادت است که گفته می شود معرفت و عبادت از هم جدا نیست جنبه نظری عبودیت معرفت است و جنبه عملی عبودیت عبادت است. و آنچه که برای انسان تاثیرگذار است در جهت انسان شدن انسان و در جهت موفقیت انسان و در جهت رسیدن انسان به کمال همین عبودیت است، عبودیتی که از طریق معرفت باشد. خواستگاه عبادت باید معرفت باشد، عبادت بی معرفت ارزش شرعی و اساسی ندارد. «فاذا عبدوه استغنوه» پس از که عبادتش درست بشود عبادت خدا، انسان بی نیاز می شود. هر که پیمان با هو الموجود بست، گردنش از قید هر معبود رست، ما سوی الله را مسلمان بنده نیست، پیش فرعونی سرش افکنده نیست. «استغنوا بعبادته عن عباده ما سواه» ما سواه یکی از مصادیقش فرض کنید طواغیت، طاغوت های دوران، بگویید به اصطلاح روز آمریکا، استکبار. این طاغوت برای ما طلبه ها خیلی تاثیرگذار نیست، یک طاغوت دیگری داریم که در کنار ما همیشه است آن طاغوت نفس ماست. از این طاغوت سر باز زدن هنر است، هنر این است که از طاغوت نفس استغناء حاصل کند، خدایا تو را عبادت می کنم نه برای خودم، عبادت می کنم که بهشت جهنم، نه برای اینها عبادت نمی کنم، وجدتک اهلا. لذا گفته می شود از مرحوم آقا علی قاضی که سوال شد گفت هنر آن نیست که آدم پا روی آب بگذارد و عبور کند که بعضی از عرفاء این کار را کرده اند در تاریخ. که کسی در کنار رودخانه وحشی ایستاده بود یک مرشدی آمد گفت چرا رد نمی شوی از این رودخانه، گفت رودخانه وحشی است می بلعد، گفت بسم الله الرحمن الرحیم. آدمی بود صاف و ساده گفت بسم الله الرحمن الرحیم پا گذاشت روی آب و رد شد. آن طرف رودخانه گفت آقای مرشد بیایید، گفت نمی توانم، گفت بسم الله الرحمن الرحیم بگو، گفت آقا آن بسم الله الرحمن الرحیمی که تو می گویی من نمی توانم بگویم. همین الان اگر کسی واقعا خودش را سرباز آقا بداند و از گناه بدش بیاید همین الان بسم الله الرحمن الرحیم بگوید معجزه می کند. گویا مرحوم آقا علی قاضی می گوید پا روی آب گذاشتن و عبور کردن هنر نیست، هنر آن است که پا روی نفس خودش بگذاری و بروی. خود را نبینی، این هنر است. چون این طاغوت بسیار شیاد است، بسیار هنرمند است، به لباس دوست وارد می شود، کلاه گذاری می کند. می گوید تو الان که کسی نیستید می خواهید بنده خدا باشید عبادت می کنم تا عبودیتم بالا برود بیشتر از دیگران بشوم آنقدر عابد بشوم که مردم از من الگو بگیرند، باخت بازنده شد. بسیار ظریف است. خود را حذف کنید. استغنوا بعبادته عن عباده ما سواه، کاملا بی نیاز. مصداق اصلی اینگونه عباد و عرفاء و عالم ربانی ائمه هستند. که عالم ربانی به مصداق کامل معصوم است. شیخ شعراء سعدی می گوید که عابد و زاهد و صوفی همه طفل رهند مرد اگر است بجز عالم ربانی نیست که مصداقش امیرالمومنین است. مصداق اول عابدی که عبد الله حق معرفته، ما الان در این تاریخی که زندگی می کنیم یک عارف داریم فقط که او «عرف الله حق معرفته و اتق الله حق تقاته» فقط وجود مقدس بقیه الله الاعظم سلطان کونین ارباب عالم هستی آقا امام زمان است. از این بیان حقیر شیوه خطابی تلقی نشود، من طلبه سنتی هستم، خطیب نیستم یا بعضی از افرادی که قدرت و جرأت دارند من آن جرأت را ندارم، معنایش این نیست که بقیه را نفی کرده باشم. بقیه در رتبه خودشان است. رتبه کامل مال آقاست. نفی عارف و سالک نمی کنم منتها آنها مراتب خودشان را دارند، مرتبه علیا فقط مال انسان کامل است که آقا امام زمان است. الحمد لله عرفاء بوده اند و خواهند بود و ما با عارف و سالک مخالف اصلا نیستیم حتی عرفان نظری را هم رد نمی کنیم منتها ما می گوییم اگر کسی می خواهد برود در سیر و سلوک فقط عرفان عملی که عرفان عملی پایبندی به واجبات و محرمات و چیزی کم و زیاد ندارد. مصداق اول آن است. اما در درجه بعدی اولیاء فقهاء. یک نکته طلبگی که برای شما تذکر بدهم و آن این است که درباره ذهن درست طلبگی این است که ما در دعاهایمان سلسله روحانیت را به طور کل دعا کنیم حیاً و میتا. ما وامدار فقهای گذشته هستیم فقهای سلف بودند که برای ما این میراث را گذاشتند. و الان هم برای کلیه اهل علمی که به این کسوت هستند دعا کنید. سلسله روحانیت طلاب و علماء را باید دعا کنید، این ذهن می شود ذهن طلبگی. هر کسی به لباس روحانیت است خدایا اصلاح و توفیق برایشان عنایت فرما. معصوم نیستند ما که معصوم نمی دانیم ولی ذهن مان را درست کنیم. «رب اشرح لی صدری» شرح صدر یکی از معناهایش این است. استغنوا بعبادته من عباده ما سواه، بی نیاز می شود. بی نیازی به معنای کلمه است، در زندگی فردی خودش عبودیت درست وضعیت زندگی آدم را هم مدیریت می کند. مشکلات شخصی آدم را حل می کند. باور کنید عبودیت که پا بگیرد آدم تمامی نیازمندیهایش از غیر خدا بریده می شود. معجزه آسا غیر معادلاتی مسائل زندگی آدم حل می شود. و کرم خدا و عنایت خدا در حدی است که بنده خودش که در مرتبه عبودیت باشد، نمی گویم معنای عبودیت شبها بیداری، بلکه واجبات و محرمات است. مخصوصا برای اهل علم که یک توفیق مضاعفی قهرا آمده. تعلم علوم دینی عبادت مستقیم است. لحظاتی که اینجا می نشینید در نامه اعمال شما عبادت ثبت می شود ان شاء الله. با این توفیقات، استغنوا بعبادته عن عباده ما سواه، به هیچ کسی دیگر پرستشی ندارد و نیازی ندارد. یک بی نیازی می شود در حد یک فرد بی نیاز از ممکنات. و آرام و آسوده. از هر چیزی و از هر تعلقی به طور طبیعی می برّد. یک آزادی رویایی فقط گره خورده است به عبادت از معرفت. جواب این نکته که چرا قیام سید الشهداء کم رنگ نمی شود، چرا روز به روز بیشتر می شود؟ یک سوالی است که جوابش دل آدم را زنده می کند. چرا قیام سید الشهداء از ده نفر بیست نفر رسیده است به زیارت اربعینش به بیست میلیون زائر. در دنیا و در تاریخ بشر جمعیت مذهبی مثل جمعیت کربلا و اربعین نبوده و تا حالا نظیر ندارد مخصوصا با این کیفیت. چه سرّی دارد؟ یک جوابی را یکی از محققین گفته است که سید الشهداء کل کارهایش در کربلا زیبا بود کار زیبا فطری است و امر فطری از بین نمی رود. خوب است و جواب نسبتاً خوبی است ولی جواب کاملی نیست. شرح دقیق تر و کامل تری دارد هفته آینده.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo