< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

93/10/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر آیه 97 آل عمران در موضوع اهل بیت علیهم السلام
آیه 97 سوره آل عمران: «فیه آیات بینات مقام ابراهیم و من دخله کان آمنا»، آیه ای است که درباره خصوصیات مکه مکرمه بحث می کند. بکه موضع مکه است و مکّه خود حرم است طبق تفسیر روایی.

ترجمه
«فیه» در آن بیت آیات بینات است که این آیات بینات را بعد خود قرآن تفسیر می کند مقام ابراهیم. مقام ابراهیم به معنای خاص و مقام ابراهیم به معنای خود حرم، حرم مقام ابراهیم است یا جایی است که مطاف آن محلی است که بین بیت و مقام ابراهیم باشد. مقام خاص یا مقام عام، هر دو صورت اشکال ندارد. «و من دخله کان آمنا» به این جمله دقت کنیم، کسی که داخل حرم باشد، آمن است در امن و امان است. هیچ خطری متوجه او نخواهد شد و هیچ آسیب و آزاری نباید ببیند. کسی به کسی در داخل حرم نباید اذیت و آزاری برساند و حتی اگر تخلفی هم ببیند باید از حرم بیرون آورده شود آنگاه بر اساس موازین شرعی عمل شود. این «دخله کان آمنا» می بینیم که فسقه و افراد نا اهل داخل بیت می شود، آمن است اینقدر می دانیم که منظور از این امن در حد قدر متیقن آن امنی است که امن از عذاب الهی باشد. آنکه امن از عذاب الهی داشته باشد، این فسقه و عصاه که وارد می شوند بعضی ها ممکن است ایمان به خدا هم کامل نداشته باشند. به طور کل اقتضاء شریعت و طریقت بر این است که افراد نا اهل نمی توانند در امن باشند، یک اهلیتی می خواهد.

مراجعه به تفاسیر
بعد از که در آیه قرآن به این مطلب قابل توجه برخوردیم الان مراجعه می کنیم تفسیر. در تفسیر عیاشی روایتی آمده است که منظور از شخصی که وارد بیت بشود و آمن باشد بیان شده است. این روایت عبدالخالق صیقل از امام صادق سوال می کند «عن قول الله تعالی و من دخله کان آمنا فقال لقد سألتنی عن شئ ما سألنی عنه احد ثم قال ان من امّ هذا البیت یعنی دخل هذا البیت و هو یعلم انه البیت الذی امر الله به و عرفنا اهل البیت حق معرفتنا کان آمناً فی الدنیا و الآخره»[1]. چنانکه امام سجاد سلام الله تعالی علیه می فرماید: اگر کسی شب قائم و روز صائم و در حطیم باشد، بدون ولایت ما تمامی این عبادتش هیچ ارزشی ندارد. اگر کسی وارد بیت بشود در صورتی که معرفت حق داشته باشد که این بیت بیتی است که خدا امر کرده است که این بیت الله و بیت عبادت و بیت ارتباط بین عابد و معبود است. و آنگاه اهل بیت را بشناسد آن شناسایی که حقش است.

نکته درباره حق معرفت
این «حق معرفتنا» یک نکته دارد، ممکن است گفته بشود که چه کسی حق معرفت را می تواند اداء بکند؟ حق معرفت یک نکته دارد و آن این است که به این معنا نباشد چنانچه الان تمام فرَق مسلمین غیر از نواصب حتی وهابی ها، وهابی ها الان می گویند ائمه آل البیت، شیعه را می گوید فرقه من الیهود. مضافا بر اینکه کفاری هم که علی را شناختند قبول دارند. درباره ائمه آل البیت تقریبا اختلافی نیست در فضیلت و مقام شان اما حق معرفت کدام است؟ حق معرفت این است که اوصیاء پیامبر و ائمه بعد از پیامبر و ادامه دهنده خط نبوت بداند. این حق معرفت است. کسی که بر این عقیده باشد، داخل بشود به بیت «کان آمنا فی الدنیا و الآخره». از دید معرفت به قول مرحوم علامه محمد حسین اصفهانی که اگر بعین المعرفه دیده بشود حرم چیز دیگری است و یک معنای دیگری دارد و گویا حرم می شود دارای دو تا مصداق: حرم مادی و حرم معنوی. قبله هم دو تاست: قبله ای که کعبه است که جمادی است و قبله انسانی است که «و الیه یتوجه الاولیاء» که وجه الله است، قبله و کعبه وجه الله است. همانطور که کعبه جمادی و کعبه روحی است، حرم هم دو قسم است: حرم جمادی که کعبه مقدسه است و حرم معنوی که اعتقاد به ولایت اهل بیت است. ورود به حرم یعنی اعتقاد به ولایت، کسی که به ولایت اهل بیت معرفت دارد و معتقد است، وارد حرم است. این حرم امن الهی است. اینجا امن است. لذا مویدش حدیث قدسی است که «ولایه علی بن ابی طالب حصنی»، حصن با حرم فرقی ندارد مصداقاً، «من دخل حصنی کان آمنا» «من دخل حصنی امن من عذابی». پس این حرم اصلی را توانستیم پیدا کنیم که حرم معنوی یعنی ولایت اهل بیت. این بیت و این حرم است. روایت بعدی عن علی بن عبدالعزیز «قال قلت لابی عبدالله علیه السلام جعلت فداک قول الله آیات بینات مقام ابراهیم و من دخله کان آمنا»، گفتم که یابن رسول الله اینجا که این مطلب آمده می بینیم فرق مختلف قدری و حروری و مرجئه اینها که ارباب باطل هستند و مذاهب باطل به نام مسلمان وارد می شوند، اینها آمنند؟ «قال لا و لا کرامه قلت من جعلت فداک قال و من دخله و هو عارف بحقنا کما هو عارف له خرج من ذنوبه و کفی همّ الدنیا و الآخره»[2]. فرمود کسی که داخل می شود در امن و آمان است کسی است که عارف به حق ما باشد همانگونه که عارف نسبت به بیت است، اینگونه اشخاص اگر وارد بشوند از گناهان خودش پاک می شوند و هم و غم دنیا و آخرت شان برطرف می شود. دقیقا همین است با ولایت و با معرفت هم انسان می شود و هم آسایش به دست می آورد.

بدایت و نهایت ولایت
در آستانه ولادت حضرت رسول اعظم صلی الله علیه و آله و سلم قرار داریم، این ولایت بدایه الولایه ولایت الرسول است و ولایه وصیه امیرالمومنین تا ولایه خاتم الاوصیاء، به عبارت دیگر بدایت ولایت، ولایت خاتم انبیاء و نهایت آن ولایت خاتم الاوصیاء. این ولایت کاملی است. آدمی که وارد این ولایت باشد، داخل حرم است و مشمول فیض. یعنی آن فیضی که از سوی آن وسائط فیض می شود، شامل کسانی می شود که وارد محدوده ولایتند.

معنی واسطه فیض بودن حضرت رسول (ص)
شنیده اید که حضرت رسول واسطه فیض الهی است این به چه معناست؟ از لحاظ فلسفه واسطه فیض که فیض در اصطلاح فلسفه وجود است موضوع آن هستی است، «بوجوده ثبتت الارض و السماء» واسطه فیض می شود برای کل هستی، این معنای فلسفی است. اما معنای عرفانی واسطه فیض این است که فیض از لحاظ عرفان و معرفت قرب به خداست، تقرب به خدا فیض است. اگر کسی از خدا دور باشد محروم از کل فیض است. و بعد واسطه فیض هدایت پیامبر است، اسوه بودن پیامبر است. پیامبر واسطه می شود برای وصول انسان به مقام قرب. اگر پیامبر نبود، ارشادات پیامبر نبود، اسوه بودن پیامبر نبود، کسی را به مقام قرب راهی نبود. لذا عرفایی که به جایی رسیده اند که ابن عربی در فتوحات می گوید که عقل اول و فیض اعظم رسول الله الاعظم است که به وجود او تمام فیوضات معنوی شامل انسان می شود. لذا گفته می شود فلسفه بعثت حضرت رسول و پیامبران از دید عرفانی ارائه یک اسوه برای انسان. اگر پیامبر اعظم نبود، یک اسوه کامل برای کل بشر وجود ندارد. بعضی از کتّاب کافرند و متاسفانه قبل آن مسلمان بوده و بعد کافر شده، می نویسند: ما درباره پیغمبر عقیده داریم یا نداریم ولیکن حقش این بوده که خیلی آدم درستی بود. اگر پیامبر نبود، اسوه نبود. انسانی که می خواهد به طرف کمال برود نیاز دارد به اینکه اسوه ای وجود داشته باشد. سرمشق، یک خطاط چند تا سطری باید از خوشنویسان به عنوان سرمشق بگیرند تا مثل آن بتوانند بنویسند. پیامبر اسلام برای رسیدن به کمال در بین انسان ها در تاریخ من الازل الی الابد سرمشق و الگوست. این واسطه فیض می شود. اما از لحاظ تربیتی که مرحله عملی است. کمال، آرامش، صلح که خواست فطرت بشر است، آرامش که خواسته فطری بشر است. آنکه خدا در قرآن می فرماید «فروح و ریحان و جنت نعیم»[3]، این آخرین خواسته روحی و فطری انسان است که آرامش کامل است. پیامبران در کل یک حرف می زدند صلح و سلم و اجتناب از خصومت و درگیری و دشمنی. این پیام کل پیامبر است. و این پیام هم ان شاء الله تکمیل بشود به وجود مقدس مصلح جهانی خاتم الاوصیاء. بنابراین از لحاظ تربیتی و اجتماعی واسطه فیض یعنی واسطه برای یک امن و آسایش عمومی پیامبران هستند. اگر پیامبران نبودند از یک سو اذعان و ایمان کامل تر بشود نسبت به وجود حضرت رسول و از سوی دیگر هم دلیل بشود برای اینکه این پیام پیام بسیار مهمی است. پیامبر طبق نص معتبر خودشان گفت که ابن تیمیه این را توجیه می کند، پیامبر فرمود: اوصیکم اهل بیتی، چند بار تکرار کرد. توجیه می کند که تکرار کرده که ما بی احترامی نکنیم. و داستان عید غدیر را که به طور صریح و با تمام خصوصیات ولایت و وصایت را به صراحت اعلام کرد می گوید من دوست دارم شما هم دوست داشته باشم. با این مردم و این عصبیت حالا پیامبر از بین این مردم، از لحاظ اجتماعی امکان ندارد آن فرهنگ و ادبی که پیامبر آورده. لذا از لحاظ روانشناسی کسی که پدر را نبیند بعد چند سال پیش عمو باشد و چند سال هم پیش جدش باشد، دست به دست و یتیم بچه و بعد سر پا بشود بدون استاد. نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت، به غمضه مسئله آموز صد مدرس شد. نه مدرسه ای و نه مکتبی از لحاظ روحی کسی که در کنار پدر و مادر زندگی می کند و از وضعیت خانوادگی مطلوبی برخوردار نباشد حداقل ضعف روحی دارد یا عقده ای می شود یا منزوی. یک آدمی باشد که روح عطوفتش یعنی تجسم عطوفت و رحمش یعنی تندیس رحم و مروت که قرآن درباره اش می گوید «و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین»[4]. بنابراین با تحلیل اجتماعی جامعه شناسی خود جزیره العرب و با تحلیل روانشناسی کسی بیاید که دخترهایش را زنده به گور می کنند، او بیاید به دخترش بگوید «ابوها فداها»، مگر می شود؟ اینکه اسوه است. ام ابیها نودیت زهراء، قال ابوها و لک فداء. درباره ولادت حضرت رسول یک روایت بخوانم از کتاب اصول کافی در روایتی که صحیحه حماد است، امیرالمومنین سلام الله تعالی علیه می فرماید: «ما برأ الله نسمه خیرا من محمد»[5]، خداوند آفریده ای مثل رسول اعظم نیافریده. و در ادامه روایتی از امام صادق سلام الله تعالی علیه است که «انا اول اهل بیت نوّه الله باسمائنا»، این روایت چند تا نکته دارد از جمله شهادت ثالثه را این روایت اعلام می کند. اگر خواستید برای شهادت ثالثه یک دلیل از اصول کافی بیاورید، این روایت است. «نوّه الله باسمائنا انه لما خلق السموات و الارض أمر منادیا فنادی اشهد ان لا اله الا الله ثلاثاً اشهد ان محمدا رسول الله»، اینها واسطه فیض اند، قبل از خلقت آسمان و زمین شهادت اولی و شهادت ثانیه. بعد «اشهد أن علیا امیرالمومنین»[6]، برای ما معتبرترین منابع جوامع اربعه است و در بین جوامع اربعه معتبرترین اصول کافی است، از این بالاتر می شود و منابع ندارد؟ حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: «افضل جهاد امتی انتظار الفرج»[7].

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo