< فهرست دروس

درس تفسیر استاد سید کاظم مصطفوی

91/12/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: توضيح متقين در آغاز سوره بقره

 

وصف متقين: متقيني كه در آيه دوم سوره بقره آمده است آيات بعد آن متقين را توصيف و تعريف مي كند. در اين رابطه بحث هايي داشتيم و ان شاء الله تتمه و تكميل بحث امروز. «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ ‌الم (1)﴿ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقينَ﴾ (2)» كه معناي «ذلك الكتاب» بحث شد و هدايت براي متقيان هم گفته شد و معناي متقيان هم از متن برداشت شد.

يادآوري شيوه بحث تفسيري ما

بحث ما در تفسير ولايي داراي چهار مرحله است: مرحله اول استفاده از متن با توجه به تفاسير و ساختار ادبي و مقدمات و مؤخرات بلاغي مرحله دوم استفاده از نصوص، مرحله سوم استفاده تحليلي و تطبيقي، مرحله چهارم هم مؤيدات. درباره وصف متقين كه به مرحله سوم بحث رسيديم يعني استفاده تطبيقي و تحليلي.

سوال و جواب در اطلاق كتاب به علي (ع)

سوال و جواب كتاب در اصطلاح اهل معرفت كلام الله، قرآن و كتاب الله، ائمه معصومين بكار مي رود. و در مجموع، اين كلمات تفسيري است كه با مراجعه به نصوص و با مراجعه به مقدمات و مؤخرات اين معنا استخراج شده است. اينكه اميرالمؤمنين قرآن ناطق است و قراين ديگر كه ﴿وَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ أَحْصَيْناهُ في‌ إِمامٍ مُبين﴾‌ و « في‌ كِتابٍ مُبين‌» كه امام مبين طبق تفسير اميرالمؤمنين است و كتاب مبين در جاي ديگر آمده كه تطبيق مي كند امام مبين همان كتاب مبين است كه تطبيق مي كند اميرالمؤمنين عليه السلام هست.

فرق تفسير و ظهور

سوال و جواب: تفسير اين است كه از تمامي مقدمات و مؤخرات و شواهد و آيات ديگر ما بتوانيم يك معنايي از يك آيه به دست بياوريم. اين به دست آوردن تفسير است و واكاوي است بنابراين آيات قرآن كه بطوني دارد نياز به تفسير دارد.

منظور از كلمه مفسره در قرآن

اما وصف متقين گفتيم اين كلمه متقين از كلمات مفسره است. در قرآن كلمات مفسره زياد داريم به اين معنا كه آيات بعدي آن را توضيح و تفسير كند. ﴿هُدىً لِلْمُتَّقينَ﴾(2)﴿الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون‌﴾ صفت براي متقين است كه يك تعريف و توصيف كامل است منتها با عبارات قرآني و با بيان بلاغي و ايجاز كه يك كلمه مطالب زيادي را در ضمن دارد. مؤمن كسي كه داراي اعتقادات خاصي باشد و پايبند به عبوديت و عبادت باشد و روابط اجتماعي حسنه اي با مؤمنين داشته باشد. اين سه عنصر لازم است براي يك متقي و مومن كه در اين آيه اين سه مطلب در شكل ايجاز بلاغي كامل گفته شده است: «الذين يؤمنون بالغيب» يعني ايمان به امامت و ايمان به امامت يعني ايمان به نبوت و ايمان به نبوت يعني ايمان كامل به خدا پس «يؤمنون بالغيب» يك تعبير كامل از ايمان است. وجود آقا را اعتقاد نداشته باشد ايمان كامل نيست. نگفته است «يعلمون الغيب» علم به غيب مطلبي است و ايمان به غيب مطلب ديگري است. اين وصف بسيار عالي براي متقين با توصيف قرآني ايمان به غيب است كه در اعلي درجه از ايمان است و عمق و نهايي است و به سيد الاوصياء بايد ايمان داشته باشد و هيچ نقصي ديگري ندارد. اگر «يؤمنون بالله» مي گفت كامل نبود چون يهود و نصاري هم «يؤمنون بالله» هستند «و يؤمنون بالنبي» هم كامل نبود «و يؤمنون باميرالمؤمنين» هم كامل نبود، «يؤمنون بالغيب» تعبير ايجازي بلاغي كامل است.

بيان شيخ صدوق در «يؤمنون بالغيب»

و بعد شيخ المحدثين شيخ صدوق[1] يك مطلبي را اشاره مي كند،‌ مي فرمايد: اين «يومنون بالغيب» كه يك وصف قراني براي متقين آمده، متقين آنان كه ايمان به غيب دارند كه در درجه اول وصف اول است. مي بينيم مؤمناني كه ايمان به غيب داشتند قبل از تحقق غيبت مسئله غيبت را در كتبشان ذكر كرده اند. شيخ صدوق مي فرمايد: مشايخ ما حدود دويست قبل از غيبت كبري، غيبت را ذكر كرده اند و مقصود از ايمان به غيب را هم ذكر كرده اند و در آن موقع غيبت تحقق پيدا نكرده بود. در زمان امام صادق و در ضمن تدوين اصول اربعماه آمده است. «يومنون بالغيب» در همان نصوص آمده يعني يؤمنون بالامام المنتظر. اينجا نشان مي دهد كه ايمان به غيب اين همه ارزش را دارد كه دويست سال پيش كه هنوز غيبتي نبود، بعد از غيبت كبري غيبت شكل گرفت و امام غائب براي شيعيان معرفي شد، دويست سال قبل از غيبت مي گويند يومنون بالغيب كساني كه ايمان و اعتقاد به امام منتظر غائب دارند. شيخ مي فرمايد: معلوم است كه اينها از مصدر وحي آمده و از پيامبر اعظم شنيده اند كه اينگونه گفته اند.

مصداق بارز ايمان به غيب ايمان به امام منتظر (ع)

الان يك دقت بيشتري در اينجا بكار ببريم، ببينيم منظور از غيبت كه معلوم است وجود پروردگار عالم كه نيست و غيب پيامبر هم نيست و خود كتاب هم نيست، غيب قيامت ممكن است باشد ولي در آيه بعدي مي گويد «و بالاخره هم يوقنون» كه ايمان به آخرت جداست. پس براساس اين راهي ندارد جز اينكه گفته شود منظور از ايمان به غيب ايمان به وجود و ظهور حضرت حجت سلام الله تعالي عليه هست.

ال در الغيب براي جنس نيست

سوال و جواب: الف و لام هميشه براي عهد و براي جنس نيست و الف و لام تعريف و تزيين است و ثانيا اگر هم باشد در كلمه مفرد اولي اين است كه فرد باشد.

سوال و جواب: ايمان به هرچه غيب هست اولا كذب است و ثانيا ايمان نيست و علم است. اولا كذب است چون آدم نمي تواند به هرچيزي كه غيب هست علم پيدا كند. به هر چيزي كه غيب هست، ايمان لازم نيست. اولا به هر آنچه كه غيب هست كه بعضي از مفسرين ابناء عامه گفته اند، ايمان معنا ندارد. ايمان براساس تناسب حكم و موضوع و براساس مذاق شرع ايمان به خدا و ايمان به نبوت و ايمان به كتب و رسل كه اينها در قرآن آمده. اگر بگوييد هر آنچه غيب هست علم داشته باشد كه يك تصور محض است اولا كذب است و امكان ندارد كه انسان به هر آنچه كه غيب هست علم داشته باشد مگر اينكه محيط باشد كه خداست. و ايمان به غيب معنايش اين است به آنچه كه خدا از ديد چشم ما غايب كرده ايمان بياوريم، ‌اين هم نمي شود براي اينكه كل معلومات ما قطره است و مجهولات ما اقيانوس است و نه امكان دارد و نه ارزش فضيلتي وصف متقين دارد چون معنا ندارد كه ايمان باشد. بنابراين ايمان به غيب چون ايمان آمده، ‌ايمان به غيب بايد آن مواردي باشد كه متعلق ايمان است، از سنخ ايمان به خدا و پيامبر و ولي خدا.

بيان شيخ طوسي در تبيان در توضيح كلمه غيب

بنابراين مي بينيم كه شيخ طوسي [2] مي فرمايد: از طريق صحابه ابن مسعود كه راوي معروف ابناء عامه آمده است كه منظور از ايمان به غيب «كلما غاب الله عنهم» هر آنچه كه خدا در پرده غيبت قرار داده از مؤمنين. ايشان حسن استفاده مي كند، مي فرمايد: اين حرفي كه ابناء عامه گفته اند خوب است و يكي از «كلما غاب» وجود حضرت مهدي است و خاص در ضمن عام هست چون ابناء عامه همه آنها معتقد هستند به وجود حضرت مهدي.

وجود 1296 روايت در 390 مصدر شيعه و سني در خصوص حضرت مهدي (عج)

درباره وجود حضرت بقيه الله ارواحنا فيه 1296 روايت در 390 مصدر كه دويست مصدر از مصادر شيعه است و صد و نود مصدر از مصادر ابناء عامه است. در روايات فريقين تعبير يكي است « يَمْلَأُ الْأَرْضَ‌ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً ». فرقش اين است آنها مي گويند هنوز نيامده و ما مي گوييم وجود مقدس حاضر و موجود است. اما آنها كه مي گويند نيامده هم كه غائب است پس ايمان به غيب ايمان به وجود مهدي براساس تفسير ابناء عامه هم صدق مي كند. شيخ طوسي مي فرمايد: اين تفسير ابناء عامه كه «كلما غاب الله علمه يدخل فيه ما رواه اصحابنا من زمان الغيبه و خروج المهدي». در همين قالب وارد مي شود آن علم به غيب يا ايمان به غيب كه ايمان به وجود و قيام بقيه الله هست. از نظر ابناء عامه كه «ما غاب علمه» بگوييم 1. كلي است 2. به وجود حضرت مهدي هم معتقد هستند و با دهها روايت هم اعلام مي كنند كه جمع مي كنيم مي شود، جزء «ما غاب الله» وجود و ظهور حضرت مهدي سلام الله تعالي عليه است. اين حسن استفاده اي است كه شيخ طائفه از تفاسير عامه دارند.

مؤيدات بحث

اما پس از اين، ‌مرحله چهارم مؤيدات.

بيان صدوق در كمال الدين در محاجه با عامه

درباره مؤيدات يكي از مواردي كه در حقيقت برجسته ترين مؤيد مي تواند باشد در اين رابطه ، بحث علمي است كه شيخ صدوق با ابناء عامه داشته است درباره معني غيب. مي فرمايد: «و لقد كلمني بعض المخالفين في هذه الآيه» بحث كرديم درباره «الذين يؤمنون بالغيب»، طرف مقابل گفت منظوراز ﴿يؤمنون بالغيب﴾ بعث و نشور و احوال قيامت است كه اين اولا مي شود خلاف اين آيه كه در آيه آورده ﴿و بالاخره هم يوقنون﴾ و ثانيا اگر ايمان به بعث و نشور و سنجش اعمال باشد اين مدح نيست و اين وصف را مشركين يعني يهودي و مسيحي ها هم اين اعتقادات را دارند كه محاسباتي هست و نشر و حشري است، اين مدح متقين نيست. چيزي كه وصف مشترك بين مؤمنين و مشركين باشد به عنوان مدح نمي آيد، مدح صفت ويژه خاصه مومنين است و اين وصف نمي شود چون خدا مدح مي كند. ﴿هدي للمتقين الذين يؤمنون بالغيب و يقيمون الصلاه و مما رزقناهم يوقنون﴾ كه وصف كامل است و عبوديت كامل واين ﴿از يقيمون الصلاه﴾ استفاده مي شود كه اين نشانه و مايزه است. پيشاني بند يك متقي و پايبند به عبوديت و عبادت اين است كه به نماز به طور جدي پايبند باشد كه ﴿إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‌ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ﴾ لذا سيره متدينين اين است كه مي گويد اگر كسي را بخواهيد بدانيد كه متدين است، به نمازش نگاه كنيد. ما يك وقتي با جمعي از اساتيد رفتيم پيش آقاي بهاء الديني كه ايشان فرمود اين نماز واجب را خوب و درست انجام دهيد كه در ضمنش تمام عبادات است و اين عمود الدين است يعني اين سكوي پرواز به سوي مقام قرب است. اين معراج است يعني سكوي پرواز به سوي مقام قرب. و در جهت روابط اجتماعي هم بهترين روابط اجتماعي كمك رساني است و آن هم كمك مالي ﴿و مما رزقناهم ينفقون﴾، بالاترين روابط حسنه اين است كه كمك مالي كنيد، ‌خوب است احوالپرسي و تبسم ولي روابط كامل كمك رساني است. بنابراين وصف كامل براي متقيان معلوم است كه وصف ويژه است و ايمان به غيب ايمان كامل است نه اينكه ايمان به حشر و نشر كه براي مشركين هم هست و مدح به حساب نمي آيد.

بيان فخر رازي در اين باره

مؤيد دوم: فخر رازي شيخ المغالطين و امام المشككين[3] مسئله پنجم مي گويد: «قال بعض الشيعه المراد بالغيب المهدي المنتظر سلام الله تعالي عليه» كه اين را گفتيم از لحاظ نصوص معتبر شيعه و نص صحيح غيب امام عصر است، «وعد الله تعالي به في القرآن به» اين بقيه الله هم خدا در قرآن وعده داده و هم در نصوص« اما القرآن فقوله: وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ » خدا وعده داده از شما امام و خليفه الله اظهار كند همان طوري كه قبل از شما خلفاء الله، انبياء الله و ائمه بودند كه معناي ديگري ندارد. خلفاي جائر كه تطبيق نمي كند چون صريحا خليفه است و خليفه جائر را كه خدا قرار نمي دهد. و خليفه انبياء هست و در آينده كه خليفه خدا وعده مي دهد يك مورد بيشتر نيست و از نظر دين و مذهب ما و مذهب ابناء عامه و اديان ديگر يك مورد بيشتر نيست. اما خبر، خبري كه خودشان اعتماد دارند. معتبرترين تفسير از نظر فقهاي ما متن تبيان است و تفسيري كه از ابناء عامه استناد مي كنم متن معتبر تفسير كبير است. فخر رازي مي گويد «و اما الخبر فقوله صلي الله عليه و آله و سلم لو لم يبق من الدنيا الا يوم واحد لطول الله ذلك اليوم حتي يخرج من اهل بيتي يواطئ اسمه اسمي يملأ الارض عدلا و قسطا كما ملئت جورا و ظلما». بعد مي خواهد رد كند كه «واعلم ان تخصيص المطلق من غير دليل باطل» كه مطلق غيب است كه تخصيص داديم به وجود امام زمان. اولا اعتراف كرد كه اين جزء مصاديق مطلق است 2. گفت كه تخصيص من غير دليل است و دليل را خودش مي گويد از قرآن و از روايت معتبر پس دليل غير از قرآن و سنت چه باشد؟ دليل را ذكر مي كند بعد مي گويد من غير دليل باطل. بنابراين تخصيص مطلق به غيب باشد به وجود مقدس آقا براساس اين ادله درست و صحيح است و معناي غيب با سلوك چهار مرحله اي به كامل شد.


[1] كمال الدين و تمام النعمه، صفحه 31.
[2] تبيان، جلد 1، صفحه 55.. 2.كمال الدين و تمام النعمه، صفحه 30.
[3] تفسير كبير، جلد 2، صفحه 28.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo