< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

98/01/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تحقیق درباره وجوب تعبدی و توصلی

محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه مقدماتی را برای وجوب تعبدی و وجوب توصلی یادآور شده اند و ذکر کرده اند تا این مقدمات روشن بشود آنگاه بحث کنیم که در صورت شک به تعبدی و توصلی مقتضای اصل لفظی چیست و اگر اصل لفظی نبود مقتضای اصل عملی چیست؟ برای رسیدن به آن بحث ابتداءً چند امر مقدماتی را یادآور شده اند که امر اول را گفتیم که عبارت از این بود که منظور از تعبدی و توصلی چیست تعبدی و توصلی معنا شد.

 

نسبت بین تعبدی و توصلی و بین نفسی و غیری

شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: نسبت بین تعبدی و توصلی و نفسی و غیری اعم من وجه است. می فرمایند در مثل وضو و صلاه و غسل و دفن میت و ازاله نجاست خودش را نشان می دهد که این چهار مورد در این چهار مورد نسبت اعم و اخص من وجه دارد. فرق بین توصلی و غیری در این چهار مورد که با هم اعم و اخص من وجه هستند، مثلا ماده افتراق از سوی واجب غیری وضو که واجب غیری است اما توصلی نیست قصد قربت لازم دارد قصد قربت که لازم داشت توصلی نخواهد بود ولی غیری هست برای صلاه. و ماده افتراق از سوی توصلی که توصلی هست و غیری نیست در همین چهار مورد که گفتیم غسل میت توصلی هست اما غیری نیست خود این غسل واجب است غیری نیست و برای چیز دیگر نیست و برای خود میت است. اما قصد قربت لازم ندارد یک کسی دفن کند که دفن میت غیری نیست اما توصلی هم نیست قصد قربت لازم ندارد. دو ماده افتراق درست شد ماده اجتماع طهارت ثوب که هم غیری هست برای نماز و هم توصلی هست که قصد قربت لازم ندارد. این نسبت سنجی بین توصلی و غیری بود توصلی و غیری نسبت شان شد اعم و اخص من وجه. اما واجب نفسی و تعبدی، در همین چهار تا مثال واجب نفسی ماده افتراق از سوی واجب تعبدی وضو هست که وضو واجب تعبدی هست اما نفسی نیست غیری است. و همین مثال غسل میت واجب نفسی هست یا دفن میت واجب نفسی هست اما تعبدی نیست ماده اجتماع که هر دویشان باشد در همین چهار تا صلاه است که هم نفسی هست و هم تعبدی. پس نسبت بین واجب توصلی و غیری اعم و اخص من وجه شد و نسبت بین واجب نفسی و تعبدی هم اعم و اخص من وجه شد.[1] این نسبت سنجی است که شیخ انصاری فرموده است.

 

کلام محقق نائینی درباره واجب توصلی و نسبت آن با تعبدی

اما محقق نائینی و به تبع ایشان سیدنا الاستاد قدس الله انفسهم الزاکیات می فرمایند: اگر واجب توصلی را به معنای عدم اشتراط مباشرت که اگر تحت عنوان عدم مباشرت در نظر بگیریم این واجب توصلی اعم می شود شامل واجب تعبدی هم می شود و نسبت بین آن و واجب تعبدی می شود اعم و اخص من وجه. مثلاً ماده اجتماع که هم واجب وصف تعبدی دارد و هم وصف توصلی به معنای عدم اشتراط مباشرت، مثالش ادای زکات است زکات یک واجب تعبدی است نیت شرط است در دادن زکات اما مباشرت شرط نیست می تواند کس دیگر به نیابت مکلف آن مال را بدهد و برائت ذمه حاصل بشود. و ماده افتراق که مباشرت شرط نیست اما تعبدی هست در مثل همان مثالی که زدیم غسل میت مباشرت شرط نیست اما تعبدی است. و از آن طرف که تعبدی هست و مباشرت شرط است و کل واجبات صوم و صلاه و امثال این مطلب تا اینجا تمام شد. اما گفته می شود که بین خود این دو تا قسم هم که توصلی به معنای اول و توصلی به معنای دوم گفته می شود که بین این دو تا قسم هم نسبت اعم و اخص من وجه است. این دو تا قسم را توجه کنید جایی که هم مباشرت شرط نیست و هم قصد قربت شرط نیست ماده اجتماع معلوم است که ازاله نجاست است هم قصد قربت شرط نیست و هم مباشرت شرط نیست این ماده اجتماع، ماده افتراق که قصد قربت شرط است اما مباشرت شرط نیست همان غسل میت می شود و از طرفی که مباشرت شرط نیست اما قصد قربت شرط است در خود غسل میت که گفتیم غسل را با دفن فرق قائل هستیم غسل مثل غسل است قصد قربت باید بکند غسل میت مثل سایر اغسال نیت لازم دارد اما مباشرت شرط نیست که ولی باید مباشرت کند می تواند کس دیگر از طرف ولی، شما نگویید که خود میت که نمی تواند مباشرت کند ولی که گرفتید در بحث برایتان مشکلی نیست می تواند کس دیگر انجام بدهد پس ماده افتراق شد از طرف قسم اول که قصد قربت هست اما عدم مباشرت شرط نیست. ماده افتراق که فقط ماده افتراق باقی ماند از طرف که مباشرت شرط است و قصد قربت شرط نیست در رد سلام که مباشرت شرط است کسی به نیابت نمی تواند که سلام شخصی نه سلام جمعی فرد آمد گفت آسید مصطفی سلام فورا باید بگویید سلام، اگر با جمع سلام بکند آن سلام متوجه جمع می شود یک نفر جواب بدهد کافی است اگر به فرد سلام بدهد باید خود فرد جوابش را بگوید. این مطلب تمام شد

 

تحقیق

اما تحقیق این است که این تقسیمی که گفتیم نسبت سومی که بین خود قسم اول و قسم دوم گفتیم خالی از اشکال نیست. اولاً در مثال ما می رویم به جایی که آنجا که واجب تعبدی است قطعا که غیری بود ولی قصد قربت شرط بود اما مباشرت شرط نبود جزء واجبات است جزء واجبات تعبدی است جایی که قطعا واجب تعبدی باشد زمینه برای واجب توصلی وجود ندارد. ماده افتراق گفتیم و اما رد سلام را که گفتیم مباشرت شرط است که در اینجا به وسیله فعل غیر نمی شود ولی قصد قربت شرط است این قابل التزام نیست برای اینکه رد سلام واجب توصلی نیست واجب تعبدی هم نیست نکته این است که ما در تقسیم واجب واجب را به تعبدی و توصلی منقسم می کنیم ولی منحصرش نمی توانیم بکنیم تقسیم می شود به تعبدی و توصلی ولی منحصر به توصلی و تعبدی نیست انقسام انحصار نمی آورد به یک جهتی این تقسیم صورت می گیرد اما انحصار ندارد ما فقهاً واجبات مستقل داریم مثلاً شما چطوری در باب بیع می گویید که معاملات منقسم می شود به لازم و جایز و اینها بعد هم در همان بحث معاملات می گویید که ما داریم معاوضه مستقله که نه بیع است و نه اجاره است معاوضه مستقله است کتاب را می دهید کتاب می گیرید که این نه بیع است و نه اجاره است این معاوضه مستقله است. در عبادات هم همه تحت پوشش واجب تعبدی و واجب توصلی نیست واجبات زیادی می توانیم با تحقیق پیدا بکنیم که واجب مستقل است از جمله همین رد سلام و ادای امانت و وجوب وفاء و وجوب حفظ امانت اینها وجوب حفظ امانت نه تعبدی است و نه توصلی یک وجوب مستقل است واجبات عقلیه وجوب اطاعت والدین وجوب مستقل است نه تعبدی است و نه توصلی حتی می توانیم بگوییم که یک بخش زیادی واجبات ارشادیه هست که این واجبات ارشادیه قطعا نه توصلی اند و نه تعبدی در نتیجه می گوییم اصلا واجب توصلی دارای دو قسم نیست به اصل مراجعه کنیم مباشرت و عدم مباشرت از خصوصیات و لوازم است آن هم لوازم اعم یعنی همیشه هم نیست گاهی می شود مباشرت شرط باشد. به اصل مراجعه کنیم محقق قمی که گفته بودم نظر مشهور اصول در قوانین الاصول دیده می شود محقق قمی می فرماید: در واجب توصلی مراد وصول به غیر است و خود آن عمل مقصود بالذات نیست لذا مباشرت شرط نیست لذا گاهی مباشرت شرط نیست و به عمل غیر هم و به مقدمه حرام هم انجام می گیرد از خصوصیات واجب توصلی این اوصاف آمده که این را محقق نائینی که محقق هستند و دقت فوق العاده دارند دو قسم کرده اند که واجب توصلی قسم اول قصد قربت ندارد و قسم دوم مباشرت شرط نیست اما در اصل که مراجعه کردیم دیدیم که واجب توصلی قصد قربت خودش ندارد برای غیر هست از خصوصیاتش این است که به طور عمده مباشرت شرط نیست به فعل غیر هم انجام می شود بنابراین واجب توصلی همان معنای اصلی را دارد که خود شیخ انصاری هم فرمودند الاوجه معنای واجب توصلی این است و خود محقق نائینی و سیدنا الاستاد در آخر به اینجا می رسند که واجب توصلی آن است که قصد قربت در آن شرط نیست. قصد قربت که شرط نبود بین واجب توصلی و واجب تعبدی اصلا تباین است نسبت فرق می کند اعم و اخص من وجهی وجود ندارد هر کجا قصد قربت شرط است تعبدی است و هر جا قصد قربت شرط نیست توصلی است تباین است اعم و اخص من وجه وجود ندارد از اساس و خود دو قسم هم یک قسم است عدم مباشرت اغلبی است گاهی ممکن است مباشرتی هم باشد ولی به فعل غیر هم همیشه طبیعتاً انجام می شود از خصوصیاتش و از لوازم عدم قصد قربت اینهاست نه اینکه جزء مقومات باشد مقومش فقط یک چیز است عدم اشتراط قصد قربت اما قصد قربت مانع ندارد می تواند آدم واجب توصلی را با قصد قربت انجام بدهد ثواب می کند مانعی ندارد ولیکن مشروط به قصد قربت نیست.[2] این امر را کامل کردیم که معنای تعبدی و توصلی و نسبت بین آن درست شد و تحقیق هم گفته شد نتیجتاً بحثی که الان هم ان شاء الله دنبال می کنیم این است که خود واجب توصلی فقط ارتباط مستقیم دارد به عدم اشتراط قصد قربت و واجب تعبدی مشترط است به قصد قربت که معنای آخری که در جلسه قبل داشتیم الان روشن می شود که می گفتیم واجب تعبدی متقوم به قصد قربت است بدنه و ساختار و ماهیتاً قصد قربت می طلبد این امر کامل شد.

 

امر دوم آیا قصد قربت در عبادات قابل اخذ هست یا نیست

اما امر دوم که معرکه الآراء است در بحث و آن این است که قصد قربت در عبادات قابل اخذ هست یا نیست که از همین جا می توانیم بعد نتیجه بگیریم که اگر شک کردیم در عبادیت و توصلیت برمی گردد شک ما به شک در اشتراط به قصد قربت و شک که برگشت به اشتراط قصد قربت بعد مربوط می شود به جریان اصل که اصل اینجا جاری می شود یا نمی شود و صحت و عدم صحت برمی گردد به امکان اخذ قصد قربت در متعلق امر. متعلق یعنی خود عمل که خود عمل متعلق امر است و موضوع امر یعنی مکلف، ببینید گاهی مشتبه می شود موضوع امر با موضوع حکم مشتبه می شود موضوع حکم همان متعلق است موضوع امر مکلف است و متعلق امر خود عمل است لذا اینکه گفته می شود در اصطلاح گاهی موضوع در عوض متعلق و متعلق در عوض موضوع بکار می رود آن جا به جایی از آن جهت است که امر با حکم جا به جا می شود موضوع حکم چیزی است و موضوع امر چیز دیگری است. اولا یادمان نرود رای محقق خراسانی همین الان به ذهن مان بسپاریم محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: قصد قربت در عبادت به حکم عقل است نه به توسط امر شرعی. و رای محقق نائینی هم گفته بودیم که اخذ قصد قربت در عبادت از باب متمم جعل بود که یک امر دیگر تحت عنوان متمم جعل می آید تعلق می گیرد به خود قصد قربت و رای سیدنا الاستاد عبارت بود از اوامر ضمنی امر منحل می شود یک امر ضمنی. این طرح ابتدائی بود. ما اگر در بحث بتوانیم آن نتیجه ای که در نهایت می رسیم یک بار ابتداءً بگوییم بعد وارد استدلال بشویم و در آخر که استدلال تمام شد آن نتایج را بیاوریم بیرون. اما استدلال: در مقام استدلال که وارد بشویم گفته می شود که امر تعلق می گیرد به عبادت، متعلق قبل از امر هست و امر بعد از متعلق، اگر قصد امر که بعد از متعلق می آید در خود متعلق وجود داشته باشد که امر به او تعلق بگیرد خلف می شود یعنی آن چیزی که بعد از متعلق هست قبل از او بوده است بنابراین خلف از محالات است نکته هم برایتان گفته بودیم که این را دور هم می گویند و من برای شما گفتم که دور همیشه خلف است و از شما در معقول خواندید که تمامی این اصول دور و تسلسل و خلف همه اش برمی گردد به تناقض و راه آسانی را که در نظر بگیریم در موارد دور که اینجا دور هم هست که دورش را خواندید که توقف شیء به خود شیء می شود و همان توقف شیء به خود شیء در حقیقت خلف است که خلف خلاف واقع بود. چیزی که آدم ادعاء کند خلاف واقع است بطلانش ضروری است و با خودش است اصول فلسفی هم می خواهد بطلان ضروری را ثابت بکند بنابراین اخذ قصد امر در متعلق امر بلا شبهه خلف است پس قابل اخذ به وسیله خود این امر کار ناممکنی است محقق خراسانی می فرماید که این قصد امر که در عبادت باید باشد به وسیله حکم عقل می آوریم این قصد امر را ماموربه قرار می دهیم جزء مواردی است که عقل به طور قطع حکم می کند شرح و تفصیل و ان قلت ها ان شاء الله فردا.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo