< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

98/01/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تحقیق تکمیلی درباره معنای صیغه امر و دلالت آن بر وجوب و غیر آن

گفته شد که رای محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه این شد که صیغه امر و صیغه افعل وضع شده است برای انشاء طلب و به موارد مختلفی که بکار می رود از باب دواعی هست اختلاف و تعدد دعاوی موجب تعدد معنا نمی شود و دلالت صیغه امر بر وجوب هم ظاهر است للتبادر. پس از که بحث از تبادر به میان آمد نتیجه این می شود که دلالت صیغه امر بر وجوب می شود دلالت وضعیه.

 

رای محقق نائینی درباره معنای صیغه امر و دلالت آن بر وجوب و غیر آن

محقق نائینی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: صیغه امر و صیغه افعل وضع شده است برای نسبت انشائیه، موضوع له صیغه امر نسبت انشائیه است تا امر صادر نشده باشد تکلیف اعلام نمی شود و پس از صدور امر ایقاع ماده بر مخاطب صورت می گیرد. منظور از ایقاع ماده بر مخاطب یعنی خواستن یا مسئولیت به عهده مکلف قرار گرفتن نسبت به آن متعلقی که از او خواسته شده است. این معنای صیغه امر هست غیر از این چیز دیگری در دلالت وضعی صیغه امر دیده نمی شود. اما در جای دیگر می فرماید: صیغه امر فقط وضع شده برای نسبت انشائیه و برای هیچ یکی دیگر من حیث الوضع دلالتی ندارد. اما وجوب که از صیغه امر استفاده می شود به حکم عقل هست می فرماید: پس از آنکه مولای شرعی از مکلف چیزی بخواهد و دستوری صادر بکند این صدور امر منطبق می شود به طاعت المولی، و این طاعت المولی براساس قاعده عبودیت و مولویت باید الزاماً انجام بگیرد و این ترتیب نتیجه اش وجوب و حکم الزامی است. پس در ضمن این ترتیب دقیق صیغه امر به حکم عقل دلالت بر وجوب دارد و تصریح و تاکید می کند برای اینکه رای محقق خراسانی مشخص بشود که صیغه امر هیچ گونه دلالت وضعی و لفظی به وجوب ندارد.[1]

 

رای سید الخوئی درباره معنای صیغه امر

4. رای سیدنا الاستاد درباره معنای صیغه امر، سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه این مسئله را مشروح بحث می کند قسمت اعظم بحث شان مربوط می شود به ردودی که ادله و رای محقق خراسانی را پوشش می دهد رد متعلق به رای محقق خراسانی است. از آنجا که سبک ما بیان رای صاحب نظران هست نه بیان ردّ و اشکال و در آخر یک جمع بندی هست لذا ما به اشکالات کار نداریم رای خود سید را اعلام می کنم. سیدنا می فرماید: درباره صیغه امر کراراً یعنی به کرات و مرات گفتیم که صیغه امر به عنوان یک انشاء مورد برجسته از انشاءات وضع شده است برای ابراز اعتبار نفسانی که این معنا در ادب و بیان از سوی صاحب نظران بیان هم آمده است منتها در اصول به اسم سیدنا الاستاد به ثبت رسیده که انشاء ابراز اعتبار نفسانی است. پس از آنکه معنای صیغه امر را در نظر گرفتیم دلالت آن بر وجوب معلوم می شود که این معنا و این لفظ مشخص شد لفظ صیغه امر و معنا ابراز اعتبار نفسانی و چیز دیگری وجود ندارد به عنوان دلالت بر وجوب یا ندب یا قدر جامع که مشترک بین وجوب و ندب. بعد می فرماید: اما دلالت این صیغه امر بر وجوب ثابت است از باب قاعده عبودیت و مولویت بر همان سبکی که محقق نائینی فرمودند که امری که صادر بشود امر از کجا صادر شده است؟ از سوی مولی، و برای چه کسی صادر شده است؟ برای عبد. عبد در برابر مولی چه وظیفه دارد مولی است عبد است امری صادر شده است دعا نیست حکایت نیست دستور است با این وضعیت یک قانون داریم که ایشان تحت عنوان قانون بکار می برد قانون مولویت و عبودیت، یعنی متناسب شأن مولی و متناسب وظیفه عبد که امری که صادر بشود باید انجام بگیرد پس اگر انجام نگیرد گویا هتک به شان مولی است اگر انجام نگیرد وظیفه عبودیت انجام نگرفته است بنابراین با این تحلیل مختصر مشخص شد که خود صیغه امر به عنوان لفظ هیچ دلالتی بر وجوب و ندب ندارد اما قانون عبودیت و مولویت به طور صریح دلالت بر وجوب می کند[2] بنابراین نتیجه این شد که رای محقق خراسانی بر دلالت بر وجوب وضعاً هست و رای محقق نائینی و سیدنا الاستاد بر دلالت امر بر وجوب عقلاً هست. این نتیجه را گرفتیم پس از این یک ثمره را هم سیدنا اشاره می کند بگوییم وانگهی یک جمع بندی کوتاه.

 

ثمره بحث

سیدنا در انتهای بحث می فرماید: ثمره بحث از این قرار است بین نظریه ما یعنی سید و نظریه مشهور در باب انشاء که انشاء طبق نظر مشهور چه بود؟ ایجاد معنی به واسطه لفظ، آن رد سیدنا الاستاد این بود که اگر منظور از ایجاد ایجاد تکوینی باشد که خلف است و خلاف واقع است و اگر ایجاد اعتباری باشد نیاز به لفظ ندارد یک اشاره هم ایجاد اعتباری می شود به لفظ دیگر هم ایجاد اعتباری می شود بنابراین ایجاد معنا به توسط لفظ در انشاءات اصل و اساس نداشت و معنا همان بود که گفتیم نظر مشهور و نظر ما یک ثمره و آن حدیثی است که «اغتسل للجنابه و الجمعه» اشکال: یک امر در یک استعمال به دو مطلب بکار رفته هم وجوب که جنابت است و هم مستحب که جمعه باشد. بعضی ها که دیدند نمی شود این کار را درست کنیم استعمال لفظ از سوی شرع در یک استعمال به دو حکم متعارض که امکان ندارد یک توجیه و آن این است که غسل جنابت فی نفسه مستحب است و وجوبش غیری است پس به دو معنا بکار نرفته. جواب دوم از سوی مشهور این است که در این رابطه می گوییم که انشاء امر مثل مبنای محقق خراسانی فقط انشاء طلب است طلب یک عنوان جامع است بین وجوب و ندب منتها در مقام استعمال نیاز به قرینه معینه دارد این اشکالی است که گفته می شد. اما می فرماید: بر مبنایی که وضع صیغه امر به ابراز اعتبار نفسانی معنا شد اصلا این اشکال وارد نیست برای اینکه ابراز اعتبار نفسانی در تمامی موارد وجوباً و استحباباً یکی است ابراز اعتبار نفسانی است برای مستحب هم ابراز اعتبار نفسانی است یک معناست فرق نمی کند اما الزام و غیر الزام از قرائن خارجی استفاده می شود اگر هیچ قرینه ای بر ترخیص نبود قانون عبودیت و مولویت می گوید واجب است و اگر قرینه ای بر ترخیص وجود داشت حمل بر استحباب می شود در «اغتسل للجنابه و الجمعه» یک معناست برای جمعه ترخیص آمده و برای جنابت که ترخیص نیامده است قانون عبودیت و مولویت وجوب اعلام می کند. این ثمره نزاع بود بین رای ما و رای مشهور که سید می فرماید.

 

اما جمع بندی بحث معنا و دلالت صیغه امر

در مجموع آنچه که ما از این بحث استفاده کردیم این نکات است: نکته اول مستفاد از امر وجوب است بلا خلاف پس از صیغه امر وجوب استفاده می شود این نکته اشتراک بود به وضع یا به حکم عقل. ما دنبال نکته های اشتراکی و اصلی می رویم بنابراین خلافی نیست در اینکه از صیغه امر وجوب استفاده می شود. این یک نکته، نکته دوم این است که در وضع صیغه امر که صیغه امر وضع شده باشد سه معنا برجسته دیده شد: انشاء طلب که محقق خراسانی فرمود و نسبت انشائیه که محقق نائینی فرمود و ابراز اعتبار نفسانی که سیدنا الاستاد فرمود. ما در جمع بندی بیاییم به واقع نگاه کنیم آن انشاء طلب در واقع مصداقاً همان نسبت انشائیه است واقع انشاء طلب نسبت انشائیه است و همان نسبت انشائیه قلبی نیست اظهار شده است و همان نسبت انشائیه ابراز اعتبار نفسانی است. بنابراین به واقع که بنگریم هر کدام با دیگری تطبیق می کند. بنابراین زوایای اختلاف برگرفته از جهات نظر بود اگر از جهت خود امر وارد بشویم می شود انشاء طلب و اگر از جهت متعلق طلب وارد بشویم می شود نسبت انشائیه و اگر از جهت صدور امر وارد بشویم می شود ابراز اعتبار نفسانی. این اختلاف جهاتی بود که واقع بدنه یکی است جمع بندی هم خوب است.

 

مبحث سوم دلالت جمل خبریه بر وجوب یا ندب در مقام انشاء

محقق خراسانی در بحث صیغه امر تحت عنوان فصل ثانی مباحثی را آورده است که مبحث اول معنای صیغه امر بود و مبحث دوم دلالت صیغه امر و مبحث سوم دلالت جمل خبریه بر وجوب یا ندب در مقام انشاء. ما حصل فرمایش ایشان از این قرار است که می فرماید: شبهه ای نیست که در نصوص می بینیم جمل خبریه مخصوصا صیغه مضارع به مقام انشاء آمده است «یعید الصلاه، یصلی، تصلی» اینها انشاءاتی است که آمده است در حد زیادی هم هست جمله خبریه مخصوصا به صیغه مضارع برای انشاء بکار رفته اما به صیغه ماضی در نصوص ابتداءً بکار نرفته مگر جاهایی که سوال شده باشد از یک مسئله ای که در جواب سوال آمده باشد که «ان اقام عشره ایام صلی صلاه کامله» عمدتاً صیغه مضارع هست در هر صورت جمله فعلیه در مقام انشاء بکار رفته است. این بکار رفتن آن آیا اصل این استعمال به عنوان یک استعمال ادبی درست است حقیقی است یا مجازی؟ نکته دوم دلالت این گونه انشاء بر وجوب به چه صورت است دلالتی دارد یا ندارد؟ این دو نکته را اینجا بررسی کنیم. اما نکته اول صحت این استعمال که این استعمال دقیقاً استعمال در موضوع له خودش که نیست در مقام انشاء آمده انشاء که اخبار نیست فعل که دلالت اخباری دارد آمده در مقام انشاء، بر خلاف معنای خودش بکار رفته چه صورتی دارد و چه توجیهی دارد؟ محقق خراسانی می فرماید: در این موارد باید دقت کرد که این جمله فعلیه منسلخه از معنای خودش نیست بلکه به معنای خودش بکار رفته و اما انشاء نقش داعی دارد به داعی انشاء در مقام انشاء بکار رفته و گفتیم داعی به معنا ضرر یا اثر نمی گذارد بنابراین داعی انشاء است و معنا همان معنای خودش هست که شکل جمله خبریه است «یعید» اعاده می شود. پس بنابر رای ایشان مجازیتی در کار نیست خود این جمل به معنای همان نسبت خبریه بکار رفته اند. وانگهی اشکال و جواب: اشکالی دارند خود ایشان و جوابی می فرمایند، اشکال این است که جمل خبریه که در مقام انشاء بیاید برای فرد عادی درست است اما در اصطلاح شرع و در اصطلاح کتاب و سنت که جمله خبریه در مقام انشاء به کار برود قابل التزام نیست. چون جمله خبریه احتمال صدق و کذب دارد و در اخبار الله و اخبار اولیاء الله احتمال کذب وجود ندارد بنابراین این استعمال درست نباشد و صحیح نیست. این اشکال را می فرماید بعد از این اشکال خودشان جواب می فرمایند که اگر این اخبار و این جمل خبریه که به معنای نسبت خبریه می آید اگر به قصد حکایت باشد درست نیست که قصد حکایت همان احتمال صدق و کذب دارد اما اگر به داعی انشاء باشد که الان این انشاء می کند به این قالب و این مطلب و این فعل را می طلبد این اشکال ندارد. اولا خود انشاء است الان می طلبد و ثانیا می دانیم که انشاء متصف به صدق و کذب نمی شود. این جواب را که می فرماید بعد می فرماید: این وضعیت گویا منطبق است با کنایات، در کنایات می بینیم که فردی را که به عنوان جواد و سخی و سخاوتمند ستایش بکنند می گویند «محذول الفصیل» آنقدر مهمان دار است که شتر بچه اش لاغر می شود خوراک به او نمی رسد یا می گویند «کثیر الرماد» آنقدر سخاوت دارد که خاکستر پخت و پزش زیاد هست انباشته شده که کنایه از جود و سخاوت فرد است تطبیق این است که همان طوری که اگر کنایه مراد نبود فرد کثیر الرماد هم نباشد به اش می گویند کثیر الرماد، چون کثیر الرماد حکایت نشده به عنوان کنایه است که منظور از کثیر الرماد جود و سخاوت است اگر فرد جود داشت قضیه صدق است و اگر فرد جود نداشت هرچند کثرت رماد هم داشته باشد هر چی داشته به خودش خرج کرده و رمادش هم کثیر است دیگر قضیه کذب است. بنابراین تطبیقش از این قرار است که جمله خبریه در حقیقت مثل این است کنایه از طلب شدید که باید انجام بشود پس مثل کثیر الرماد کنایه از جود این گونه است. لذا می فرماید: این جمله خبریه ابلغ است که اصطلاح داشتیم «الکنایه ابلغ من التصریح» این جمله خبریه می شود ابلغ برای ایجاد مطلوب. بعد می فرماید: این وضعیت یعنی انشاء در قالب اخبار مقالی است طبق مقتضای حال، این معنایش این است که می فرماید: ملازمه وجود دارد همان طوری که در کنایه ملازمه وجود دارد بین کثیر الرماد و جود، اینجا هم ملازمه وجود دارد بین این گونه انشاء و طلب فعل از مکلف یا به عبارت دیگر بین جعل تکلیف و الزامی بودن آن که ملازمه است.

 

پنج قسم ملازمه

ملازمه پنج قسم است: 1. ملازمه عقلیه که عبارت است از ملازمه بین علت و معلول، 2. ملازمه عادیه که عادیه در منطق و فلسفه این است که یک وصف یا یک عنوان پس از استعمال زیادی عادت بشود و ترکش تقریبا از نظر بیافتد. این ملازمه عادیه مثالش جود و حاتم شده ملازمه عادیه. 3. ملازمه شرعیه مثل ملازمه بین صلاه و استقبال، 4. ملازمه عرفیه مثل ملازمه بین ریاست و سعه صدر کسی که رئیس باشد باید سعه صدر داشته باشد که در روایت آمده است «عاده الرئاسه سعه الصدر» اگر می گویید این گونه نیست صحت سلب دارد. 5. ملازمه ادعائیه، این ملازمه ادعائیه تطبیق می شود مثالی که گفتیم که ملازمه بین جعل تکلیف و الزام آن که براساس همین بافتی که گفته شد جمله که خبریه بود این خصوصیات را دارد. بعد از که می فرماید جمله خبریه در مقام انشاء دلالت دارد بر وجوب و این دلالتش آکد هم هست. چرا آکد است؟ برای اینکه جمله را خبریه گفته است که در حقیقت اعلام می کند که مولی راضی به ترک نیست کار را انجام شده تلقی می کند این وجه اظهر بر آکد بودن و اظهر بر وجوب. در عنوان می گوید که در جمله خبریه اظهر این است که آکد بر وجوب هست این وجه اظهریت بود در آخر می فرماید: علی الاقل جمله خبریه یا ظهور در وجوب دارد و یا اگر ظهور در وجوب ندارد مقتضای اطلاق همین وجوب است مقدمات حکمت در اینجا اقتضاء می کند که باید مطلوب الزامی باشد. اطلاق در حقیقت به دو نوع هست: اطلاقی که مفاد آن توسعه است و اطلاقی که مفاد آن تضییق است. تتمه آن ان شاء الله فردا.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo