< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

97/11/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نکته تکمیلی: ثمره عملی بحث بساطت و ترکب مشتق

ایام دهه فجر گرامی می داریم که دیروز دوازدهم بهمن روز ورود پرمبارک امام بود و دهه فجر را گرامی می داریم و «من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق» یکی از نکته هایی که بسیار مهم است در زندگی معنوی و عبودیت آدم شکر نعمت هست و یکی از عواملی که توفیق آدم را افزایش می دهد و توفیق سلب نمی شود شکر نعمت است و مقدمه شکر نعمت هم توجه به نعمت است. نعمت ها را شناسایی بکند و شکرش را بکند. ما نسبت به خودمان یعنی ما و شما که فقط در وادی طلبگی هستیم و مشغول علوم حوزوی هستیم که این نعمت اینقدر بزرگ است که فعلاً قدرش را نمی دانیم یعنی اگر توجه هم بکنیم آنقدر نعمت بزرگ است که از وادی شکرش نمی توانیم بیرون بیاییم. در همین وادی باید بگوییم که نهضت امام خمینی و قیام امام و انقلاب برای حوزه ما از این بعد صحبت می کنیم برای حوزه و طلبه اثری که داشته است انصافاً در حد بسیار بالایی بوده، حوزه ها یک رشدی کرد حوزه ها یک آزادی پیدا کرد علماء شخصیت و احترام و عزت. شما دوران قبل از انقلاب را بعضی ها ندیدید من دیدم نه یک آزادی وجود داشت نه یک شرائط آماده بود استاد به سادگی پیدا نمی شد کتاب به سادگی پیدا نمی شد. در قم معمولا طلبه ها به خاطر مشکل اقتصادی یعنی نمی شد طلبه درس بخواند و فقط نان خالی داشته باشد نمی شد با چه سختی و بعد هم همین جا در زمان شاه طلبه که در قم زندگی می کرد از همین چهار راه بازار می آمد طرف حرم وسط راه چند تا کتک هم می خورد. دولت می زد مردم می زد احترام و ازادی نداشت امکانات نداشت یک مدرسه فیضیه بود و یکی دو تا مدرسه دیگری بود جا هم نبود آنچنان که طلبه جا سکنی و مسکن داشته باشد و گرفتاری بود. از یک سو و درس استاد هم چند تا استاد پیدا می شد درس ها شلوغ بود بعض نکات من در تقریبا در جوانی هایم یک مطلب فلسفی بود هرچه گشتم نیافتم دستم به شیخ صدرا نمی رسید. بنابراین گرفتاری ها این جوری بود تمام اینها لطف خدا و کرم اهل بیت و این آزادی که آمد امام خمینی آورد. طلبه هایی که الان آمار علمی که نشان می دهد در کل دنیا رشته علوم انسانی دقیق آن مقدار سطح بالایی که حوزه علمیه قم دارد در کل دنیا هیچ دانشگاهی هیچ مرکز علمی به این حد نیست. و بعد طلبه ها یک مقداری بعضی ها اذیت می شوند آقا این درس های جنبی همه اش مفید است آدم در دنیایی که زندگی می کند کل مسائل جنبی را هم باید آشنا باشد در اختیار آمده این گونه. الان حوزه هم جامعه المصطفی هم مرکز مدیریت بروید مراکز زبان هست بروید زبان یاد بگیرید برای دنیا حرفی برای گفتن دارید مستقیما صحبت کردن با زبان خودش چقدر ارزش دارد چقدر عالی است. نکته بعدی هم که شکر دارد این قدرت علمی است که الان بالا گرفته است این تحقیقاتی که الان در بعد فقه و اصول هست این گستردگی اصلا کجاست الان بعد از انقلاب بعد یک دسته گل های تازه هم در بین حوزه رشد کرد مثلا سابق آدم درس می خواند در ضمن استدلال های فقهی باید آدم رجال را آشنا می شد الان بعد از انقلاب درس رجال درس مستقل شده است و بعد هم قواعد فقهی چقدر مهم است قبل از انقلاب درس قواعد فقه مستقل نبود الان یک بحث قواعد فقه مستقل شده است که چقدر مفید است و همین طور درس تفسیر و همین طور مقاله نویسی و شیوه نوشتار ادبیات نوشتن اینها مسائلی بود که قبل از انقلاب نبود الان شکرش را بکنیم خدای متعال و لطف خدا و کرم اهل بیت که اصلش که از سفره اهل بیت است امام خمینی که یک فقیه آل البیت است و بود با نهضت و انقلابش برای حوزه چه خدمتی کرد چه آزادی آورد بی تعاریف الان در دنیایی که کشورهای شیعه حتی سنی علما بعد از انقلاب امام خمینی یک عزتی به دست آورد این عزت مستقیما مربوط می شود به شخص امام خمینی این حق را به عنوان طلبه بگوییم امام خمینی یک حقی بر گردن ما طلبه ها دارد که حتی بعضی از عزیزان می دانید اگر انقلاب خمینی نبود شما اینجا طلبه نبودید ممکن بود دانشگاهی بودید. الان من بعضی از طلبه هایی که از آلمان هست اینجا اگر انقلاب امام خمینی نبود این طلبه نبود. الان این تعداد زیادی از طلبه افغانی و پاکستانی و طلبه هندوستانی و ترکیه و آذربایجان و از کشورهای دیگر سوریه و لبنان و طلبه هایی که تعدادش زیاد شده این به خاطر امام خمینی بود این حق را به گردن همه ما دارد که باید این نعمت را فکر بکنیم و شکرگذار باشیم و به روح بلند امام خمینی احترامی قائل باشیم و برایشان در هر فرصتی بشود هدیه ای از دست ما طلبه ها که همان خواندن حمد و سوره و صلوات برمی آید به روح شان هدیه کنید شادی روح امام خمینی صلوات.

 

نکته تکمیلی درباره ثمره عملی بحث بساطت و ترکب مشتق

در ختام درس گذشته به ثمره عملی اشاره شد که برای فهم بیان نصوص مفید هست که ما مشتق را بفهمیم که بسیط است یا مرکب نقشی در فهم نصوص دارد. توضیحش این است که محقق نائینی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: ثمره عملی مضافا بر ثمره علمی درباره بحث از بساطت و ترکب مشتق این است که مفهوم وصف در این بحث خودش را نشان می دهد یعنی ثمره این بحث در مفهوم وصف روشن می شود برای اینکه در بحث مفاهیم خواندیم که مفهوم وصف با مفهوم لقب بسیار نزدیک است این یک وصف اگر معتمد به موصوف باشد اینجا در جمله قرار بگیرد زمینه برای مفهوم وصف محقق می شود اگر وصف معتمد به موصوف نباشد فقط خود وصف در جمله بیاید می شود لقب. لقب به اتفاق مفهوم ندارد چون نه علیت است نه انحصار است و نه تعلیق و وصف علی المشهور مفهوم دارد غیر مشهور هم اشکال می کند. اگر مشتق مرکب باشد در جمله بیاید زمینه برای مفهوم وصف آماده شده چون مرکب است وصف معتمد به موصوف است ذاتی است که دارای علم، «اکرم عالما» یعنی زیدی که دارای صفت علم هست مثل این است که بگوییم «اکرم زیدا عالما» که جمله وصفیه است. زمینه برای مفهوم وصف محقق می شود. و اما اگر گفتیم که مشتق بسیط است ذات در ضمن خودش ندارد فقط وصف هست «اکرم عالما» دیگر وصف معتمد به موصوف نیست فقط وصف خالی است لقب است لقب که شد لقب مفهوم ندارد که در یک جمله گفتند اثبات شیء نفی ما عداه نمی کند.[1] این ثمره عملی بحث بساطت و ترکب مشتق بود به طور خلاصه. امر اول تمام شد محقق خراسانی که متن ما همان کفایه است شش تا امر تکمیلی در این بحث مشتق آورده است که امر اول همان بود که گفته شد بحث از ترکب و بساطت، هر شش امر به تعبیر استادنا العلامه شیخ صدرا قدس الله نفسه الزکیه دعوا با صاحب فصول است.

 

امر دوم فرق بین مبدء و مشتق

امر دوم عنوان می شود فرق بین مبدأ و مشتق، مبدأ و مشتق چه فرقی دارد؟ صاحب فصول می فرماید: مبدأ و مشتق فرقش لحاظی نیست اعتباری نیست با لحاظ نیست واقعی است دو حقیقت جدا از هم هستند. در واقع فرق دارد مصدر با اسم فاعل، اینگونه نیست که بگوییم با هم نزدیک اند هم خانواده هستند فرق اعتباری است. محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه رداً علی صاحب فصول می گوید که مبدأ و مشتق فرق اساسی ندارد این هر دو مفهوم با هم یکی هستند. از یک باب که باشند و از یک ماده که باشند مثلا از ماده کتابت که مثال می زنند کتابت مبدأ است و کاتب مشتق یکی هستند از یک خانواده فرقش از جهت اعتبار است. مبدأ اعتبار شده است یا لحاظ شده است به نحو بشرط لا یعنی به شرط عدم حمل که حمل نشود نمی توانیم بگوییم «زید کتابه» قابل حمل نیست. اما مشتق لحاظ شده است و اعتبار شده است لا بشرط، می تواند مستقل بیاید و می تواند هم حمل بشود «کاتب» تنها هم بکار می رود «زید کاتب» هم به صورت قضیه حملیه بکار می رود. فرق این است و فرق دیگری در این باب دیده نمی شود. سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه اشکال می کند بر این مبنای محقق خراسانی و موافقت اجمالی دارد با صاحب فصول، می فرماید: لا بشرط یا بشرط لا که یک اعتبار است فرق بین مبدأ و مشتق درست نمی کند همان طوری که صاحب فصول فرمودند اگر اعتبار عکس کنیم بگوییم مبدأ لا بشرط لحاظ شد مشتق بشرط لا لحاظ و اعتبار شد واقع را تغییر نمی دهد مبدأ حمل نمی شود مشتق قابل حمل است. هرچند اعتبار را عوض کنید بگویید مبدأ لا بشرط و مشتق بشرط لا. اعتبار کاری را از پیش نمی برد واقعاً این دو تا عنوان فرق دارد. و می فرماید: مبدأ خود وصف است کتابت، مشتق ذات له الوصف است کاتب. فرقش فرق واقعی است و اعتباری نیست. اعتبار کارساز نیست. بعد هم از لحاظ صرفی و ادبی مبدأ مصدر می شود و این مشتقی که مثال می زنید اسم فاعل می شود، کی می گوید که مصدر با اسم فاعل یکی است؟ آیا ممکن است که بگوییم اسم فاعل با مصدر یکی است؟ بنابراین فرقی که محقق خراسانی فرموده است این فرق قابل التزام نیست.[2] اما توضیح و تلفیق: این مطلبی که گفته می شود مشتق و مبدأ در منطق مشتق به معنای عرضی است تحت عنوان عرضی مبدء به عنوان عرض است.

 

فرق عرض و عرضی

عرضی الشیء غیر العرض، ذاک البیاض ذاک مثل الابیض که حاجی در منظومه می گوید. در منطق فرق بین مبدأ و مشتق عرض و عرضی هست مشتق عرضی هست مثل ابیض و مبدء عرض است مثل بیاض. بنابراین این هم تایید می کند کلام صاحب فصول و سیدنا الاستاد را که فرق دارند عرض و عرضی است. این مطلب که گفته شد اما بیاییم یک مقدار تطبیق کنیم سیدنا الاستاد اشکال فرمودند که مبدأ وصف کتابت است مشتق ذات له الکتابه است و گفته می شود که محقق خراسانی شک نداریم که این را می داند در اینکه مبدأ مصدر هست و مشتق اسم فاعل هست شک نداریم. آن وصف هست و آن یکی هم بنابر ترکّب نه بنابر بساطت که مبنای محقق خراسانی بساطت بود بنابراین براساس ترکب می شود ذات له الوصف و بنابر بساطت هم آن هم وصف است پس دقت کنیم یکی از نکته ها برای ما کلام صاحب نظر را خوب بفهمیم این فهم خوب چقدر خوب است آنچه که می فهمیم از کلام محقق خراسانی این است که براساس مبنای خودش که مشتق بسیط است براساس این مبنا نظر و رای شریف شان این دیده می شود که مشتق با مبدأ دو تا وصف اند هر دو تحت یک عنوان اند و وصف اند. این نکته اصلی است مشتق که بسیط نباشد کاتب هم وصف است کتابت هم وصف است بنابراین از حیث وصف بودن فرق نمی کند و اما وصف شان از حیث لحاظ هست لحاظ را کمی دقت بیشتری کنیم لحاظ امر خالص ذهنی نیست لحاظ یک تصور ذهنی با ارائه به عالم لفظ است با ارائه به قالب لفظ است اینجا لحاظ تمام می شود لحاظ اگر در ذهن باشد ابراز نشود کشف نمی شود دیده نمی شود تحقق پیدا نمی کند. پس از آنکه گفتیم فرق از حیث لحاظ هست لحاظ و اعتبار تحقق پیدا می کند در قالب لفظ مصدر و لفظ اسم فاعل. تغییر شکل لفظ در حقیقت نمود لحاظ هست لحاظ می شود وصف بشرط لا با ساختار مصدر. وصف لحاظ می شود لابشرط در قالب اسم فاعل این شاکله لذا ما در دوره قبل بحث مان گفتیم که اختلاف شکلی است. بنابراین این مقدار شرحی که دادیم رای سیدنا الاستاد هم مخالف در نمی آید سید هم می فرماید که مصدر یا وصف با مشتق فرق واضحی دارد گفتیم که بله فرق واضح دارد و همین فرق واضح از اینجا بیرون می آید فرق واضح من حیث اللحاظ و الاعتبار نه اینکه یک واقعیت تکوینی که نیست خود سیدنا الاستاد هم می فرماید واقعیت تکوینی که نیست پس از حیث اعتبار و جعل هر دو با هم فرق واضح دارند که این فرق واضحش را در ادبیات شکلی می گوییم صیاغتی و به اصطلاح مصری ها من حیث الصیغ یا می گوییم من حیث الصیاغه. این را به اصطلاح می گوییم از حیث ساختاری و ادبیات می گوید ساختاری فرق دارد اما منطق می گوید از حیث اعتبار لابشرط و بشرط لا. شما در اصول بحث می کنید می گویید فرق شان از حیث شاکله است ماهیت روح و وصف است وصف در دو قالب قرار گرفته شاکله و قالب یک شاکله بشرط لا هست و شاکله دوم شاکله لابشرط است جمع بین دو نظر و دو رای انجام گرفت و اما پس از اینکه این مطلب کامل شد رای صاحب فصول را که برگردانید اینجا بیاورید همین می شود و برخوردی در کار نیست.

 

امر سوم ملاک حمل

امر سوم ملاک حمل، علامه شیخ صدرا می فرماید: امر سوم متمّم امر دوم هست، امر دوم که ملاک حمل باشد که ملاک صحت حمل اتحاد در وجود است یعنی بین موضوع و محمول اتحاد وجودی و خارجی و تغایر مفهومی است. اگر اتحاد در وجود نباشد که حمل نیست دیگر، شجرٌ و حجرٌ که نمی شود اما اختلاف در مفهوم نباشد حمل شیء بر نفس شیء می شود بنابراین ملاک حمل تغایر مفهومی و اتحاد وجودی است. در این رابطه باز هم صاحب فصول می فرماید: در حمل که ما می بینیم در خارج حمل عرض به جوهر است «زید کاتب» زید جوهر است کاتب عرض است این حمل است عرض به جوهر که درست نیست، کجای منطق می گوید که عرض با جوهر اتحاد دارد مگر در منطق نخوانده ایم «المقولات متباینات» یکی بر دیگری حمل نمی شود مخصوصاً عرض و جوهر متباین بالذات است اینجا کاتب عرض است و زید جوهر است و «زید کاتب» چرا درست است؟ بنابراین ملاک این نیست که شما فلسفه و منطق می گویید ملاک چیز دیگری است ملاک این است که قبل از حمل باید یک عملیات انجام بدهیم و آن عملیات این است که در زید تصرف کنیم که زید را بالاعتبار کاتب درست کنیم یک اتحاد اعتباری قبلا بسازیم بعد از که یک اتحاد اعتباری درست شد شروع کنیم به حمل، آن موقع حمل درست می شود. محقق خراسانی می فرماید: کلام صاحب فصول[3] را که خوب بشکافیم حمل سه قسم می شود: دو قسمش که همان دو قسم معلوم بود که حمل اولی و ذاتی و حمل شایع صناعی یک حمل دیگری هم درست می شود حمل اعتباری، از کلام صاحب فصول این در می آید و عکس حمل ذاتی می شود حمل ذاتی این بود که تغایر مفهومی و اتحاد ذاتی این عکس آن می شود صاحب فصول می گوید که اتحاد مفهومی باشد و تغایر وجودی، چنین چیزی می شود بنابراین حمل صورت سوم به خودش می گیرد، می فرماید این حمل درست نیست. اولاً این حمل می شود حمل جزء بر کل، قانون یادتان نرود که حمل کل بر جزء مجاز است و حمل جزء بر کل مجاز نیست. مثلا می گوییم تکبیره الاحرام صلاه است درست است که کل بر جزء است اما عکس آن «الصلاه تکبیره الاحرام» درست نیست این حملی که شما می گویید این حمل کل بر جزء می شود چرا حمل کل بر جزء می شود؟ می گوید برای اینکه شما که می گویید اعتبار می کنیم در حقیقت موضوع را دارای دو جزء تصویر می کنید کل منطقی دو جزء داشتن است کل اصطلاح عربی نیست که باید سه چیز باشد دو چیز بود که کل است. بنابراین شما در آن اعتبارتان موضوع را دارای دو جزء درست می کنید بعد یک محمول را به آن حمل می کنید می شود حمل جزء بر کل. این درست نیست، و ثانیاً ما تا حالا دیده بودیم در منطق که موضوع واحد محمول های متعدد دارد اما ندیده ایم که موضوعات متعدد محمول واحد داشته باشد این رسم در منطق نیست مثلا می توانیم بگوییم «زید عادل فاضل کامل» اما عکس آن نیست «زید عمرو احمد محمود» چنین چزی نیست. علامه شیخ صدرا می فرماید که این فرمایشی که شما می کنید مستلزم امر محالی نیست می توانیم بگوییم «زید عمرو احمد محمود عادل» امر محالی نیست و شما هم دلیل تان مصادره است دلیل که اقامه نکردید مگر اینکه بگویید اتفاق اهل معقول بر این است که موضوع متعدد برای محمول واحد درست نیست و موضوع واحد و محمول متعدد کار درستی است اگر ادعای اتفاق کنید وجهی دارد. بنابراین نتیجتاً کلام صاحب فصول اشکالی که داشتند اشکال وارد نیست تا به اینجا ما رسیدیم به این نکته که حمل به معنای اعتبار محض که اعتباری باشد فقط نداریم

 

تحقیق

اما تحقیق این است که تمام این حرفها را که بیاوریم در عمل به مشکل برنمی خوریم خلاصه اش این است که این حمل که صاحب فصول می گوید در حقیقت تصرف در اسناد هست حمل مجازی همه اش حمل اعتباری است اتحاد وجودی ندارد مگر از باب مجاز، «زید اسد» از همین باب است حمل است اما صاحب فصول می گوید اعتباری، در بلاغت می گوید تصرف در اسناد این حمل شکل سومی نیست همان حمل مجازی یا تصرف در اسناد است طبق ادبیات که صاحب فصول می گوید حملی است که بالاعتبار صورت می گیرد. امر چهارم ان شاء الله فردا.


[1] فوائد الاصول، المحقق النائینی، ج2، ص105.
[2] مصباح الاصول، السید ابوالقاسم الخوئی، ج1، ص135.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo