< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

97/10/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تحقیق در آراء صاحب نظران در اشتراک لفظی

رای اول محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه فرمودند که این اشتراک امکان دارد و وقوعش هم در کتاب الله ثابت است. استادنا العلامه شیخ صدرای باکویی قدس الله نفسه الزکیه فرموده اند که محقق خراسانی این بحث را به تمام و کمال آن از کتاب فصول نقل می کند با تغییرات مختصری. و پس از فحصی که به عمل آمد دیده می شود که رای محقق خراسانی و استدلال ایشان فی الجمله برگرفته از آراء قدماء اصحاب است.

 

کلام سید مرتضی و شیخ طوسی

مثلاً به عنوان نمونه بارز سید علم الهدی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: مشترک دو قسم است: معنوی که وضع واحدی دارد و مشترک لفظی که اوضاع متعددی دارد. بعد می فرماید: کسی که این رای را مخالفت کند به مخالفت او التفات نمی شود. برای اینکه این مطلب یعنی اشتراک مطابق است با ظاهر مذهب اهل لغت.[1] یعنی استدلال ایشان متمرکز شد به قول لغوی. یک نکته را هم استفاده کنید اگر خواستید درباره حجیت قول لغوی استناد کنید بگویید سید علم الهدی و شیخ طوسی به قول لغوی اعتماد می کنند. و همین طور شیخ طوسی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: مشترک دو قسم است برای مشترک لفظی مثال می زند کلمه عین و کلمه قرء را آنگاه می فرماید کسی که مخالف این رای باشد به آن رای التفات نمی شود و بیان سید را تقریبا نقل می کند.[2] و خلاف حادثی است یعنی حق بین محققین این است که مشترک واقعیت دارد خلاف یک امر حادثی است به عبارت دیگر از سوی بعضی از شافعیه آمده است که یک حادث یا یک پدیده ذوقی از سوی بعضی از شافعیه تلقی می شود و این خلاف در حقیقت خلاف ظاهر مذهب اهل لغت است. دلیل اصلی برای وقوع و حقیقت داشتن مشترک همان تصریح اهل لغت شد. این قسمت از بحث کامل شد و رای محقق خراسانی با توجه به موافقت قدماء و با توجه به مشهور قریب به اتفاق و در حقیقت رای اعتدال و حد معتدل است که امکان دارد اما نه واجب است و نه ممتنع.

 

نظر دوم قول به امتناع اشتراک لفظی

2. رای دوم عبارت است از قول به امتناع، گفته می شود که اشتراک معانی متعدد در قالب یک لفظ ممتنع است. استدلال در حقیقت به یک برهان هست و آن این است که گفته می شود این اشتراک ممتنع است. برای اینکه اختلال در غرض به وجود می آید مخالف با حکمت وضع است. و رفته رفته منتهی می شود به نقض غرض. غرض از وضع تفهیم است لفظ که مشترک باشد تفهیم ندارد مخاطب سرگردان است. همه را که اراده نمی کند کدام یکی را اراده کرده است. اخلال در تفهیم و در نهایت نقض غرض می شود لذا قول به اشتراک قابل التزام نیست بلکه اشتراک معانی در یک لفظ ممتنع است. و موید این مطلب بیان محقق و علامه حلیین است محقق حلی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: «الاصل عدم الاشتراک» اصل عدم اشتراک است. دلیلش را می فرماید برای اینکه اگر ما قائل به عمومیت اشتراک بشویم تفهیم حاصل نمی شود و این عدم تفهیم به جایی می رسد که از نصوص هم نتوانیم استفاده کنیم. چون اشتراک فراگیر و نص یک معنا برای ما اعلام می کند احتمال می دهیم که معنای دیگری هم مراد باشد. پس بنابراین اصل عدم اشتراک است مگر اینکه اشتراک به طور قطعی در بعضی از موارد ثابت بشود آنجا که ثابت شد فقط به همان مقدار قطعی و متیقن اکتفاء می کنیم. در سطح کل الفاظ اشتراک را حاکم نمی دانیم بلکه می گوییم اصل عدم اشتراک است الا ما ثبت بالدلیل.[3] و همین طور علامه حلی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: اصل عدم اشتراک است. این اصل عدم اشتراک یعنی به قضیه اشتراک صدمه وارد می کند. اشتراک را ضعیف اعلام می کند. صدمه وارد کردن و تضعیف اشتراک موید است برای قول به امتناع. بعد می فرماید: اصل عدم اشتراک است وانگهی مقصود ذاتی از وضع تفهیم است اگر اشتراک باشد مکلف متحیر می ماند و نمی تواند کشف کند که کدام یکی مراد متکلم و مقصود است. بنابراین با لفظ مشترک مقصود برای مخاطب مشخص نمی شود. و در حقیقت به غایت و غرض وضع صدمه می زند.[4] اینجا با این تحلیلی که گفته شد یک نکته ای دیگر را هم می توانیم اضافه کنیم و آن این است که همین مسیر را که ادامه بدهیم می توانیم بگوییم که اگر اشتراک فراگیر باشد اختلال در نظام محاورات به وجود می آید. این کل مطلب بود درباره رای به امتناع.

 

جواب آن

اما در جواب این رای محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه جواب محکم و مستحکمی ارائه می کند، می فرماید: این قول قابل التزام نیست. برای اینکه اگر برهان را متناهی و عدم تناهی قرار بدهیم مستلزم محال می شود. محال این است که معانی را نامتناهی گفتید و الفاظ را متناهی لازمه اش این می شود که متناهی بر غیر متناهی احاطه کند. محقق خراسانی درباره این اشکال که اختلال بود می فرماید: اولاً اختلالی به وجود نمی آید. برای اینکه در استعمال لفظ مشترک قرینه وجود دارد در صورتی که قرینه وجود داشته باشد اختلالی نیست یک ضمیمه کوچکی مطلب را حل می کند در بیان محقق قمی آمده است که قرینه دو قسم است: قرینه صارفه و قرینه معینه. قرینه صارفه در حقیقت و مجاز است که از معنای حقیقی صرف می کند به سوی معنای مجازی. قرینه معینه آن است که در استعمال مشترک به کار می رود. یک قرینه به همراه آن است مثلاً اشاره به عین می کند که در حال عطش و در حال نوشیدن و نیاز به نوشیدنی و نیاز به آب قرینه هست. تطویل بلا طائل هم لازم نمی آید برای اینکه قرائن قسمتی حالیه است آن اشکال هم وارد نیست. مضافا بر اینکه که لفظ مشترک در عین حالی که واقعیت دارد بسیار محدودی است در حد زیادی نیست که اختلال ایجاد کند. اصل حقیقت است و از حقیقت که بگذریم حقیقت و مجاز است برای مشترک یک فرصت های خیلی کمی است در آن موارد کم اختلال در تفهیم و تفاهم ایجاد نمی شود. چیز اندک و ناچیز در حد مورد نادر سبب اختلال نمی شود. و ثانیاً ممکن است بگوییم که اشتراک یا مجامله گاهی حکمت و مصلحت دارد برای مصلحتی اجمال گویی بشود مجامله شود، این هم حرف درستی است و قطعا درست است که مجامله عند التقیه و عند الضروره و عند عدم قابلیه المخاطب و عند الدواعی الأخر امر ممکنی است و مجامله می کند و این درست است. یک تحقیق مختصری اینجا اضافه کنید تحقیق این است که مجامله غیر از مشترک است. در لفظ مشترک مجامله نیست لفظ معانی متعددی دارد که خود دلالت لفظ تردید ایجاد می کند نه اینکه لفظ مردد باشد از حیث وضع، وضع قطعی است و معنا هم قطعی است تعیین مشخص نیست و اما در مجامله در اجمال یک لفظ بین دو احتمال مردد است که این است یا آن. اصل وضعش این است یا آن اما در مشترک در اصل وضع تردیدی نیست در تعیین تردید داریم. بنابراین آن مجامله هایی که در مقام خاصی و مورد خاصی بکار می رود در قالب لفظ مشترک نیست. مجامله ای که در مقام مجامله بکار می رود در قالب لفظ مشترک نیست پس دقت کنیم که این جواب دوم ابتداءً درست است که احترام کنیم اما تحقیقاً نمی شود ملتزم بشویم. که این دو جواب را محقق خراسانی فرمودند. و ثالثا این است که لفظ مشترک پس از آنکه معنای متعددی داشت از ابتداء متکلم با یک اضافه اعلام می کند مشترک گفته می شود که نسبت به هر معنای خودش نیاز به یک اضافه دارد از اول عین الجاریه یک اضافه می آورد و از اول متکلم عین الباصره، چون از خصوصیات مشترک این است که یک اضافه ای در ضمن دارد. بنابراین اختلالی در کار نیست. نتیجه این شد که قول به امتناع اصلاً دلیل و پایه و اساس ندارد و هیچ گونه اختلالی در کار نیست تا اینکه قائل به امتناع بشویم.

 

نظر سوم قول به وجوب اشتراک

رای سوم قول به وجوب اشتراک، گفته می شود که لفظ مشترک نه امکان دارد و نه واقع دارد که واجب است. که معانی نامتناهی است و الفاظ متناهی است و بنابراین لفظ کوچک است و معنا بزرگ و نامتناهی و متناهی است. نمی شود نامتناهی را در قلمرو و قالب متناهی بگنجانیم پس باید لفظ را گسترش بدهیم از حیث معنا و وسعت در معنا، مشترک در نظر بگیریم تا عده ای از معانی زیر پوشش قرار بدهد و نامتناهی ها را هم جمع کنیم از این جهت می شود واجب و اگر این کار را نکنیم معانی بدون لفظ باقی می ماند لذا واجب است که باید قائل به اشتراک بشویم تا یک لفظ چند معنا داشته باشد و معانی نامتناهی را هم در پوشش این الفاظ محدود قرار داده باشیم. این استدلال قول به وجوب اشتراک،

 

جواب آن

در جواب این استدلال محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه همان جوابی می دهد که اولا این استدلال مستلزم یک امر محال می شود. امر محال این است که شما نامتناهی را در قالب متناهی قرار بدهید و جمع کنید این می شود خلف. نامتناهی در قلمرو متناهی قرار بگیرد خلف است و خلاف واقع است و محال است و ممکن نیست. و بعد هم اگر شما بگویید که ما می گوییم واضع الفاظ خدای متعال است و او که نامتناهی مطلق پروردگار عالم است او احاطه دارد اگر این حرف را بگوییم که از اشکال خارج بشویم جوابش این است که خدای متعال استعمال الفاظ را مباشرت نمی کند یعنی الفاظ را خدا به معانی استعمال نمی کند استعمال کار همین بشر است و محدود. بنابراین با این تفسیر نمی شود کار را حل کرد یعنی احاطه متناهی به نامتناهی به عنوان یک امر محال به قوت خودش باقی است. این اولا، و ثانیاً می فرماید: بر فرضی که ما تنزل کنیم و بگوییم معانی نامتناهی است و الفاظ متناهی، باز هم راه حلی داریم که معانی نامتناهی نباشد و آن این است که می گوییم الفاظ وضع می شود برای معانی کلیه یا برای کلیات معنا. مثلا لفظ جماد، نبات، حیوان برای یک کلی که کلیات را معنا در نظر می گیریم و به جزئیات کار نداریم جزئیات که نامتناهی باشد ضرری نمی زند. پس الفاظ هرچند متناهی هست معانی را هم می توانیم با این ترتیب متناهی در نظر بگیریم. کلیات معانی متناهی است و اشکالی پیش نمی آید. جواب سوم: می فرماید بر فرض که ما از این دو تا جواب رفع ید بکنیم باز هم به بن بست متناهی و نامتناهی برنمی خوریم. برای اینکه ما یک باب دیگری داریم و آن عبارت است از باب مجاز واسع است ما از باب حقیقت و مجاز این را تنظیم می کنیم می گوییم به معنای حقیقی حقیقی است و به معانی که مناسبتی داشته باشد مجازی است به کار می بریم و اصلا نیازی نداریم که به دنبال مشترک برویم. این سه تا جواب را محقق خراسانی فرموده اند، دو جواب دیگری را به عنوان مکمل از بیان سیدنا الاستاد اضافه کنید که ایشان بحث را مبسوط ارائه می دهند دو تا دلیل استخراج می شود دلیل اول این است که می فرماید: ادعای نامتناهی بودن معانی قابل التزام نیست. برای اینکه معانی که ما لازم داریم آن معانی است که در محدوده استعمال و کاربرد بشر باشد آن معانی طبیعتاً متناهی است و اگر بگوییم که تصور می شود نامتناهی جواب واضح است که فقط تصور است نه تصدیق تصور ذهنی است که معانی نامتناهی تصور بشود من البدو الی الختم از آغاز تا فرجام عالم تصور است و ثانیاً اگر حقیقت فرض کنیم که واقع بشود لغو است چون فائده ای ندارد در اختیار بشر نیست. فائده تفهیم و تفهم ندارد. لفظ اگر افاده تفهیم و تفهّم نکند لغو است. بنابراین معانی در حقیقت متناهی است.

 

کلام سید الخوئی و سه قسم نامتناهی

و دلیل دومی که ایشان می فرماید این است که بر فرض اگر تنزل کنیم بگوییم که معانی نامتناهی است می گوییم نامتناهی سه قسم است: 1. نامتناهی عادی، مثلا می گوییم شبهه غیر محصوره که شبهه غیر محصوره که نامتناهی نیست ولی نامتناهی عادی است یعنی در محل ابتلاء قرار ندارد. 2. نامتناهی عقلی به تعبیر استادنا العلامه شیخ صدرا قدس الله نفسه الزکیه ارواح و نفوس و مجردات کلاً از منظر معقول نامتناهی اند. در برابر مادی، منظور از این نامتناهی این است که قابل احاطه از سوی موجود مادی نیست قابل احاطه از سوی موجود مادی که انسان باشد نیست. انسان نمی تواند بر روح خود احاطه کند یعنی خود انسان را روح مدیریت می کند نه اینکه انسان بتواند روح خودش را مدیریت کند. 3. نامتناهی مجرد است به قول مطلق که آن نامتناهی به قول مطلق یک مصداق دارد نامتناهی مطلق یا کمال مطلق یا کمال هستی یک مصداق دارد نمی شود مصداق دیگر و عدلی برایش در نظر گرفت از اطلاق می افتد. معنای مطلق این است که فقط اوست و لا شبیه له و لیس کمثله شیء. نتیجتاً این می شود که گفته می شود که معانی را که نامتناهی در نظر بگیریم نامتناهی قسم اول است نه قسم دوم و قسم سوم. و نامتناهی که قسم اول شد الفاظ هم می تواند نامتناهی باشد این حروف آنقدر می تواند مثل اعداد که اعداد از نظر ریاضی حد ندارد و الفاظ هم آنقدر تغییرات و بالا و پایین دارد که نامتناهی عادی می شود پس اگر بگویید معانی نامتناهی است قطعا به این معناست وانگهی الفاظ هم به این معنا می تواند نامتناهی باشد. نتیجتاً هر دو قولی که امتناع و وجوب بود به نتیجه نرسید و قولی که قابل قبول و دارای ریشه و دارای واقعیت هست همان قولی است که قدمای اصحاب و محقق خراسانی و بقیه صاحب نظران فرموده اند که اشتراک امکان دارد ولی در موارد نادری است که معلوم و مشخص است از سوی متکلم هم با اضافه اعلام می شود هیچ اخلالی در کار نیست.[5] این مطلب که کامل شد در ادامه آیا استعمال لفظ در معنای متعدد در استعمال واحد کار ممکن است یا ممکن نیست فردا ان شاء الله.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo