< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

97/10/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تحقیق و توضیح تکمیلی درباره ثمره نزاع

درباره این مسئله یعنی ثمره نزاع محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه و سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه می فرمایند که ثمره نزاع در صورتی روشن می شود و بدست می آید که عبادات را در وادی شرع در نظر بگیریم و معاملات را در وادی عرف و عقلاء. همان ثمره ای که در عبادات گفتیم که اگر قائل به صحیح بشویم تمسک به اطلاق در صورت شک در جزئیت و شرطیت شیء ای ممکن نیست. و اگر قائل به اعم باشیم شک در جزئیت شیء یا شرطیت شیء داشته باشیم می توانیم به اطلاق تمسک بکنیم. اطلاق اصاله الصحه نیست اطلاق اصل عملی نیست اطلاق اصل لفظی است. به عبارت دیگر ادله اولیه است یا بگوییم نصوص است اطلاق یعنی مقتضای عموم و شمول نصوص. بنابراین نه اصل عملیه است و نه قاعده بلکه یک دلیل لفظی است. و اما ثمره نزاع صحیح و اعم درباره معاملات که معاملات که عقلاییه هستند در صورتی که صیاغت و ساختار معاملات عقلایی بود اموری است مربوط به معیشت مردم، مردم بما هو مردم در زندگی شان معاملات مالی دارند داد و ستد دارند که جزء ضرورت های معیشت است عقلایی می گوییم از حیث سیره و اما از حیث مبدأ می توانیم بگوییم عقلی هستند.

سیره عقلا و حکم عقل

چرا عقلائی؟ سیره عقلاء بر این است که معاملات انجام بشود. چرا عقلی می گوییم؟ برای اینکه ضرورت زندگی بشر متمدن است. متمدنی که ما در فقه می گوییم متمدن در اصطلاح روز نیست متمدن یعنی زندگی مرتبط با هم و با هم زندگی کردن یعنی تمدن. عقلی بودنش از باب ضرورت عقل یعنی عقل به طور ضروری حکم می کند که حیات و معیشت مربوط است به این داد و ستد و معاملات. از این جهت می شود عقلی فلسفی. عقلی فلسفی اگر ضرورت قطعی بود ضرورات قطعیه در قلمرو عقل فلسفی است و اما می توانیم بگوییم که اگر ضرورت عقلی قطعی بود ضرورت ها جزء بحث های عقلی فلسفی است. و اما می توانیم بگوییم که این حکم عقلی کلامی هم هست.

فرق عقلی فلسفی و کلامی و دلیل تحلیلی

چون بین عقلی کلامی و عقلی فلسفی تضاد وجود ندارد قابل جمع است. عقلی کلامی معیارش تحسین و تقبیح عقلیین و قطعیین است. در صورتی که یک تحسین قطعی عقلی بود می شود حکم عقل کلامی. و همین طور تقبیح، با دو خصوصیت یعنی تحسین و قطعی بودن. اگر این گونه شد از سوی شرع هم اعتبار دارد. ما ادله اربعه که داریم در بحث اصول این دلیل چهارم که حکم عقل بود که مستقل بحث نمی کنیم، مستقل بحث نمی کنیم دیگر بحث نشده است ولی حق مطلب این بود که باید حکم عقل هم مستقل بحث بشود. اعلام قدماء شیخ مفید و سید مرتضی و شیخ طوسی قدس الله انفسهم الزاکیات در کتاب الذریعه و کتاب العده بحث عقلی را اختصاص دادند به بحث قیاس و رد بر قیاس. عنوان بحث عقلی اختصاص یافته به قیاس. برای اینکه اصولی که ابنای عامه دارند سابقا اصول شان خیلی رونق داشته الان کاملا بی رونق است و الان اصلا از اصول خبری نیست. مثلا مکتب فقهی ابناء عامه که مکه و مدینه است اختصاص دارد به سنت و سنت هم به طور عمده صحیح بخاری است. از اصول دیگر بحث بسیار ضعیف است. فلسفه را که حرام می دانند. در حکم عقل که می رسد ابناء عامه حکم عقل را وارد نمی کنند حکم عقل فلسفی عقل کلامی وارد نمی شود اما قیاس که یک حکم عقل است و ما هم می گوییم قیاس حکم عقل است منتها حکم عقل ظنی و وهمی احیاناً و احتمالی. بنابراین قیاس را بسیار مفصل بحث می کنند و براساس قیاس مخصوصا مذهب ابوحنیفه بیشتر حساب می کند. در کتب اصولی ما برای رد قیاس بحث مفصلی دارد که اگر خواستید مراجعه کنید ذریعه علم الهدی و عده شیخ طوسی رد قیاس را دیگر کامل به دست می آوریم که اصل و منبع اصلی آنجاست. و اما حکم عقل مفصل در اصول ما بحث نشده و ما در کتاب اصول استنباط احکام فقهی که فارسی نوشته شده این حکم عقل بحث شده است. بحث عقل مستقل بحث شده است که در بحث عقل ما این ادله اربعه ای که داریم که یکی حکم عقل است الان نمای اصول این است که حکم عقل کاملاً حذف شده در حالی که حقیقت این نیست ما حکم عقل را به عنوان حکم عقل اصلی در اصول قبول داریم و تایید نمی کنیم حجیت برایش قائل هستیم یعنی در اصول مستقیما حجیت دارد فرق است بین اینکه موافقت کند و بین اینکه از اساس خود شرع حجیت قائل باشد. گاهی برداشت این می شود که حکم عقل قطعی را شرع تایید می کند که تایید نیست حکم عقل قطعی یکی از حجج شرعی است و از ادله اربعه است. بنابراین در آن بحث گفتیم که حکم عقلی که در اصول مورد استناد و مصدر استنباط قرار می گیرد حکم عقل قطعی کلامی است.

قاعده اختلال نظام

سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه در فقه مخصوصا در حقوق در قضاء یک قاعده ای را مورد استناد قرار می دهد که اصلا به هیچ وجه شبهه و اشکال ندارد قطعی است این قاعده اختلال نظام است یا حفظ نظام. اگر مثلا در همین مثال رابطه بین مردم نباشد ارتباط معاملاتی بین مردم نباشد اختلال نظام یعنی نظام زندگی و نظام حیات، اختلال نظام حیات به وجود می آید و با برپایی معاملات حفظ نظام اجتماعی و حیاتی است. این حفظ نظام حیاتی یک امر مورد حکم عقل است یعنی تحسین عقلی دارد. حفظ نظام حیات تحسین عقلی قطعی دارد. و اختلال نظام اجتماعی تقبیح عقلی قطعی دارد. بنابراین براساس این حکم قطعی عقلی این حکم مستقیما اعلام می شود که فقهاً حکم درستی است و معامله بین مردم لازم است و در حد واجب کفایی است. مدرک آن هم حکم عقل قطعی که یک حجت شرعی است. بنابراین معاملات که امور عقلاییه و عقلیه هستند البته امور عقلاییه و عقلیه مستقیما قابل جمع نیست مگر اینکه جهتش دو تا باشد من حیث العمل عقلاییه است و من حیث المدرک عقلی است. این معاملات که از امور عقلاییه هست مثل عبادات که اگر شک می کردیم در جزئیت شیء شرعاً اصل جاری می شد و نمی شد. در معاملات اگر شک کردیم در جزئیت شیء ای عرفاً و شرطیت شیءای عرفاً نه شرعاً، عرفا اگر شک کردیم اصاله الاطلاق بنابر مسلک اعمی جاری می شود و بنابر مسلک صحیحی جاری نمی شود. این ثمره نزاع است. اما یک نکته را قابل ذکر است این ثمره را محقق خراسانی و سیدنا الاستاد هر دوی این شخصیت اصولی این ثمره را اعلام کردند. ثمره درستی هم هست. یک نکته ای توضیحی هم فرموده اند که اگر در معامله شک در شرطیت شیء شرعاً داشته باشیم و یا شک در جزئیت شیء شرعاً داشته باشیم ثمره نخواهد بود و در هر دو صورت اعمی باشیم یا صحیحی تمسک به اطلاق نمی شود. چون که برمی گردد به شک در شک در تحقق امضاء. که در صورت اعمی هم تمسک به اطلاق نمی شود چون معاملات امضائی هست امضائی هست باید موضوع احراز بشود اگر شک در جزئیت شیء ای از لحاظ شرع داشته باشیم برمی گردد به شک در امضاء شرعی و شک در امضاء شرعی هم مساوی با عدم امضاء است. لذا مسلک اعمی یا مسلک صحیحی فرق نمی کند.

نکته تکمیلی اصاله الصحه و اصاله الفساد

نکته تکمیلی این است که درباره معاملات اصاله الصحه و اصاله الفساد، سوال: اصاله الصحه اصل لفظی هست یا اصل عملی؟ اصاله الصحه در حقیقت قاعده است. نکته این است که گفته می شود که اصاله الصحه عموم دارد در همه ابواب اصاله الصحه جاری می شود وقوع و ایقاعات و عبادات و معاملات و صحت هم در این باب به معنای ترتیب اثر هست. و به تمامی این ابواب اصاله الصحه جاری می شود از جمله در معاملات اصاله الصحه جاری می شود. مطلب دیگر این است که درباره معاملات یک اصل دیگر داریم به نام اصاله الفساد در معاملات است. از طرفی اصاله الفساد در معاملات داریم و از طرفی هم اصاله الصحه، جمع آن چیست؟ اصاله الصحه در معاملات جاری است و اصاله الفساد در معاملات جاری است منتها هر کدام به تعبیر شهید صدر منطقه اش جداست معاملات منطقه بندی است. اگر شک در جزئیت شیء خارج از صدق اسم بود اینجا اصاله الصحه جاری می شود مثلا شک می کنیم که عربیت لازم است عقد لفظی لازم است ماهیت عقد محقق است صدق اسم هست شک در یک امر زائدی می کنیم اینجا جا برای اصاله الصحه هست. اما اگر شکی بکنیم در جزئیتی که آن جزئیت به رکن معامله دخل داشته باشد مثل مالیت و شک می کنیم که این مبادله ای که صورت می گیرد این مال مالیت عقلایی دارد یا ندارد شک در مالیت بکنیم در اینجا این شک برمی گردد به شک در رکن معامله و رکن معامله مبادله مال به مال بود بنابراین در صورتی که شک در تحقق رکن یا شک در جزئی بکنیم که آن جزء مربوط باشد به رکن اینجا جای اصاله الفساد هست. اصاله الفساد را هم محقق خراسانی می فرماید اصاله الفساد در حقیقت عبارت است از اصاله عدم الاثر و استصحاب عدم اثر است. این توضیحی بود که درباره معاملات گفته شد که قاعده در معاملات جاری می شود دو تا قاعده متقابل که نکته اش بیان شد. بحث بعدی یک نکته تکمیلی است که محقق خراسانی در بحث صحیح و اعم رداً علی مقوله ای که گفته می شود فرق است بین اجزاء و شرائط ان شاء الله شرط و جزء و مانع و قید این اصطلاحات را فردا توضیح می دهیم و بیان محقق خراسانی را هم شرح بدهیم.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo