< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

97/09/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بحث صحیح و اعم

این بحث جزء بحث های مهمی است در مباحث الفاظ. هرچند رنگ بحث ادب و بلاغت را دارد ولی در حقیقت ربط پیدا می کند به بحث های اصولی برای اینکه بحث صحیح و اعم آثار و ثمرات دارد از این رو صاحب نظران قدیماً و حدیثاً از این بحث با عنایت خاصی استقبال و به این بحث توجه ویژه دارند. در این بحث که ابتداءً به ذهن بسپاریم که بحثی است دارای آثار عملی. فردی را می گوییم متدین و عادل است اما می بینیم که صلاتش صلاه ناقصی است می توانیم بگوییم فرد نمازخوانی است؟. و براساس بحث صحیح و اعم مطلب قضیه روشن می شود. و همین طور اگر کسی احکام نماز خواند فرد مصلی و کسی که نماز نمی خواند تارک الصلاه است که جزء احکام است در نظر بگیریم مترتب می شود به صحیح و اعم. یک نماز سر و پا شکسته می خواند آیا این نماز به حساب می آید حکم آدم نمازخوان را جاری کنیم یا حکم تارک الصلاه؟ آثار و ثمرات زیادی دارد. در ابتداء فقط اشاره کوتاه شد که شما با این هدف که این بحث آثار عملی دارد دنبال کنید.

 

قدر متیقن مورد بحث

در ورودی بحث صاحب نظران عنوان کرده اند که این بحث در صورتی زمینه پیدا می کند که حقیقت شرعیه ثابت شده باشد. پس از که الفاظ معنای حقیقی داشته باشد آنگاه بحث می شود که این الفاظ اسامی برای صحیح هست یا اعم از صحیح و فاسد؟. و منظور از اسامی مطلوبیت شرعی نیست منظور از اسامی این است که در مقام وضع این کلمه و لفظ صلاه مثلا اسم شده برای همین ارکان مخصوصه به چه صورت؟ به این صورت که این ارکان کامل باشد و جامع اجزاء و شرائط باشد یا نه صدق می کند به صلاه چند جزئش هم اگر نقص داشت اشکال ندارد؟. محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه و همین طور صاحب نظران دیگر اصول می فرمایند: هرچند آن مورد متیقن و آن زمینه قطعی برای این بحث جایی است که حقیقت شرعیه ثابت شده باشد. تا اینجا این نکته را اعلام می کنیم که قدر متیقن از مورد بحث صحیح و اعم اثبات حقیقت شرعیه است. اما می فرمایند که در صورتی که حقیقت شرعیه ثابت نشده باشد باز هم وجهی دارد که بحث از صحیح و اعم به میان بیاید به این معنا که بگوییم شارح که این الفاظ را به معانی مجازی اش به کار برده است مقصود شارع معنای مجازی صحیح و تام الاجزاء بوده یا نه مقصود شارع اعم بوده است یعنی هم شامل صحیح می شود و هم شامل فاسد. در اینجا زمینه دارد.

 

شمول بحث در مورد کلام باقلانی

محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: بنابراین آن حرفی را که قاضی ابوبکر باقلانی اصولی ابناء عامه در کتاب شرح عضدی[1] می گوید که الفاظ و مصطلحات مستعمل در شرع حقائق لغویه است حقیقت شرعیه ندارد، به نحو مجاز به کار رفته همان معانی لغوی را در ضمن دارد و با قرینه یک تغییر شکلی به خودش می گیرد. که حرف ایشان مشهور و معروف است. محقق خراسانی می فرماید: حتی بر مبنای آن آقا بحث زمینه دارد که می شود بحث کنیم از صحیح و اعم به این معنا که آن قرینه ای که به کار رفته ناظر به معنای مجازی تام الاجزاء است تا صحیحی بشود یا ناظر به اعم تام الاجزاء باشد یا نباشد. بنابراین حرفی که توهم یا گفته می شود که براساس قول باقلانی بحث صحیح و اعم زمینه ندارد این حرف بی اساس است حتی بر مبنای باقلانی هم بحث صحیح و اعم زمینه دارد. ولیکن تحقیق یا واقع مطلب این است که ما در بحث حقیقت و مجاز کار را کامل کردیم گفتیم این الفاظ در شرع حقائق است؟ ابتداءً گفتیم که امکان دارد به عنوان حقیقت شرعیه تعیینیه باشد و بعد هم گفتیم که به عنوان حقیقت شرعیه در لسان متشرعه به وضع تعینی باشد ثبوت حقیقت شرعیه شبهه ندارد. بنابراین زمینه برای بحث صحیح و اعم درست است فرض بحث در صورت مجازیت الفاظ شرعیه یک فرضی است که واقع ندارد. در حد یک وهم و خیال می نماید.

 

سوال:

پاسخ: حقیقت که ثابت شد در اصطلاح ادب و بلاغت و اصول حقیقت که ثابت بشود حقیقت است. یا با وضع تعیینی است که شرعیه می شود یا با وضع تعینی است که ما به اش می گوییم متشرعه، متشرعه هم در حقیقت زیر مجموعه حقیقت شرعیه است. بنابراین این الفاظ حقائق شرعیه هستند بلا شبهه این مقصود و مطلب ما بود.

 

معنای صحیح و فاسد

یکی از نکته های اصلی این بحث تحقیق و بررسی درباره معنا و منظور از صحیح و فاسد است. که در این بحث مقصود از صحیح چیست؟ صحیح به اعتبار چهار منظر چهار معنا دارد: 1. صحیح لغوی، 2. صحیح عرفی، 3. صحیح عند الفقهاء، 4. صحیح عند المتکلمین. منظور از لغت که می بینیم در لغت صحیح به معنای تمامیت است. اگر شئ ای مرکب از اجزاء باشد صحیح یعنی تام الاجزاء. طبیعتاً مقابلش می شود ناقص یا فاسد که اجزائش از مقابلش می شود فاسد یا ناقص که یک یا چند جزء را نداشته باشد. این معنای لغوی بود. اما معنای عرفی این است که هر لفظی نسبت به یک معنا اگر صدق اسم بکند صحیح است. اگر صدق اسم نکند فاسد است. شما اشکالی نداشته باشید که عرف که اهل تسامح است و صحت و فساد عبادات را که درک نمی کند پس ما چرا صحت و فساد عرفی می گوییم؟ عرف نسبت به مفاهیم عرفی خودش می تواند نظر بدهد. یک اصلی هم که صاحب کفایه تاسیس کرده است که مرجعیت عرف اختصاص دارد به تعیین و تشخیص مفاهیم عرفیه نه در تطبیق مصادیق و مفاهیم کلی. حالا عرف اینجا سوال آمد که ما عرف را چرا اینجا راه بدهیم؟ عبادات که عرفی نیست چرا ما بگوییم قسم دوم صحیح عرفی است؟ منظور عرف خاص است عرف شرع، عند اهل شرع صدق اسم بکند می شود معنای صحیح عرفی. اگر عند اهل الشرع صدق اسم نکند می شود فاسد. و اما قسم سوم صحیح عند الفقهاء، شیخ انصاری و محقق خراسانی قدس الله انفسهما الزاکیات می فرماید: صحیح عند الفقهاء عبارت است از سقوط قضاء و اعاده. 4. معنای صحیح عند المتکلمین عبارت است از مطابقت با شرع، اگر مطابقتی با شریعت داشت صحیح است و اگر موافق نداشت فاسد است. الان وارد نقل اقوال بشویم:

 

اقوال صاحب نظران درباره صحیح و فاسد

در این عنوان قول اول براساس ترتیب زمانی: 1. محقق قمی می فرماید: منظور از صحیح این است که ماهیت عمل جامع اجزاء و شرائط باشد. و منظور از اعم این است که ماهیت عمل مطلوب باشد و نظر و لحاظی نسبت به اجزاء و شرائط در کار نباشد. به عبارت دیگر منظور از صحیح این است که عمل از سوی شرع با اجزاء و شرائط لحاظ شده باشد و منظور از اعم این است که از سوی شرع فقط طبیعت عمل لحاظ شده است به اجزاء و شرائط لحاظی صورت نگرفته است که این صورت اعم می شود هم به تام الاجزاء صدق می کند و هم به ناقص الاجزاء، طبیعت عمل است و ماهیت عمل است.[2] 2. شیخ محمد حسین اصفهانی حائری صاحب فصول می فرماید: ما در بحث صحیح و اعم نظری به ماهیت مخترعه شرعی داریم. صحیح آن است که همان ماهیت مخترعه شرعی کامل باشد که تقریبا با رای متکلمین تطبیق می کند که صحیح موافقت شرع است.[3] 3. شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: منظور از صحیح نه آن است که فقهاء اصطلاح کرده اند و نه آن است که متکلمین اعلام کرده اند اسقاط قضاء و موافقت شرع بلکه منظور از صحیح اینجا ماهیت مخترعه شرعیه تام الاجزاء و الشرائط. این است نه اینکه بگوییم اسقاط قضاء.[4] 4. محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه در همین بحث صحیح و اعم می فرماید: صحیح عند الکلّ تمامیت اجزاء است یعنی یک عمل اگر تام الاجزاء و الشرائط بود این می شود صحیح. و بعد می فرماید: آن تعریفی که فقهاء کرده اند و آن اصطلاحی که فقهاء دارند و آن اصطلاحی که متکلمین دارند قابل التزام نیست. برای اینکه آن دو تا اصطلاح در حقیقت که تعریف هست تعریف به لازم است لازمه صحیح اسقاط قضاء است نه خود معنای صحیح. لازمه صحیح این است که با شرع مطابقت کند نه اینکه خود معنا باشد. موافقت لازمه است بنابراین اینها تعریف به لازم می شود نه تعریف خود معنای صحیح. و اما تعریف خود معنای صحیح همان تمامیت است عند الکل، که عند الکل معنایش این است که حتی عند الفقهاء و عند المتکلمین. شرحش را از استادنا العلامه شیخ صدرای باکویی قدس الله نفسه الزکیه گوش بدهیم منظور این است که آن اسقاط قضاء مترتب به تمامیت است عقبه کار تمامیت است آن موافقت شرع مترتب به تمامیت اجزاء و شرائط است. بنابراین محقق خراسانی که می فرماید صحیح عبارت است از تمامیت عند الکل صحیح است و مضافا بر آنکه شرح داده شد محقق نائینی[5] قدس الله نفسه الزکیه و همین طور سیدنا الاستاد[6] قدس الله نفسه الزکیه تصریح دارند که منظور از صحیح همان معنای لغوی آن است که تمامیت باشد.

 

نکته تکمیلی

یک نکته تکمیلی و آن این است که در این جمع دیگر اشکالی وجود ندارد نکته تکمیلی یعنی جمع بندی معنای صحیح این است که ما در قاعده صحت اگر یادتان است قاعده صحت را که در انتهای اصول بحث کرده باشیم گفتیم که آخرین تحقیق مطابق با رای سیدنا الاستاد این است که معنای صحت ترتیب اثر است. که اینجا بحث از وضع می کنیم در قاعده صحت بحث از مظنون و آثار قاعده صحت بحث می کنیم. چون که از لفظ و اعتبار بحث بکنیم معنای صحیح می شود تام الاجزاء و الشرائط اما اگر از آثار و عمل بحث کنیم معنای صحت در قاعده صحت ترتیب اثر است. گفته می شود منسوب است به محقق بهبهانی که فرق گذاشته است بین اجزاء و شرائط، این حرف نسبت داده شده است به شیخ انصاری ولی منبع اصلی که مراجعه شیخ انصاری نفرموده ولی در کتاب ایشان آمده. در مطارح نسبت داده شده به مرحوم بهبهانی قدس الله نفسه الزکیه که صحیح عبارت است از تام الاجزاء اما به شرائط کار نداریم. چون اجزاء در مرحله مقتضی است. شرائط در مرحله تاثیرگذاری است. شرائط بعد از کامل شدن ماهیت می آید. صحیح ما مربوط است به ماهیت صحیح. اضافه اش جزئیت دارد نه خودش و نسبتش جزئیت دارد نه خودش. بنابراین منظور از صحیح تام الاجزاء است به شرائط کار نداریم. سیدنا الاستاد جوابی داده اند می فرماید: بحث اسم گذاری شرعی است تسمیه هم اعتباری است اعتبار می تواند برای اجزاء و شرائط و برای مجموع یک اسم اعتبار کند اعتبار که محدودیت ندارد اعتبار امر واقعی نیست تا بگوییم دو تا مرحله است می تواند برای همه اعتبار کند. بحث بعدی ادله صحیح و اعم فردا ان شاء الله.


[1] . شرح العضدی، الباقلانی، ج1، ص51.
[6] . مصباح الاصول، السید ابوالقاسم الموسوی الخوئی، ج1، ص132.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo