< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

97/07/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بحث و تحقیق درباره رئوس عشره

در این رابطه دو امر گفته شد: یک امر که ضرورت علم اصول بود گفته شد که یک واجب است که بعضی از اعاظم هم به این مطلب تصریح کرده اند که تعلیم اصول فقه مقدمتاً واجب است. و اما امر دوم که سیر تاریخی یا پیشینه علم اصول بود عنوان شد رسیدیم به این قسمت بحث سیر تاریخی علم اصول در تاریخ تشیع، گفتیم در اینجا چهار دور وجود دارد، دور اول دور قدماء و دور دوم دور اتباع قدماء، دوره سوم دوره رشد و دوره چهارم دوره تطور. تا اینجا همه تاریخی بود. نکته تازه ای آنچنانی نداشت.

 

نکته: در دوره تطور

اما این دوره نکته تازه دارد که در این دوره چهارم که دوره تطور است از زمان شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه این دوره آغاز می شود. شیخ انصاری اصول را متطور و متحول ساخت. تطور دگرگون سازی، دگرگون سازی در بیان ساده این است که یک مواردی را حذف کند یک مواردی را ابتکار کند، یک سامان نویی بیافریند. یک طرح جدیدی خلق کند. این می شود تطور. شیخ انصاری این کار را انجام داد. در این قسمت از تطوری که در اصول به وجود آورد قبل از شیخ انصاری اصول عملیه به این شکل مطرح نبود. عمدتاً بحث الفاظ و عام و خاص تا زمان صاحب قوانین و صاحب معالم و صاحب فصول بحث می شد. اصول عملیه به این شکل نبود. بحث حجج و امارات به طور مستقل بحث نشده بود. بحث قطع به این تفصیل نبود هرچند اجماع و حجیت خبر هست در اصول قبل از تطور. این ساختار، بحث تعارض ادله کما و بیش عنوان بود اما این تعادل و تراجیحی که شیخ انصاری آورده است با این شرح وجود نداشت. اقسام استصحاب گفته می شود از ابداعات شیخ انصاری بیان اقسام کلی استصحاب است. از ابداعات شیخ انصاری انواع جمع بین دلیلین است حکومت و ورود، یکی از انحاء جمع است. اینها جزء ابداعاتی بود و درک می کنیم که این تطور است. پس از آنکه گفتیم تطور است چند تا نکته در این رابطه توجه کنید:

 

سوال:

پاسخ: اصاله البرائه در ضمن ذکر می شده ولی با این شکل که اصول عملیه را مدون و منقح و مرکز بحث بکند قبل از شیخ انصاری نبود. لذا در ذهن تان بسپارید دوره تطور دوره شیخ انصاری است که تطور را معنا کردم و تطبیق هم کردم.

 

سه امری که در دوره تطور تحول پیدا کرد

نکته: در تطور یک تغییراتی هم به وجود آمد. تغییر درباره اجماع، اجماع قبل از زمان شیخ انصاری به دو قسم بود که منقول و محصل بود. بعد از تطور اصول دو قسم دیگر را شیخ انصاری اضافه کرد به نام اجماع تعبدی و اجماع مدرکی. و بعد هم امر دومی که تغییر ایجاد شد درباره شهرت بود، قبل از زمان شیخ انصاری شهرت جایگاه بلندی داشت شیخ انصاری که آمد جمله اش این است «من الظنون التی توهم حجیتها الشهره» از ظنونی که به شکل موهوم احتمال حجیت در آن هست شهرت است. شهرت حجتش یک حجت وهمی است. بنابراین شیخ انصاری در اصول شهرت را تحقیقاً فرمود پایه ندارد نه اجماع است نه ریشه نص دارد یک اشتهار است یک ضرب المثلی هم از زمان ایشان پخش و اعلام شد که «رب مشهور لا اصل له». بنابراین درباره شهرت هم تغییر ایجاد کرد. نکته سومی که شیخ انصاری به وجود آورد اصطلاحات را تغییر داد. اصطلاحات ظنون را تا قبل از زمان شیخ انصاری بحث می شد حجیت ظن، ظن حجت است؟ ظن خاص و ظن مطلق و ظن انسدادی. شیخ انصاری آمد بحث ظن انسدادی که با بحث مفصل جمع کرد که از انسداد خبری نیست.

 

طریق ظنی، حکم قطعی

اما درباره ظنون دیگر چهره را عوض کرد حقیقتاً، قبل از زمان شیخ انصاری بحث می شد الظن الخاص الخبر العادل. الان عوض شد دیگر از ظن بحثی نمی کنیم فقط از حجیت خبر بحث می کنیم. و حجیت خبر اگر ثابت شد یک حجت قطعی است ظنی نیست حجیتش قطعی می شود. آن جمله را شنیدید «ظنیه الطریق لا تنافی قطعیه الحکم» اینجاست. خود خبر واحد یک طریق ظنی است علم که نمی آورد ولی حکمی که در نتیجه آن به دست می آید حکم قطعی تعبدی می شود. چون حجیتش شرعاً قطعاً اثبات شده است.

 

سوال:

پاسخ: یک ضرب المثل معروف بین اصول است که «ظنیه الطریق لا تنافی قطعیه الحکم» می گوییم طریق ظنی است حکم قطعی است چطور می شود؟ اگر طریق ظنی است حکم هم باید ظنی باشد. می گوییم منافات ندارد. می گوییم همین طریق ظنی را که در واقع طریق ظنی هست خبر است که خبر علم نمی آورد همین طریق ظنی را از لحاظ شرعی اعتبارش را قطعی می دانیم اعتبارش که قطعی بود حکمی که در نتیجه آن به دست می آید یک حکم قطعی است شرعاً. چون منبعش یک حجت معتبر قطعی است. بعد این جمله را هم خوب سپردید که «ظنیه الطریق لا تنافی قطعیه الحکم» حالا در این سه امر تغیّر و تصرف به طور واضح به عمل آمده اجماع دیگر آن دو قسم نیست شهرت دیگر آن جایگاه را ندارد بحث از حجیت ظن دیگر وجود ندارد. یک دلیل موجب ظن بشود یا نشود ظن شخصی است اعتبارش از سوی شرع که قطعی بود حجیت دارد. دیگر هیچ چیزی به طرف ظن مربوط نمی شود که این روایت یا این دلیل یا این بینه موجب حصول ظن می شود یا نمی شود تاریخ اعتبارش تا زمان قبل از شیخ انصاری بود و بعد از شیخ انصاری دیگر صحبت از حجیت ظن در کار نیست بحث از اعتبار ادله و مدارک است که اعتبار شرعی دارد یا ندارند. ظن بیاورد یا نیاورد کاری به آن نداریم.

 

نکاتی در مورد مولف کفایه و شاگردان ایشان

اما شیخ انصاری که تطور آفرید پس از ایشان شاگرد بارز و برجسته ایشان محقق خراسانی معروف به آخوند خراسانی قدس الله نفسه الزکیه این تطور را شکوفا کرد. لذا می گوییم عصر شیخ انصاری تطور و شکوفایی. بحث اصول را همان طور که شیخ انصاری فرموده بود با دقت فرا گرفت سامان داد منسجم کرد و نکاتی هم اضافه در حد یک تعلیقه و حاشیه، اما اصل بدنه متطور را در حد تطورش حفظ کرد. یکی از هنرهای محقق خراسانی این است که با دید بصیرت و تحقیق اگر ملاحظه شود کفایه یک نوع معجزه است. آن همه مطالب اصولی که شاید ده جلد قطعا کتاب قطور می خواهد در دو جلد جمع کرده است. و الان نزدیک دویست تا شرح برای کفایه الاصول نوشته شده است. این چه هنری است؟ استادنا العلامه مرحوم آیت الله العظمی شیخ کاظم تبریزی قدس الله نفسه الزکیه که از اعلام اساتید نجف بود و تقریبا درس اش در حد درس شیخنا العلامه شیخ صدرا بود. ایشان تعبیری داشت می گفت در این یک جمله این همه مطلب را تلگرافی آورده یعنی با اشارات. شرح می دهد که این جمله به ا ین مطلب و این جمله به اینجا یک عالم مطلب را در عبارت کوتاه مندرج کرده است. لذا حکایتی داریم در نجف که می گوید گفته شد محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه در عالم رویا خدمت مولی مشرف شد مولی برایش فرمود آقای خراسانی اصول گسترده شده است این را جمعش کن مختصرش کن. لذا اقدام کرد این کتاب را نوشت حقیقتاً از لحاظ بلاغی یک هنر است از لحاظ تحقیقی واقعا کار معجزه آسایی است. آن همه مطالب در این دو جلد. لذا ما بر این هستیم که گفته می شود که اگر کسی کفایه الاصول را به طور کامل عمیقاً فرا بگیرد و بفهمد در اصول در حد اجتهاد رسیده است. این محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه حتی گفته می شود که یکی از شاگردان محقق خراسانی سید ابوالحسن اصفهانی بود که مرجع بزرگ تاریخ خودش ایشان خواست برای طلاب دلسوزانه کفایه را ساده سازی کند تقریبا اقدام کرد که کفایه را ساده کند محقق خراسانی را در خواب دید گفت سید به کفایه دست نزن. گویا کفایه دستوری است. لذا این کفایه است و این که واقعا در اسمش که کفایه گذاشت این خودش یک مطلبی است. این محقق خراسانی ابو البرکات است یا ابو الفضائل است. کتابش این گونه شد مجلس درس اش آنچنان پر برکت شد که تا الان طبقه سوم شاگردان ایشان مراجع تقلیدند. شاگردان بارز ایشان به دو دسته اعاظم یا مراجع قم و مراجع نجف تقسیم می شود هر دو دسته شاگردان محقق خراسانی هستند. دسته اول که طبیعتا اساتید نجف هستند به عنوان نمونه و بارزترین شاگردان ایشان سه نفر معروف است در اصول: محقق نائینی که آن دیگر چه شخصیتی است و مرحوم آقا ضیاء عراقی و مرحوم محمد حسین اصفهانی صاحب نهایه الداریه و جمع دیگر. و در قم شاگردان ایشان سه نفر: مرحوم آیت الله العظمی حائری موسس حوزه شیخ عبدالکریم حائری و آیت الله العظمی سید بروجردی که خیلی ارتباط عاطفی هم با محقق خراسانی داشته است محقق خراسانی فرموده است که رفتی ایران برگرد. و سوم هم آیت الله سید احمد خوانساری است و اعاظم دیگر. این اعاظم قم آن افراد برجسته اش برکتی در جلسه درس داشته است. از نجف شروع کنیم میرزای نائینی در درس و بحث علمدار و پرچمدار شد. افاضلی از جلسه درس ایشان بهره بردند که شدند اقطاب عالم اصول. برجسته ترین شاگردان میرزای نائینی می توانیم بگوییم سیدنا الاستاد و میرزا باقر زنجانی که خیلی فاضل بود ولی گمنام. و سید عبدالاعلی سبزواری که مدتی هم اینجا مرجع بود و مرحوم کاظمینی که صاحب فوائد است. اینها همین خط پرچمداری اصول را ادامه دادند تا زمان سیدنا الاستاد در حوزه نجف پرچمدار بحث اصول شد. که آن دیگر چقدر شاگردانی در عالم علم تقدیم کرد که الان مراجع را ببینید شاگردان ایشان به عنوان نمونه یک مثل بلا مثیل شاگرد ایشان استادنا الشهید سید باقر صدر که از زبان خود سیدنا الاستاد در نجف شنیده بود که حاصل عمر من سید صدر کافی است. و اما سیر تاریخی مراجع اعلام قم این مراجع که آمدند شیخ حائری و بعد سید بروجردی حوزه را شکوفا کرد موسس شیخ حائری است و شکوفایی مربوط به سید بروجردی است شاگردان زیادی تربیت کرد که از شاگردان ایشان می توانیم خود امام راحل امام خمینی قدس الله نفسه الزکیه نام ببریم و مراجع دیگر قم. و بعد هم امام خمینی که درس اصول داشت شاگردانی تربیت کرد که به عنوان نمونه بارز آنکه نام برده می شود آیت الله فاضل لنکرانی است که شاگرد مخصوص و بارز امام بود. از کجا آمده است؟ همه اینها سرشاخه‌ اش آن یک اشاره مولی علی که اصول را مختصرش کن. همه از برکت مولای ما امیر مومنان است. این سیر تاریخی تا به اینجا. این سیر تاریخی تا الان تا اینجا رسید کفایه شد و بعد از کفایه تقریرهای بحث اصول که ان شاء الله در منهج تعلیمی می گویم که کار ما محور درس ما چیست و تقریرات چیه اینها جزء امور عشره است. سیر تاریخی را کامل کردیم از شیخ مفید تا سیدنا الاستاد.

 

سوال: سید بحر العلوم و شهیدین و سید حکیم و فقیه همدانی در کدام دوره اند؟

یک سوال ذهنی که سید بحر العلوم و صاحب جواهر و شهیدین و سید الحکیم اینها کجا شدند و فقیه همدانی که گفته می شد موسس بحث استدلالی فقه است چرا در اینها نام بردیم؟ اینها در اصول پرچم دار اصول خودشان را جلوه ندادند اینها در فقه کار کردند. مثلاً آقا رضا همدانی کتاب اصولی ندارد آقای سید محسن حکیم شاگرد آخوند خراسانی است و مستمسک دارد یک شرح کفایه دارد ولی شرح کفایه اش شرح کفایه است. و همین طور صاحب جواهر جواهر در فقه دارد سید بحر العلوم هم که استاد صاحب جواهر است آن هم کتاب فقهی دارد به نام مصابیح الاحکام که خطی بود و اخیرا چاپ شده. که ما پرچمداران و اعلام و اقطاب اصول را یادآور شدیم چون بحث ما ابتداء اصول سیر تاریخی اصول است.

 

موضوع علم اصول

فراز سوم: موضوع علم اصول، در این رابطه اولاً باید توضیح بدهیم که موضوع برای هر علم چه چیز است؟ مقصود از موضوع چیست؟ و بعد خصوصیاتش بگوییم که «یبحث فیه عن عوارضه الذاتیه» این جمله مال کیه؟ و بعد هم «یبحث فیه عن عوارضه الذاتیه» چه می شود ؟. اولاً بالاتفاق یعنی به اتفاق همه اهل معقول و اهل اصول هر علم نیاز به یک موضوع دارد. در این رابطه اختلافی وجود ندارد امام خمینی قدس الله نفسه الزکیه در کتاب مناهج الوصول یک اشکالی دارد که اشکالش را اگر خوب بفهمیم اشکال نیست ابتدائش اشکال می نماید خوب که عمیق بشویم اشکال نیست. می فرماید: این حرفی که گفته می شود هر علم نیاز به یک موضوع واحد دارد درست نیست. چرا؟ برای اینکه هر علم در بستر تاریخ تکامل پیدا کرده، یک موضوع ثابت واحد مستقر نمانده، یک مجموعه بوده بعد از مدتی مقدار اضافه شده بعد از مدتی یک مقدار اضافه شده. این ابتدائش «لا اصل له» بود ولی علی التحقیق اشکال نیست بلکه می فرماید: موضوع دارد ولی موضوع در هر عصر دستخوش تغییر قرار می گیرد کم و زیاد می شود و انکار موضوع نکرده است.

 

اتفاق همه اهل معقول و اصول بر اینکه هر علمی نیاز به موضوع دارد

بنابراین آن مطلبی که ما اضافه کردیم که بالاتفاق نه بالاجماع که اتفاق در اصول است و اجماع در فقه است، بالاتفاق هر علمی نیاز به موضوع دارد این مطلب کامل است حالا هر علمی نیاز به موضوع دارد یک تعریف ابتدائی از موضوع ساده و بعد یک تعریف دقیق فلسفی که در کفایه آورده «یبحث فیه عن عوارضه الذاتیه» این جمله ملاصدرا است و جمله محقق لاهیجی در شوارق است. شرحش را ان شاء الله فردا.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo