< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

96/09/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قسم سوم استصحاب کلی

قسم سوم از استصحاب کلی عبارت از این است که یقین به حدوث کلی در ضمن فرد وجود داشته باشد یقین به انسان در ضمن وجود زید در داخل خانه و شک در بقاء از جهت جایگزینی فرد دیگر. به این شرح که یقین وجود دارد به تحقق کلی یعنی انسان آن هم در ضمن فرد مشخص نه فرد مردد. در ضمن فرد مشخص مثلا زید ولیکن یقین پیدا می کند بعد از آن که زید از خانه بیرون رفت و احتمال می دهد که عمرو در موقع بیرون رفتن زید وارد خانه شده باشد. در این صورت یقین به حدوث هست یعنی یقین به وجود کلی یعنی انسان در ضمن وجود فر د که زید باشد ولی زید یقینا رفت احتمال می دهد که عمرو همان لحظه آمده باشد و جای زید نشسته در خانه و کلی محفوظ مانده، انسان به عنوان کلی در مرحله بقاء به توسط فرد دیگر ادامه دارد. فرق نمی کند کلی طبیعی است با زید همان کلی است که با عمرو هم همان کلی است یک قسم است فرق نمی کند. استصحاب قسم سوم کلی است. شک در بقاء از جهت جایگزینی فرد جدید که شرحش را دادیم. پس از اینکه این گونه استصحاب تصور می شود تحت عنوان قسم سوم استصحاب کلی یک خلاصه یا یک فهرست مطلب به ذهن مان بسپاریم و آن این است که قسم اول استصحاب کلی درست است بلا اشکال. قسم دوم استصحاب کلی درست است علی المشهور مع الجواب عن اشکال. قسم سوم استصحاب کلی درست نیست علی المشهور بل الاتفاق علیه.

 

اقسام استصحاب کلی قسم سوم از نظر شیخ انصاری

شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: استصحاب قسم سوم به دو قسم است: قسم اولش این است که یقین داریم به تحقق کلی در ضمن فرد یعنی زید، زید یقینا بیرون رفت ولی احتمال می دهیم که عمرو در حال حدوث یعنی در زمان حدوث با زید همراه بوده است این قسم اول. قسم دوم از استصحاب قسم سوم این است که زید یقیناً از خانه بیرون رفت ولی حین الارتفاع مقارن با ارتفاع و بیرون رفتن احتمال می دهیم عمرو آمده باشد همان لحظه آن انقطاع پیوند شده باشد. می فرماید در قسم اول از قسم سوم استصحاب زمینه برای اعتبار و صحت استصحاب وجود دارد به این معنا که ما یقین داریم کلی بوده است محقق در ضمن فرد و احتمال می دهیم یک فرد دیگر هم همراه آن بوده باشد. پس زید که یقینا بیرون رفت احتمال می دهیم که همان کلی باقی باشد چون احتمال دادیم که یک فرد در زمان حدوث احتمالاً همراه زید بوده پس شک در بقای کلی برگرفته از احتمال حدوث فرد آخر در زمان حدوث همراه با زید باشد. این مرحله بقاء است در مرحله بقاء شک در بقاء کافی است و این شک هم متعلق به خود مستصحب است که کلی باشد ارکان استصحاب تمام است. این رای شیخ انصاری بود. اما قسم دوم که یقین داشتیم به بیرون رفتن زید و احتمال دادیم حین الخروج یک ورودی توسط عمرو صورت گرفته باشد که بقای کلی توسط عمرو باشد و حدوث کلی توسط زید این احتمالی که می دهیم می فرماید اینجا دیگر جا برای استصحاب نیست. می فرماید: در اینجا وجود عمرو که پس از زید آمده باشد مشکوک است در حقیقت شک در حدوث به وجود می آید شک در حدوث با ساختار استصحاب منطبق نیست استصحاب یقین به حدوث را به عنوان رکن تلقی می کند. اینجا شک در حدوث هست. بنابراین ما یقین داریم به وجود کلی و بعد هم توسط زید، زید یقیناً بیرون رفت یقین سابق ما به یقین لاحق رفع شد. الان شک می کنیم هم زمان عمرو آمد یا نیامد این شک در حدوث عمرو هست نه شک در بقای کلی، استصحاب قسم سوم صورت دومش یا قسم دومش قطعا واجد اعتبار نیست و شرائط استصحاب را ندارد. قسم دیگری هم اضافه می شود در ضمن کلام شیخ که می توانیم بگوییم شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه در حقیقت استصحاب قسم سوم را به سه قسم منقسم می کند منتها بیان ایشان که مبسوط و پراکنده است مرتب نیامده است لذا محقق نائینی اقسام قسم سوم استصحاب را سه قسم اعلام می کند که هر سه قسم از بیان شیخ انصاری استفاده می شود. شیخ انصاری قسم سوم از قسم سوم استصحاب را می فرماید که قسم دیگری هست قابل تصور است که آن قسم دیگر ارکان استصحاب را دارد و از اعتبار برخوردار است و آن از این قرار است که بگوییم حالت لاحقه با حالت سابقه از دید مسامحی عرفی وحدت داشته باشد دیگر مثل قسم دوم قسم سوم نباشد که حالت لاحقه از حالت سابقه کاملاً جدا باشد. مثلاً یقین داشته باشیم به وجود لون اسود که یک یقینی داریم که یک رنگ سیاهی بوده این یقین ما و بعد هم شک می کنیم که این رنگ سیاه با آن شدت که از بین رفت مرتبه ضعیف آن باقی است یا باقی نیست رنگ اسود به تمام معنی از بین رفت. یقین ما که معلوم بود شک ما برگرفته از بقاء آن رنگ است به توسط مرتبه ضعیفه. در فلسفه و معقول خواندیم اعراض بسائط است و هر عرضی با عرض دیگر فرق می کند وحدت بین اعراض نیست اگر ما اصاله الوجودی شدیم می گوییم وحدت بین وجود هست بین اعراض کسی نگفته است که وحدتی وجود دارد. رنگ عرض است یک مرحله ای از رنگ با مرحله دیگری از رنگ دو تاست این دو تا که دو تا حقیقت است در عرف با مسامحه عرفی یکی می نماید بنابراین پس از آنکه قضیه مشکوکه ما با قضیه متیقنه ما از دید عرف دارای موضوع واحد باشند استصحاب درست است. این قسم سومی که اعلام می شود از سوی شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه.

 

نظر محقق خراسانی در استصحاب قسم سوم کلی

اما محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه نسبت به استصحاب کلی قسم سوم با یک قاطعیت تمام اعلام می فرمایند که استصحاب قسم سوم از اعتبار برخوردار نیست. نکته اصلی همان است که اشاره شد که در استصحاب قسم سوم شک در بقاء‌نیست بلکه شک در حدوث است. «ما هو المتیقن قد ارتفع جزماً و ما هو المشکوک نشک فی حدوثه» آنچه که متیقن بود قطعا رفت و آنچه که شک داریم شک در حدوث آن داریم. این اشکال اصلی ایشان است که بسیار هم دقیق است با این اشکال این اقسام را که شرح می دهد همه را در نهایت می فرماید: با آن توضیح و شرحی که داده شد قسم اول از قسم سوم و قسم دوم از قسم سوم که هر کدام هم به دو قسم است که محقق خراسانی چهار قسم برای استصحاب قسم سوم اعلام می کند. قسم اول و دوم را فهمیدیم هر کدام دو قسم است یعنی هر فرد جایگزین یا فرد جدید الورود محتمل امکان دارد جایگزینی اش بنفسه باشد که در مثالها گفتیم زید رفت و امکان دارد عمروش جایش بیاید در حدوث همراه باشد یا در موقع رفتن زید بیاید هر دو قسم دو قسم دارند: یا اینکه جایگزین بنفسه محتمل است یا بملاکه محتمل است که می گوییم فرد متیقن رفت ولی شک می کنیم که ملاک جایگزینی وجود داشته باشد. مثلاً می فرماید که اگر یقین داشته باشیم به وجوب انفاق ولی پس از آن یقین کردیم که این وجوب رفت چون افراد منفق دیگر آمد وجوب از عهده ما رفع شد حالا وجوب که یقیناً‌ رفت احتمال می دهیم ملاک استصحاب وجود داشته باشد که جایگزین بشود و انفاق و محبوبیت انفاق را ادامه بدهد. در هر دو صورت یعنی در کنار ملاک وجوب ملاک استحباب از اول باشد یا ملاک استصحاب عند زوال ملاک وجوب حادث بشود.

 

سوال:

پاسخ: ملاک وجوب و ملاک استحباب در حقیقت برای استصحاب رجحان است و برای وجوب مصلحت ملزمه است. این چهار قسم را که بیان کردیم که چهار قسم بود دو قسم جایگزینی و فرد مجدد حین حدوث فرد اول است. و دوم جایگزینی فرد جدید نزد زوال فرد اصلی. این دو قسم اول شد. هر کدام از اینها دو قسم است قسم اول که جایگزینی فرد مجدد بود یا بنفسه هست مثل جایگزینی عمرو برای زید یا بملاکه هست مثل جایگزینی ملاک استحباب از ملاک وجوب. این دیگر در قسم اول بود یعنی عند الحدوث یا همین جایگزینی ملاک عند الزوال هست. آنجا که یقین می کنیم که الان ملاک وجوب رفت همین الان احتمال می دهیم که ملاک استحباب جایگزین شده باشد. پس چهار قسم واضح شد. محقق خراسانی می فرماید: هر چهار قسم از اعتبار برخوردار نیست به دلیلی که گفته شد که شک در حدوث هست نه شک در بقاء. و اما قسم سومی را که شیخ فرمودند که قسم سوم از قسم سوم که بقای کلی در دید عرف و مسامحه عرفی مثل شدت و ضعف رنگ.

 

نظر محقق خراسانی و نائینی و سید الخوئی در قسم سوم استصحاب کلی قسم سوم

این قسم را محقق خراسانی و محقق نائینی و سیدنا الاستاد قدس الله انفسهم الزاکیات می فرمایند این قسم همان طوری که شیخ می فرماید قطعاً درست است و شرائط استصحاب را دارد شکی در آن نیست که یقین داشته باشیم به مرتبه شدید از رنگ اسود و بعد شک کنیم در بقاء از جهت بقای مرتبه ضعیف آن. یقین به حدوث است و شک در بقاء است و حقیقت و موضوع هر دو قضیه هم یک چیز است. این استصحاب معتبر است ولیکن این استصحاب استصحاب قسم سوم نیست این استصحاب استصحاب فرد است یا استصحاب فرد است یا خود فرد رنگ اسود یک مرتبه شدید داشته الان آن مرتبه شدید رفته شک می کنیم که مرتبه ضعیفش هست یا نیست استصحاب فرد است و استصحاب کلی نیست و درست است می شود استصحاب کلی هم در نظر بگیریم منتها از قسم اول، قسم سوم نیست و می شود استصحاب قسم اول که بلا شبهه که استصحاب قسم اول را گفتیم که در حقیقت برمی گردد به استصحاب به قصر و طولانی بودن عمر فرد. ما یقین داریم یک حیوانی بوده اگر عمرش کوتاه بوده رفته و اگر عمرش دراز بوده هست استصحاب درستی است دو تا فرد نمی خواهد یک فرد باشد و شک در طولانی بودن و کوتاه بودن عمرش می کنیم این رنگ از آن قبیل است استصحاب درستی است بلا شبهه ولی از قسم اول اگر کلی بگوییم و یا استصحاب فرد. اقسام سه گانه استصحاب کامل شد.

 

قسم چهارم استصحاب کلی

سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه قسم چهارمی را برای استصحاب کلی اضافه می کند می فرماید قسم چهارمی هم قابل تصور است و آن این است که بگوییم ما یقین داریم به وجود کلی و شک در بقای آن داریم از جهت شک در تطبیق آن به عنوان همراه و مقارن. مثلاً یقین داریم در این خانه زید بوده است و یک عنوانی هم مقارن بوده و آن یک متکلم الان زید رفت شک می کنیم که متکلم همان زید بود که رفت یا متکلم کس دیگری بود که باقی است کلی انسان باقی است شک در بقاء از جهت شک در تطبیق و عدم تطبیق، اگر زید با آن عنوان منطبق بوده که زید بوده و متکلم رفته و اگر زید با آن عنوان منطبق نبوده زید رفته و شخص متکلم هست و کلی در ضمن آن متکلم باقی است می فرماید: در اینجا یقین ما به حدوث کلی است و شک ما از جهت تطبیق آن متیقن که کلی در ضمن فرد بود با عنوانی که با زید همراه و مقارن بوده است. می فرماید: یقین ما درست است و شک در بقاء هم درست است شک در بقاء اگر اشکال کنید که شک در بقای شما شک در تطبیق است می گوییم شک باید منشا داشته باشد اگر منشایی در کار نباشد که شک به وجود نمی آید همان شک در تطبیق منشا شک در بقاء می شود و اشکالی ندارد یقین به حدوث کلی و شک در بقای آن هست شک برخواسته از تطبیق ارکان استصحاب تمام است و قسم چهارم از اقسام استصحاب کلی داریم که ارکانش هم تمام است.[1] این اقسام استصحاب کلی کامل شد. جمع بندی و اینکه به شیخ این همه اشکال شد درباره رای ایشان وجه اش چه باشد و تطبیق بین دو بیانی که متعارض به نظر می اید ان شاء الله فردا.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo