< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مصطفوی

94/11/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شهرت روايي و اقوال و ادله آن
بعد از آنكه شهرت فتوائي را بحث كرديم و به نتيجه نهايي رسيديم و ديديم كه شهرت فتوائي با اين تفصيل و با اين كيفيّت تدوين نشده است تا حالا، كه توفيق الهي عنايتي بود كه شهرت در فتوا با مراجعه به آراء فقهاء و اقوال آنها شهرت فتوائي با ادله و توضيح كامل شد. آن جمله‌اي كه در آخر به دست آمد اين است كه شهرت فتوائي از اعتبار مّائي قطعاً برخوردار است ولي ما ادّعاء نمي‌كنيم و كسي كه قائل به اعتبار شهرت فتوائي است هم اعلام نمي‌دارد كه شهرت فتوائي بما هي شهرت كالاجماع داراي حجيّت و اعتبار باشد بلكه مدركي از شرع وجود دارد و ما به آن مدرك هنوز اذعان نكرده‌ايم. اگر شهرت در فتوا داشتيم باعث وثوق و اطمينان مي‌شود. «كلّ واحد الي الآخر جنب الي جنب» ما را به يك وثوقي و اطميناني مي‌رساند. اين ما حصل بحث بود.

كثرت و شهرت اعم و اخص مطلق‌اند
مقصود از شهرت روايي كثرت در نقل روايت است. كثرت هم گفتم كه با شهرت اعم و اخص مطلق است. هر شهرتي داراي كثرت است و هر كثرتي شهرت نيست.

خصوصيات شهرت روايي
چون شهرت داراي دو عنصر است: 1. تعدّد در نقل، 2. شيوع و ظيوع به تعبير سيدنا الشهيد صدر كه در فارسي مي‌شود داراي نمود و نماي چشم‌ گير. به اصطلاح در جوّ موجود يك نمايي داشته باشد در حد چشمگير اين مي‌شود شهرت در روايت. و شهرت در نقل اختصاص دارد به شهرت در نقل عند القدماء. شهرت روايي هميشه شهرت قدمائي است. چون نقل روايت تا زمان قدماء است. از زمان قدماء به بعد متأخّرين كه روايت را نقل مي‌كنند از كتب قدماء نقل مي‌كنند. براساس توسعه در اصطلاح به اين ناقلين متاخرين هم راوي اطلاق مي‌شود وليكن راوي به معناي واقعي كلمه نيست. راويان حديث قدماء اصحاب هستند. اين يك خصوصيت در شهرت روايي. خصوصيت دوم شهرت قدمائي شهرت معارضي ندارد. براي اينكه قدماي اصحاب يك حلقه نوراني برجسته معروفند، شهرت براساس اين واقعيت تحقيقي و ميداني بيش از يك مصداق نمي‌تواند داشته باشد.

قلمرو شهرت
نقش شهرت روايي اثبات اعتبار براي يك روايت به نحو ابتدائي و ترجيح احدي الرّوايتين المتعارضتين در وقت تعارض دو تا روايت. گفتيم كه نقش شهرت روايي در رجال است.

سوال:
پاسخ: شهرت روايي در زمان قدماء عصر قدماء من البدايه الي النهايه. شيخ صدوق و ابن قولويه و علي بن ابراهيم اينها از شيوخ شيخ كليني هستند. و زمان امام عسگري را درك كرده‌اند تا زمان شيخ طوسي. اين محدوده مشخص و معين است. ابن ادريس هم جزء كساني
است كه در محدوده قدماء و كتاب و تأليفاتش هم در جمع كتب قدماء است.

اقوال
در اين رابطه مي‌توانيم به طور عمده آراء صاحبان مكتب اصولي را به اين شرح يادآور بشويم: 1. شيخ انصاري كه استناد مي‌كند به مقبوله عمر بن حنظله و بعد مي‌فرمايد: اعتبار شهرت در فتوا از مقبوله عمر بن حنظله استفاده نمي‌شود. براي اينكه «ينظر الي ما كان» در مقبوله، و در مرفوعه «خذ ما اشتهر»، عبارت شيخ اين است «انّ المراد بالموصول هو خصوص روايه المشهوره دون مطلق الحكم المشهور» جهت بيان ردّ اعتبار شهرت در فتواست اما بدنه كلام اشاره واضحه‌اي دارد كه منظور از آن شهرتي كه در مقبوله مورد ترجيح قرار مي‌گيرد شهرت روايي است. و از بيان ايشان بدون هيچ ابهامي اشاره به اعتبار شهرت روايي استفاده مي‌شود. 2. محقق خراساني قدس الله نفسه الزكيه در بحث شهرت و ردّ بر عدم اثبات اعتبار براي شهرت در فتوا از مقبوله و مرفوعه مي‌فرمايد: مقبوله دلالت بر اعتبار شهرت در فتوا ندارد «لوضوح أن المراد بالموصول هو الرّوايه لا ما يعمّ الفتوي» منظور از شهرتي كه در اين دو روايت آمده است و اعتبار دارد نقش ترجيح يا اعلام اعتبار در ضمن دارد شهرت روايي است، شهرت در فتوا نيست. 3. محقق نائيني نائيني قدس الله نفسه الزكيه مي‌فرمايد: «لا اشكال في كون الشّهره الروايه موجبهً لاقوائيتها و ترجيحها علي الروايه المعارضه لها»[1] مي‌فرمايند محور بحث فقط شهرت فتوائي است اما شهرت روايي اشكالي و جود ندارد كه موجب اقوائيت روايت و ترجيح روايت مي‌شود در صورت تعارض. 4. سيدنا الاستاد قدس الله نفسه الزكيه مي‌فرمايد شهرت رواييه اعتباري ندارد. در مورد شهرت فتوائيه كه به مقبوله عمر بن حنظله استناد را نقل مي‌كند مضافا بر اينكه مي‌فرمايند مقبوله اعتبار ندارد چون عمر بن حنظله توثيق ندارد مضافا بر آن اين روايت دلالت بر اين ندارد كه شهرت موجب ترجيح است. براي اينكه منظور از شهرتي كه در اين متن آمده است كه مي‌فرمايد: «و يترك الشّاذ الذي ليس بمشهور عند اصحابك فان المجمع عليه لا ريب فيه» از اين بيان استفاده مي‌شود كه منظور از مجمع عليه مشهور است و اين مشهور مشهوري نيست كه در اصطلاح اصول بكار برده مي‌شود تا براي ما در بحث اصول تاثيرگذار باشد بلكه در عبارت كوتاه مي‌توانيم بگوييم كه منظور از اين مشهور مقطوع الصّدور است. آن روايتي كه بسيار نقل زيادي دارد و در حدي رسيده است كه بين اصحاب قطعي شده است اين گونه روايت بروز و ظهور دارد و برجستگي دارد. و اين درست است شكي در آن نيست اگر روايت در اين حد باشد اعتبارش قطعي است، ترجيحش قطعي است ولي به درد كار اصول نمي‌خورد. از شهرت اصطلاح اصول بالا و برتر است.[2] اضافه كنيد كه اصل اصطلاح شهرت و اجماع يا اصل اصطلاح شهرت در اصول يك اصطلاح حادثي است و در لغت شهرت به معناي يك نمود كامل مسلّم معنا مي‌شود. در روايت هم به همان معناست. لذا شهرتي كه در اين روايت آمده است درست است و اعتبار دارد اما آن شهرتي نيست كه شما مي‌خواهيد از آن استفاده كنيد. فتحصّل شهرت روايي كه مي‌گوييد دليل اعتبار ندارد. مقبوله دليل براي اين شهرت كه نيست دليل ديگري ندارد، شهرت خودش لا حجت است، ظن شهرت به يك روايت ضعيف جابر ضعف باشد يا ظن شهرت به يك روايت متعارض «ضم‌ّ حجر الي حجر» است، چيزي كه لا حجت است كه تاثيرگذار نيست. اين فرمايش ايشان و بايد بگوييم كه سلسله تلامذه و اعاظم از تلامذه هم تقريباً‌ اين رأي و اين توجيه را قبول دارند و اعتراف دارند و تقريباً اين مطلب براي خودش از شهرت برخوردار شده است. ما آراء صاحب نظران را در اين رابطه گفتيم اما سيدنا الاستاد شهيد صدر قدس الله نفسه الزكيه يك نكته دارد كه با اشاره بسيار ظريفي به اعتبار شهرت روايي توجه مي‌كند، مي‌فرمايد: شهرت روايي كمتر از تواتر است.[3]

سوال:
پاسخ: بعضي از بحوث رجال در اصول ذكر مي‌شود به دليل اينكه در جهت استنباط حكم و اثبات اعتبار ادله نقش دارد. اصول بيشتر روي ادله كار مي‌كند و اعتبار ادله. مي‌بينيم خبر واحد يك بدنه عظيمي از اصول است و بحث رجالي است و جزء مباحث مهم رجال است، در اصول به عنوان ادله بحث مي‌شود. و شهرت هم اتفاقاً در رجال جدا بحث مي‌شود، شهرت روايي و عمل اصحاب در بحث رجال به طور دقيق و اصلي بحث مي‌شود اما در اصول از آنجا كه نقش در اعتبار ادله استنباط دارد اينجا هم بحث مي‌شود. در اول كفايه خوانديد كه مباحث مختلفي به جهت آثار مختلفي در موضوعات مختلفي اخذ مي‌شود.




ادله اعتبار شهرت روايي سه چيز است
درباره ادله اعتبار شهرت روايي به طور عمده به سه تا دليل مي‌توان استناد كرد: 1. نصوص، 2. تحقيق ميداني نسبت به اعتبار شهرت از منظر عقلاء و شرع، 3. مساوي بودن شهرت با استفاضه.

نصوص
اما دليل اول نصوص، در نصوص روايتي را از امام رضا عليه السلام نقل كرديم كه مي‌تواند علي الاقل يكي از مويدات باشد. كه در آنجا آمده بود «آخذون بقولنا»[4] تاييد براي شهرت روايي است. روايت كه شهرت پيدا مي‌كند اهل آن شهرت شيعيان‌اند آنها كي‌اند؟ امام مي‌فرمايد: «آخذون بقولنا» روايت دلالتش بر شهرت فتوائي كمتر از دلالتش بر اعتبار شهرت روايي. امّا روايت دوم مرفوعه است «خذ بما اشتهر بين اصحابك» ما براي اثبات سند مسلك ما اعتماد به موثوق الصّدور است، ما براساس اصطلاح سلف صالح‌مان مي‌گوييم موضوع حجيت خبر وثوق به صدور است. در جهت وثوق به صدور به امتيازات مراجعه مي‌كنيم تا مجموعه امتيازات سبب وثوق به صدور بشود. با تمام اينها گاهي برمي‌خوريم به سندي كه جايي براي ترميم وجود ندارد. اين سند سندي است كه قابل ترميم از نظر قواعد نيست. يك نقلي است كه ابي جمهور احسائي نسبت داده به علامه كه محدثين و محققين در كتب علامه و در جوامع روايي اين روايت را نديده‌اند. و از آنجا كه به عنوان روايت ذكر شده است در حد مويد مي‌توان از اين روايت هم استفاده كرد اما در حد دليل قطعاً نيست. و اما روايت سوم مقبوله، درباره مقبوله بحث دقيقي مربوط است به شهرت و اجماعي كه متن آمده. متن مقبوله متضمن دو عنوان متضاد و در عين حال برجسته، شهرت و اجماع. تصريح شده مجمع عليه، تصريح شده مشهور. پس اين دو تا كلمه كه آمده است براي اينكه جمع بين اين دو عنوان به عمل بيايد، دو عنوان مستقلي است ديگر لغتاً هم به دو معني است شهرت همان شيوع است و اجماع در لغت اتفاق است. شيوع و اتفاق فرق دارد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo