< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مصطفوی

92/11/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شک در نفسیت یا غیریت واجب
تحقیق تکمیلی درباره شک در نفسیت و غیریت واجب
شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه فرمودند: در این صورت از مسئله نمی توان به اطلاق هیئت تمسک کرد. برای این که مفاد هیئت که طلب حقیقی است، چون که مطلوبیت طلب فقط به وسیله طلب حقیقی شکل می گیرد نه به وسیله مفهوم طلب. بنابراین طلب حقیقی قائم به شخص است و شخص جزئی و فرد است، و قائم به فرد، فرد است و قائم به جزئی، جزئی است. این مطلب یک امر وجدانی است و نیاز به برهان ندارد. آن واقع اراده که اراده حقیقی است، او سبب تحقق مراد می شود و مراد در واقع برخواسته از اراده حقیقی است و الا نه مرادی است و نه مطلوبی. بنابراین هیئت اطلاق ندارد و مفاد هیئت کارساز نیست.
محقق خراسانی می فرماید: در صورت شک در نفسیت و غیریت واجب به هیئت می شود تمسک کرد
محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: در صورت شک در نفسیت و غیریت واجب، به مفاد هیئت می شود تمسک کرد. برای این که در حقیقت منظور از طلب که مفاد هیئت است، طلب انشائی است. و در واقع طلب به معنای درست آن طلب به حمل اولی و ذاتی، طلب انشائی است. و اما طلب حقیقی که داعی نفسانی در عقبه آن باشد، در حقیقت مصداقی از مصادیق طلب است و طلب به حمل شایع است. ذاتیات و حقیقت شئ که حمل بشود، حمل اولی می شود و مصداق اگر حمل بشود بر ذات، می شود حمل شایع. این دلیلی است از سوی محقق خراسانی. دلیل دوم: در بحث طلب و اراده توضیح دادیم که انصراف در کار است. طلب منصرف می شود به طلب انشائی و این انصراف هم علامت حقیقت است. دلیل سوم: طلب حقیقی قابل انشاء نیست. چون طلب حقیقی صفتی است از صفات حقیقیه، مثل شجاعت و مثل خوف یا جود، علم، جهل که این ها صفات حقیقیه ذهنیه انسان است. این صفات حقیقیه با انشاء خلق نمی شود. ده بار هم برای شاگرد، علم انشاء بشود، آن عالم نمی شود بلکه باید برود درس بخواند و دقت کند تا بشود عالم. پس طلب حقیقی که عبارت است از خواست و اشتیاق شخصی و نفسانی فرد که یک صفت ذاتی است. او از خود علت تکوینی دارد، جاذبه ای که در عمل و فعل وجود دارد یا نیاز و احتیاجی به خود طالب وجود دارد. یا آثاری که در زندگی اش دارد. این ها اسباب و عواملی می شود تا طلب حقیقی صورت بگیرد و به مجرد انشاء که فقط اعتبار محض است، طلب حقیقی ایجاد نمی شود. براساس این سه دلیل، معلوم شد که آن چه را که ما می گوییم یعنی منظور از طلب در هیئت و در صیغه امر، مفهوم طلب است که خود شیخ انصاری[1] قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: اگر منظور از طلب، مفهوم طلب باشد قابل تقیید است ولی مفهوم طلب از مسئله خارج است، چون مطلوبیت به وسیله مفهوم طلب محقق نمی شود. بعد از که محقق خراسانی فرمود منظور از طلب یا مفاد هیئت، مفهوم طلب است نه طلب حقیقی، زمینه برای تقیید مفاد هیئت آماده شد.
مرحله دو رفع اشکال
اما رفع اشکال: اتصاف فعل به مطلوبیت به واسطه طلب حقیقی است، این اشکال است. می فرماید: آن چه که شیخ فرمودند که اتصاف فعل به مطلوبیت به وسیله طلب حقیقی نفسانی است، این مطلب درستی است اما این مطلب با همه این خصوصیت منافات ندارد با اتصاف فعل به مطلوبیت به وسیله طلب انشائی.
ممکن است مطلوبیت فعل به وسیله طلب حقیقی باشد و ممکن است یا طلب انشائی باشد
جواب داده شد که انحصاری نیست. ممکن است مطلوبیت فعل به وسیله طلب حقیقی باشد و ممکن است مطلوبیت فعل به وسیله طلب انشائی باشد. شرح مسئله: طلب انشائی و طلب حقیقی ارتباط شان از قبیل نسبت اعم و اخص من وجه است. ماده افتراق از سوی طلب حقیقی، طلبی است که انسان در ذهن خود خواستار باشد چیزی را، و اصلا انشاء نکند و یک صفت نفسانی است. و اما ماده افتراق از طرف طلب انشائی مثل طلبی که در شکل تهدید و امتحان باشد که طلب انشائی محض است و حقیقی نیست. و اما هر دو باشد که هم طلب حقیقی است و خواست طالب است و هم انشاء شده است که مولی به فرزند خودش می گوید «تعلم القرآن» یا «تعلم الفقه». پس نسبت اعم و اخص من وجه است. پس از آن که گفتیم نسبت اعم و اخص من وجه بود، دیگر مطلوبیت فعل اختصاص به طلب حقیقی ندارد و می تواند فعل مطلوب باشد به طلب انشائی. طلب انشائی خاص و طلب حقیقی خاص که این ها هر کدام ممکن است مصداقی داشته باشد که آن مصادیق افراد و جزئیات هستند. مثل این که اگر چنان چه دستور آمده باشد مستفاد از نصوص که «من کان علیه ذنب فلیستغفر الله»، در این جا به شخص خطاب نشده است و مصداقی در کار نیست. طلب است اما مفهوم طلب است. طلب استغفار است، «فلیستغفر الله» هیئت است، مفاد آن مفهوم طلب است یعنی خود استغفار بما هو یک مفهوم و دارای مصادیق کثیر، این مفهوم طلب است. اما اگر گفته شد که «أیها المذنب» و گناهش را دید و ترسید که این گناه دامن گیر او بشود، «ایها المذنب عجل فی الاستغفار قبل ان ینزل علیک البلاء»، این طلب می شود طلب حقیقی و مصداقی است از مصادیق مفهوم که خود استغفار است. یک استغفار خاص به خصوصیت ویژه، مصداقی از مصادیق مفهوم استغفار است. بنابراین پس از داشتن مفهوم و مصداق، شیخ انصاری بین مصداق و مفهوم اشتباه کرده است. دیده است که هیئت مفاد آن طلب است و بعد دیده است که طلب حقیقی، طلب دارای جایگاه خاصی است و یک برجستگی دارد، گفته است که مفاد هیئت که طلب است، طلب حقیقی است و باید بگوییم که طلب وضع شده باشد برای طلب حقیقی. این از باب اشتباه مفهوم به مصداق است. طلب حقیقی، مصداق است نه مفهوم و یک مصداقی برای این معنای کلی است اما خود طلب انشائی به تعبیر محقق خراسانی که می فرماید: وجود انشائی هر شئ و قصد حصول آن مفهوم شئ به توسط لفظ آن شئ است. بنابراین از باب اشتباه مفهوم به مصداق است و الا طلب همان طلب انشائی یا منظور از طلب همان طلب به معنای مفهوم است نه طلب به معنای مصداق. در مطلوب واقعی و هر چیزی که بخواهیم واقعیت آن را طلب کنیم، آن را عینا در خارج بخواهیم متحقق کنیم، در آن جا در حقیقت واقعیت مطلوب احتیاج به طلب حقیقی دارد. و اما اگر واقعیت نباشد و اعتبار باشد، نیاز به اراده حقیقی و طلب حقیقی نخواهد داشت. این را برای توضیح بعضی از شراح کفایه الاصول آورده بود.
اما تحقیق
تحقیق این است که هر دو اصولی شیخ انصاری و محقق خراسانی استدلال اش در این مورد محکم بود که نفوذ ناپذیر. اما هر دو در حقیقت یک ادعای قطعی دارد. دلیلی که به عنوان یک دلیل اصولی و عقلانی باشد، در کار نبود. هر دو که ادعاء دارد، شیخ تصریح کرد به شهادت وجدان و محقق خراسانی هم تقریبا می گوید وجدانی است. دو تا وجدان متقابل که نداریم و جمع بین ضدین که نمی شود، دو مصادره بسیار دارای قدرت و توان.
حل مسئله از کلام محقق نائینی استفاده می شود
اما حل آن: آن چه از فرمایشات خودشان با استفاده از بیان محقق نائینی حل قضیه این است که قضایای حقیقیه با قضایای خارجیه فرق می کند. در قضایای خارجیه، اتصاف فعل به مطلوبیت، مرتبط است با اراده حقیقی مثلا اکتب یا زید که قضیه خارجیه است و اراده حقیقیه است. بنابراین در قضیه خارجیه دقیقا اتصاف فعل به مطلوبیت بدون اراده حقیقی اصلا واقعیت ندارد. چون آن مطلوبیت ارتباط مستقیم با آن طلب حقیقی دارد ولی ارتباط قطع است و دیگر مطلوبیتی نیست و واقعا هم وجدانی است منتها در قضیه خارجیه که این جا اراده حقیقی است و مطلوبیت است منتها مطلوبیت خاص و جزئی و قابل تقیید هم نیست.
مفهوم طلب در مفاد هیئت در قضایای حقیقیه است
اما در قضیه حقیقیه «من کان علیه ذنب فلیستغفر الله» هیئت «یستغفر» و مفاد مفهوم استغفار است و بدون ارتباط با هیچ مصداقی و و عام و قابل تطبیق به مصادیق کثیر. بنابراین طلب انشائی در قضایای حقیقیه است و مفاد هیئت که مفهوم طلب می شود، در قضایای حقیقیه است و آن جاست که فقط مراد و مطلوب عبارت است از مفهوم استغفار بما هو استغفار بدون ارتباط با هیچ مصداقی. در قضیه حقیقیه وجدانی می شود و تصور آن برای تصدیق آن کافی است که مفاد هیئت، مفهوم طلب است. با این توضیح، بین دو تا نظریه هم جمع شد. جمع بین این دو تا نظر از بیان محقق نائینی استفاده می شود و اشکال هم حل شد و هر دو هم مورد استفاده است. هم طلب حقیقی جای خودش دارد و هم طلب انشائی. طلب انشائی در انشاءات احکام از قبیل «و لله علی الناس حج البیت» که طلب شده و حکم آمده و انشاء شده است و بستگی دارد به شرائط وجوب و واجب علی اختلاف که اگر شرائط فراهم شد، مصداق آن هم محقق می شود. بنابراین طلب به دو معنا درست است و هر دو هم طلب حقیقی و هم طلب انشائی قلمرو های جدایی دارد. بنابراین طلبی که در شکل قضیه حقیقیه باشد، قابل تقیید است و اطلاق هم خواهد داشت. در نتیجه از اطلاق هیئت هم می توان استفاده کرد منتها در قلمرو خاص که انشاء از قبیل قضایای حقیقیه باشد نه قضایای خارجیه.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo