< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مصطفوی

92/08/05

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: مسئله اجزاء
 بیان فرق بین اجزاء و بین مسئله مره و تکرار و مسئله تبعیت قضاء برای اداء
 محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه این دو مسئله را براساس احتمال مشابهت با مسئله اجزاء عنوان کرده است و در جهت اثبات تمایز بین این دو مسئله و مسئله اجزاء فرق و تمیز و تشخیص بیان فرموده است.
 اجزاء و عدم اجزاء در حقیقت تکرار و عدم تکرار است
 اما نسبت به مسئله مره و تکرار گفته می شود که با اجزاء شباهتی دارد. اجزاء مره است و عدم اجزاء تکرار است. پس مسئله اجزاء و عدم اجزاء در حقیقت مسئله مره و تکرار است. این تشابه که دو مسئله را یکی اعلام می دارد باعث شده است که در جهت فرق آن توضیحی داده شود. می فرماید: فرقی که بین این دو مسئله وجود دارد از این قرار است که بحث مره و تکرار بحث لفظی است و بحث اجزاء بحث عقلی است. از وادی هستند. بحثی که صبغه لفظی داشته باشد با بحثی که رنگ عقلی داشته باشد مسانختی ندارد. اما در عمل دیده می شود هم سویی و مشابهت به این معنا که اگر قائل به مره بشویم، نیاز به امتثال دیگر و مجددی نیست و همین طور اگر قائل به اجزاء شدیم، زمینه برای امتثال بعدی وجود ندارد.
 وحدت نتیجه موجب وحدت دو مسئله نمی شود
  نتیجه عملی هر دو مسئله یکسان است و یکسان بودن نتیجه در عمل، هیچ گاه وحدت به وجود نمی آورد. شما می بینید که مسائل زیادی در ادبیات مختلف متشتت یک نتیجه می دهد که «صیانه اللسان عن الخطأ فی المقال»، اما یکی صرف است و یکی نحو است و صرف هم یکی باب افتعال و دیگری باب تفعیل، اگر بنا بشود که نتیجه باعث وحدت بشود، کل مسائل نحو مثلا یک مسئله به حساب می آید. نقش وحدت نتیجه در اصول گفتیم و فراگرفتیم که عبارت است از اعلام وحدت یک علم، اگر غرض واحد شد، باعث تشکل علم واحد می شود. شکل گرفتن علم واحد منوط است به تحقق غرض واحد و این نقش وحدت نتیجه است.
 کلام سید الاستاد در محاضرات
 سیدنا الاستاد [1] قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: بحث مره و تکرار با بحث اجزاء هیچ گونه مسانختی ندارد. همان طور که محقق خراسانی فرمود فرق اصلی عقلی و لفظی بودن دو مسئله است، اگر شما خواستید به تعبیر روشن فرق را بیان کنید بگویید که در مره و تکرار بحث از دلالت صیغه امر است و در اجزاء بحث از ملازمه است، ملازمه اتیان با کفایت. و بعد اشاره می کند که اشتراط در نتیجه هیچ گاه سبب وحدت نیست. لذا مسائل اصول مسائل پراکنده و متعددی است از حجج و امارات تا اصول عملیه و اصول عقلاییه با همه تعدد اشتراک در غرض دارند که واقع در طریق استنباط است و واسطه در استنباط قرار می گیرد لذا هیچ گونه شبهه وحدت بین مسائل مطرح نیست.
 اما فرق مسئله اجزاء با مسئله تبعیت قضاءبرای اداء
 مسئله تبعیت قضاء از این قرار است که گفته می شود آیا قضای عبادت مثلا قضای صلاه، تابع اداست به این معنا که امر به قضاء «اقض» همان امر به اداست که عبارت است از «صل»، یا امر به قضاء فرض جدید است به تعبیر محقق قمی که «صل» برای اداء آمده و «اقض» برای قضا آمده و امر جدایی دارد. مطلوب هم می شود متعدد. اداء تابع امر خودش است و مطلوب امر اول، و قضاء تابع امر خود و مطلوب امر جدید.
 تحقیق این است که قضاء امر جدیدی است
 در این رابطه بحث هایی است که تحقیق و حق طبق مسلک فقهای آل البیت علیهم السلام این است که قضاء امر جدیدی دارد. وجوب قضاء تابع امر اداء نیست.
 تشابه این دو مسئله
  این مسئله که اجمالا اشاره شد، تشابه آن چیست تا ما بعد از وجود تشابه در جهت رفع آن مبادرت کنیم؟ تشابه این دو مسئله، یک مشابهت ابتدایی است و آن این است که در اجزاء در آن صورت که قائل به اجزاء نشویم، طبیعتا احتمال دو امر وجود دارد یا احتمال یک امر و بحث می شود که یک امر است یا دو امر. همین مشابهت که در اجزاء زمینه دارد این بحث که اجزاء اگر صورت نگرفت، یک امر است امر اولی می طلبد اتیان دومی را و یا این که مرتبه دوم بنابر عدم اجزاء امر جدیدی دارد؟ تعدد امر در معرض بحث است. قضاء و اداء هم فقط تعدد امر بحث می شود که یک امر است و یا دو تا امر. این را بعضی عزیزان افاضل که متوجه نمی شوند می گویند چرا این را طرح کرده و چه ربطی دارد، اما با آن دقت ایشان معلوم شد که تشابهی در کار است. هر دو مسئله این بحث را می طلبد که یک امر در کار است یا دو امر، این تشابه است.
 سوال:
 جواب: گفتیم تشابه یا طرح بیان فرق بین مسئله تبعیت قضاء برای اداء و مسئله اجزاء از این جهت است که در هر دو مسئله، بحث می شود که در صورت عدم اجزاء این مأموربه بعدی را به امر اول باید انجام بدهیم یا امر مجدد و تبدیل امتثال. و در تعبیت قضاء برای اداء بحث می شود که قضاء را به وسیله امر اول انجام بدهیم یا بوسیله امر جدید و دوم. این تشابه را دارد.
 فرق اجزاء وتبعیت اداء از قضاء
  در جهت فرق بعد از که توضیح داده شد، گفته می شود که اولین فرق این است که در مسئله قبلی اعلام شد، که بحث اداء و قضاء بحث لفظی است و بحث اجزاء بحث عقلی است، از دو سنخ هستند هرچند در جهت تعدد و وحدت امر یک شباهتی داشته باشند، یک شباهت ابتدایی وحدت نمی آفریند. مضافا بر آن سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه می فرماید فرق دیگر این است که در اجزاء بحث بعد از اتیان ماموربه است و در بحث قضاء و اداء مسئله با فرض عدم اتیان ماموربه است که اداء نشده است. و اتیان در یک مسئله موضوع و عدم اتیان موضوع در مسئله دیگر، نشان می دهد که این دو تا مسئله موضوعا فرق دارد. از لحاظ موضوع فرق بین دو مسئله کاملا روشن و مشخص است. در نتیجه پس از بیان مفردات و شرح آن ها و بیان فرق بین مسائل مشابه، عنوان مسئله اجزاء معلوم شد و شرحی که داده شد و توضیحاتی که به عمل آمد، درست و متین و بلا اشکال بود. جایی برای ارائه تحقیق جدید یا اضافاتی وجود ندارد. و گفتیم مورد تایید آراء صاحبنظران اصول از محقق خراسانی تا سیدنا الاستاد است. محقق خراسانی بعد از بیان و شرح مفردات عنوان به اصل مسئله می پردازد که مسئله ی اجزاء و خود اجزاء باید بررسی بشود.
 بحث و بررسی اجزاء و فروع مربوط به آن
 با استفاده از بیان محقق خراسانی و سیدنا الاستاد و با توضیحات و اضافات اندک گفته می شود که مسئله اجزاء به سه صورت متصور می شود: صورت اول عبارت است از بررسی اجزاء در مورد امر واقعی. صورت دوم: بررسی اجزاء در مورد امر اضطراری، صورت سوم : بررسی اجزاء در مورد امر ظاهری. محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: اما صورت اول یعنی اتیان ماموربه به امر واقعی، در این صورت اعلام می دارد که اجزاء قطعی است بلا شبهه و لا اشکال، چرا؟ «لاستقلال العقل بالاجزاء». عقل به طور قطعی حکم می کند که این جا اجزاء است.
 استقلال عقل به دو معنی است
 یک اصطلاح را هم توجه کنید که استقلال عقل به دو معنا بکار می رود: معنای اول منظور از استقلال عقل یعنی حکم قطعی عقلی. معنای دوم استقلال عقل به عنوان عقل مستقل در برابر حکم عقل غیر مستقل. به عبارت دیگر اگر عقل مستقل در برابر حکم عقل غیر مستقل قرار گرفت، آن معنا را دارد که حکم عقل مستقل عبارت است از حکم عقلی که هیچ مقدمه دیگری را نیاز ندارد. غیر مستقل آن حکم عقلی است که به یک مقدمه شرعی نیاز دارد. اما اگر استقلال عقل به طور جدا بدون قرار گرفتن در مقابل غیر مستقل مطرح شد، منظور حکم قطعی عقلی است. این جا محقق خراسانی می فرماید: در مورد امر واقعی اگر ماموربه اتیان بشود بوجهه «یقتضی الاجزاء لاستقلال العقل» یعنی به حکم قعطی عقل. و اگر بگوییم که بعد از انجام و امتثال دوباره امر باقی باشد و طلبی زنده بشود و این مامور به را بطلبد می شود طلب حاصل که از حکیم محال است. در این رابطه بحثی نیست.
 سوال: این جا که می گوید استقلال عقل، عقل مستقل است یا عقل غیر مستقل
 جواب: این جا غیر مستقل است با آن تقسیم اما گفتم از یک سو این جا استقلال عقل می گوید و از سوی دیگر هم تطبیق می کند به حکم غیر مستقل که شرحی که دادم جواب سوال شما داده شد.
 سوال: استقلال عقل که می گوید باید مستقل باشد.
 جواب: اگر استقلال عقل بگوید و در برابر آن غیر مستقل و موقعیت و در معرض تقسیم نباشد، استقلال عقل یعنی حکم عقلی قطعی اعم از این که مستقل است یا غیر مستقل اما اگر در تقسیم آمدیم و تجزیه کردیم مستقل آن است و غیر مستقل این که شرح دادم.
 امکان تبدیل امتثال
 محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه فرمایشی دارد که باز هم با توضیحات و اضافاتی از این قرار است:
 اتیان ماموربه به اعتبار حصول غرض سه قسم است
 گفته می شود که مامور به به اعتبار حصول غرض به سه قسم تقسیم می شود: 1. اتیان ماموربه که یقین و علم به حصول غرض در آن وجود دارد. 2. اتیان ماموربه با علم به عدم حصول غرض. 3. اتیان ماموربه با شک به حصول غرض. می فرماید: اما قسم اول که عبارت است از اتیان ماموربه با علم به حصول غرض، در این جا دیگر حالت منتظره ای در کار نیست. زمینه برای امتثال بعدی وجود ندارد. مثل این که مولی به عبدش بگوید «اسقنی ماء» و عبد هم آب را آورد، مولی آن آب را هم نوشید، غرض که نوشیدن آب بود یا رفع عطش، قطعا حاصل شد. غرض ماموربه پس از اتیان ماموربه قطعا حاصل شد. زمینه ای برای امتثال بعدی در کار نیست. و این عدم نیاز به امتثال دوم جزء ضروریات عقلی است. و اما قسم دوم که اتیان ماموربه با علم به عدم حصول غرض. مولی گفت «ائتنی بماء اشربه»، آب آورد ماموربه انجام شد، آب را کنار مولی گذاشت لحظاتی و دقائقی آب ریخت و مولی آب را ننوشید و شرب الماء انجام نگرفت و غرض حاصل نشد. در این جا می فرماید زمینه برای تبدیل امتثال آماده می شود. آن امتثال اول از بین رفت، باید امتثال را بدل بکنید به امتثال دوم. چرا می گوید تبدیل برای این که تکرار در امتثال معنا ندارد. بدل بشود، آن اصلی دیگر از بین رفت و به بار ننشست. باید عبد براساس همان امر اولی مبادرت کند به آوردن آب، برود آب برای نوشیدن مولی بیاورد تا غرض حاصل و امتثال محقق بشود. می فرماید: این مطلب که تبدیل امتثال در این فرض صورت می گیرد شک و شبهه ای نیست. چون امتثال و سقوط امر منوط به حصول غرض است. اگر غرض حاصل نشود، امتثال محقق نشده است. اما صورت سوم که اتیان ماموربه با شک در حصول غرض، همین آب را آورد، لحظات و دقائقی گذشت، شک کرد که مولی آب را نوشید یا ننوشید، قرائن حالیه اجازه فحص نمی دهد تا شما بگویید که برود سوال کند، فرض این است که این قرائن طوری است که زمینه برای فحص وجود ندارد. می فرماید: بعید نیست که در صورت شک در امتثال هم تبدیل امتثال بشود. یعنی امتثال اول که مبدل منه است کنار گذاشته شود و بدل آن بیاید چون غرض حاصل نشده است. شک در حصول غرض مساوی با عدم تحقق غرض است. و بعد می فرماید: این مطلب مویدی دارد بلکه دلیلی و آن عبارت است از نصی که آمده است درباره اعاده نمازی که فرادی خوانده شده است، اعاده کند نماز را به جماعت در عین حالی که فرادی خوانده شده، روایت می فرماید:« ان الله یختار احبهما الیه» [2] ، تبدیل امتثال می شود و دو تا نیست. یکی اش را اختیار می کند. این که روایت آمده است که خدای متعال اختیار می کند بهترین و محبوب ترین از آن دو تا را، آن یکی که بهترین نیست، مبدل منه است و این که بهترین است بدل است. چرا گفتیم موید؟ استادنا العلامه شیخ صدرا باکویی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: این عنوان را که موید اعلام کرده است، رمزش این باشد که دلیل اخص از مدعاست. فقط درباره صلاه است. و وجه دیگری را هم اضافه کنید که این حدیث سندش ضعیف است. ما در رجال گفتیم روایات ضعیفه از اعتبار نهاییا ساقط نیست بلکه در حد موید خواهد بود. تمام بیان محقق خراسانی با اضافات و توضیحات کامل شد. اما جواب و بررسی این بحث ان شاء الله جلسه آینده.


[1] محاضرات فی الاصول، سید ابوالقاسم خویی، جلد 2، صفحه 34.
[2] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ابواب صلاه جماعت، باب 54، حدیث 10.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo