< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مصطفوی

92/03/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 تحقيق تكميلي و نتيجه نهايي درباره امر بين الامرين
 ادله و توضيحات كامل شد. اما نسبت به توضيح امر بين الامرين و كامل كردن آن از ناحيه نصوص، بايد مورد توجه قرار بگيرد.
 دو ارتباط همان امر بين الامرين است
 گفته شد كه امر بين الامرين داراي دو ارتباط هست: ارتباط با اراده الهي و ارتباط با اراده مكلف. فعلي كه داراي دو ارتباط باشد، امر بين الامرين است. از شهادت وجدان و تحقيق ميداني و دليل علمي و بحث فلسفي تا نصوص اين مطلب معلوم شد. اما درباره ذكر مثال، مشهور براي فاعل بالجبر يد مرتعش يا ضربان قلب را مثال زده اند و براي فاعل مختار يد سالم مثال آمده است كه گفته شد اين مثال ها براي توضيح معناي جبر و اختيار است
 امثله واقعي فاعل بالجبر و تفويض بالاختيار
 اما مثال واقعي فاعل بالجبر و فاعل بالتفويض و فاعل بالاختيار چيست؟ گفتيم مثال واقعي فاعل بالجبر عبارت است از جمادات كه متحرك به حركت هاي ملموس مثل حركت كرات منظومه شمسي و حركت زمين كه اين ها دقيقا فاعل بالجبر هستند كه فقط يك اراده از بالا اين حركت را كنترل مي كند و اين اشياء نه اراده و نه شعور و نه احساس و نه درك دارند. اما مثال بارز واقعي براي فاعل بالتفويض كه تفويض در حقيقت به اين معنا منتهي مي شود كه فاعل رها شده است و ديگر آفريدگار و قدرت ما فوق معامله اي با آن فاعل ندارد و داد و ستدي ندارد و كنترل افعال و اعمال نيست و رها شده است. اين اشكال پيش مي آيد كه قائل به تفويض بشويم، انسان مي شود مثل حيوان و رهاست و به حال خودش واگذاشته شده است و تعاملي نيست، كه اين اشكال روشن مي شود. با اين توضيح مثال تفويض مي شود حيوانات كه يك شعوري خدا داده بسيار پيچيده و علمي از باب اينكه نظم زندگي حيواني بهم نخورد اما عقل و اراده نيست و تصميم نمي توانند بگيرند و تكامل نمي كنند. يك زنبور عسل از بدو تاريخ تا الان يك شكل لانه مي سازند و حركات حيوانات هم از بدو تاريخ تا الان يك سبك و سياق دارند. شعور يعني درك حيواني و شعور يعني ادامه نظام زندگي حيواني كه علف بخورند و آب بخورند و خوراك از كجا پيدا كنند و توليد مثل بكنند و جاي امن انتخاب بكنند كه تمام مطلبي است كه در مغزشان هست و كم و زياد نمي شود. اين دسته از فاعل ها فاعل بالتفويض است كه رها شده است و خدا عنايتي كرده و بعد بحال خودشان رها شده اند و تعاملي نيست و عملي نمي خواهد و تكليف ندارند و داد و ستد با خدا ندارند و عقل و اراده هم ندارند. مثال سوم كه خود انسان است. فاعل مختار طبق تحقيق نهايي از هر جهت: از جهت علم و فلسفه و كلام و تاريخ و تحقيق ميداني، از هر جهت كه وارد بشويم، فاعل مختار فقط يك موجود است به نام انسان كه داراي عقل و اراده است. چون عقل و اراده دارد، توان تكامل دارد. چون عقل و اراده دارد، قابليت تعامل با خدا دارد و تكليف دارد و ثواب و عقاب دارد. اين تنها فاعل مختاري است كه در دنيا وجود دارد.
 نكته: ما در فقه و حوزه علميه جانمايه بحثمان كتاب و سنت است
 جانمايه بحث ما كتاب و سنت است و ما بحث علمي و عقلي و استدلالي را در آخر سطحش هم در حوزه داريم اما سند محكم و مستند نهايي ما كتاب و سنت است. به كتاب و سنت كه مراجعه كنيم، انسان تنها موجودي است كه فاعل مختار و داراي اراده اعلام شده است و اين سند نهايي ماست.
 بهترين آيه سوره دهر آيه 3 است
 آيات قرآن را گفتيم كه بهترين آن آيات آيه «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُورا» است كه صاحبنظران مكرر به اين آيه استناد مي كنند و واضح ترين آيه است كه اين آيه ظاهر نيست بلكه نص است. ما هدايت كرديم انسان را به سوي راه درست يا شاكر هستند و يا كفور هستند. اراده دارند و اختيار با خودشان هست. از اينجا مطلب را كامل به دست آورديم و آيات متعددي هم بود از جمله «وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ»
  امر بين الامرين اصطلاح فلسفي نيست اصطلاح روايي است
 اما از نصوص رواياتي هست كه در معتبرترين جامع روايي مان در كافي وجود دارد. اين اصطلاح امر بين الامرين اصطلاح فلسفي نيست بلكه اين اصطلاح يك اصطلاح روايي است كه در كافي آمده كه انسان را فاعلي مي داند كه فاعل فعلش امر بين الامرين است.
 4 روايت مدرك امر بين الامرين
 حديث اول: نسبتا حديث طولاني است و شكل حكايتي است كه اميرالمؤمنين از صفين آمده بود و در مسجد كوفه نشسته بود كه يك شيخ و مرد مسني آمد و بعد از صبحت ها، آقا فرمود كه چرا شما مضطر و ناراحت هستيد؟ آن آقا گفت: «فَقَالَ لَهُ الشَّيْخُ وَ كَيْفَ لَمْ نَكُنْ فِي شَيْ‌ءٍ مِنْ حَالاتِنَا مُكْرَهِينَ وَ لَا إِلَيْهِ مُضْطَرِّينَ وَ كَانَ بِالْقَضَاءِ وَ الْقَدَرِ مَسِيرُنَا وَ مُنْقَلَبُنَا وَ مُنْصَرَفُنَا» ما چگونه مضطر نباشيم كه در دست قضاء و قدر، مكره و مضطر هستيم و از دست خودمان كاري ساخته نيست؟ «فَقَالَ لَهُ وَ تَظُنُ‌ أَنَّهُ‌ كَانَ‌ قَضَاءً حَتْماً وَ قَدَراً لَازِماً إِنَّهُ لَوْ كَانَ كَذَلِكَ لَبَطَلَ الثَّوَابُ وَ الْعِقَابُ وَ الْأَمْرُ وَ النَّهْي»‌ تو فكر مي كني كه اجباري در كار هست و حتما اينگونه است؟ اگر فقط آنچه بشود حتما از سوي خدا مي شود و آنچه نمي شود از سوي خدا نمي شود و به اراده بشر ربطي نداشته باشد، ديگر امر و نهي و زجر و مكافات و مجازات در كار نخواهد بود و محسن و مسئ در كار نيست. تا اينكه فرمود: اين مقاله اي كه شما مي گوييد «تِلْكَ مَقَالَةُ إِخْوَانِ عَبَدَةِ الْأَوْثَانِ» اينها براي برادران بت پرستان هستند كه معرفت واقعي به خدا ندارند. در آخر فرمود: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى كَلَّفَ تَخْيِيراً وَ نَهَى تَحْذِيرا» خداي متعال بندگان خودش را به شكل مختار و داراي اختيار مكلف كرده است و نهي اش بر حذر داشتن است كه از اين كارها بر حذرها باشيد. آن شيخ مي گويد: از خوشحالي به وجد آمد و يك دو بيتي هم گفت: (أَنْتَ الْإِمَامُ الَّذِي نَرْجُو بِطَاعَتِهِ‌ يوْمَ النَّجَاةِ مِنَ الرَّحْمنِ غُفْرَاناً أوْضَحْتَ مِنْ أَمْرِنَا مَا كَانَ مُلْتَبِساً جَزَاكَ رَبُّكَ بِالْإِحْسَانِ إِحْسَاناً) [1] روايت دوم صحيحه يونس بن عبد الرحمن از امام صادق و امام باقر عليهما السلام نقل شده است. اين حديث بسيار صريح و واضح مطلب را شرح مي دهد. «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالا إِنَّ اللَّهَ أَرْحَمُ بِخَلْقِهِ مِنْ أَنْ يُجْبِرَ خَلْقَهُ عَلَى الذُّنُوبِ ثُمَّ يُعَذِّبَهُمْ عَلَيْهَا وَ اللَّهُ أَعَزُّ مِنْ أَنْ يُرِيدَ أَمْراً فَلَا يَكُونَ قَالَ فَسُئِلَا ع هَلْ بَيْنَ الْجَبْرِ وَ الْقَدَرِ مَنْزِلَةٌ ثَالِثَةٌ قَالا نَعَمْ أَوْسَعُ مِمَّا بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْض‌» [2] اگر از دست خود مكلف كاري ساخته نباشد و او را عذاب كند «و الله اعز من ان يريد امرا فلا يكون» از دو امام معصوم سوال شد، آيا بين جبر و تفويض يك راه سومي هم هست؟ امام باقر و امام صادق فرمود:راهي است وسيع تر از اين فاصله اي كه بين زمين و آسمان قرار دارد. از اين روايت هم به وضوح استفاده كرديم كه بين جبر و تفويض راهي است وسيع و روشن با نور هدايت خلق. روايت سوم: صحيحه عبد الرحمن از امام صادق عليه السلام: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ لَهُ رَجُلٌ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَجْبَرَ اللَّهُ الْعِبَادَ عَلَى الْمَعَاصِي فَقَالَ اللَّهُ أَعْدَلُ مِنْ أَنْ يُجْبِرَهُمْ عَلَى الْمَعَاصِي ثُمَّ يُعَذِّبَهُمْ عَلَيْهَا فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَفَوَّضَ اللَّهُ إِلَى الْعِبَادِ- قَالَ فَقَالَ لَوْ فَوَّضَ إِلَيْهِمْ لَمْ يَحْصُرْهُمْ بِالْأَمْرِ وَ النَّهْيِ آيا خدا بندگان خودش را بر معصيت اجبار مي كند يعني اختيار ديگر در دست بشر نيست. خدا عادل تر از آن است كه بندگان را اجبار كند بر معصيت يعني معصيتي كه انجام بشود در اثر اختيار خود عبد نباشد و به اراده ازليه باشد و اجبار به معصيت بكند آنگاه در برابر آن معصيت خدا آن بنده عصيان كار را عذاب كند كه اين با عدالت خدا تطبيق نمي كند. بعد سوال كرد: فدايت گردم جبر كه نيست خدا تفويض كرده است براي بندگان خودش و رهايش كرده و ديگر با خدا تعاملي ندارد؟ مام اگر تفويض كرده باشد براي آنها امرشان ديگر آنها به امر و نهي خطاب نمي كنند و در محدوده اوامر و نواهي قرار نمي گيرند و رها مي شوند. چنانچه در تاييد مطلب خداي متعال در قرآن مي فرمايد: :«لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ» [3] كه معامله با خدا كه نبود. به قلب خودش به دستور خدا فكر نمي كند و چراغ هدايت را نمي بيند و دستور خدا را با گوش هايش نمي شنود كه مي شوند مفوضه و خود رها شده و از امر و نهي جدا كه مثل حيوانات هستند. «فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَبَيْنَهُمَا مَنْزِلَةٌ قَالَ فَقَالَ نَعَمْ‌ أَوْسَعُ‌ مَا بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ». [4] از فاصله بين زمين و آسمان وسيع تر است كه واقعا همين طور است و راه هدايت و راه به سوي خدا بعدد انفاس الخلائق. حديث ديگر از امام صادق عليه السلام كه اين حديث از لحاظ متن كامل تر و صريح تر از روايات قبلي است. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِيضَ وَ لَكِنْ أَمْرٌ بَيْنَ أَمْرَيْنِ» [5] اين سند اصلي ماست و كامل از امام صادق و از مهبط وحي و از سوي خدا و دقيق ترين و معتبرترين و عالي ترين. اينكه فقهاء امر بين الامرين را بكار مي برند، اصطلاح فلسفه و كلام نيست. اگر در فلسفه اسلامي ذكري از امر بين الامرين به ميان مي آيد، در فلسفه ارسطو و افلاطون وجود ندارد و اين متن در كلام معصوم است. پس با لطف خدا مطلب كامل شد و فاعل مختار است و فعل امر بين الامرين هست با شرحي كه داده شد و با سند معتبري كه ارائه شد.
 سوال و جواب: در مسئله اختيار سلب قدرت از قدرت مطلق نيست بلكه قدرت مطلق براي اعمال هست. اينجا هم جزء‌ همان مثال است كه قدرت مطلق هست و انسان براساس وظيفه خود در محدوده اي كه از او كار ساخته شده است كارش را انجام مي دهد بعد خدا به فضلش بيشتر از آن نتيجه مي دهد يا يك جايي نقص ديده، كمتر از آن نتيجه مي دهد كه اينها را نه دركش را داريم و نه وظيفه آن.
 سوال آيا اجنه هم مكلف و مختارند
 اما سوالي كه شد از جنس غير مادي مثل جنس بني جان كه اينها مكلف هستند اما اولا ما درباره بني جان فعلا كاري نداريم كه درباره اش بحث كنيم كه آنها فاعل مختار هستند يا فاعل مفوض هستند يا فاعل بالجبر هستند و ثانيا ما آنچه از دور مي فهميم كه مكلف هستند يابد مختار باشند. و ثالثا نحوه تكليف با نحوه جسم فرق مي كند لذا عبادتي را كه خدا از ملائكه مي طلبد غير از عبادتي است كه از بشر مي طلبد و متناسب با توان شخصي و قدرت جسمي خود مكلف است.
 نكته سوره طلاق آيه 4
 نكته تكميلي اين است كه بعد از كه فاعل مختار شديم و امر بين الامرين شد و ارتباط و تعامل طرفين شد، و امر بين الامرين يك معامله با خداست. در اين تعامل اگر درست عمل كنيم«لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ» و اگر خلاف برويم مي شود «قُلْ مُوتُوا بِغَيْظِكُم‌» و خسر الدنيا و الاخره. يك آيه اي كه بيمه كرده است سوره طلاق آيه 4 كه اگر آدم به وظيفه اش عمل كند و به اين تعاملش پايبند باشد از سوي خدا مي رسد «مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْرا»كه بيمه هميشگي است و تمام كارهايش آسان است. تقوا انجام واجبات و ترك محرمات است و اين معامله با خداست. كسي كه معامله با خدا كند اين تعامل الهي و اين امر بين الامرين. آن نكات اخلاقي كه هست كه توكل بر خدا كه ريشه اش امر بين الامرين است. پس از كه معامله را درست انجام داديم، من يتق الله يجعل له من امره يسرا.


[1] 1. كافي ، جلد 1 ، كتاب توحيد ، باب جبر و قدر ، حديث 1.
[2] 2. كافي ، جلد 1 ، كتاب توحيد ، باب جبر و قدر ، حديث 9.
[3] 1. سوره اعراف ، آيه 179.
[4] 2. كافي ، جلد 1 ، كتاب توحيد ، باب جبر و قدر ، حديث 11.
[5] 3. كافي ، جلد 1 ، كتاب توحيد ، باب جبر و قدر ، حديث 13.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo