< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مصطفوی

91/11/02

بسم الله الرحمن الرحیم

 ادله قول اعمي
 موضوع بحث ما درباره ادله قول اعمي بحث مي كرديم. مدعاي اعمي ها اين است كه الفاظ عبادات براي معناي اعم وضع شده است. دليل اول تبادر و دليل دوم صحت سلب بود كه گفته شد. نكته اصلي كه از سوي محقق خراساني درباره رد تبادر و صحت سلب اين بود كه بنابر قول اعمي قدر جامع وجود ندارد پس تبادر و صحت سلب اصلا زمينه ندارد و منتفي به انتفاء موضوع است.
 دليل سوم صحت تقسيم صلاه
  اما دليل سوم عبارت است از صحت تقسيم: صلاه تقسيم مي شود به صحيح و فاسد. اقسام عين مقسم است پس صحيح و فاسد از افراد صلاه است و صلاه وضع شده براي صحيح و فاسد.
 نكته: تقسيم در مشترك معنوي است نه در مشترك لفظي
  تقسيم در مشترك معنوي زمينه دارد كه يك قدر جامعي باشد مثل حيوان كه تقسيم بشود به انواع و قدر جامع در همه انواع وجود داشته باشد مثل حيوان ناطق و حيوان صاهل و ماشي و طائر و غيره. اما تقسيم در مشترك لفظي زمينه ندارد چون قدر جامع نيست. مثلا لفظ عين كه مثال معروف براي مشترك لفظي هست، عين باصره تقسيم به باصره و غير باصره نمي شود. در اينجا لفظ صلاه و مفهوم صلاه مقسم اقسام فاسد و صحيح هست و قدر جامع وجود دارد در همه اقسام و تقسيم صحيح است و اين صحت تقسيم كشف مي كند از وضع لفظ عبادات براي اعم. محقق خراساني مي فرمايد: اين تقسيم كاري از پيش نمي برد. براي اينكه تقسيم در حد ذات خودش دو قسم است: 1. تقسيم حقيقي. 2. تقسيم بالعنايه. در اينجا با توجه به ادله اي كه در جهت اثبات وضع الفاظ عبادات براي معاني صحيحه گفته شد، تقسيم بالعنايه است. يعني لفظ تقسيم مي شود به معناي حقيقي و معناي مجازي پس صحت تقسيم وجهي براي اثبات قول به اعم نيست.
 دليل چهارم اخباري كه دو مورد آن ذكر مي شود
 وجه چهارم عبارت است از اخبار و روايات: ما درباره صلاه كه مثال گرفته ايم از الفاظ عبادات، اخباري داريم دال بر اينكه لفظ عبادت براي اعم وضع شده است. از اين جمله اين اخبار دو مورد را به عنوان ذكر مي كنيم:
 روايت اول در عوالي اللئالي نبوي كه نماز را اطلاق كرده در زمان قاعدگي
 1. حديث نبوي معروف كه از پيامبر اعظم نقل شده «دَعِي الصلاة أَيَّامَ‌ أَقْرَائِك»‌ [1] خطاب به زن حائض نماز را در ايام قاعدگي كنار بگذار و نماز نخوان. مي بينيم نماز در ايام قاعدگي نماز فاسد است. نماز اطلاق شده و استعمال شده است به فرد فاسد و ناقص از صلاه كه دلالت واضح و سند هم مشهور و هم معمول بها بين الفريقين است بلكه پشتوانه ضرورت دارد كه مضمون اين حديث يك ضرورت فقهي هست.
 روايت دوم در كافي است روايت ولايت است كه نماز را بر نماز بي ولايت اطلاق كرده است
 روايت دوم صحيحه فضيل بن يسار: «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصَّوْمِ‌ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَايَةِ وَ لَمْ يُنَادَ بِشَيْ‌ءٍ كَمَا نُودِيَ بِالْوَلَايَةِ فَأَخَذَ النَّاسُ بِأَرْبَعٍ وَ تَرَكُوا هَذِهِ يَعْنِي الْوَلَايَةَ». [2] در اين حديث مي فرمايد: بناي اسلام بر پنج چيز است: صوم و صلاه و حج و زكات و ولايت و به هيچ يكي از آن پنج تا آنگونه تاكيد نشده كه به ولايت تاكيد شده ولكن ناس يعني ابناء اهل خلاف به چهارتاي اولي اخذ كرده اند اما ولايت را ترك كرده اند. اين حديث در اين باب تكرار شده كه اگر متواتر نباشد، مستفيض هست. مي گويد آن مردمي كه آن چهار تا را گرفته اند يعني صلاه بدون ولايت و اخذوا بالصلاه ، در حالي كه ما مي دانيم صلاه بدون ولايت طبق همين نص فاسد و ناقص است. اما حديث ديگر كه مي فرمايد: بدون ولايت، عبادت ناقص است، همين باب صحيحه زراره: «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسَةِ أَشْيَاءَ عَلَى الصلاة و الزكاة وَ الْحَجِّ وَ الصَّوْمِ وَ الولاية قَالَ زرارة فَقُلْتُ وَ أَيُّ شَيْ‌ءٍ مِنْ ذَلِكَ أَفْضَلُ فَقَالَ الولاية أَفْضَلُ لِأَنَّهَا مِفْتَاحُهُنَّ وَ الْوَالِي هُوَ الدَّلِيلُ عَلَيْهِن»‌ زراره سوال كرد كه كدام يك از اينها افضل و بهتر اينهاست. فرمود ولايت براي اينكه ولايت كليد اين اعمال است و نماز بي ولايت بي نمازي است و عبادت نيست،‌ نوعي حقه بازي است. والي داراي ولايت اللهي راهنما به سوي حقيقت اين عبادت است. و در ذيل روايت فرمود: «أَمَا لَوْ أَنَّ رَجُلًا قَامَ لَيْلَهُ وَ صَامَ نَهَارَهُ وَ تَصَدَّقَ بِجَمِيعِ مَالِهِ وَ حَجَّ جَمِيعَ دَهْرِهِ وَ لَمْ يَعْرِفْ ولاية وَلِيِّ اللَّهِ فَيُوَالِيَهُ وَ يَكُونَ جَمِيعُ أَعْمَالِهِ بِدَلَالَتِهِ إِلَيْهِ مَا كَانَ لَهُ عَلَى اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ حَقٌّ فِي ثَوَابِهِ وَ لَا كَانَ مِنْ أَهْلِ الْإِيمَانِ». فرمود اگر كسي شب زنده دار و روز بپادار نماز باشد و حجش مستمر و صدقه فراگير، بدون ولايت ثوابي از خدا طلب نمي كند و اهل ايمان نيست. اين نص معتبر نتيجه داد كه نماز بي ولايت ناقص است و لفظ صلاه به آن نماز بدون ولايت اطلاق شده كه مي شود صلاه به عنوان يك لفظ از الفاظ عبادات وضع شده است براي اعم.
 سوال و جواب: اين حرف را اگر شنيده باشيد كه بعضي از فقهاء به ولايت فقيه هستند و بعضي از فقهاء ولايت فقيه را رد مي كنند، ‌اين حرف از اساس اشتباه است. تمامي فقهاء قائل به ولايت فقيه هست. اختلاف در سعه و ضيق است. اينكه انتساب به شيخ انصاري و سيد الخويي يا امثال كه ولايت را قبول ندارند، همچنين حرفي اساس ندارد. تمامي فقهاء ولايت براي فقيه قائل هستند اما در سعه و ضيق اختلاف نظر وجود دارد. كه مي فرمايد «و لم يناد بشئ ما نودي بالولايه يوم الغدير »كه از بنيادهاي اصلي مذهب ماست.
 محقق خراساني دو جواب از اين دو روايت و اخبار مي دهد يكي جواب مشترك و ديگري خاص
  محقق خراساني در جواب اين دو روايت مي فر مايد: اما روايت اول و روايت دوم، يك جواب مشترك داريم و براي هر كدام جواب به خصوص.
 جواب مشترك: استعمال اعم از حقيقت و مجاز است
 جواب مشترك: استعمال اعم از استعمال حقيقي و مجازي است و مجرد استعمال وضع لفظ را براي معنا ثابت نمي كند. اما به طور خاص مي فرمايد:
 اما جواب خاص در روايت اول: امر، امر ارشادي است نه مولوي
  درباره روايت اول مي بينيم كه امر ارشادي است و اگر امر مولوي بود، اشكال وارد بود كه صلاه را در ايام قرء ترك كن و نهي تعلق بگيرد به صلاه و صلاه منهي عنها بشود به نهي مولوي. اما در اين حديث نهي ارشادي است و ارشاد به مانعيت است. مي گويد: حيض مانع صلاه است و نهي مولوي نيست تا به صلاه تعلق گرفته باشد و صلاه در ايام حيض حرمت ذاتيه داشته باشد بلكه ارشاد به مانعيت است. پس از اينكه ارشاد شد دليل نمي شود و ارشاد به مانعيت حيض براي نماز واقعي و صحيح است. حتي مي توان گفت كه دليل براي صحيحه مي شود نه براي وضع به اعم.
 اما جواب از روايت دوم ممكن است اين باشد كه منظور از نماز همان معناي صحيح و حقيقي است به عقيده خودشان
 اما روايت دوم: جوابي كه گفته شده است مي فرمايد: ممكن است بگوييم كه منظور از اخذ به اربع استعمال حقيقي است منتها صلاه صحيحه علي عقيدتهم. بنابراين معناي حقيقي منظور است منتها حقيقي علي عقيدتهم كه مي شود استعمال مجازي و مجاز در اسناد. اسناد به غير ما هو له داده شده است. ما هو له صلاه مع الولايه است و غير ما هو له صلاه بدون ولايت است. بنابراين دليل نمي شود اطلاق صلاه در ابناء عامه بدون ولايت بر وضع صلاه بر معناي اعم.
 چرا ولايت اين همه جذبه دارد
 چرا ولايت اين همه جذبه دارد؟ براي اينكه يك حقيقت زيباست. جاذبه ها از سوي زيبايي ها مي آيد. ارباب معرفت و عرفان آورده اند كه جذب و انجذاب از سوي زيبايي هاست به طريقت و مسلك ها. گفته مي شود كه كشف زيبايي علم و دانش است. درك زيبايي فلسفه است. دل سپردن به زيبايي عرفان است. ارائه زيبايي و نمايش زيبايي هنر است. هنر آن است كه از مولي حرفي بزند كه ارائه زيبايي است. در عمل آوردن زيبايي، اخلاق است و انس به زيبايي، سلوك است. جهت زيبايي ولايت است «اين وجه الله الذي يتوجه اليه الاولياء». جلوه زيبايي وجود مقدس بقيه الله الاعظم است. در تمثيل ها و مثال ها زيباترين پرنده را طاووس مي گويند كه در روايت هست «المهدي طاووس اهل الجنه» است. روزنه كشف زيبايي فطرت است لذا مي گويند ولايت فطري است و جرعه نوشي زيبايي الهام است و مصدر كل زيبايي جمال الله است و جلوه اتم و نور الله بقيه الله الاعظم آقا امام زمان است كه در زيارتنامه بخوانيد السلام عليك يا نور الله في ارضه السلام عليك يا بقيه الله و رحمه الله و بركاته.


[1] . عوالي اللئالي ، جلد 2 ، صفحه 207. 2. كافي ،‌ جلد 2 ، باب دعائم الاسلام ، حديث 3.
[2] 3. كافي ، جلد 2 ، باب دعائم الاسلام ، حديث 5.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo