< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مصطفوی

91/09/26

بسم الله الرحمن الرحیم


ادامه بحث درباره صحيح و اعم : بعد از تعريف مسئله رسيديم به تقسيم صحيح و اعم :
تقسيم صحيح و اعم به اعتبار متعلق به دو قسم تكويني و تشريعي تقسيم مي شود
با توجه به موارد و استعمالات صحيح و اعم به خوبي روشن مي شود كه صحيح و اعم اقسامي دارد ؛ به طور عمده صحيح و اعم به دو قسم است كه اين تقسيم به اعتبار متعلق صورت مي گيرد: 1. صحيح و اعم در امور طبيعي و تكويني ؛ 2. صحيح و اعم در امور اعتباري و تشريعي، نسبت به امور طبيعي همان طور كه امام[1] فرمودند : صحت و فساد يا صحيح و اعم از كيفيات واقعيه است و متعلق است به اشياء خارجي كه فرمايش ايشان كاملا درست است و صحت و فساد متعلق است به امور تكويني در قسم اول . اما قسم دوم كه صحت و فساد در امور اعتباري باشد، در اين قسم همان حرفي كه مشهور گفته اند عبارت است از نحوه تقابل، يعني صحت و فساد از امور واقعي نيست و امور اعتباري و حالات و اضافات است و متعلق صحت و فساد تضاد نمي شود بلكه متعلق صحت و فساد متضايفين خواهد شد. بنابراين در قسم اول صحت و فساد متضاد هستند كه امام فرمود، در قسم دوم صحت و فساد متضايفين مي شود كه مشهور مي گويند.

معاني و استعمالات لفظ صحت
معاني و استعمالات لفظ صحت و فساد: لفظ صحتي كه در صحيح و اعم بحث مي كنيم، معاني زيادي و متعددي دارد و به اعتبار موارد و مصاديق استعمالات گوناگوني دارد كه اهم آن معاني به اين ذيل است : 1. صحت به معناي سقوط قضا و اعاده در اصطلاح فقها2. صحت به معناي موافقت شرع كه اصطلاح متكلمين است 3. صحت به معناي تماميت در اصطلاح فلسفه 4. صحيح در برابر ضعيف در اصطلاح رجال 5. صحت در برابر مرض در اصطلاح طب 6. صحيح در برابر خطا در محاورات 7. صحيح در برابر غلط در مكاتبات 8. صحيح در برابر باطل در عبادات 9. صحيح در برابر فاسد در عقود كه مي گوييم عقد صحيح يا عقد فاسد 10 . صحيح در اموال و اجناس مال صحيح و مال معيب 11. صحيح در قواعد فقه كه قاعده صحت به معناي ترتيب اثر كه سيد الاستاد[2] مي فرمايد : المقصود من الصحه هو ترتيب الاثر 12. صحيح در بحث الفاظ كه در برابر اعم قرار مي گيرد،‌ محقق خراساني كه با فلسفه آشنايي و ارتباط دارد مي فرمايد صحيح به معناي تماميت است عند الكل ؛ شايد منظور از عند الفلاسفه كلهم باشد و الا ديديد كه يازده ديدگاه داشتيم.

تحقيق اين است كه صحيح در همه اين معاني در محور تفسير محقق خراساني قابل جمع است
تحقيق اين است كه صحيح را به همه اين معاني در نظر مي گيريم، همه در محور تفسير محقق خراساني قابل جمع است ؛ همه اينها به وجهي تماميت به حساب مي آيد،‌ هر يكي از معاني كه تطبيق كنيد، درك مي كنيد كه تماميت تطبيق مي كند. پس ايشان كه مي گويد تماميت تعبير درستي است و بلا اشكال و شما اگر به ذهنتان تحقيقا براي معناي صحيح ثبت كنيد، مي بينيد كه آنچه محقق خراساني مي گويد درست است و به همه معاني و تفاسير قابل تطبيق است كه عبارت است از تماميت تام الاجزاء و الشرائط.

توضيح تكميلي : چند نكته
درباره صحيح و اعم يك توضيح تكميلي هم هست، در اين توضيح به چند نكته توجه كنيم :

نكته اول : صحيح و اعم در ماهيت مركب زمينه دارد
نكته اول اين است كه بحث صحيح و اعم در ماهيت مركب زمينه دارد ؛‌ اگر مطلوب و عمل بسيط باشد، جايي براي بحث صحيح و اعم نيست ؛ چون تجمع همه اجزاء صحيح را شكل مي دهد و نقص اجزاء فاسد را. اگر بسيط باشد امر دائر مي شود بين وجود يا عدم . كه در بحث معاملات گفته مي شود كه اگر مثلا بيع اسم براي نقل مال كه بسيط است در اين صورت يا نقل و انتقال صورت مي گيرد يا نمي گيرد، مقدماتش مثل عقود اجزاء و شرائط دارد اما بيع اگر نقل و انتقال هست،‌امر دائر مي شود بين وجود و عدم .

نكته دوم منظور از صحيح از لحاظ وضع است
نكته دوم : منظور از بحث صحيح و اعم اين است كه از لحاظ وضع لفظ مثلا صلاه براي عبادت و نماز صحيح وضع شده است يا اعم از صحيح و فاسد؛ منظور وضع لفظ است نه منظور مطلوب شرع كه شما بگوييد مطلوب شرع از لفظ صلاه نماز ناقص است يا نماز كامل، اين محل بحث نيست‌ ؛ چون مطلوب شرع از لفظ عبادت قطعا صحيح است و ناقص كان لم يكن هست . بنابراين ما در شرع مي دانيم كه مطلوب شرعي از صلاه همان صلاتي است كه تمام و كامل باشد. اگر كسي بر اساس قصور يا بر اساس جهل يا بر اساس عدم قدرت، نقصي در عبادتي داشته باشد، آن قواعد امتنانيه ديگري دارد كه با قواعد امتنانيه امتنان خاطر مي آيد بنابراين در مطلوبيت شرع بحث و ترديدي نيست.

روايت در مورد تماميت صلاه
(از باب مثال همين صلاه در نصوص آمده است حديث از رسول اعظم كه مي فرمايد : «إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ يُدْعَى بِالْعَبْدِ فَأَوَّلُ شَيْ‌ءٍ يُسْأَلُ عَنْهُ الصَّلَاةُ فَإِذَا جَاءَ بِهَا تَامَّةً وَ إِلَّا زُجَّ فِي النَّار»[3] روز قيامت كه برپا بشود دعوت مي شود از بندگان خدا، اولين سوال از نماز است كه نماز را درست خوانده باشد و الا اگر نماز را درست و تمام نخوانده باشد، سرنگون مي شود در آتش جهنم. روايت ديگري كه سندش هم صحيحه اعلائي است كه پيامبر اعظم مي فرمايد : در مسجد ديد كسي نماز مي خواند و ركوع و سجودش درست نيست و طمأمينه ندارد فرمود : «لَئِنْ‌ مَاتَ‌ هَذَا وَ هَكَذَا صَلَاتُهُ لَيَمُوتَنَّ عَلَى غَيْرِ دِينِي»‌ [4] اگر اين فرد همين طور نماز بخواند، اگر از دنيا برود به دين اسلام از دنيا نمي رود. مرحوم سيد طباطبائي يزدي كتاب عروه الوثقي اول كتاب صلاه اين روايات را ايشان نقل مي كند و توجه فقها هم هست. يك فرهنگ عمومي شده است كه نماز جماعت را با وصف سرعت بايد بخوانيد، اين درست نيست . مسجدي در قم بود و ماموين همه طلبه، امام جماعت در سجده فقط يك ذكر مي گفت، به او گفتم كه اينها همه طلبه هستند و فقط يك ذكر. آن طرف كه برود كه مي داند كه ذكر انسان چقدر كمك مي كند مثل اينكه با جيب پر به مسافرت بود. يك مرتبه مي بيند كه كمك مي رسد، اذكار و ذكر سجده و ركوع . اما آنهايي كه عجله دارند بعد از نماز هم با هم صحبت مي كنند، بر ماست كه اين فرهنگ را بشكنيم. در حدي باشد كه دو ذكر بگويد. آنجايي كه بنده خدا نزديك ترين راه ارتباط با خدا دارد، حالت سجده است. آنجايي كه عنايت ويژه شامل حال بندگان خدا مي شود، سجده است. ما پيرو امام صادق هستيم كه صاحب سجده طويله است، ما پيروي از ائمه مي كنيم. سجده و ركوع در حدي باشد كه بايد صدق بكند كه يك نماز درستي خوانده شد. يكي از نكاتي كه خيلي در نماز مهم است اذكار و طمأنينه است

حضور قلب در نماز
و نكته دوم حضور مخصوصا حضور قلب : در حضور قلب كه تماميت نماز از حضور هم استفاده مي شود، حضور قلب را در نماز از تكبير و از نيت شروع كنيد‌، همان نيت اگر از ذهن حركت كند از آنجا حضور مي آيد. اينكه خدايا الان فقط تو را عبادت مي كنم. در نكته كليدي در حضور، كلمه اياك نعبد و اياك نستعين معنايش را قصد كنيد، اين كه آمده براي آنكه تا آن ربط شكل بدهد. اياك نعبد و اياك نستعين اگر اين را قصد كنيد يك معجزه دروني دارد كه قلب را جذب مي كند و حضور را مي آورد. لذا فقها امام خميني كتاب فتوايي ايشان را ديدم كه اگر كسي در قرائت سوره حمد اگر اياك نبعد و اياك نستعين را معنايش را قصد نكند، نمازش باطل است. نكته دوم كه حضور را ادامه مي دهد، يك حركت قيام بعد حركت ركوع كه انجام شد، معناي اين را به ذهنتان بياوريد كه ركوع يعني خم شدن و خضوع در برابر پروردگار، سجده يعني به خاك بيافتد در پيشگاه پروردگار . از اينجاست كه يك نماز با حضور يك نوري است متلألؤ و يك معراج مومن و يك عمود دين. يك نماز كه قبول بشود، كافي است و در اخر هم آنچه حضور مي آورد شهادتين هست كه در تشهد كه انشاء هست و انشاء‌ از امور قصديه است و بدون قصد محقق نمي شود كه اگر قصد نكند محقق نشده. اما يك حضوري كه تكبير بگويد برود در نماز و با سلام خارج شود، آن براي انسان كامل است، انسان ناقص آن ظرفيت را ندارد. هر ظاهري را فرض مي كنيم، حضورش في الجمله است آن حضورها براي آدم ناقص مي آيد ولي عبوري است كه گاهي مي آيد و گاهي مي رود، اما براي هميشه نيست ولي حضور دائم كه از تكبير مي آيد و تسليم بيرون مي آيد براي اميرالمومنين و ائمه است . بشر عادي به ندرت اتفاق مي افتد ولي براي هميشه ظرفيت را ندارد‌، حضوري كه براي بشر عادي ممكن است،‌ همين قدر بود كه تذكر گفتيم. اما بعد از كه اين دو نكته گفته شد، معلوم شد كه تعريف چيست و بحث ما از چه باب است.

بحث صحيح و اعم بحث بلاغي مربوط به نصوص
بحث صحيح و اعم از مباحث بلاغي و ادبي است و اين بحث ارتباط دارد به بحث نصوص كه نصوص ما داراي الفاظي هست كه طبيعتا فهم بلاغت و ادب مي طلبد، ارتباط پيدا مي كند به نصوص و كتاب باشد.

فراز دوم شرائط بحث صحيح و اعم
اما شرائط بحث صحيح و اعم، درباره صحيح و اعم صاحبنظران محقق خراساني شرائطي را اعلام مي فرمايند كه اين شرائط بسترسازي بحث صحيح و اعم را، چند مورد را به عنوان شرائط ارائه مي كنيم :

يكي از شرائط، ثبوت حقيقت شرعيه است
1.ثبوت حقيقت شرعيه ؛اگر حقيقت شرعيه ثابت نشده باشد، بحث از وضع لفظ شرعي براي معاني شرعي زمينه ندارد ؛ چون حقيقتي نيست تا وضعي باشد و تا صحبت از وضع براي صحيح يا اعم به ميان آيد.

كلام شيخ انصاري در صورتي كه هم كه حقيقت شرعيه ثابت نشده باشد، باز زمينه براي بحث صحيح و اعم وجود دارد
شيخ انصاري كتاب مطارح الانظار در تقريرات ص 3 مي فرمايد اگر حقيقت شرعيه هم ثابت نشود، باز هم زمينه براي بحث وجود دارد ؛ به اين صورت بحث مي شود كه مي گوييم شارع كه لفظ صلاه را مثلا از معناي لغوي اش به وسيله قرينه به معناي مجازي استعمال كرد، آن معناي مجازي معناي صحيح بود يا اعم، اگر ثابت بشود كه استعمال شارع با قرينه به معناي صحيح بوده،‌ الان در عرف شرع اگر لفظ صلاه را ديديم قرينه صارفه از معناي لغوي وجود داشت، حمل مي كنيم به معناي صحيح و اگر شارع با قرينه لفظ عبادت را به معناي اعم استعمال كرده است، الان درعرف شرع اگر لفظي را ببينيم كه با قرينه صارفه به معناي شرعي استعمال مي شود، حمل مي كنيم به معناي اعم . پس در صورتي كه حقيقت شرعيه ثابت هم نشده باشد‌، باز هم زمينه براي بحث صحيح و اعم وجود دارد . در نتيجه بحث صحيح و اعم متفرع به بحث حقيقت شرعيه نيست اگر كه ثابت نشده باشد، جا براي اين بحث وجود دارد. شرائط ديگر درس آينده.


[1] . مناهج الاصول، ج 1، ص 143. .
[2] . مصباح الاصول، ج 3، ص 336. .
[3]. وسائل الشيعه، ج 3، باب 7 ار ابواب اعداد فرائض، حديث 6. .
[4] . وسائل الشيعه، ج 3، باب 7 ار ابواب اعداد فرائض، حديث 8. .

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo