< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مصطفوی

91/08/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 قول مشهور در وضع حرف وضع عام و موضوع له خاص
 درباره قول مشهور نسبت به وضع حروف بحث مي كرديم. گفتيم مشهور بر اين است كه كه نحوه وضع حروف عبارت است از: وضع عام و موضوع له خاص.
 دو مرحله اي بودن وضع حروف
 و گفته شد اين بحث داراي دو مرحله است؛ مرحله اول اثبات تغاير معنا ذاتا بين اسم و حرف، مرحله دوم عبارت است از اثبات كيفيت وضع حرف به شكل وضع عام موضوع له خاص. مرحله اول را شرح داديم و كامل شد. مرحله دوم كه عبارت است از اثبات مدعا يعني بايد ثابت بشود كه وضع حروف به نحو وضع عام موضوع له خاص هست.
 در مرحله دوم تعريف حروف در لغتنامه ها به ما كمك مي كند
 در اين رابطه چيزي كه به ما كمك مي كند،‌ تعريف حروف است. در تعريف حروف طبق اسلوب رايج، نخست بايد به لغت نامه ها مراجعه كنيم. لغت نامه اي كه در در رابطه با تعريف حروف مطلب درستي ارائه مي كند، مفردات راغب است. محقق لغت و ادب و بلاغت و تفسير، راغب اصفهاني در همان كتاب صفحه 112 در كلمه حرف، مي گويد: الحروف اطراف الكلمات الرابطه بعضها ببعض. حروف عبارت است از طرف هاي كلمه يا كنارواژه ها كه ارتباط مي دهد بعضي از كلمات به بعض ديگر.
 در بخش ابتدائي حروف به دو قسم تقسيم مي شود
  به اين نكته توجه كنيم كه حروف، در تقسيم ابتدائي به دو بخش تقسيم مي شود؛ حروف مباني و حروف معاني. حروف مباني عبارت است از حرف هايي كه تكواحد ساختار كلمه مي شود يعني حروف هجاء كه در عربي 29 حرف است از الف تا ياء
 حروف معاني در ادبيات به سه قسم تقسيم مي شود
 بخش دوم عبارت است از حروف معاني؛ حرف هايي كه معني دارد، ايجاد معني مي كند. فائده در كلام مي آفريند. اين حروف را در ادبيات مي گويند به سه قسم اند: 1. مشترك در ارتباط با فعل و اسم ؛ حرف مشتركي است كه هم با فعل ارتباط مي گيرد و هم با اسم، مثل حرف هل كه هم با فعل ارتباط مي گيرد و هم با اسم. 2. حروف مختص به اسم مثل حروف جار و مشبّه 3. حروف مختص به افعال مثل حروف جوازم «لم» و «لما»
 مورد بحث ما حروف معاني است
 مورد بحث ما حروف مباني نيست بلكه حروف معاني است. و اين حروف مباني تصديق ساز و برقرار كننده رابطه بين كلمات و جزء كلام است.
 كلام ابن مالك و سيوطي در مورد حرف
  شيخ الادب و شاعر الادب ابن مالك بعد از خطبه ، اولين مطلبي كه مي گويد «كلامنا لفظ مفيد كاستقم اسم و فعل ثم حرف الكلم»، ابن مالك كه شاعر الادب و امام الادبيات است،‌ حرف را جزء كلام مي داند، سيوطي در شرح اين جمله مي گويد: حرف را با ثم آورده براي رتبه پايين تر است. اين اشتباه سيوطي است، اگر ثم را نمي آورد كه شعر درست نمي شد، آن بخاطر ضرورت و اقتضاي شعر است . مي گويد حرف در كلام عمده نيست، اسم و فعل عمده است و حرف فضله است. فضله در ادبيات مقابل عمده است. پس حرف در كلام غير عمده است .
 مهمترين كلام كلام اميرالمؤمنين درباره حرف است
 تعريف اصلي بيان اميرالمؤمنين عليه السلام هست، هرچند سند مرسل است، اما مشهور است و محتواي بسيار قوي آن، نشان مي دهد كه كلام مولي است و توافق صاحبنظران بر اين است كه اين كلام كلام مولي است كه مي گويد الحرف ما اوجد معني في غيره حرف آن است كه ايجاد معني در غير خودش بكند. منظور از ايجاد معني در غير ، ايجاد ربط است كه صاحبنظران اين ايجاد معني در غير را، ترجمه و تفسير كرده اند به ايجاد ربط بين كلمات، اين معناي ايجاد معنا در غير هست،‌ معناي ديگر ندارد. ايجاد المعني في غيره اي ايجاد الربط بين الكلمات.
 سوال و جواب اوجد معني في غيره اولا محقق نائيني و صاحب فصول مي گويند كه حرف ايجاد ربط در كلمات مي كند، في غيره يعني در اسم و فعل. ربطي كه بين اسم و فعل مي دهد، اسم و فعل غير حرف است و حرف ايجاد ربط مي كند و اين مي شود ايجاد معني در غير. اين تعريف حرف است بر اساس خبري كه از مولي رسيده.
 كلام ابن حاجب در شرح كافيه در تعريف حرف
 ابن حاجب در شرح كافيه جلد 1 صفح 7 برگرفته از كلام مولي حرف را تعريف مي كند مي گويد: الحرف ما دلّ علي معني في غيره، بسيار استنباط خوبي است. حرف ابن حاجب، در ادب مثل حرف شيخ طوسي در فقه و مثل حرف شيخ انصاري در اصول ، صاحب مكتب ادب و بلاغت است.
 فرمايش شيخ بهائي در صمديه
 بعد از ايشان مراجعه كنيم به شيخ بهائي در صمديه مي گويد: الحرف كلمه معناها غير المستقل. معنايش غير مستقل است، در خارج مربوط و وابسته به معناي ديگر است.
 كلام محقق نائيني در تعريف حروف
 بعد از اين مي رسيم به صاحبنظران اصول كه محقق نائيني كتاب فوائد الاصول جلد 1 صفحه 42 درباره تعريف حروف مي فرمايد: شان ادواه النسبه ليس الّا ايجاد الربط منظور از شان نقش آن است. اين ايجاد ربط تفسيري است از كلام مولي كه فرمود: ايجاد المعني في غيره . بعد مي فرمايد پس از ايجاد ربط كلام شكل مي گيرد مجموع مي شود كلام، دو تا ركن، كلمه و اسم و فعل، يك ربط كه حرف باشد،. اگر مطابق با واقع مي شود صادق، و اگر مخالف واقع بود مي شود كذب،.
 كيفيت وضع حروف چگونه است
  پس از كه تعريف بر اساس لغت و ادب و اصول روشن شد، مي رسيم به بيان و شرح كيفيت وضع در حروف كه عبارت است از وضع و موضوع له خاص،
 موافقين وضع عام و موضوع له خاص
 صاحبنظراني كه درباره كيفيت وضع به اين شكل موافق هستند عبارت است از: امام خميني، سيد الاستاد و محقق اصفهاني ، مضافا بر قدماي اصحاب كه صاحب فصول، صاحب قوانين و از ادباء صاحب حاشيه و ميرشريف پس ديديد اقوال درباره وضع حروف به اين گونه 1. مشهور است 2. صاحبنظران و محققان بعد از تطور عبارت اند از سيد الاستاد و محقق اصفهاني و امام خميني. نقل اقوال يا اشاره اي به اقوال كه به آمد به تفصيل بايد توجه كنيم.
 تفصيل صاحب فصول
 از اين جمع محقق اصفهاني اول يعني صاحب فصول صفحه 16 مي فرمايد: الواضع لاحظ في وضع الحروف، معانيها الكليه و وضعها بازائها باعتبار كونها آلتا لملاحظه متعلقاتها الخاصه. مي فرمايد: واضع حروف، در مرحله وضع كه معنا را لحاظ مي كند، آنجا يك معناي كلي را لحاظ مي كند، مثلا نسبت را يا نسبت ابتدائيه كه يك صنف را لحاظ مي كند. اين نسبت ابتدائيه يك معناي كلي و اسمي است. اگر اشكال شود كه ما درباره حرف بحث مي كنيم، اسم چرا آمد، مي گوييم معنا كلي لحاظ مي شود. معنا كه كلي لحاظ و تصور شد، تصور معناي كلي بايد معناي اسمي باشد. چون جزئي الي ما نهايه له كه تصور و لحاظ نمي شود. پس طبيعتا تصور اينگونه است، استخدام نيست. بعد مي فرمايد: وضع مي شود همين معناي كلي يعني نسبت ابتدائيه به عنوان آلت و ابزار نسبت به ملاحظه متعلقات آن نسبت كه به صورت جزئي و خاص هست. محقق اصفهاني مي فرمايد: متعلق اين حروف خصوصيت دارد، در عالم تعلق كه آن خصوصيت براي آن متعلق است، خصوصيت در متعلق ديگر نيست از اين جهت مي شود، موضوع له جزئي.
 مطلب نهايه الدرايه كه ما در مقام وضع به جامع نياز داريم
 محقق اصفهاني دركتاب نهايه الدرايه جلد 1 صفحه 19 مي فرمايد: لابد من الوضع لأنحائها من جامع العنوان و حيث أن النسبه بين ذلك العنوان و معنوناتها اعم و اخص، كان الوضع عاما و الموضوع له خاص. مي فرمايد: ما در مقام وضع يك جامع عنوان لازم داريم، جامع عنواني يعني يك عنوان كلي كه بتواند، آن موارد جزئي حرف را در يك صنف مثلا پوشش بدهد و جمع كند، تحت يك عنوان آن را تصور كند، مثل نسبت ابتدائيه براي حروفي كه دلالت بر ابتداء مي كند. براي حروفي كه ابتداء از آن استفاده مي شود، اين نسبت ابتدائيه مي شود جامع عنواني، عنوان كلي كه جزئيات را تحت پوشش قرار مي دهد در عالم تصور، نسبت ابتدائيه براي تمامي موارد جزئي ابتداء كه الي ما نهايه له هست. پس از كه اين تصور به عمل آمد، مي بينيم نسبت همين عنوان كه يك تصور عام و كلي بود، با معنوناتشان آن موارد جزئي خارجي كه هر كجا يك نسبت هست، نسبت اعم و اخص كه شكل گرفت، اعم، تصور حالت وضع بود، اخص، آن جزئيات خارجي بود. به طور طبيعي وضع مي شود وضع عام و موضوع له خاص.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo