1404/09/18
بسم الله الرحمن الرحیم
ادامه بحث حجیت ظواهر از منظر شهید صدر/حجیت ظواهر /امارات و حجج
موضوع: امارات و حجج/حجیت ظواهر /ادامه بحث حجیت ظواهر از منظر شهید صدر
حجیت ظهور از منظور شهید صدر:
رأی و نظر و تحقیقات بی نظیر ایشان را تا حدی بیان کردیم. فرازهای بعدی که در بیان ایشان دیده میشود نسبت به حجیت ظهور از این قرار است:
حجیت ظهور در عصر نص:
منظور از این عنوان این است ظهوری که در آیات و روایات دیده میشود و در دست رس ما قرار دارد، آیا این ظهور با ظهوری که در عصر معصوم بوده، اتصال دارد یا نه؟ منظور از عصر نص همان صدر اول و زمان صدور روایات است. میفرماید: تغیّرات اثر گذار است. اتفاقات زیادی افتاده است که یک لفظ در لغت یک معنا داشته است و در اصطلاح معنای دیگری پیدا کرده است الآن که بحث ما در بارهی حجیت ظهور، بخصوص ظهور روایات است، این روایات که دلالت شان بر معنا واضح باشد ظهوری دارد آیا این ظهور همان ظهور زمان نص است یا این که این الفاظ در آن زمان به معنای دیگری بوده و در عصر ما الفاظ معنایش تغییر پیدا کرده است؟ در عصر معصوم طبق شواهد تاریخی بیان معصوم ظهور در معنا داشته است و اصحاب و روات از آن استفاده میکردند. در عصر حاضر این لفظ در معنا با تبادر ظهور ذاتی دارد. پس از ظهور ذاتی، ظهور موضوعی به دست میآید. ظهور موضوعی یعنی ظهور کلام در مراد مولی. بعد از به دست آوردن این ظهور بر ماست که ثابت کنیم این ظهور همان ظهوری است که در زمان معصوم بوده است. به وسیلهی اصل عقلائی که عبارت است از اصالة عدم النقل یا اصالة الثبات در لغت که اصل عقلائی است ثابت میکنیم که این ظهور همان ظهوری است که در عصر معصوم بوده است و برای ما این بنای عقلاء و این اصل عقلائی در جهت اثبات مطلوب کافی است. اصطلاح دیگر این اصل استصحاب قهقرائی (استصحاب عقلائی) است.
این اصل را مستمسک قرار میدهیم ولی اگر یقین به نقل داشته باشیم و شک در تاریخ آن بنماییم؛ مثلا یقین داشته باشیم که صلاة از معنای لغوی نقل شده است ولی شک داریم که آیا در زمان خود معصوم نقل صورت گرفته یا بعد از آن؟ در اینجا زمینه برای اصالة عدم النقل آماده نیست؛ چون این اصل در صورت شک در نقل است و در صورت یقین به نقل و شک در تاریخ آن، زمینه برای این اصل آماده نیست. این اصل تاریخ درست نمیکند؛ بلکه نقل مشکوک را نفی میکند.
در فراز بعدی که جزء مکملات است این است که ظهور بر دو قسم دیگر هم تصور میشود که عبارت است از ظهور لفظی و ظهور حالی. همانطوری که لفظ ظهور در معنا دارد و اگر کامل شد ظهور تصدیقی دارد. حال موجود در زمان بیان هم میتواند ظهور داشته باشد و کشف از مراد کند. در برابر شنیدن یک گناه گاهی با لفظ یک اجتناب و اشمئزازی اظهار میشود و گاهی در برابر آن از نظر حالت یک حالت انقباض و حالت منفی و حالت عدم مهر و رحمت دیده میشود که این حالت هم کشف از مراد مولی میکند. پس حال هم ظهور دارد ولی در اثر عدم وفور این ظهور و ندرت آن در عصر حاضر استفاده از این ظهور زمینه ندارد و ممکن است برای اهل تحقیق موارد نادری به دست آید؛ ولی در حدی نیست که بتواند به عنوان یک مستند در جهت استنباط به کار رود.
فراز بعدی بحث این است که شهید صدر میفرماید ظهور باز هم انقسامی دارد تحت عنوان ظهور استقلالی و ظهور ضمنی؛ اگر «اکرم العلماء» گفته شود و صد نفر عالم باشند، بعد ده نفر هم ساقط شوند که آنان واجب الاکرام نیستند، آیا نسبت به تسعین ظهور بر قوت خودش باقی است یا نه؟ ظهور نسبت به تسعین که در ضمن مأة است حجیت ظهور آن مربوط به این نکته مرکزی میشود که کشف کنیم در مقام صدور، این بیان لفظی را که مولای حکیم یا مولای عرفی است به کاربرده، آن را به صورت حقیقی به کار برده یا به صورت مجازی و تسامحی؟ اگر ثابت کردیم که «اکرم العلماء» در ابتدا برای معنای حقیقی اش به کار رفته، در این صورت ظهور تضمنی محقق است و این ظهور با استعمال حقیقی ارتباط وثیق دارد. قسمتی که برود باقی مانده بر قوت خود باقی خواهد بود. از آنجا که استعمال حقیقی توسط تبادر به اثبات میرسد و اگر تبادر بود استعمال حقیقی میشود و ظهور ضمنی محفوظ است. بر اساس مسلک شهید که اصالة الحقیقة را جاری کنیم استعمال لفظ در معنای حقیقی ثابت میشود.
تفصیلات حجیت:
در بارهی تفصیلات حجیت میفرماید: ظهور که حجیت و اعتبار دارد و مستند آن سیره عقلاء است. آیات و سیره متشرعه در حد مؤید اند. میفرماید بعد از احراز حجیت ظهور اقوا در این باره و تفاصیل در باره حجیت ظهور آمده است که تفصیل اول مربوط میشود به محقق قمی و فرموده حجیت ظهور اختصاص به مقصودین به افهام دارد. کسانی که در جلسه خطاب بوده مقصودین به افهام اند و آن ظهور برای غایبین شمول ندارد. سر این مطلب این است که در عصر حضور مقصودین بالافهام شک نمیکنند و مطالب را درست میگیرند و اگر شک به وجود آید منشأ آن احتمال غفلت است که قرینهی بوده مبنی بر تخصیص یا توضیح یا جهت و غفلت شده است. این احتمال ضعیف است و اگر داده شود برا ساس اصاله عدم الغفله برداشته میشود. تعبیر دیگر آن اصالة عدم القرینه است. در عصر غیبت که استفاده کنندگان از نصوص در قرنهای بعدی از حضور و تشرف محروم اند، اینها کلام را میبینند و ظهور ذاتی را میبینند؛ ولی در جهت ظهور تصدیقی و موضوعی ممکن است شک کنند و شک آنان برخواسته از احتمال غفلت نیست؛ بلکه برخواسته از احتمال قرینه منفصله است که ممکن است قرینه منفصله بوده و ذکر نشده یا بین مولی و مکلف قرینه بوده که نقل نشده است. در اینجا جا برای اصل عدم غفلت نیست بلکه شک در عدم وجود قرینه منفصله است. پس حجیت ظهور برای غیر مقصودین به افهام ناتمام است.
شهید صدر برای ردّ این اشکال که گفته میشود حجیت ظهور اختصاص به مقصودین به افهام دارد و غیر آنان را شامل نمیشود، میفرماید: این تفصیل اساسی ندارد؛ برای این که تفصیل دو مرحله دارد. در مرحله اول که خود محقق قمی اعتراف کرده اگر شک در غفلت کنیم اصالة عدم الغفلة جاری است که همان اصل عدم قرینه است وظهور اخذ میشود. در مرحله دوم که شک در اخفاء قرینه منفصله است در اینجا شهادت ضمنی راوی دلالت دارد بر عدم وجود قرینه منفصله. منظور از شهادت ضمنیه این است راوی که یک روایت را به طور کامل نقل میکند در ضمن همین بیان کامل گویا شهادت داده است که قرینهی در کار نیست. براساس شهادت ضمنی احتمال قرینه منفصله منتفی است.
تفصیل دوم این است که گفته میشود حجیت ظهور مشروط به حصول ظن بر وفاق است و اگر ظن بر وفاق حاصل نشود ظهور کلام حجیت ندارد. برای این که ظن بر وفاق مدلول روایت مورد بحث محقق شود.
یک جواب را اعاظم و اعلام داده اند که شهید صدر میفرماید این جواب صحیح نیست و آن این است که حجیت ظهور برگرفته از بنای عقلاء است و بنای عقلاء به طور مطلق ظهور را معتبر اعلام میکند چه ظن بر وفاق حاصل شود یا نه؟ این جواب ممکن است کافی نباشد. آنچه که مشکل را حل میکند این است که حجیت ظهور را معنا کردیم و موضوع آن گفته شد که موضوع حجیت، ظهور تصدیقی است. ظهور تصدیقی در حقیقت کشف میکند از این واقعیت که مدلول کلام مراد مولی است. ملاک حجیت یا اثر حجیت کشف است. این کشف مربوط به مکلف نیست تا بگوییم ظن بر وفاق حاصل شود. این کشف مربوط به خود مولی است. برای این که مولی مطلبی را بیان میکند، یک مرتبه به صورت تفصیل و توضیح بیان میکند و هیچ شکی باقی نمیماند و گاهی با اجمال و کلی و بدون تفصیل است. در صورتی که بدون تفصیل اعلام کند، خود مولی میداند که وظیفه دارد برای مخاطب مرادش را بیان کند و خودش میداند که با این بیان مراد من پیش مکلف معلوم است. غرض تفهیم است و کشف مراد که وظیفه مولی است، مولی در بیان رعایت کشف مراد میکند. در صورتی که کشف مراد مربوط به مولی باشد، ربطی به حصول ظن بر وفاق برای مکلف ندارد. بنابراین اشتراط حصول ظن بر وفاق ربطی به مکلف ندارد.
در نتیجه شهید صدر میفرماید این تفصیلات در بارهی حجیت ظهور اساس ندارد و حجیت ظهور ثابت است با آن سبک و سیاقی که گفته شد که احتمال خلاف بر اساس اصل عدم قرینه یا ظهور یا شهادت ضمنی حل میشود. پس رأی ایشان نسبت به حجیت ظواهر مثبت است و حجیت آن مطلق است بدون این که مقید به قیدی باشد.