1403/12/06
بسم الله الرحمن الرحیم
حصر به انما و جواب از فخررازی/بررسی آراء پیرامون مفاهیم /مفاهیم
موضوع: مفاهیم/بررسی آراء پیرامون مفاهیم /حصر به انما و جواب از فخررازی
ادامه بحث در بارهی حصر به انما:
اشکال فخررازی گفته شد و جواب هم داده شد و گفتیم که به اتفاق فریقین این آیه در شأن امیرالمؤمنین (ع) نازل شده است.
اشکال: کلمه مؤمنون در آیه 55 سوره مائده جمع است و مراد و مقصود یک فرد (شخص امیرالمؤمنین (ع)) است.
جواب: یک توجیه را از سوی جارالله زمخشری گفتیم و جواب دیگر از شیخ طوسی در تبیان، ج3، ص559 است که میفرماید: این اشکال وارد نیست؛ برای این که در تعابیر قرآنی مواردی را داریم که از یک فرد برای تفخیم و تعظیم با صیغه جمع تعبیر شده است؛ مثل ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ﴾[1] که نحن صیغه متکلم مع الغیر است برای خدای متعال که متکلم وحده است به کار رفته است. در آیه ﴿ثُمَّ أَفِيضُواْ مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ﴾[2] دستور داده شده که از مناسک و وقوفات بیرون آیید کما افاض الناس و مصداق ناس در این آیه فقط حضرت رسول (ص) است.
جواب دیگری را که در این رابطه میتوان ارائه داد این است که مؤمنین به معنای واقعی کلمه، در عداد رسول خدا (ص) ائمه اطهار هستند و این توجیه رجائی است و خوب دیده میشود.
در بارهی آیه ﴿إِنَّمَا الحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ﴾[3] . سیدنا الاستاد فرمود حیات اقسامی دارد و در این دنیا حیات به دو صورت میشود: یکی حیات انبیاء و اولیاء و دیگری حیات افراد جهال. هر کجا در کتاب حیات دنیا آمده به صورت صفت و موصوف است و دنیا صفت حیات است و مراد حیات دنی و پست است. حیات دنیا یعنی حیات کسانی که عبید دنیا هستند؛ به تعبیر سید الشهداء که فرموده «الناس عبید الدنیا».[4] زندگی آنان منحصرا لهو و لعب است.
مصداق لهو و لعب مربوط میشود به مجالس خاص؛ ولی معنای لهو و لعب کار بدون فایده و نتیجه و اثر است. لذا حیات دنیا را فانیه میگویند و حیات آخرت را باقیه میگویند. لهو و لعب رفتنی است و در گذر است و باقی نمیماند. پس حصر در این آیه درست است.
اما آیهی دیگری را که فخررازی تمسک کرده بود، آیه 24 سوره یونس است که میفرماید: ﴿إِنَّمَا مَثَلُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاء أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاء فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الأَرْضِ مِمَّا يَأْكُلُ النَّاسُ وَالأَنْعَامُ ﴾[5] این آیه را سیدنا الاستاد جواب نداده است و شاید احاله به وضوح کرده باشد. در تفسیر تبیان، ج5، ص363 شیخ طوسی میفرماید: در این آیه خداوند وصف دنیا را بیان کرده است که حیات دنیا مثل آبی است که از آسمان نازل میشود و اختلاط خاصی پیدا میکند. الآن با تحقیقات علمی دقیق ثابت شده آبی که داخل زمین وارد میشود، حصه حصه میشود؛ مثلا آبی که برای انگور است جدا از آبی است که برای سیب است و همین طور سایر درختان و گیاهان. هر آبی میرود پای آن زرعی که مال خودش است. میوه جات است یا سبزیجات تا این که زمین یک نوع زینت و زیبایی از خود نشان میدهد و منظرهی جالبی را به وجود میآورد؛ اما اگر خداوند بخواهد با یک حادثه و آفتی تمام آن را یک شبه جمع میکند.
در این آیه کلمه انما در مقام حصر است و حصر را با تفصیل بیان کرده است که دنیا شکل و شمایش همین گونه است و با دقت که مطالعه شود مثالش غیر از این نیست و از ابتدا تا انتهاء با این سبک و سیاق است. فخررازی که گفته مثال دیگری پیدا میشود، کجاست؟ مثال کامل همین است و مفید حصر است.
در آیه 36 سوره محمد که فخر گفته انما برای حصر نیست چون لهو و لعب تنها حیات دنیا نیست و لهو و لعب زیاد است. جواب سیدنا الاستاد بیان شد. اما تحقیق این است که این ترتیب و این صیاغت را باید دقت کرد که به چه صورت است؟ ما در مدخول انما باید به بدیع و بیان مراجعه کنیم و ببینیم که مدخول انما یک قسم است یا اقسامی دارد؟ در کتاب مطول علامه تفتازانی، در صفحه 383 میگوید: حصر اقسامی دارد مثل حصر اضافی و حقیقی، حصر صفت در موصوف و بر عکس، حصر واقعی و حصر مبالغهی. حصر مبالغهی آن است که به خارج از مذکور اعتدادی نیست؛ یعنی فقط خود مورد را مبالغه تحت پوشش قرار میدهد و در خارج از آن هیچ گونه دخل و اثرگذاری ندارد. بعد میفرماید: مبالغه هم حقیقی است ولی حقیقی ادعائی.
در مقام تطبیق کلمه مبالغه در عرف عوام فارسی زبان معنای منفی به خود گرفته و به معنای خلاف واقع است. در ادبیات یک نوع از سبکها و تعبیرات بلاغی است که دارای جاذبه بیشتر و اجتذاب بیشتر است. در بدیع و بیان مبالغه یعنی تأکید فزون از حد در بارهی خود مورد و برای جلب توجه مخاطب و جذب طرف. خود مورد را در حد تفخیم و در حد بسیار بالایی مورد اتصاف قرار میدهد. و برای مخاطب توجه جلب میکند و نقش خوبی دراد. مثال ابتدائی آن در حاشیه ملا عبدالله مثل زید عدل است که مبالغه در وصف است و زید آن قدر عدالتش زیاد است که خودش عین عدل شده است.
در قرآن موارد متعددی است؛ از جمله ﴿إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ﴾[6] که نجس مصدر است و از باب مبالغه است. در مبالغه باید یک کلمه را در تقدیر گیریم مثل ذو نجس یا در زید عدل، ذو عدل. در آیه محل بحث که میفرماید «انما الحیاة الدنیا لعب و لهو» مبالغه است؛ لذا شیخ در تبیان در توضیح این آیه میفرماید: «الحیاة الدنیا ذو لعب و لهو».
بنابراین انما در این آیه مبالغه است و تأکید بر مطلوب دارد و اعتنا به غیر مورد مذکور ندارد. در اینجا اشکال فخررازی از اساس باطل است همانطوری که سیدنا میفرماید حرف ایشان برگرفته از عناد است و اگر نه دلیل دیگری در کار نخواهد بود. در نتیجه بر اساس همان تحقیق بدیعی و بیان تفتازانی کلمه انما مفید حصر است. در بدیع به حصر، قصر میگوید که متضمن ما و الا است. ما نفی میکند و الا اثبات میکند. نتیجهی آن اثبات ما بعد و نفی ما عدا است.
پس آیه ولایت حصرش حقیقی است که ولایت خدای متعال و رسول (ص) و ائمه (ع) است. ولایت بر امور خلق و زمامداری نسبت به تدبیر کل مکلفین است.
نتیجه: در مفاهیم آن قضیهی که مفهوم دارد و مفهومش مسلم در نزد اصولیون است، مفهوم حصر است و آن هم در صورتی است که حصر به وسیلهی إنّما و إلّا صورت گیرد.