درس خارج اصول استاد سیدکاظم مصطفوی
1402/08/06
بسم الله الرحمن الرحیم
تحقیق و بررسی علائم حقیقت و مجاز/وضع /مقدمات
موضوع: مقدمات/وضع /تحقیق و بررسی علائم حقیقت و مجاز
گفته شد که علائم حقیقت و مجاز بر اساس رأی صاحب فصول ده علامت اعلام شده است که به طور عمده از این ده علامت همان چهار علامت معروف تنصیص، تبار، عدم صحت سلب و اطراد است و دو علامت دیگر هم قابل ذکر است که عبارت اند از اصالة عدم نقل و اسقراء. در بارهی این علائم اولین علامتی که گفته شد تنصیص بود. در بارهی تنصیص شبههی وجود ندارد که اگر اهل لغت تنصیص داشته باشد و معنای کلمه را صریحا اعلام کند، بدون هیچ خلافی، از باب حجیت قول اهل خبره، اعتبار دارد.
شیخ صدرا اضافه میکند که اجمال علم بر سه صورت نه اجمال کلام که در برابر اهمال کلام است و مطلب جدایی است. صورت اول این است که علم اجمال دارد و به اصطلاح عوام، کلی گویی است یا به عبارت منطقی کلی نگری است؛ مثل نگاهی کلی کبری به صغریاتش که تفصیلی نیست و کلی است. صورت دوم در اصطلاح اصول است که اگر متعلق علم معین بود علم تفصیلی است و اگر مردد بین چند چیز بود علم اجمالی میشود که در اصول وصف به حال متعلق گفته شده است. صورت سوم از علم اجمالی عبارت است از علم ارتکازی که در ذهن انسان به شکل مرتکز وجود دارد و التفاتی وجود ندارد؛ مثل علم به وجود باری تعالی که این علم ارتکازی است و التفات وجود ندارد. شیخ صدرا میفرماید وقتی انسان در خطر جدی قرار گیرد یا با مشکل لاینحلی رو به رو شود، به طور ناخود آگاه یک حرکتی از ذهن و عمق روح انسان بیرون میآید و آن پناه بردن به خداست. هنگام اضطرار آن علم ارتکازی جلوهی ظهور و تجلی تفصیلی دارد. پس منظور از علم اجمالی در این بحث برای رفع دور، همان قسم اول است.
محقق خراسانی در بارهی رفع اشکال دور دو مطلب را به ترتیب اعلام میکند. مطلب اول همان است که از شیخ الرئیس رسیده است که فرق بین این موقوف و موقوف علیه بالاجمال و التفصیل است و دوری در کار نخواهد بود. جواب دوم این است که این دور در صورتی است که کشف حقیقت برای عالمین به وضع باشد که عالم هستند؛ ولی خوب تشخیص نمیدهند و به تبادر مراجعه میکند که بعد از مراجعه علم شان تفصیلی میشود؛ اما اگر تبادر علامت باشد برای مستعلم و کسانی که میخواهند تازه معنای یک لغت را بفهمند و اهل لغت و محاوره نیستند و اهل زبان دیگری است، این فرد مستعلم الآن در جستجوی فهم معانی الفاظ است، مراجعه میکند به محاوره اهل لغت، میبیند که اهل لغت لفظ صلاة را به ارکان مخصوصه به کار میبرند و از لفظ صلاة، ارکان مخصوصه متبادر میشود، در این صورت اصلا دوری نیست؛ چون مستعلم از اهل محاوره معنای لغت را میآموزد و دور اصلا زمنیه ندارد.
تحقیق این است که دور از اساس قابل التزام نیست؛ زیرا اولا دور، تسلسل، خلف و اصول عقلیهی از این سنخ به تمام معنا و بدون هیچ تردیدی مربوط میشود به وجود و امور واقعیه؛ چون محور فلسفه و عقل، وجود و هستی است و دور و تسلسل هم به امور وجودی متعلق است و در غیر آن زمنیه ندارد. دور بطلانش به تضاد و تضاد به تناقض بر میگردد. ثانیا دور علی التحلیل وجود ندارد. در مسأله تبادر، دور به معنای حقیقی از اساس وجود ندارد؛ چون تبادر در حقیقت استقراء است و استقراء مربوط به افرادی است که معانی الفاظ را از ابتدا نمیداند؛ اما آنهایی که علم به وضع دارند، برای آنها تبادر معنا ندارد؛ چون علم به وضع دارند و به تبادر نیاز ندارند. کسانی که نیاز دارند علم به وضع ندارند و استقراء میکنند؛ بنابراین دور کجاست؟ دور از اساس وجود ندارد.
در بارهی عدم صحت سلب همان تحقیقی را که در تبادر گفتیم اینجا هم میآید که عدم صحت سلب در حقیقت یک نوع تحقیق ابتدائی است برای کسانی که آشنا به معنانی الفاظ نباشد و استقراء میکند که ابتدا با ذهن خالی برای تعلم معنا شروع میشود و تعلم معنا مسبوق به علم به معنا نیست و کشف و تعلم معنا از طریق عدم صحت سلب است و به مشکل دور بر نمیخورد و در حقیقت یکی از علائم کشف معنای حقیقی عدم صحت سلب است بدون هیچ اشکالی بر آن از جهت دور.
در نتیجه عدم صحت سلب در واقع علامت است بدون این که ما به مشکل و اشکالی بر بخوریم.