< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

1400/10/13

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: حجیت امارات/حجیت ظواهر کتاب /نکات تکمیلی

 

نکات تکمیلی:

شیوه‌ی بحث قدمای اصحاب این بوده که در نهایت بحث می‌فرمودند «تنبیهات» که آن تنبیهات در حقیقت همان نکات تکمیلی است. نکات تکمیلی از این قرار است:

1- گفته شد که نزاع بین اخباری و اصولی لفظی است. سؤال چرا این مطلب گفته نشده است؟ اگر نزاع لفظی بود باید تا به حال گفته می‌شد.

جواب: به عمل کار در آید و به سخن رانی نیست. ما در عمل می‌بینیم که آیات الاحکام محور اصلی استکاک آراء است. محدثین اخباری نسبت به آن می‌فرمایند به ظواهر کتاب بدون استفاده از روایات نمی‌شود تمسک کرد و محققین اصولی همانند محقق نائینی، تصریح دارند بر این که در استفاده از آیات الاحکام با فحص از روایات کار استناط را ادامه می‌دهیم. پس ما به عمل می‌نگریم و در عمل نزاع لفظی می‌شود.

2- گفته شد که قرآن قبل از جمع آوری اخیر توسط عثمان بن عفان، دارای اشکال و سؤال بوده است؛ امّا بعد از آن، هیچ اشکالی در تاریخ وجود ندارد که تحریفی یا تصرفی به وجود آمده باشد. بعد گفته شد که عثمان در زمان خلافت خودش، قرآن‌های متعددی که اختلاف داشت را جمع کرد و یک قرآن اعلام کرد و آن قرآنی بوده که توسط امیر المؤمنین (ع) جمع آوری و تدوین شده بود؛ برای این که در تاریخ بعثت و نزول وحی، بالاجماع وحی بر خود پیامبر (ص) بوده و کاتب آن، امیر المؤمنین (ع) بوده است. روایت صحیحه‌ی را از اصول کافی یاد آور شدیم که در آن آمده است جمع قرآن فقط به وسیله‌ی ائمه و امیر المؤمنین (ع) است و اگر کسی دیگری ادعا کند ،کذب است. عثمان با سلطه‌ی که داشت، قرآن‌ها را جمع آوری می‌کرد، هر کجا قرآنی بود می‌آورد و جمع و بررسی می‌کرد و قطعا می‌دانست که قرآن پیش علی (ع) است و به او مراجعاتی داشته است و یقین داشت که پیش او قرآن است و امیر المؤمنین (ع) می‌داند که قرآن الآن در بین مسلمان‌ها اعلام و ارائه می‌شود، باید بدهد تا اعلام شود و برای کلّ مسلمان‌ها ارائه شود؛ لذا قرآنی که توسط عثمان جمع آوری شده است، جمع آوری است و از بین آن‌ها، طبق قرائنی که گفته شد، همان قرآنی است که نازل شده است.

3- چرا این قرآن به اسم امیر المؤمنین (ع) اعلام نشده است؟ قرآن دیگری که پیش علی (ع) مختفی باشد و مخصوص شیعه و اعلام نشده باشد، نیست. مصحف قرآن نیست؛ بلکه اسمی است مثل کتاب که بر قرآن و غیر قرآن اطلاق می‌شود و مصحف یک مجموعه‌ی از معارف و معتقدات و بیانات تربیتی از رسول خدا (ص) و وحی بوده، نزد حضرت زهرا (س) و الآن هم هست. این که این جمع آوری به اسم علی اعلام نشده، جوابش این است که سیاست و خلافت مانع آن شد و عثمان را مدوّن کامل قرآن اعلام کرد. این مقدار تصرفات را سیاست در خودش اختصاص می‌دهد. در نظام های سیاسی اگر یک فرد کارشناس، کار خوبی را برای مملکت انجام دهد، طبیعتا به اسم رئیس مملکت ثبت می‌کنند. این مقتضای سیاست است.

پس سند معتبر، فقط این است که جمع آوری قرآن پیش علی (ع) است. حرف های دیگری؛ مثل این که قرآن آن طوری که باید ارائه شود و امام زمان (ع) آن را می‌آورد، توجیه دارد و آن این است که به طور کامل ارائه می‌کند و قرآن هنوز مظلوم است و به طور کامل برای مردم ارائه و بیان نشده است.

4- اولا روایات متعددی از فریقین است مبنی بر تحریف قرآن و سیدنا الاستاد آن را در البیان ذکر کرده است و روایات طرفین را نقل نموده و بر هیچ کدام اعتماد ندارد و این روایات اعتبار ندارد. این روایات یا سند ندارد و یا دلالت شان کامل نیست. بعضی از روایات ابناء عامه در تحریف، واضح تر و صریح تر است؛ مثلا آمده که آیه‌ی رجم از قرآن برداشته شده است.

5- تحریف بوده است و روایات تحریف، بر فرض صحت سند، مربوط به قبل از جمع آوری و اعلام قرآن واحده است و سبب آن این بوده که عمدتا در حافظه ها بوده است یا غلط حفظ شده بوده یا اختلاف لهجه داشته است که بعد از جمع آوری، هیچ صاحب نظری تحریف را در این قرآن اعلام نکرده است.

6- طبق تاریخ، قرآن در وقتی که نازل شده است، آن زمانی بوده که زبان عربی در اوج فصاحت و بلاغت خود بوده است، اشعار جاهلی یک معرکه‌ی بوده است در باب فصاحت و بلاغت و قرآن در این وضعیت آمده از سوی کسی که به ظاهر درس نخوانده؛ چنانکه قرآن می‌فرماید: ﴿هُوَ اَلَّذِي بَعَثَ فِي اَلْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آيٰاتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ اَلْكِتٰابَ وَ اَلْحِكْمَةَ وَ إِنْ كٰانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلاٰلٍ مُبِينٍ[1] که پیامبر در جمع امیین است و در برابر فصاحت قرآن عاجز ماندند، تا این که آن را سحر خواندند، سحر و جادو از لحاظ فقهی واقعیتی ندارد و شیخ طوسی و سیدنا الاستاد، تصریح کرده اند بر این که سحر واقعیت ندارد و در قرآن هم که آمده این است که ساحران تلاش می‌کنند؛ ولی کار دست خداست. فصاحت و بلاغت برای کسانی بود که از مقام علمی بدیع و بیان بهره مند بودند و در ادبیات، توانایی بالایی داشتند و برای آنان تحدی شد و عاجز ماندند. آن افراد که دانشمندان بودند، از ظاهر قرآن استفاده می‌کرند و آن ظاهر حجت است و در تحدی هم ظاهر کار ساز است. تمامی آیات قرآن در حد ظاهر نیست، غیر ظاهر هم دارد (محکم و متشابه)، فصاحت و بلاغت آن در حد ظاهر برای دانشمند ادبیات عرب معجزه بوده است و معجزات آن ابعادی دارد که در طول دوران آشکار می‌شود؛ امروزه خلقت تمام موجودات بر اساس زوجین کشف شده و قرآن در آن زمان، این مطلب را گفته است.

7- اختلاف در قرائت تحریف نیست و قطعا در قرآن و لو محدود واقع شده است و مثال بارز آن یطهرن و یطّهرن است. اولا این اختلاف قرائت، بسیار محدود است و در مجموع از سه مورد بیشتر نیست و مورد برجسته‌ی آن همین آیه است.

تحقیق این است که در این آیه هم اختلاف نیست و آن یتطهرن است به دو دلیل: یکی این که در بحث ادبیات عرب، اصطلاحات قرآنی هم عنوان می‌شود و از لحاظ فقهی گفته شده است که قرآن با قرائت قراء سبع یا لحن عربی است، لحن عربی خودش طوائفی دارد؛ مثل بنی تمیم، کوفی‌ها و ... اگر لهجه‌ی را استفاده کنند، لهجه‌ی عربی است و صحیح است و قرآن هم به لسان عربی است. در آیه‌ی «یهدّی» با هیچ قانونی جور در نمی‌آید و آن لهجه‌ی بنی تمیم است که اصل آن یهتدی بوده است که با لهجه «یهدّی» خوانده است. یطّهرن هم لهجه است و ممکن است لهجه‌ی بنی تمیم باشد که کلمات را مختصر و کوتاه می‌کنند. شاهد دوم کلمات بعدی خود این آیه است (وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ اَلْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذىً فَاعْتَزِلُوا اَلنِّسٰاءَ فِي اَلْمَحِيضِ وَ لاٰ تَقْرَبُوهُنَّ حَتّٰى يَطْهُرْنَ فَإِذٰا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اَللّٰهُ إِنَّ اَللّٰهَ يُحِبُّ اَلتَّوّٰابِينَ وَ يُحِبُّ اَلْمُتَطَهِّرِينَ[2] ) که فرموده: فاذا تطهّرن که از ماده تطهیر است و «یحب المتطهرین»، متطهر کسی است که غسل کرده است. قرینه‌ی داخلی این است که یطّهرن است و احتیاط هم این است. هر چند فتوا بر خلاف مشهور می‌شود و احتیاط بر خلاف مشهور اشکال ندارد.

8- در باره‌ی دور، شاید علامه طباطبائی در مقام رد اخباری‌ها است و به آن‌ها اقناعی گفته باشد که این حرف شما دروی می‌شود. اما در باره‌ی عدم نیاز قرآن به روایات که منسوب به علامه طباطبائی است و نوشته‌ی سید زید است که گفته آیات قرآن در تفسیر نیاز به روایات ندارد. توجیه این است که شاید منظور علامه طباطبائی این باشد که می‌فرماید ظهورات آیات نیاز به روایات ندارد و اگر نه در خود آیه آمده: «یعلمهم الکتاب[3] » و در اصول کافی آمده که امام (ع) فرموده علم تفسیر قرآن به ما موهبت شده است.

خود تفسیر المیزان روایاتی را نقل کرده از در المنثور، فقیه، تفسیر قمی و از روایات در جهت تفسیر استفاده کرده است. پس ایشان نظرش به طور مطلق نیست؛ بلکه آیاتی است که ظهور دارد و این آیات نیاز به روایات ندارد.

در نتیجه قرآن ظاهری دارد که حجیت آن قطعی است و اشکالاتی که گفته وارد نیست و نزاع هم لفظی شد و قول به تحریف همان طوری که سید خویی فرمود خرافات و از خیالات است و کسی که آن را مطرح کرده ضعف عقل دارد.

به علمای شیعه نسبت داده شده است که محدث نوری قائل به تحریف قرآن است. اولا ایشان هم مثل سایر محققین، اقوال مختلف و ادله را مطرح کرده است و در بین آن ادله، یکی از ادله این است که «در کلام حق که وحی منزل است کی بود تبت یدا مانند یا ارض ابلعی»، استدلال شده است به نفع قائلین به تحریف که فصاحت سطوح مختلفی دارد و تبت یدا فصاحتش مانند یا ارض ابلعی نیست. جواب این است که قرآن با افراد مختلف و طبقات مختلف در سطح های مختلف حکایت و بیان دارد، قصه دارد و مطالبی هم دارد که آن قدر سنگین و غامض است که نیاز به تفسیر دارد، بنابر این محدث نوری هم در آخر بحث تحلیلی انجام داده است و آقا بزرگ تهرانی، صاحب الذریعه، شاگرد محدث نوری است و گفته که محدث نوری، قائل به تحریف نیست و ادله‌ی طرفین را بحث کرده است و کسی که تا آخر حرف ایشان را ندیده، تهمت تحریف زده است.

در نتیجه قول به تحریف خیال و خرافه‌ی بیش نیست.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo