< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

97/08/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مسئله دوم حرمت دخول جنب در مسجد و فرقی بین آباد و خراب نیست

مسئله دوم: سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: «المساله الثانیه لا فرق فی حرمه دخول الجنب فی المساجد بین المعمور منها و الخراب و ان لم یصل فیه احد و لم یبق آثار مسجدیته نعم فی مساجد الاراد المفتوحه عنونه اذا ذهب آثار المسجدیه بالمره یمکن القول بخروجها عنها لانها تابعه لآثارها و بناءها» مسئله تقریباً واضح هست حکمی را ایشان بیان می فرماید درباره حرمت دخول جنب در مسجد به عنوان یک حکم فرعی که اگر مسجد خراب شده باشد کسی آنجا دیگر نماز نمی خواند ولی مسجد بوده الان اگر جنب در آن مسجد وارد بشود مکث کند چیزی بگذارد یا چیزی بردارد جایز است یا جایز نیست؟ می فرماید: اطلاقاً جایز نیست. برای اینکه عنوانی که این حکم را دارد یعنی حکم حرمت ورود آن عنوان مسجد هست نه عنوان امارت و آبادی. عمران و آبادی و سر و سامان برای مسجد جزء عنوان مسجد نیست عنوان مسجد فقط آن مکانی است که وقف شده است برای عبادت و آن عنوان محقق است دیوار داشته باشد یا یک زمین خالی باشد. بنابراین اگر مسجدی خراب شد در بعضی از شهرهای آبادی ها مردم از روی آن زمین رفت و آمد داشتند اتفاقی البته، باید شرائط را رعایت کنند که در حال جنابت عبور نکنند و تنجیس نکند و ادباً هم گاهی آنجا نماز را به پا بدارند که اخلاقا مسجدی که در آن نماز خوانده نشود از مردم منطقه روایت می گوید شکایت می کند.

تبدل موضوع موجب تبدل حکم می‌شود

اگر مسجد خرابی اش در حدی است که فقط خود مسجد خراب شده اما اگر مسجد خرابی اش به گونه ای که متبدل شده به عنوان دیگر شده خیابان، شده پارک اینجا در این صورت که عنوان کاملا از بین رفته و در شهرها اتفاق می افتد که حکم دنیا اکثر قریب به اتفاق رعایت شرع که نبوده اند بنابراین در این گونه محل هایی که اصلش مسجد بوده است و الان خیابان شده است حکم مسجد مترتب نیست. برای اینکه موضوع تغییر کرده است تبدیل موضوع موجب تبدیل حکم می شود. در تبدل موضوع شکی در آن نداشته باشد. اما یک جایی هست و یک زمینی تقریبا شده است زمین بایر ولی ساخت و ساز یا عنوان دیگر به خودش نگرفته شک بکنیم که تبدل عنوان به وجود آمده یا نیامده اینجا استصحاب می شود حکم مسجد و حکم عنوان دیگری مترتب نیست. برای اینکه مسجد بودن قابل استصحاب هست و عنوان جدیدی احراز نشده است. معیار این است که هر عنوان جدید از قبیل خیابان یا پارک یا غیره که محقق بشود باید قطعی و محرز باشد تا قطعی و محرز نشده است عنوان قبلی به قوت خودش باقی است. درباره مسجد که گفته شد شرط نیست معمور باشد این زمین های عادی و قابل مالکیت عموم اما درباره مساجدی که در زمین های مفتوح العنوه ساخته شده است زمین مفتوح العنوه عبارت است از اراضی که توسط قشون مسلمان با جنگ یا با صلح از کفار گرفته شده ولو در تاریخ هم بوده زمین های مفتوح العنوه الان تحت تصرف مردم است تاریخ فرق نمی کند دیر گذشته باشد یا زود باشد مفتوح العنوه مفتوح العنوه است آنگاه زمین مفتوح العنون حکمش این است که اولا مفتوح العنوه مالکیتش در اختیار همه مسلمانهاست اختصاص به افراد شرکت کننده در جنگ ندارد تمامی مسلمان های منطقه در آن اراضی شریک اند. با شرائطی و با اجازه فقیه جامع الشرائطی کسی می تواند از افراد مسلمان ها از زمین مفتوح العنوه استفاده کند اما استفاده به چه صورت است؟ از آن زمین استفاده کند ساختمان بسازد این فرد مالک آن ساختمان می شود. و آن زمین مالکیتش در اختیار این فرد قرار نمی گیرد. فرد مالک آن آثار و آن بناء است. آثار و بناء اگر از بین رفت زمین به حالت اصلی اش باقی است ملک خاصی نیست ملکیت عامه مسلمان هاست. بنابراین اشکال اول این است که اصلاً مسجد در زمین مفتوح العنوه به عنوان مسجدی که در زمین های آزاد هست شکل می گیرد که اشکال این است که در این صورت شکل نمی گیرد چون که مفتوح العنوه ملک همه مسلمان هاست همه که نیامدند وقف کنند عده ای که اجازه تصرف گرفته اند مسجد بناء کنند مسجد این است که زمین آزاد از ملکیت فرد خارج بشود به ملکیت وقف وارد بشود. زمین های مفتوح العنوه اولا اخراجش از ملکیت عموم برای ملیکت خاص موقوف علیهم کار مشکلی است چون که همه ملّاک وجود ندارد این اشکال اول بود. و گفته می شود که فقط آثار را افرادی از مسلمان ها روی زمین مفتوح العنوه مالک می شود طبق آن برنامه مسجدی که بسازید بنای مسجد و امارت مسجد مسجد است. امارت مسجد که مسجد شد بنای مسجد که مسجد شد حالا اگر بنای مسجد از بین رفت آثار به طور کل از بین رفت دیگر مسجد نیست. چون که اراضی مفتوح العنوه این قدر قابلیت داشت که برای یک فرد آثار را اجازه مالکیت بدهد برای آثار اما برای خود ذات زمین مالکیتی در کار نیست. لذا طبق متن مسجدی که در زمین مفتوح العنوه درست شده است تا وقتی که آثار بنایش محفوظ است مسجد است براساس آن بناء، بناء و آثار که از بین رفت و مخروب شد دیگر مسجد نیست چون زمین از ملکیت عموم قابل اخراج نباشد. متن این شد می فرماید: «نعم فی مساجد الارضی المفتوحه عنوه اذا ذهب آثار المسجدیه بالمره یمکن القول بخروجها عنها» از آن مسجدیت «لانها تابعه لآثارها و بناءها» برای اینکه این مساجد در اراضی مفتوح العنوه تابع آثار و بناء هست. آثار و بناء که از بین رفت دیگر زمین به همان ملکیت مسلمین باقی است دیگر زمین وقف نشده و قابلیت وقف وجود ندارد تا زمین خالی باز هم وقف بماند. این متن بود.

کلام سید الخوئی

سیدنا اینجا اشکالی دارند این فروع را بحث می کند می فرماید این مطلب قابل تامل است برای اینکه در اراضی مفتوح العنوه یا می گوییم مسجد درست کردن راه دارد یا ندارد، اگر گفتیم راه ندارد که از اول مسجد نیست چه آثار باشد چه عدم آثار. اگر گفتیم مسجد راه دارد یا اجازه قسمتی از مسلمانها یا اجازه نوع بالفحوی، فحوی گاهی می شود از طریق دین و تدین یک فحوایی به دست آورد. تدین مسلمین اقتضاء می کند که راضی باشند یک قطعه ای را مسجد بسازد غیر از این دیگر نیست این ملکیت ملکیت ملائکه الله که نیست ملکیت مسلمانهاست از طریق فحوا یک نوع فحوای خاصی به دست بیاوریم که مردم راضی می شوند. مردم که مالکین هستند راضی بشوند یا قسمتی که حاضرند که راضی بشوند کافی باشد پس مسجد از اساس مسجد می شود پس امر دائر به نحو قضیه منفصله یا مسجد نمی شود که اگر نشد از اساس دیگر مسجد نیست و اگر مسجد شد بعد از خراب شدن آثار و بناء وقف به قوت خودش باقی است برنمی گردد به ملکیت عامه مسلمان‌ها.[1]

سوال:

پاسخ: ولایت فقیه در عین حالی که شنیده اید که ولایت فقیه را بعضی ها قبول دارند و بعضی ها قبول ندارند این چیزی که شنیده اید از اساس غلط است. برای اینکه ولایت فقیه را تمامی فقهاء قبول دارند و هیچ اختلافی نیست. اختلاف در توسعه و تضییق است اختلاف این است اما در اصل ولایت فقیه هیچ اختلافی وجود ندارد. در توسعه و تضییق که بحث شد. بنابراین تا وقتی که استفاده از فقه ممکن است نیاز به مراجعه به ولایت فقیه نداریم بعد از که یک بن بستی آمد که نتوانستیم از فقه استفاده کنیم آن موقع می شود احکام حکومتی یا ولایت فقیه. فعلا این مسئله تا این حد حکم فقهی اش مشخص است و مشکلی نداریم.

کلام استاد و احوط در زمین مسجد مفتوحه عنوه

درباره مساجدی که در اراضی مفتوح العنوه بود متنی که سید فرموده اند در عروه الوثقی که اگر آثار از بین رفت مسجد به حالت اولی اش بر می گردد و دیگر مسجد نیست. ولی آنچه که در این رابطه از بیان سیدنا الاستاد هم استفاده کردیم کار کشیده می شود به آنجایی که می گوییم «الاحوط اجتناب» است مسجد هرچند مفتوح العنوه هم باشد و خراب هم شده باشد ولی عنوان مسجد که گرفته شده مسجد که براساس فحوی یا اجازه عده ای مسجد درست شد احوط این است که زمین آن هم تا وقتی که تبدل موضوعی به وجود نیامده محکوم به مسجدیت باشد.

مسئله سوم اگر انسان در خانه مصلی برای خود داشت

مسئله سوم: «اذا عیّن الشخص فی بیته مکاناً للصلاه و جعلها مصلی له لا یجری علیه حکم المسجد» این را برای افرادی بیان می کنند که اهل تهجد و عبودیت به معنای خاص و رعایت مستحبات هست. یکی از آداب عباد الله صالحین این است که در یک گوشه ای از منزل خودش یک جا را مکان نماز قرار بدهد به نام مصلی یا مسجده فی بیته که خودش یک جای خاص و یک کمی از زمین سطحش را بالاتر می آورد و طاهر و طیب هست فرش خوب و استقبال خوب این سیره یا روش یا سنت عباد صالح خدا بوده است و جزء مستحبات است که مصلی در خانه خودش قرار بدهد. و آثار و نقشی هم دارد اولاً جای نماز مشخص و طیب و طاهر است و ثانیا سیره نیکان و سیره صالحان است و ثالثاً خود آنجا نماز یک ارتباط نوری بین خالق و مخلوق برگزار می شود که داخل خانه آدم یک نورانیتی به وجود بیاورد و باعث برکتی هم در معنویت و مادیت بشود. بوده است الان فکر نکنم در این عصری که ما زندگی می کنیم از مصلی شخصی خبری باشد. ولی الان دیگر بعید است که چنین رسمی باشد. اگر کسی مصلی برای خودش درست کرد براساس دأب متدینین و سیره متشرعه آن محل را پاک نگه می دارند تنجیس نمی کنند و مقدس تلقی می کنند و گویا توهم می شود که آن مصلی حکم مسجد را هم دارد یا ندارد سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه دفع توهم فرموده اند که مصلی حکم مسجد را دارد مصلی خوب است عبادتگاه است ولی تنجیس آن حرام نیست و جنب رفتن آنجا حرمت ندارد حکم مسجد آنجا حمل نمی شود. برای اینکه حکم اختصاص دارد به عنوان مسجد نه به عنوان مصلی.

فرق مصلی با مسجد چیست؟

یک سوالی اینجا هست و آن این است که فرق مصلی با مسجد چه باشد؟ مسجد هم تحیه و تخصیص و اختصاص یک مکان برای نماز هست و مصلی هم تحیه و تخصیص اختصاص دادن یک مکان برای عبادت و نماز است این همان مسجد است اسمش فرق می کند آن مصلی است و این مسجد است با اسم که نمی شود موضوع را عوض کرد. واقع موضوع کار و هدف برای هر دو یکی است. جوابش این است که شما در مسجد مکان را وقف می کنید از ملکیت خارج می کنید در مصلی وقف نمی شود از ملکیت خارج نمی شود. این اشکال جای دیگر وارد است جایی که شما یک محل عمومی را مثل همین مصلایی که در قم هست مصلای نماز جمعه این را اسمش را می گذارید مصلی و وقف هم هست این اشکال را وارد است اشکال را باید کسی که وقف می کند اینجا را باید اهل علم باشد و دقیق مسئله را تشخیص بدهد و الا وقف مصلی حتی اسم مسجد هم نبرد اسم خصوصیت ندارد قصد و غرض وقف ملاک کار هست غرض وقف مکان برای عبادت و عنوان را مسجد نگویید مسجد مثلا خود همین عرب ها و نجفی ها مسجد که نمی گویند جامع می گویند جامع الطوسی و جامع العلامه، مسجد را جامع می گویند مسجد نمی گویند اسمش چیز دیگری است بنابراین اسم مسجد هم نباشد اسم مصلی باشد و وقف هم باشد باید به دقت واقف خصوصیات را بلد باشد و الا شبهه تحقق مسجد به وجود می اید آن موقع احکام مسجد را باید حمل کرد. اینجا مصلی درست کردیم برای نماز و وقف هم کردیم برای نماز جمعه، اسمش را هم گذاشتید مصلی این چه وقفی است که مسجد نیست؟ این است که شبهه پیدا می شود بنابراین این مصلی هایی که وقف می شود برای صلاه شبهه وقف مسجدیت دارد مگر کسی که مسئله بلد باشد که از اول بگوید این مکان را وقف می کنیم برای مطلق استفاده مومنین نماز بخوانند سخنرانی بکنند تبلیغ بکنند وقف مطلق نه برای عبادت یک جایگاه عمومی و وقف برای عامه مردم نه به عنوان عبادت خاص آنگاه اسمش را هم مصلی بگذارد در این صورت گفته اند که مسئله شرعی مخصوصا عناوین قصدیه بسیار دقت می طلبد. گاهی اصلا جا نمی افتد و گاهی چیزی ناخواسته جا می افتد.

سوال:

پاسخ: عنوان در اصل وقف دخیل نیست هدف و ملاک دخیل است جا را برای عبادت وقف می کنند اسمش مسجد است یا مصلی است یا خانه خداست هر اسمی بگویید وقف بشود مکان برای عبادت این می شود مسجد.

سوال:

پاسخ: وقف بدون خواندن صیغه وقف می شود خواندن صیغه بهتر است نخواند هم می شود. چون وقف علی التحقیق وقف از ایقاعات است می تواند عملا آدم یک فرش را در یک مسجد می گذارد قصدش وقف است اصلا صیغه نمی خواند وقف شده یا می خواند وقفته می گوید.

مساله چهارم در محلی که شک داریم جزء مسجد است یا نه آیا حکم مسجد دارد

مساله چهارم: «کلما شک فی کونه جزء من المسجد من صحنه و الحجرات التی فیه و منارته و حیطانه و نحو ذلک لا یجری علیه الحکم و ان کان الاحوط الاجراء الا اذا علم خروجه منه» این یک مطلبی است در عمل خوب هم هست. شما می دانید مسجد اعظم که هست صحنش و ایوان هایی که بیرون صحن هم هست یک وقتی دیدم که نوشته بود اینجا مسجد است. بنابراین مثلا فرض کنید تشییع جنازه می آید افراد جنب یا با کفش نجس می آیند تنجیس می کنند. بنابراین جایی که ما شک بکنیم در جزئیت مسجد که این ایوان یا این راهرو یا این مناره یا این حیاط یا این حجره ها جزء مسجد هست یا نیست در اینجا سید یک قاعده ای را ذکر می کند و بعد در کنار قاعده یک نکته ای را در ذهن دارد که با آن نکته ذهنی و این قاعده اعلام می کند که احتیاط اجتناب است. قاعده این است که در این مواردی که شک می کنیم اصل جاری می شود هم استصحاب و هم برائت. استصحاب عدم مسجدیت منتها استصحاب یک لغزشی دارد که استصحاب عدم ازلی است. و اصل دوم هم جاری می شود اصاله البرائه است می گوید ما اینجا تکلیف داریم به حرمت اینجا یا حرمت تنجیس مثلاً؟ اصل برائت جاری می شود. این دو تا اصل را می فرمایند جاری است و مشکلی ندارد. در جریان این دو تا اصل هیچ مشکلی نمی بینیم. اما بعد از این دو تا اصل یک چیزی گویا در ذهن شریفش می آید که احوط اعلام می کند و آن این است که ما یک علم اجمالی داریم بین اقل و اکثر که اینجا وقف که هست همه این متعلقات و اجزاء وقف هست یا نه آن قدر متیقن اینجا علم اجمالی ما براساس قانون حق الطاعه سیدنا الشهید صدر قدس الله نفسه الزکیه و براساس قاعده عبودیت و مولویت که مخصوصا اینجا دیگر مسجد است و قاعده عبودیت جای آماده ای دارد که قاعده عبودیت و مولویت جایش این است که باید احتیاط کنیم تا علم به عدم تخلف حاصل بشود یا علم به انجام تکلیف حاصل بشود. این علم از یک سو و آن اصول از سوی دیگر، احتیاط همین جاست اینجاست که احتیاط اعلام می شود که «و ان کان الاحوط اجراء الاحکام» اجراء احکام مسجدیت بکنیم و تمام مواردی را که شک داریم جزء مسجد هست یا نیست حکم مسجد جاری کنیم مگر اینکه علم حاصل بشود که این قسمت جزء مسجد دیگر نیست. تا علم حاصل نشده است آن علم اصلی ما که شک بین اقل و اکثر هست مورد احتیاط بشود و احتیاط جاری کنیم. این مسئله تا اینجا تمام شد. مسئله بعدی را عنوان بکنم و شرحش فردا مسئله بعد این است «الجنب اذا قرء دعاء کمیل الاولی و الاحوط ان لا یقرء منها افمن کان مومنا کمن کان فاسقا لا یستوون»[2] تا اینجا در ضمن دعای کمیل یک آیه ای از سوره سجده است. شما نگویید که این آیه نیست دعای کمیل است نه این آیه که در ضمن دعای کمیل آمده آیه است و جنب نباید دعای کمیل را با این آیه بخواند.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo