< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

90/10/12

بسم الله الرحمن الرحیم

 انكار ضروري دين
 درباره انكار ضروري بحث مي كرديم
 نظر مشهور و جمعي از محققين
 گفتيم مشهور اين است كه انكار ضروري به طور مستقل موجب كفر مي شود و جمعي از محققين مي گويند انكار ضروري اگر به انكار رسالت منتهي بشود موجب كفر است استدلالي كه از سوي مشهور براي اثبات مدعايشان بيان شد عبارت بود از روايات كه گفتيم به سه دسته است دسته اول و دسته دوم كه مربوط به شرك و جحد بود شرح داده شد
 دسته سوم روايات مرتكب كبيره
 اما دسته سوم روايت صحيحه عبدالله بن سنان كه در باب 2 از ابواب مقدمات عبادات حديث 10 امده است كه در ان حديث مي فرمايد امام صادق عليه السلام عن الرجل يرتكب الكبيره فيموت هل يخرجه ذلك من الاسلام تا انجا كه امام مي فرمايد من ارتكب كبيره من الكبائر فزعم انها حلال اخرجه ذلك من الاسلام اين دسته سوم كه ما حصل مدلولش اين مي شود كه اگر كسي كبيره اي را مرتكب بشود و ان را حلال بداند موجب خروج از اسلام است اين روايت دلالتش كامل است بر مدلول
 ارتكاب كبيره در حال عادي يا ضروري
  براي اينكه ارتكاب كبيره به طور كل اعم هست از ارتكاب كبيره اي كه ضروري هم باشد يعني در صورتي كه ارتكابب كبيره به طور مطلق موجب خروج از اسلام بشود اگر كبيره از ضروري باشد كه به طور قطع ارتكاب ان كبيره موجب كفر مي شود دلالت اين روايت بر مدعاي مشهور كه انكار ضروري سبب مستقل براي كفر هست تمام است و دلالت كامل است بنابراين بايد بگوييم كه انكار ضروري بما هو ضروري موجب كفر است همان طوري كه مشهور گفته اند
 بيان مرحوم آقاي خويي در مورد روايت ابن سنان
 سيد الاستاد در كتاب تنقيح العروه جلد 3 صفحه 58 و 59 مي فرمايد دلالت اين روايت در ديد ابتدايي كامل است و اطلاقش هم واضح هست تقييدي هم در كار نيست پس دلالت مي كند بر اينكه ارتكاب كبيره انكار كبيره مطلقا انكار كبيره اي كه ضروري باشد قطعا موجب كفر است مطلب كامل
 معناي كفر در نظر محقق خويي
 اما بايد ببينيم كه منظور از كفر چيست مي فرمايد جواب صحيح اين است كه كفر را توضيح بدهيم درباره توضيح كفر بيان مبسوطي دارد كه با اسان سازي و توضيح و اضافات به اين ترتبيب است كفر به سه معنا به كار مي رود
 كفر به معني مقابل اسلام
 كفر دربرابر اسلام يعني ضد اسلام كافر هست مسلمان نيست كفر امد اسلام ديگر نيست ضد اسلام چنانچه در قران كريم امده است ربما يود الذين كفروا لو كانوا مسلمين سوره حجر ايه شماره 2 كفر در برابر اسلام بكار رفته بسا كفاري كه اعمال خودشان را مي بينند ارزو مي كنند كه اكاش مسلمان بودند اينجا كفر در برابر اسلام بكار رفته است اين معناي اول است معناي كامل كفر و موضوع حكم هم همين معناست نجاست عدم حليت ذبيحه و اثار ديگر
 كفر به معناي عدم داشتن ايمان
 و اما معناي دوم كفر به معناي عدم داشتن ايمان يعني كفر در برابر ايمان بكار رفته كافر و مومن كافر كسي است كه مومن نيست اگر مومن نبود ايمان به ولايت نداشت كافر است منتها قسم دوم از كفركه خداوند در قران مي فرمايد هو الذي خلقكم فمنكم مومن و منكم كافر سوره تغابن ايه 2 در تفسير برهان جلد 4 صفحه 340 نقل مي كند كه سوال شد سئل الصادق عليه السلام عن قوله تعالي فمنكم كافر و منكم مومن فال عرف الله الايمان بولايتنا و الكفر بها يوم اخذ الميثاق عليهم مي فرمايد خداوند در روزگاراني كه روز عالم ذر بود از بشريت و بني ادم امتحان گرفت يك امتحان ازمون ابتدايي و اساسي كسي كه ولايت اهل بيت را اعتراف كرد مومن شد و هر كسي كه انكار كرد مقابل مومن كافر اين معناي دوم از كفر است اين كفر نجاست نمي اورد موضوع حكم براي نجاست نيست چنانچه براي ابناء‌ عامه كه گفته مي شود مومن و غير مومن اگراصطلاح كفر به كار مي رود كفر به اين معناست يعني ايمان به ولالت ندارند اما طهارت ظاهرشان محفوظا ست كه سيد الاستاد مي فرمايد ما اين را در بعضي از ابحاثمان تعبير كرديم به مسلمان مومن و كافر اخرت و فعلا از لحاظ شرع نجاستي در كار نيست محكوم به طهارتند ذبائح و تزويج و روابط اما معناي سوم كفر در برابر اطاعت
 سوال و جواب حديث غدير نداي بين المللي رسول الله الاعظم است همان طور كه در نص معتبر خوانديم هيچ ندايي در اسلام از سوي پيامبر همانند نداي شريفش در روز غدير نبوده است با ان كيفيت و ان اهتمام و با ان تاكيد گفته ايم كه كسي كه ولايت مولا را قبول مي كند اطاعت و التزام به نداي جهاني و جاوداني رسول الله است و قبول نكردنش رد بر ان نداي بارز و برجسته و بي همانند رسول الله الاعظم اما مع ذلك كله كسي كه اين ندا را رد كند اينها كافرند اما كافر در برابر مومن نه كافري كه موضوع حكم و نجس العين
 كفر به معني مقابل اطاعت
  كفر به معناي سوم كفر در برابر اطاعت اين كفر در برابر اطاعت در قران هم امده است كه خداوند مي فرمايد انا هديناه السبيل اما شاكرا و اما كفورا شاكر همان مطيع است كفور عاصي در حقيقت معناي سوم از كفر يعني عصيان روايتي است از حمران بن اعين در همين جلد 1 وسائل ابواب مقدمات عبادات باب 2 حديث 5 مي گويد سوال كردم از قول الله تعالي اناهديناه السبيل اما شاكرا و اما كفورا سوره انسان ايه 2 قال اما اخذ فهو شاكر و اما تارك فهو كافر معناي شاكرا و كفورا اخذ يعني عامل و مطيع تارك يعني عاصي پس معناي سوم كفر كفر در برابر اطاعت سيد الاستاد مي فرمايد منظوز از اين كفر كه در صحيحه محمد بن سنان امده است كه ارتكاب كبيره از اسلام خارج مي كند كفري است كه در برابر اطاعت است يعني عصيان تناسب حكم و موضوع هم نشان مي دهد ارتكاب كبيره يك واقعيتي است يك معنا شرعي و عرفي و فقهي دارد ارتكاب كبيره يعني معصيت مي گويد خارج از اسلام است يعني خارج از اطاعت است خارج از اطاعت خداست اينجا كفر به معني عصيان بكار مي رود و خود اين روايت با اعماال ذوق فقهي كه اشاره شد ارتكاب كبيره معصيت است پس مي توانيم بگوييم كه كفر است ظاهر روايت را تصرف نمي كنيم اطلاقش هم محفوظ معنايش هم درست بدون هيچ اشكال اما پس از كه معناي سوم را توضيح داديم روايت به محض بيان معناي خودش را پيدا مي كند تا بگوييم من ارتكب كبيره يخرجه من الاسلام معنايش مي شود كه كسي كه عصيان كند از اطاعت خدا خارج شده است دلالت كامل جهت معلوم اما دليل براي اثبات مدعاي مشهور نمي شود كه فرمودند كه ارتكاب كبيره كفر مي اورد بنابراين انكار ضرورت موجب كفر است ان كفري كه موضوع حكم در فقه به ثبت رسيده
 سوال و جواب همان كه مي گويد اين انكار كبيره دلالت مي كند بر اينكه انكار ضرورت قطعا موجب كفر است پس مدعا ثابت شد اما سيد فرمود اين كفر مي اورد ظهور روايت محفوظ اما اين كفر به معناي عصيان است چون كفر سه معنا دارد خود نص هم ارتكاب كبيره است اگر ارتكاب كبيره را بگوييم كفر مي اورد اكثرهم كافرون شما كه مي گوييد زعم انه حلال خود سيد هم مي فرمايد مي گويد كه انكار كبيره ارتكاب تنها نيست اين زعم مي شود انكار كبيره مدعا اين است كه انكار ضروري بما هو انكار ضروري موجب كفر است روايت مي گويد انكار كبيره موجب كفر است پس اين انكار كبيره كه كبيره مطلق باشد موجب كفر بشود اگر كبيره ضروري بود كه قطعا انكار ان ضروري موجب كفر است پس دليل شد براي اثبات مدعاي مشهور اما سيد مي فرمايد كه كفر نمي اورد روايت درست است دلالتش هم كامل است اما ان كفري نيست كه موضوع حكم است اين كفر معصيت است چون كفر سه تا معنا داشت اين كفر به معناي معصيت است به تناسب خود كبيره ارتكاب كبيره كه كفر نيست ارتكاب كبيره معصيت است به دليل خود روايت ظهور خود روايت مي رساند كه اين معصيت است ارتكاب كبيره كه از معصيت است در فقه واضح است كه ابهامي در ان نيست كه ارتكاب كبيره معصيت است پس معناي كفر همان معصيت است و دليل بر اثبات مدعاي مشهور نمي شود بنابراين روايات به نتيجه نرسيد دلالت نداشت بر اين كه انكار كبيره موجب كفر است اينجا كه مي گويد خروج از اسلام مي شود يعني كفر اشكال ندارد ترجمه كفر است فرق نمي كند پس مطلب تا اينجا فرمايش سيد الاستاد كامل و بلا اشكال
 بيان فقيه همداني در اين باره
 اما فقيه همداني در كتاب طهارت مصباح الفقيه صفحه 566 مي فرمايد بعد از استناد به روايات همين روايات هم نقل مي كند در اخر مي فرمايد كه اين روايت صحيحه محمد بن سنان اطلاقي دارد كه اخذ به ان اطلاق ممكن نيست چون مي فرمايد كسي كه مرتكب كبيره بشود وان را حلال بداند و گمان كند حلال است اين يك نكته عقيدتي و تحليلي درپي ندارد خود ارتكاب كبيره يعني ان كبيره را حلال تلقي مي كند اينگونه نيست كه يك ارتكاب كبيره عملي باشد يك زعم حليت باشد مسئله تحقيقي و نظري، در عمل كسي كه كبيره را ترك مي كند گويا ان را حلال پنداشته است گويا ان را حلال دانسته در عمل بنابراين اطلاق اين روايت خيلي وسعت دارد معنايش اين است كه هر كسي كبيره اي را ان كبيره ضروري باشد يا نظري باشد مطابق راي يك مجتهد به طور استثنايي هم يك حكم كبيره باشد اگر كسي مرتكب بشود كافر خواهد بود اين اطلاق قابل التزام نيست چون مخالف طبيعت شرع است طبيعت شرع و ذوق فقهي قطعا موافق نيست به اين مطلب كه هر كسي كه يك كبيره را مرتكب شد كافر باشد
 سوال و جواب كسي كه در تعبيرات بسيار متعارف مي گويد كه اين گناه را مرتكب مي شود انگار جائز مي داند اين اعتقادي نيست نص ما اين است كه مي فرمايد من ارتكب كبيره و زعم انها حلال يخرجه عن الاسلام اين ارتكاب كبيره اولا ارتكاب كبيره به طور عملي يك گناه كبيره را مرتكب مي شود در حال ارتكاب كه نمي گويد كبيره است درحال ارتكاب كه از او سوال بشود مي گويد واقعا كبيره است اتش جهنم دارد من الان مرتكب مي شوم طبيعي است كه مي گويد اشكال ندارد از خود فرد سوال كنيد كه اين گناه كبيره است مي گويد كبيره كجاست يعني جائز مي داند نفي كبيره مي كند زعم انه حلال يك امر توضيحي است نه اينكه امده تحقيق كرده گفته كبيره از ضرورات شرع است من شخصا اين كار را انكار مي كنم تا انكار ضروري بشود همچنين جيزي نيست كسي كه گناه كبيره را مرتكب مي شود مي گويد كبيره كجاست در واقع خود ارتكاب كبيره در ضمن دارد كه اين جائز است كبيره اي نيست همين چيزي نيست بي اعتنايي و حالت مساعد براي ارتكاب كبيره است اين حرف شيخ همداني بعد مي فرمايد كه اطلاقش اين است كه هر كسي كه گناه كبيره را مرتكب بشود از اسلام خارج مي شود اين خلاف ضرورت فقه است يك گناه كبيره را اگر كسي مرتكب بشود از اسلام خارج مي شود و الا اكثرهم كافرون مي شود يك گناه كبيره را مرتكب بشو د فاسق است معناي عدالت اجتناب از معاصي كبيره غالبا است عادل گاهي هم به ندرت به ارتكاب كبيره مبتلي است ارتكاب كبيره قطعا موجب كفر نيست پس اطلاق نمي توانيم بگيريم
 در مرتكب كبيره منتهي به انكار بايد علم به كبيره بودن موجود باشد
 حالا بايد برگرديم بگوييم كه مراد از اين ارتكابي كه موجب كفر است ان ارتكاب كبيره اي است كه ضروري باشد و علم داشته باشد كه ان ضروري است و با اين خصوصيت اگر كسي ضروري را اذعان كند كه اين ضروري چيزي است كه پيامبر ان اورده بعد از اين اذعان اگر كبيره را مرتكب بشود اين ارتكاب كبيره منتهي مي شود به انكار رسالت محمل براي روايت پيدا مي شود شما خوانده بوديد كه تقييد اطلاق نياز به دليل دارد يا مخصص يا مقيد باشد يا قرينه باشد كه تناسب حكم و موضوع و غيره يك مورد هست كه اطلاق محقق نمي شود نه تخصيصا بلكه تخصصا اطلاق محقق نمي شود
 استفاده از اطلاق (كفر موجب كفر)صحيح نيست
  دليلش اين شد كه امكان اخذ به معناي مطلق وجود ندارد طبيتعا تخصصا عام ديگر عموميت نخواهد داشت از اول دايرش مضيق است
 نتيجه انكار ضروري همه جا موجب كفر نيست
 بنابراين در اين مورد چون اخذ به اطلاق امكان ندارد ما هر مرتكب كبيره را كه نمي توانيم كافر بگوييم بنابراين متعين است كه منظور از كبيره ضرورتي است كه انكار ان منتهي بشود به انكار رسالت در اخر مي فرمايد رواياتي كه گفته شد دلالت بر مدعاي مشهور ندارد و از اين روايات اثبات اين مطلب كه انكار ضروري بما هو انكار ضروري موجب كفر است قابل اثبات نيست روايات به نتيجه نرسيد ما حصل بحث اين شد كه انكار ضروري بما هو ضروري سبب مستقل براي كفر باشد نياز به دليل دارد نصوصي كه بيان شد دلالتشان كامل نيست ايا دليلي ديگري داريم يا نداريم بقيه اش براي جلسه بعد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo