< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

90/08/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 ادامه بحث از قطره خون افتاده در ديگ جوشان
 ادامه بحث ما درباره طهارت و نجاست قطره دمي که در داخل ديگ بزرگ جوشان بيافتد در اين رابطه گفتيم رواياتي وجود دارد و سيد الاستاد فرمودند با بحث مفصلي که خلاصه اش اين شد روايات از لحاظ سند و دلالت تمام نيست
 تعارض روايات دال بر طهارت و نجاست
 و بر فرض که سند را کامل تلقي کنيم روايات دال بر طهارت قطره دم با ان وصف معارض است با صحيحه علي بن جعفر اين ماحصل بيانات سيد الاستاد بود
 تحقيق مطلب
  اما تحقيق اين است که روايات درباره طهارت قطره دم با خصوصيت بالا از لحاظ سند درست است اولا روايات تعداد زيادي است گفته ايم که موضوع حجيت خبر وثوق به صدور است اگر روايات کثير شد خود کثرت نوعا وثوق به صدور مي اورد ثانيا روايات مخصوصا روايت زکريا بن ادم به طور مشخص مورد اعتماد شيخ طوسي هست
 توثيق قولي وعملي
 گفته ايم که توثيق شيخ طائفه به اجماع طائفه درست است مقبول است توثيق فرق نمي کند توثيق قولي باشد ويا توثيق عملي در اين مورد شيخ طائفه عملا روايت زکريا بن ادم را توثيق کرده بر طبق روايت زکريا بن ادم فتوا داده واين توثيق عملي است
 توثيق خاص سعيد اعرج
 و نکته سوم اين است که در جمع روايات هم سنخ مربوط به طهارت قطره دم روايت صحيحي است که اشاره شد صحيحه سعيد اعرج که شخصا گفتيم تک تک روات توثيق خاص دارد و خود سعيد اعرج که بعضها گفته اند نا شناخته هستند گفتيم توثيق خاص از شيخ نجاشي دارد
 نظر سيد حکيم در مستمسک بر صحت سند روايت سعيد اعرج است .
 و براي تاييد سيد الحکيم در کتاب مستمسک جلد 1 صفحه 362 فرمودند اين سند صحيح است پس از لحاظ سند ديديم سند معتبر است بلکه از اعتبار بالايي برخوردار است مضافا بر کثرت و تاييد عملي شيخ و عمل قدماي اصحاب مي توانيم بگوييم اين روايت معمول بها عند القدماست از استحکام بالايي برخوردار است سند
 اما دلالت روايت سعيد اعرج
 اما دلالت سيد الاستاد اشکالي که داشتد بر عدم دلالت بر مطلوب اين بود که روايت در مورد حمل مي شود به حليت اکل نه بر طهارت قطره دم اين حمل را که ايشان فرمودند اگر همچنين حملي قرينه اي دليلي ظهوري در کار باشد سوال از دم متخلف باشد که فهو المطلوب اما هيچ قرينه اي بر اين حمل وجود ندارد
 اطلاق روايت فوق و دلالت مطلق يا ظاهر
 مضافا بر اين در همين روايت که به طور عمده مستند حکم هست مي فرمايد که فانه قطر فيه الدم فقط دم را به عنوان مطلق ذکر مي کند سائل دم اگر به عنوان دم باشد که حداقل انصراف اگر به دم مسفوح نداشته باشد اطلاق دارد حمل بر دم مالا نفس له خلاف ظاهر است خلاف اطلاق است طبيعتا ظاهر و اطلاق يکي است اگر خلاف اطلاق گفتيم همان خلاف ظاهر خلاف اطلاق است نکته دوم که سيد الحکيم مي فرمايد در همان منبعي که ياداور شديم مي فرمايد سياق اين حديث حمل بر حليت اکل را بر نمي تابد سياق يعني هماهنگي بين فرازهاي بيان و حفظ اصول ادبيات و معايير بلاغي بنابراين در سياق اين روايت سوال از قطره خمر نبيذ مسکر که اينها که اعيان نجسه هستند صدر درباره اعيان نجسه صحبت به ميان اورده با سياق و هماهنگي قطره دم جز اعيان نجسه خواهد بود بنابراين با سياقي که در روايت وجود دارد حمل بر حليت اکل خلاف ظاهر و خلاف سياق است اضف الي ذلک که خلاف فهم قدماي از فقهاست قدماي از فقها همين مورد را معناي ظاهرش را گرفته اند يعني منظور از اين اکل نار يعني طهارت قطره دم نجس حليت دم نجس بوسيله اتش بنابراين دلالت هم مشکلي ندارد
 نظر مرحوم خويي بر فرض صحت سند و دلالت روايت اعرج در تعارض با خبر علي بن جعفر
 اما سيد الاستاد پس از که به سند و دلالت اشکال فرمودند در اخر اشاره فرمودند که بر فرض که سند و دلالت درست باشد اين روايات متعارض است با صحيحه علي بن جعفر باب 82 حديث 1 ابواب نجاسات تعارضش اين شد که انجا گفته است که قطره نجاست يا دمي از خون دماغ ترشح کند به ظرف اب وضو گرفتن جائز نيست فرمودند اطلاق دارد قطره دمي که در داخل اب عادي يا اب جوش مشمول اين اطلاق است و تعارض مي کند و تساقط
 اشکال به تحقق تعارض بين روايتين
  اشکالي که ايشان بعضي از عزيزان مي فرمايند که تعارض به نتيجه نمي رسد چون تعارض وقتي به نتيجه مي رسد که از مرجحات خبري نباشد اينجا نجاست موافق کتاب است چون نجاست موافق کتاب هست لذا کار را به تعارض نمي کشانيم ترجيح مي دهيم طرف نجاست را و مي گوييم نجس است و همين طور عدم نجاست موافق با عامه است از اين طرف مطابق کتاب از ان طرف موافق عامه پس دو تا مرجح دارد پس نوبت به تعارض نمي رسد
 پاسخ اشکال (روايت علي بن جعفر معارض ندارد )
 اما تحقيق اين است که اصلا اين روايت صحيحه علي بن جعفر در معرض تعارض نمي گيرد مرجحات بعد از تحقق تعارض بدوي است و اما اين صحيحه اصلا تعارض ندارد چون که اين روايت از اول بوسيله قرينه تناسب حکم و موضوع اختصاص دارد به اب عادي و نجوشيده اب وضو مثال قرينه تناسب حکم و موضوع اينجاست وضو گرفتن با اب عادي مناسب است نه با اب جوش ان هم ابگوشت ابگوشت در معرض وضو نيست سوال از وضو گرفتن از ابي است که در ظرف قرار دارد به قرينه داخليه و قرينه خارجيه داخليه تناسب حکم و موضوع،قرينه خارجيه ابگوشت اصلا وضو با اب عادي تطبيق مي کند وضو با اب جوش اصلا رابطه اي ندارد بنابراين اطلاق از اول به ان سمت و سو نمي رود اين را که گفتيم انصراف براي شما عرض مي کنم گفته مي شود که اگر قرينه را هم نفهميم يا در نظر نگيريم اينجا غلبه وجود دارد
 توضيح انواع غلبه
 غلبه دو قسم است 1. غلبه وجودي به حسب افراد که افراد در خارج زياد است اين غلبه وجودي است غلبه معنا براي لفظ تعيين مي کند به خاطر غلبه در وجود مي گوييم در داخل فيضيه علما هستند خوب در داخل فيضيه کارمندان هست و افراد موظف هست و افراد عادي هم هست چرا اين لفظ به اين معنا اختصاص يافت به خاطر غلبه در وجود و افراد که تعبير شد علما بر اساس غلبه وجودي و افراد 2. غلبه در منزلت و اثار است از نظر وجود و افراد کثرت ندارد از لحاظ جايگاه و منزلت و اثار عظمت دارد مثلا ده نفر مهمان براي شما مي ايد دو نفر عالم در ان مجموعه هستند شما مي گوييد علما هستند اين دو نفر است به خاطر منزلت و اثار که براي شما مسئله مي گويند احکام شرع بيان مي کنند و منزلت دارند نقش غلبه چيست سه تا نظر وجود دارد غلبه درباره تعيين معنا براي لفظ به کار مي رود معنا را براي لفظ تعيين مي کند عند الاستعمال مثلا ما که مي گوييم علما اکرم العلما غلبه تعيين مي کند معنا را مي گويد علما فقهاست يا در ميگوييم در حوزه فقها زيادند يا از لحاظ منزلت و اثار غلبه دارند معنا براي ترکيب درست مي کند اکرم العلما بر اساس غلبه يا غلبه وجودي يا غلبه منزلتي مي شود فقها سه قول وجود دارد 1. غلبه هيچ نقشي که مسلک سيد الاستاد هست اين نقشي در جهت تعيين معنا براي لفظ ندارد يک غلبه است چيزي نيست غلبه هيچ نقشي ندارد اگر تبادر هم در اين فرض صورت بگيرد تبادر مدرکي ميشود که شما در اصول خوانديد تبادر به وسيله غلبه يا بوسيله قرينه تبادر با قرينه نقش ندارد 2. اعتبار دارد غلبه ظهور درست مي کند قاعده عرفي است عرف به غلبه اعتماد مي کند همان اعتماد عرف براي ما اعتباري است اين دو تا راي مثبت و منفي يک حد وسطي است حد وسط همان مسلک تحقيق است که غلبه به عنوان مويد مي تواند باشد چون مسلک تحقيق ادله ناقص را کنار نگذاريد در کنار بگذرايد امتياز جمع کنيد به عنوان مويد مي تواند باشد اگر دليلي داشتيم غلبه کار را از پيش مي برد مي شود يک مويد بنابراين انصرافي که اينجا هست بوسيله قرينه داخليه تناسب حکم و موضوع است غلبه هم که در کار باشد يک کمکي است اشکالي ندارد رد نمي کنيم غلبه را هم ميگيريم به عنوان يک مويد مدعا از استحکام بيشتري خواهد شد بنابراين بيانات که سيد الاستاد که اشکال بر سند و دلالت و تعارض بود بررسي شد رسيديم به اينجا که روايات هست و مدلول روايات هم طهارت است و اعتبار هم دارد
 سوال وجواب منظور ما از غلبه در اب وضو صحيحه علي بن جعفر غلبه علي الغالب ادم وضو با اب عادي مي گيرد نه با اب جوش
 سوال و جواب انجا مي گوييم تناسب حکم و موضوعي وجود ندارد سياق چيزي مي گويد اطلاق چيزي مي گويد و بحث هم حکم هم طهارت است تناسب حکم و موضوعي وجود ندارد انجا اين نکته که اعلام طهارت حکم نا مناسب با موضوع نيست مسئله اصلي و کلمه کليدي بعد از که اين روايات سند و دلالت کامل بود علاج ديگري داريم يا نداريم سيد الحکيم در همان منبع از صفحه 361 تا صفحه 362 مي فرمايد که روايت سند هم صحيح است و دلالت هم تقريبا کامل
 مسئله اصلي در روايت زکريا بن ادم معرض عنها بودن ان است
  اما اشکالي اينجا گفته شده است و ان اين است که اين روايت معرض عنها است متاخرين از اين روايت اعراض کرده اند روايت دال بر طهارت قطره دم که در ديگ بزرگ بيفتد يا روايت دال بر مطهريت نار نسبت به قطره دم اين روايت معرض عنها که زکريا بن ادم است معرض عنها عند الاصحاب است خود سيد الحکيم مي فرمايد که اين اعراض تاثيري ندارد اولا اين اعراض مدرکي است اعراض کرده اند به خاطر اينکه سند روايت حسن بن مبارک است به خاطر حسن بن مبارک اعراض کرده اند ما به خود حسن بن مبارک مراجعه مي کنيم مي بينيم که شيخ طوسي که توثيق قوليش معتبر است اين راوي را هم ايشان و هم شيخ مفيد و هم شيخ صدوق عملا تاييد کرده اند اشکال دوم اعراض معارض است با عمل اعراض در مقابل عمل است اين روايت که معرض عنها است عند المتاخرين همين روايت معمول بها عند المتقدمين است و قانون يادمان نرود که هر وقت اعراض يا شهرت تعارض کرد بين متقدمين و متاخرين با تعبير با لطافت متقدمين تقدم دارند براي اينکه مقدمند بالاجماع متقدمين مقدم هستند انها وصل به تابعين هستند با يک واسطه از امام ميگيرند بنابراين سيد الحکيم مي فرمايد که اين اعراض فائده ندارد
 فتواي صريح سيد حکيم در مورد روايت فوق
 اما جراتي که در فقه دارد فقيه شدن و فتوا دادن جرات مي خواهد خيلي سخت فتوابعد که مي رسد مي گويد اين روايات دلالتش هم کامل باشد سندش هم کامل باشد قابل اعتماد نيست براي اينکه مدلول اين روايت زکريا بن ادم از مستنکرات عند المتشرعه است با اين شدت لحن مي فرمايد عمده ترين دلبل براي نجاست هم همين است چطور مي شود متشرعه قبول کند که قطره دمي بيافتد داخل ديگ و نجس نشود تنجيس نشود بنابراين از مستنکرات است معنا مستنکرات که قابل قبول در فهم و ذوق و عمل متشرعه نيست تمام مطلب را گفتيم
 تحقيق مطلب
  اما تحقيق اين است که همان طور که گفته شد که رواياتي که دلالت دارند بر مطهريت اتش نسبت به قطره دم سند و دلالتشان کامل است و بعضي که در اين رابطه فتوا داده اند که سيد يزدي مي فرمايد والقول بطهاره عن بعض اين بعض قدماي اصحاب است از اين قدما به عنوان نمونه شيخ مفيد و شيخ طوسي را ياداور مي شويم شيخ مفيد در کتاب مقنعه جلد 14 صفحه 589 مي فرمايد وان وقع دم في قدر تغلي علي النار جاز اکل ما فيها بعد زوال عين الدم و تفريقها بالنار متن مقنعه ترجمه اين است که مي گويد اگر در ديگ بزرگي يک مقدار خون بيفتد ديگي که در حال جوش و روي اتش جائز است که از ان ديگ و ابگوشت استفاده کند نجس نيست در صورتي که عين دم زائل بشود و بوسيله اتش متفرق بشود اين فتواي شيخ مفيد طبق روايت و شيخ طوسي در کتاب نهايه صفحه 588 مي فرمايد و اذا کانت القدر تغلي علي النار فان حصل فيها شيئ من الدم وکان قليلا ثم غلي جاز اکل ما فيها لان النار تحيل الدم اين دو فتوا را با اين صراحت ان هم از شيخاني است مثل شيخ مفيد و شيخ طوسي چقدر مشکل است فتواي فقهي در برابر اين دو فقيه فتواي بر عکس بدهد و بعد مي فرمايد نصوص هم اين سند صحيح دلالت هم ان طور اما استنکار سيد حکيم تحقيق اين است که استنکاري در کار نيست بلکه روايت مطلب را بسيار دقيق بيان مي کند فهم روايات کار مشکلي است و نکته اين است که در اين روايات که قيد شده دم قطره ناچيز باشد ابگوشت هم در حال غليان باشد اگر بيفتد در ان وسط جوشش ابگوشت منجس نيست به همان مبنايي که اشاره شد
 انواع استحاله (تدريجي دفعي )
 که گفتيم استحاله دو قسم است 1. استحاله تدريجي 2. استحاله دفعي که معمولا اين نکته را برجسته نمي کنند و معمولا از استحاله استحاله تدريجي تلقي مي شود استحاله تدريجي که شي به تدريج ماهيتش مي شود مثلا نمک به تدريج اما استحاله دفعي اين است که خود زمان ملاقات شي با شي ديگر با زمان استحاله دو تا نيست يک زمان است طوري نيست که بگوييم قطره دم با ابگوشت ملاقات کرد تلاقي صدق بکند خود ملاقات همان و بلعيدن ديگ جوشان ان قطره را همان در همان لحظه که ملاقات صورت بگيرد همان لحظه ان قطره خون متلاشي و استحاله صورت مي گيرد هيچ تفاوت زماني بين ملاقات و استحاله وجود ندارد مثال يک اتشي که زبانه زده يک تکه پنبه نرمي و نازکي را وصل کنيد وصل همان و از بين رفتن پنبه همان نمي توانيد بگوييد که پنبه اول وصل شد بعد متلاشي خود وصل با متلاشي شدن يک عمل است بنابراين در اين روايات دقيق با تحليل علمي وبا قانون استحاله تطبيق مي کند قاعده کل نجس منجس درست است اگر استحاله اي درکار نباشد بنابراين از لحاظ ادله همان است که قدما فرموده اند اما فتوا بايد بر طبق عروه الوثقي احتياط وجوبي حکم نجاست است .

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo