1404/09/26
بسم الله الرحمن الرحیم
افعالی که مانع قبولی نمازند و افعالی که در حال ضرورت در حین نماز جایزند/المکروهات في الصلاة /كتاب الصلاة
موضوع: كتاب الصلاة/المکروهات في الصلاة /افعالی که مانع قبولی نمازند و افعالی که در حال ضرورت در حین نماز جایزند
مسأله شماره یک:
سید طباطبائی یزدی میفرماید: لا بد للمصلي من اجتناب موانع قبول الصلاةكالعجب و الدلال و منع الزكاة و النشوز و الإباق و الحسد و الكبر و الغيبة و أكل الحرام و شرب المسكر بل جميع المعاصي لقوله تعالى إِنَّمٰا يَتَقَبَّلُ اللّٰهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ.[1]
نماز دو حالت دارد یکی صحت عمل و دیگری قبولی آن. صحت عمل وقتی است که شاکله نماز از لحاظ رکوع و سجود، قیام و قعود درست و مطابق با دستور فقهی باشد. اگر نماز به این صورت انجام گیرد، صحتش قطعی است؛ برای این که قاعده إجزاء اعلام میکند که إجزاء وقتی محقق است که مأتیبه مطابق با مأموربه باشد. مفاد و نتیجه قاعده إجزاء صحت است. علاوه بر صحت، نماز وصف دیگری دارد و آن وصف قبولی است. در فقه و در این دنیا نمیتوان قبولی نماز را کشف کرد؛ چون قبولی نزد خداست؛ ولی شرایطی گفته شده است که تعبّدا میگوییم این شرایط، شرایط قبول نماز است.
سید طباطبائی در مسأله اول موانع قبول صلاة را یادآور میشود و میگوید این کارها اگر از مصلی سرزند صلاتش قبول نخواهد بود؛ مثل شرب خمر، حسد، کبر و ... اینها اموری است که باید کنار گذاشته شود تا قبولی برای نماز فراهم گردد. مستند این موارد آیهی است که خود سید یزدی به آن اشاره کرده و آن آیه 27 سوره مائده است که میفرماید: ﴿إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ﴾.[2] این آیه متضمن کلمه قبول است و موضوع قبولی را متقین اعلام کرده است. متقین کسانی هستند که از این امور اجتناب میکنند. کسی که شرب خمر میکند، غیبت میکند و ... متقی نیست. کسی که غیبت در زندگی اش عادی و طبیعی است یا حسد برایش یک امر طبیعی است، این فرد متقی نیست. حسد مانع قبولی صلاة میشود.
صاحب جواهر در کتاب جواهر الکلام، ج11، ص56 برای این موارد مستندات و نصوص مستقلی هم ذکر کرده است؛ ولی تحقیق این است که سید الحکیم در مستمسک میفرماید مستند برای این موارد آیهی مذکور باشد کافی است و عموم این آیه کفایت میکند؛ چون هم کلمه قبولی را در ضمن دراد و هم قبولی را مخصوص متقین قرار داده است. کسانی که اکل حرام دارد، حسد دارد و ... از متقین نخواهد بود.
به طور کلی کسی که کبیره مرتکب میشود، فاسق است و نمازش قبول نمیشود.
مسأله شماره 2:
قد نطقت الأخبار بجواز جملة من الأفعال في الصلاة و أنها لا تبطل بها لكن من المعلوم أن الأولى الاقتصار على صورة الحاجة و الضرورة و لو العرفية و هي عد الصلاة بالخاتم و الحصى بأخذها بيده و تسوية الحصى في موضع السجود و مسح التراب عن الجبهة و نفخ موضع السجود إذا لم يظهر منه حرفان و ضرب الحائط أو الفخذ باليد لإعلام الغير أو إيقاظ النائم و صفق اليدين لإعلام الغير و الإيماء لذلك و رمي الكلب و غيره بالحجر و مناولة العصا للغير و حمل الصبي و إرضاعه و حك الجسد و التقدم بخطوة أو خطوتين و قتل الحية و العقرب و البرغوث و البقة و القملة و دفنها في الحصى و حك خرء الطير من الثوب و قطع الثواليل و مسح الدماميل و مس الفرج و نزع السن المتحرك و رفع القلنسوة و وضعها- و رفع اليدين من الركوع أو السجود لحك الجسد و إدارة السبحة و رفع الطرف إلى السماء و حك النخامة من المسجد و غسل الثوب أو البدن من القيء و الرعاف.[3]
اخبار متعددی داریم که تصریح دارند بر این که یک عده از افعالی است که هر چند متناسب با شأن صلاة نیستند؛ ولی این افعال شرعا به لطف شرع و بر اساس مساهله شرعی جایز است و مبطل نیست؛ اما اولی این است که در حال احتیاج و نیاز و در حال ضرورت این کارها را در موقع نماز انجام دهد و در حال اختیار به این افعال مبادرت نکند. هر فعلی که مناسبت با شأن نمازگزار نداشته باشد، جوازش مشکل خواهد بود؛ لذا سید یزدی قید ضرورت را میآورد که در حین صلاة اگر ضرورت باشد و این افعال انجام شود، جایز است. این امور عبارتند از موارد ذیل:
1- شمردن رکعات نماز با انگشتر که آن را درآورد و در انگشت دیگر بکند یا با سنگ ریزه شمارش کند.
به مناسبت باید گفت مهری که رکعت شمار است، اگر در حال سجده استقرار ندارد و حرکت میکند، اشکال دارد و اگر شبههی حرکت داشته باشد خالی از اشکال نیست.
مستند جواز شمردن رکعات نماز با انگشتر و سنگ ریزوه و امثال آن در کتاب وسائل، باب 28 از ابواب خلل واقع در صلاة آمده است. در ابواب قواطع صلاة، باب 30 روایتی از بزنطی آمده مبنی بر این که عدد شماری اشکالی ندارد.
2- مورد بعدی این است که سنگ ریزهها را در حین نماز در موضع سجود هموار کند. چنین چیزی اشکال ندارد. مستند آن در کتاب وسائل، باب 18 از ابواب سجود آمده که دلالت صریح بر این مطلب دارد.
3- فوت کردن موضع سجود در حدی که دو حرف از آن به وجود نیاید اشکال ندارد. مستند آن در ابواب سجود، باب هفت آمده است.
4- دست زدن زدن بر دیوار یا زانو و ران خود تا صدا دهد؛ به خاطر اعلام کسی یا بیدار نمودن شخصی که در خواب است. مستند این جواز در کتاب وسائل، ابواب قواطع صلاة، باب 9 آمده است.
5- در حال نماز کلبی را با سنگ یا چوبی بزند، جایز است. مستند آن در باب ده از ابواب قواطع صلاة آمده است.
6- فردی است پیر و از پا افتاده که نیاز به عصا دارد و در حال نماز عصا را به دست او دادن اشکالی ندارد. مستند آن در وسائل، باب 12 از ابواب قیام است.
7- مورد بعدی حمل صبی در حال نماز و ارضاع آن در حال تشهد است که در وسائل، باب24 از ابواب قواطع صلاة، مستند آن آمده است: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقٍ عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا بَأْسَ أَنْ تَحْمِلَ الْمَرْأَةُ صَبِيَّهَا وَ هِيَ تُصَلِّي- وَ تُرْضِعَهُ وَ هِيَ تَتَشَهَّدُ.[4] حمل صبی در حال نماز و همین طور شیر دادن در در حال تشهد اشکال ندارد.
8- خاراندن بدن در حال نماز اشکال ندارد. مستند آن در باب 28 از ابواب قواطع صلاة آمده است: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَلَبِيِّ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يَحْتَكُّ- وَ هُوَ فِي الصَّلَاةِ قَالَ لَا بَأْسَ.[5]
عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَكُونُ رَاكِعاً أَوْ سَاجِداً- فَيَحُكُّهُ بَعْضُ جَسَدِهِ- هَلْ يَصْلُحُ لَهُ أَنْ يَرْفَعَ يَدَهُ مِنْ رُكُوعِهِ- أَوْ سُجُودِهِ فَيَحُكَّ مَا حَكَّهُ- قَالَ لَا بَأْسَ إِذَا شَقَّ عَلَيْهِ أَنْ يَحُكَّهُ- وَ الصَّبْرُ إِلَى أَنْ يَفْرُغَ أَفْضَلُ.[6]
9- مورد بعدی جلو رفتن به اندازه یک یا دو قدم است که مستند آن در باب شماره 30 از ابواب قواطع صلاة آمده است: مُحَمَّدُ بْنُ إِدْرِيسَ فِي آخِرِ السَّرَائِرِ نَقْلًا مِنْ نَوَادِرِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ الْبَزَنْطِيِّ عَنْ عَلِيٍّ يَعْنِي ابْنَ رِئَابٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يَخْطُو أَمَامَهُ فِي الصَّلَاةِ- خُطْوَتَيْنِ أَوْ ثَلَاثاً قَالَ نَعَمْ لَا بَأْسَ- وَ عَنِ الرَّجُلِ يُقَرِّبُ نَعْلَهُ بِيَدِهِ- أَوْ رِجْلِهِ فِي الصَّلَاةِ قَالَ نَعَمْ.[7]
نکته کلی این است که هر فعلی و هر حرکتی که مناسب با حالت نمازگزار و شأن عبادت نباشد، دلیل بر جواز میخواهد و اصل عدم جواز آن است و این موارد در روایات استثناء شده است و جواز آن نصا اعلام شده و به موارد این نصوص اختصاص دارد که تعدی از حیث ملاک جا ندارد؛ چون همهی این موارد خلاف قاعده آمده است.
روایت اخلاقی:
از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده که فرمود: «من دخله العجب هلک».[8] کسی که برایش عجب و غرور و خود خواهی و خود بزرگ بینی به وجود آید، موجب هلاکتش میشود و در نماز مانع قبولی نمازش است. کسی که خود را چنین در جامعه جلوه دهد عاقبت خوبی ندارد.
مرو از باد جهالت به سر بام غرور که تو را عاقبت این باد زبام اندازد