« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

1404/09/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 بررسی کراهت سلام نمودن بر مصلی/مبطلات الصلاة /كتاب الصلاة

 

 

موضوع: كتاب الصلاة/مبطلات الصلاة / بررسی کراهت سلام نمودن بر مصلی

 

مسأله شماره 29:

سید طباطبائی یزدی می‌فرماید: «يكره السلام على المصلي»‌.[1] اگر کسی در مسجدی یا منزلی وارد شود که فردی یا افرادی در آنجا مشغول نماز باشد، آیا برای این شخص سلام دادن جا دارد یا نه؟ سید طباطبائی یزدی می‌فرماید: سلام بر فرد نمازخوان مکروه و مرجوح است. از آنجا که اصل سلام مستحب است، در صورتی که عنوان مرجوحیت به خودش بگیرد، اولی این است که ترک شود. مؤید این مطلب این است که صاحب جواهر در کتاب جواهر، ج11، ص112 می‌فرماید: «ثم إنه لا يبعد أولوية ترك السلام على المصلي».[2] بعید نیست که ترک سلام بر مصلی اولویت داشته باشد. سر اولویت این است که اصل سلام مستحب است و وقتی که عنوان مرجوحیت به خودش بگیرد، اولی این است که ترک شود. بخصوص اگر موجب اضطراب شود. مصلی که در حال صلاة است، مشغول انجام افعال صلاة است و سلام اگر به گوشش برسد ممکن است حالت اضطراب و حالت غیر طبیعی برای او ایجاد شود، در این صورت نباید بر او سلام کند.

در این رابطه سیدنا الاستاد در کتاب شرح عروه، ج15، ص480 به بعد می‌فرماید: این سلامی که در حال صلاة اعلام شود، مکروه است علی المشهور. مشهور به دو روایت تمسک کرده اند. این دو روایت در کتاب وسائل، باب 17 از ابواب قواطع صلاة، حدیث شماره یک و دو است:

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فِي الْخِصَالِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ ع قَالَ: لَا تُسَلِّمُوا عَلَى الْيَهُودِ وَ لَا النَّصَارَى- إِلَى أَنْ قَالَ وَ لَا عَلَى الْمُصَلِّي- وَ ذَلِكَ لِأَنَّ الْمُصَلِّيَ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يَرُدَّ السَّلَامَ- لِأَنَّ التَّسْلِيمَ مِنَ الْمُسَلِّمِ تَطَوُّعٌ وَ الرَّدُّ فَرِيضَةٌ- وَ لَا عَلَى آكِلِ الرِّبَا- وَ لَا عَلَى رَجُلٍ جَالِسٍ عَلَى غَائِطٍ- وَ لَا عَلَى الَّذِي فِي الْحَمَّامِ الْحَدِيثَ.[3]

سلام تطوع است و جوابش واجب است، پس امر به سلام به عنوان یک عمل واجب نداریم. کسی که در حال نماز باشد نباید به او سلام کرد؛ چون توان عادی برای جواب دادن ندارد.

روایت دوم موثقه حسین بن علوان است:

عبدالله بن جعفر في ( قرب الإسناد ) : عن الحسن بن ظريف ، عن الحسين بن علوان ، عن جعفر بن محمد عليه‌السلام قال : كُنْتُ أَسْمَعُ أَبِي يَقُولُ إِذَا دَخَلْتَ الْمَسْجِدَ وَ الْقَوْمُ يُصَلُّونَ- فَلَا تُسَلِّمْ عَلَيْهِمْ وَ سَلِّمْ عَلَى النَّبِيِّ ص- ثُمَّ أَقْبِلْ عَلَى صَلَاتِكَ- وَ إِذَا دَخَلْتَ عَلَى قَوْمٍ جُلُوسٍ يَتَحَدَّثُونَ فَسَلِّمْ عَلَيْهِمْ.[4]

این روایت سندش درست و متنش صریح است.

سیدنا الاستاد فرموده محمد بن علی ماجیلویه که در سند حدیث اول آمده توثیق ندارد؛ در حالی که گفته شد ایشان شیخ شیخ صدوق است. در صورتی که شیخ صدوق از او به تعداد زیادی روایت نقل کند، توثیق عملی به حساب می‌آید. روایت اول اگر توثیق خاص ندارد، بر اساس شم الدرایه اعتبارش قابل قبول است. روایت دوم سندش درست و دلالتش کامل است. در نتیجه مفاد آن باید این باشد که سلام برای مصلی اصلا جایز نباشد؛ چون از آن نهی شده است؛ اما در قبال این دو روایت روایات دیگری وجود دارد که شهید در کتاب ذکری نقل کرده و صاحب وسائل آن را در باب 17 تحت عنوان روایت شماره سه آورده است:

مُحَمَّدُ بْنُ مَكِّيٍّ الشَّهِيدُ فِي الذِّكْرَى قَالَ رَوَى الْبَزَنْطِيُّ عَنِ الْبَاقِرِ ع قَالَ: إِذَا دَخَلْتَ الْمَسْجِدَ وَ النَّاسُ يُصَلُّونَ فَسَلِّمْ عَلَيْهِمْ- وَ إِذَا سُلِّمَ عَلَيْكَ فَارْدُدْ فَإِنِّي أَفْعَلُهُ- وَ إِنَّ عَمَّارَ بْنَ يَاسِرٍ مَرَّ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ هُوَ يُصَلِّي- فَقَالَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ- فَرَدَّ عَلَيْهِ السَّلَامَ.[5]

این روایت از لحاظ دلالت کامل است؛ ولی از لحاظ سند سیدنا الاستاد فرموده اسناد آن مرسل است و از لحاظ قواعد رجالی اعتباری ندارد. علاوه بر این که شیخ بزنطی از اصحاب امام رضا علیه السلام است و اینجا روایت از امام باقر علیه السلام آمده و او نمی‌توانسته به طور مستقیم از امام باقر علیه السلام روایت نقل کند، پس سند ضعیف است. با توجه به روایات دیگری که سلام در حال صلاة محقق شده است جمع بین این دو دسته ازروایات این نتیجه را به دست می‌دهد که سلام بر مصلی مکروه است.

روایات بیانگر وقوع سلام در حال صلاة، روایات شماره یک و دو باب 16 از ابواب قواطع صلاة است:

روایت اول صحیحه محمد بن مسلم است:

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع وَ هُوَ فِي الصَّلَاةِ- فَقُلْتُ السَّلَامُ عَلَيْكَ فَقَالَ السَّلَامُ عَلَيْكَ- فَقُلْتُ كَيْفَ أَصْبَحْتَ فَسَكَتَ فَلَمَّا انْصَرَفَ قُلْتُ أَ يَرُدُّ السَّلَامَ وَ هُوَ فِي الصَّلَاةِ- قَالَ نَعَمْ مِثْلَ مَا قِيلَ لَهُ.[6]

محمد بن مسلم که متشرع است می‌گوید وارد شدم و سلام کردم و امام علیه السلام در حین نماز بود.

روایت دوم این باب سندش معتبر است:

محمد بن يعقوب ، عن محمد بن يحيى ، عن أحمد بن محمد، عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يُسَلَّمُ عَلَيْهِ وَ هُو فِي الصَّلَاةِ- قَالَ يَرُدُّ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ وَ لَا يَقُولُ وَ عَلَيْكُمُ السَّلَامُ- فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ قَائِماً يُصَلِّي- فَمَرَّ بِهِ عَمَّارُ بْنُ يَاسِرٍ- فَسَلَّمَ عَلَيْهِ عَمَّارٌ فَرَدَّ عَلَيْهِ النَّبِيُّ ص هَكَذَا.[7]

این روایت دلالت دارد بر این که عمار بر پیامبر (ص) در حال صلاة سلام کرده است. عمار متشرع است و طبق شرع عمل کرده؛ لذا دلالت دارد بر جواز سلام در حال صلاة.

جمع بین این دو دسته روایت، جمع بین عمل و قول است. فعل و عمل اطلاق ندارد و اختصاص به مورد خودش دارد. اطلاق مربوط به لفظ و کلام است. اولا روایات دال بر نهی از سلام در حال صلاة دلالت بر نهی از آن دارند. ثانیا این روایات در حقیقت تصریح دارند و نص هستند اما روایات دال بر جواز سلام در حال نماز ظهور دارند و نص نیست و عمل است نه قول، نص بر ظاهر مقدم می‌شود و قول مقدم بر عمل می‌شود بنابراین صنعت جمع بین این دو طائفه این نتیجه را اعلام می‌کند که ترک سلام بر مصلی اولویت دارد.

فرق بین احوط و اولی در این است که احوط به اعتبار عمل است و اولی به اعتبار مستند است. به اعتبار مستند در اینجا اولویت گفته می‌شود؛ چون روایات آن قول و نص است و روایات مقابل آن عمل و ظاهر است.

مسأله شماره 30:

سید طباطبائی یزدی می‌فرماید: «رد السلام واجب كفائي‌فلو كان المسلم عليهم جماعة يكفي رد أحدهم و لكن الظاهر عدم سقوط الاستحباب بالنسبة إلى الباقين بل الأحوط رد كل من قصد به و لا يسقط برد من لم يكن داخلا في تلك الجماعة أو لم يكن مقصودا و الظاهر عدم كفاية رد الصبي المميز أيضا و المشهور على أن الابتداء بالسلام أيضا من المستحبات الكفائية فلو كان الداخلون جماعة يكفي سلام أحدهم و لا يبعد بقاء الاستحباب بالنسبة إلى الباقين أيضا و إن لم يكن مؤكدا‌».[8]

خود سلام مستحب است و آن هم استحباب کفایی است و ردّ آن واجب کفایی است. این مطلب ثابت است اجماعاً و سیرتاً و نصاً.

صاحب جواهر در کتاب جواهر می‌فرماید: «المعلوم بلا خلاف أجده كما اعترف به في الحدائق نصا وفتوى بل في التذكرة الإجماع عليه كفائية وجوب الرد لا عينيته ، وعليه السيرة القاطعة».[9] پس هم مورد اجماع است و هم از لحاظ سیره ثابت است. سیره متشرعه بر این است که اگر یک نفر جواب دهد کافی است. اما نص در کتاب وسائل، باب 46 از ابواب احکام عشرة، حدیث شماره دو، موثقه غیاث بن ابراهیم است:

وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ غِيَاثِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا سَلَّمَ مِنَ الْقَوْمِ وَاحِدٌ أَجْزَأَ عَنْهُمْ- وَ إِذَا رَدَّ وَاحِدٌ أَجْزَأَ عَنْهُمْ.[10]

اگر یک نفر جواب دهد کفایت می‌کند؛ اما برای بقیه هم استحباب باقی خواهد بود. صاحب جواهر در کتاب جواهر می‌فرماید: گاهی اشکال می‌شود که جواب اگر کافی بود، إجزاء معنایش اسقاط است، استحباب از کجا فهمیده می‌شود؟ شاید منظور از إجزاء سقوط نباشد و منظور برداشته شدن تأکّد استحباب باشد که اصل استحباب باقی بماند.

سیدنا الاستاد می‌فرماید استحباب را از نصوص افشاء سلام استفاده می‌کنیم که در باب 34 از ابواب احکام عشرة آمده:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُحِبُّ إِفْشَاءَ السَّلَامِ.[11]

این دسته از روایات جهت دارند و در جهت سلام ابتدائی است، نه در جهت ردّ سلام و متضمن نکات اخلاقی است. اگر بگوییم اطلاق دارد افشاء سلام و ردّ سلام هر دو را در بر می‌گیرد، این اطلاق مئونه زیادی می‌طلبد؛ برای این که این روایات انصرافش به سلام ابتدائی قابل انکار نیست و شامل شدن آن ردّ سلام را خالی از اشکال نیست؛ بخصوص که إجزاء به معنای سقوط است و اگر بگوییم استحباب سلام برای بقیه باقی است، معنای دوم استحباب را برای آن در نظر می‌گیریم که به معنای رجحان است.

 


logo