1404/08/26
بسم الله الرحمن الرحیم
فروعات مربوط به ردّ سلام در نماز/مبطلات الصلاة /كتاب الصلاة
موضوع: كتاب الصلاة/مبطلات الصلاة /فروعات مربوط به ردّ سلام در نماز
مسأله شماره 19:
سید طباطبائی یزدی میفرماید: «لو سلم بالملحون وجب الجواب صحيحا و الأحوط قصد الدعاء أو القرآن.»[1] اگر فرد سلام دهنده لحن داشته باشد؛ مثلا حرف «سین» را «تاء» تلفظ کند، در این صورت آیا جواب واجب است یا نه؟ سید طباطبائی یزدی میفرماید: جواب را باید به صورت صحیح بدهد.
صاحب جواهر در کتاب جواهر الکلام، ج11، ص107 میفرماید: اگر سلام به صورت ملحون و دارای لحن صورت گیرد، در این صورت جوابش واجب است؛ برای این که همان سلام دارای لحن جزء مصادیق تحیت به حساب میآید. در صورتی که تحیت حساب شود، اطلاقات آن را شامل میشود؛ چنانکه خداوند تبارک و تعالی میفرماید: ﴿وَإِذَا حُيِّيْتُم بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّواْ بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا﴾.[2]
ردّ تحیت در این آیه اطلاق دارد و شامل ردّ به صورت صحیح و ردّ به مثل میشود. منظور از تحیت سلام است؛ لذا شیخ طوسی در تفسیر تبیان، ص3، ص278 و شیخ طبرسی در مجمع البیان، ج3، ص130 میفرمایند: منظور از تحیت سلام است. اگر کسی بگوید «تحیة لکم» یعنی سلام علیکم. در مناطق عرب زبان اگر کسی بگوید «تحیة لکم» یعنی سلام علیکم. تحیت اطلاق دارد و تحیت ملحون را هم شامل میشود و جواب باید صحیح باشد. برای این که «الضرورات تتقدّر بقدرها.» شخصی که توان سلام درست را ندارد شما که میخواهی جواب دهی و توانائی رد سلام را به صورت صحیح داری وظیفه ات این است که جواب سلام را به صورت صحیح ادا کنی. پس جواب صحیح طبق قاعده است و دلیل دیگری نمیطلبد.
سیدنا الاستاد در کتاب شرح عروه، ص463 میفرماید: جواب سلام ملحون به صورت صحیح داده شود و ناقص اگر باشد هم کافی است برای این که مصداق ردّ صدق میکند.
احوط همان است که صاحب جواهبر بیان کرده و متن عروه هم آن را گفته است.
در ادامه سید میفرماید: احوط قصد دعا یا قرآنیت است. گفته میشود سلام ملحون از اساس سلام درستی نیست و جواب آن واجب نخواهد بود. بر اساس همان شبهه، سید طباطبائی میفرماید احتیاط این است که جواب را به قصد دعا یا به قصد قرآن بگوید.
مسأله شماره 20:
«لو كان المسلم صبيا مميزا أو نحوه أو امرأة أجنبية أو رجلا أجنبيا على امرأة تصلي فلا يبعد بل الأقوى جواز الرد بعنوان رد التحية لكن الأحوط قصد القرآن أو الدعاء.»[3] اگر صبی ممیز یا زن اجنبیه سلام کند که در سلام زن اجنبیه شبههی استماع صوت در کار است یا مرد اجنبی بر زن اجنبیه سلام کند، اقوا این است که جواب دادن از آن جایز است و به عنوان ردّ تحیت جواب دهد. دلیل آن همان آیه ﴿وَإِذَا حُيِّيْتُم بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّواْ بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا﴾[4] است. این سلام تحیت است و رد تحیت امری است که در متن کتاب الله آمده است؛ اما احوط این است که در ردّ سلام قصد قرآنیت کند یا قصد دعا نماید، بر اساس اشکالی که گفته میشود صبی مکلف نیست و استماع صوت اجنبیه هم شبهه دارد؛ لذا ردّ را به قصد قرآن و دعا انجام دهد تا صبغهی صحت به خود بگیرد و با اشکالی موجه نشود.
مسأله شماره 21:
«لو سلم على جماعة منهم المصلي فرد الجواب غيره لم يجز له الردنعم لو رده صبي مميز ففي كفايته إشكال و الأحوط رد المصلي بقصد القرآن أو الدعاء.»[5] اگر جماعتی باشد و فردی بر آنان سلام کند که در جمع آنان فردی مشغول خواندن نماز باشد، در این فرض اگر فردی که مشغول نماز نیست سلام او را جواب دهد، برای مصلی جواب دادن جایز نیست؛ برای این که او در حال صلاة است و اگر کسی باشد که جواب دهد، مسوغی ندارد و با جواب دادن آن فرد واجب ساقط شده است و بر عهدهی مصلی وجوب دیگری وجود ندارد.
باید توجه کرد که در مسأله مذکور جواب سلام واجب است به نحو وجوب کفایی و وجوب آن عینی برای همهی مخاطبین نیست. یک نفر که جواب دهد کافی است. در این رابطه صاحب جواهر در کتاب جواهر، ج11، ص106 میفرماید: «كفائية وجوب الرد لا عينيته»[6] علاوه بر آن نصوصی داریم که مطلب را نصاً بیان میکند. وسائل، باب 46 از ابواب احکام عشرة، حدیث1-3:
حدیث شماره یک صحیحه است: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا سَلَّمَ الرَّجُلُ مِنَ الْجَمَاعَةِ أَجْزَأَ عَنْهُمْ.[7] دلالت این روایت صریح نیست و یک مئونه میخواهد که بگوییم وحدت سنخی بین اتیان سلام و ردّ آن وجود دارد.
روایت دوم موثقه غیاث بن ابراهیم است و مطلب را صریح بیان کرده است: وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ غِيَاثِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا سَلَّمَ مِنَ الْقَوْمِ وَاحِدٌ أَجْزَأَ عَنْهُمْ- وَ إِذَا رَدَّ وَاحِدٌ أَجْزَأَ عَنْهُمْ.[8]
روایت سوم در حد مؤید قوی است و سیدنا الاستاد هم آن را در حد یک مؤید قبول کرده است: وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِذَا مَرَّتِ الْجَمَاعَةُ بِقَوْمٍ- أَجْزَأَهُمْ أَنْ يُسَلِّمَ وَاحِدٌ مِنْهُمْ- وَ إِذَا سَلَّمَ عَلَى الْقَوْمِ وَ هُمْ جَمَاعَةٌ- أَجْزَأَهُمْ أَنْ يَرُدَّ وَاحِدٌ مِنْهُمْ.[9]
این روایت مرسله است لذا در حد مؤید میشود و دلالتش بر مطلوب واضح است.
علاوه بر این که کفایت یک مورد طبق قاعده است و چون واجب واجب کفایی است و «من به الکفایه» که عمل را انجام دهد، از بقیه ساقط میشود.
مسأله شماره 22:
إذا قال سلام بدون عليكم وجب الجواب في الصلاةإما بمثله و يقدر عليكم و إما بقوله سلام عليكم و الأحوط الجواب كذلك بقصد القرآن أو الدعاء.[10]
اگر کسی در موقع سلام کردن فقط بگوید «سلام» بدون کلمه «علیکم». جواب دادن واجب است حتی در صورتی که در حال صلاة هم باشد؛ به دلیل عموماتی مثل ﴿وَإِذَا حُيِّيْتُم بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّواْ بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا﴾.[11] در اینجا جواب واجب است و «علیکم» را یا در تقدیر میگیرد یا به طور کامل «سلام علیکم» میگوید؛ چون وظیفه اش ردّ سلام است و ردّ آن باید در حد اقل صدق مصداق باشد که حد اقل آن «سلام علیکم» است و در کمتر از آن شک در انجام وظیفه و برائت ذمه میشود. احوط این است که جواب را به قصد قرآنیت یا دعا بگویید؛ چون ممکن است شبهه شود که «سلام» سلام نیست و سلامی که در شرع آمده و متشرعه به آن عمل میکنند «سلام علیکم» است نه سلام تنها. اگر این اشکال گفته شود احوط این است که به قصد دعا یا قرآنیت جواب دهد.
مسأله شماره 23:
إذا سلم مرات عديدة يكفي الجواب مرة نعم لو أجاب ثمَّ سلم يجب جواب الثاني أيضا و هكذا إلا إذا خرج عن المتعارف فلا يجب الجواب حينئذ.[12]
اگر فردی سلام متعددی داد، در جواب یک مرتبه کافی است. اگر بین سلامهای مکرر فاصله شود، جوابها متعدد شود.
مستند آن در کتاب وسائل، باب 40 از ابواب احکام عشرة، حدیث1 و 2 است:
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع أَنَّهُ قَالَ لِرَجُلٍ مِنْ بَنِي سَعْدٍ أَ لَا أُحَدِّثُكَ عَنِّي وَ عَنْ فَاطِمَةَ- إِلَى أَنْ قَالَ فَغَدَا عَلَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ ص وَ نَحْنُ فِي لِحَافِنَا- فَقَالَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ فَسَكَتْنَا وَ اسْتَحْيَيْنَا لِمَكَانِنَا- ثُمَّ قَالَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ فَسَكَتْنَا ثُمَّ قَالَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ- فَخَشِينَا إِنْ لَمْ نَرُدَّ عَلَيْهِ أَنْ يَنْصَرِفَ وَ قَدْ كَانَ يَفْعَلُ ذَلِكَ- فَيُسَلِّمُ ثَلَاثاً فَإِنْ أُذِنَ لَهُ وَ إِلَّا انْصَرَفَ- فَقُلْنَا وَ عَلَيْكَ السَّلَامُ يَا رَسُولَ اللَّهِ ادْخُلْ- فَدَخَلَ ثُمَّ ذَكَرَ حَدِيثَ تَسْبِيحِ فَاطِمَةَ ع عِنْدَ النَّوْمِ.[13]
حضرت رسول9 وارد شد و امیرالمؤمین7 و حضرت زهرا3 در حال استراحت بودند. حضرت رسول9 سه بار سلام داد و آنان یک بار جواب دادند.
سیدنا الاستاد اشکالی دارد که اولا سند این حدیث مرسل است. ثانیا از نظر دلالت اشکال دارد و آن این است که در شأن مولی نیست جواب سلام حضرت رسول9 را ندهد. پس این روایت دلالت و سندش خالی از اشکال نیست.
شیخ صدوق که نقل میکند شکل این حدیث حکایت است نه روایت. در بحث رجال حکایت غیر از روایت است. حکایت اگر از کتب اخبار و کتب حکایات و نقل احوال و حکایات باشد و شهرت داشته باشد و در کتب معتبره هم آمده باشد، نسبت به آن اعتماد میشود هر چند که سلسله سند نداشته باشد و این مطلب از باب شمّ الدرایه است. ظاهر این است که این حکایت، حکایت معروفی است.
اما این که جواب سلام داده نشده، از روی استحیا است و آن مانع شده باشد که جواب سلام در مرتبه اول و دوم داده نشود و مرتبه سوم داده شده است. استحیا اگر موجب تأخیر شود، عصیان نیست و اگر موجب ترک واجب شود عصیان است و ترک واجب نشده است و در آخر جواب سلام داده شده است.
وَ فِي الْخِصَالِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الصَّادِقِ ع فِي حَدِيثِ الدَّرَاهِمِ الِاثْنَيْ عَشَرَ- أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ لِلْجَارِيَةِ مُرِّي بَيْنَ يَدَيَّ- وَ دُلِّينِي عَلَى أَهْلِكِ وَ جَاءَ رَسُولُ اللَّهِ ص- حَتَّى وَقَفَ عَلَى بَابِ دَارِهِمْ وَ قَالَ- السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ الدَّارِ فَلَمْ يُجِيبُوهُ- فَأَعَادَ عَلَيْهِمُ السَّلَامَ فَلَمْ يُجِيبُوهُ فَأَعَادَ السَّلَامَ- فَقَالُوا وَ عَلَيْكَ السَّلَامُ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ- فَقَالَ مَا لَكُمْ تَرَكْتُمْ إِجَابَتِي فِي أَوَّلِ السَّلَامِ وَ الثَّانِي- قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ- سَمِعْنَا سَلَامَكَ فَأَحْبَبْنَا أَنْ نَسْتَكْثِرَ مِنْهُ الْحَدِيثَ.[14]
طبق این روایت سه تا سلام داده شده و در آخر یک جواب گفته شده است. از جواب دهنده سؤال شده که چرا بار اول و دوم جواب ندادید؟ در جواب گفتند که دوست داشتیم سلامهای بیشتری از شما بشنویم.
از این حدیث هم استفاده شده که سلام متکرر یک جواب دارد و اگر سلامها متوالی و پشت سر هم نباشند، در این صورت هر سلامی جواب مستقلی دارد و اگر نه سلامهای مکرر یک جواب برایش کافی است.