1404/02/01
بسم الله الرحمن الرحیم
مسائل مربوط به سجده/أركان الصلاة /كتاب الصلاة
موضوع: كتاب الصلاة/أركان الصلاة /مسائل مربوط به سجده
بحث و تحقیق در بارهی سجده و مسائل مربوط به آن:
بحث رسیدیم به اینجا که سید طباطبائی یزدی میفرماید: «و أما إذا لصق بها تراب يسير لا ينافي الصدق فلا بأس به و أما سائر المساجد فلا يشترط فيها المباشرة للأرض»[1] گفته شد که در بین جبهه و زمین حائلی نباشد حتی تراب و طین نباشد یا وسخ نباشد؛ اما در مساجد دیگر وضع موضع به زمین به صورت مباشر شرط نیست.
از باب تحلیل و دقت میبینیم که تراب یسیر حائل نیست و اگر نه امکان تراب یسیر زیاد خواهد بود و تراب یسیر اشکالی ایجاد نمیکند. اما در بارهی مساجد سته گفته شد که لازم نیست به خود زمین وصل باشند و در آن مباشرت لازم نیست و اگر با فاصله گذاشته شوند اشکالی ندارد.
این مسأله علاوه بر اجماع، در حد یک ضرورت فقهی بلکه ضرورت دین است؛ چنانکه صاحب جواهر فرموده است. نصی هم در این رابطه آمده است. وسائل، باب 26 از ابواب سجود، حدیث شماره دو، صحیحه زراره از امام صادق (ع) که میفرماید:
وَ قَدْ تَقَدَّمَ فِي حَدِيثِ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَسْجُدَ فَابْدَأْ بِيَدَيْكَ- فَضَعْهُمَا عَلَى الْأَرْضِ وَ إِنْ كَانَ تَحْتَهُمَا ثَوْبٌ فَلَا يَضُرُّكَ- وَ إِنْ أَفْضَيْتَ بِهِمَا إِلَى الْأَرْضِ فَهُوَ أَفْضَلُ.[2]
اگر مباشرت با زمین کند و بدون واسطه و فاصل وصل به زمین شود، افضل است.
3 مسألة يشترط في الكفين وضع باطنهما مع الاختيار و مع الضرورة يجزي الظاهركما أنه مع عدم إمكانه لكونه مقطوع الكف أو لغير ذلك ينتقل إلى الأقرب من الكف فالأقرب من الذراع و العضد.[3]
علت اشتراط وضع باطن کفین در حال اختیار این است که صورت شرعیه محرزه همین است و عبادت باید به صورت محرزه شرعیه باشد و از صحیحه حماد هم چنین اشتراطی استفاده میشود که باید باطن کفین روی زمین گذاشته شود. خبر ابی بصیر مؤید آن است: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: فَإِذَا سَجَدْتَ فَابْسُطْ كَفَّيْكَ عَلَى الْأَرْضِ- وَ إِذَا رَكَعْتَ فَأَلْقِمْ رُكْبَتَيْكَ كَفَّيْكَ.[4]
مؤید بودن آن به خاطر این است که در سند آن از لحاظ توثیقات اشکال وجود دارد ولی از آنجا که محتوا مورد عمل اصحاب است، بر اساس مسلک ما ضعفش جبران میشود.
اگر کف دست زخم یا مانعی داشته باشد، ظاهر دست را بگذارد اشکالی ندارد. اگر دست مثلا قطع شده باشد یا مشکلی داشته باشد که از خود دست تا زند استفاده نشود وظیفه به مابعد آن منتقل میشود طبق الاقرب فالاقرب؛ زیرا مشهور بر این اند که بعد از سقوت موضع اصلی در سجده و رکوع و دیگر افعال صلاة، اگر تعذر قطعی بود وظیفه منتقل به موضوع اقرب آن میشود. این مسأله اولا مشهور قریب به اجماع است و ثانیا بر اساس دو قاعده است. قاعده اول این است که تکلیف وجود دارد. از آیه ﴿لاَ يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا﴾[5] یک قاعده استفاده میشود که «یکلف الله نفسا علی ما یسعه». پس تکلیف به اندازه وسع انسان قطعی است بر اساس عموم این قاعده و وسع ما این است که از کف دست به بالا را در هنگام سجده روی زمین بگذاریم.
قاعده دوم، قاعده میسور است. هر گاه محلی میسور باشد به وسیلهی معسور ساقط نمیشود. معسور خود کف دست است و از مچ به بالا میسور است و به وسیلهی معسور ساقط نمیشود. این قاعده مشهور است به شهرت عظیمه؛ اما رأی سیدنا الاستاد در کتاب مستند، ج15، ص117 – 121 این است که میفرماید: قاعده میسور اساس ندارد. نصوصی که در این رابطه آمده است سندا و دلالة کامل نیست و قاعده که مستند نداشته باشد اعتبار ندارد. اما خود این حکم (وضع الید) دلیل ندارد برای این که حکم تابع موضوع خودش است. موضوع که از بین برود حکمی نیست و ما موضوع دیگری را که جایگزین قرار دهیم دلیل میخواهد و قاعده میسور که اعتبار نداشت دلیلی نداریم. بنابراین اگر دست قطع شود حکمی که برای آن آمده سالبه منتفی به انتفاء موضوع است اما میفرماید احتیاط جای خود را دارد و احتیاطا جایگزین در نظر گرفته شود خوب است.
در بارهی میسور و هر قاعده دیگر باید گفت که ما از دو زاویه قاعده به دست میآوریم: یا از جهت مأخذ و منبع یا از جهت استقراء و تتبع در موارد؛ مثلا قاعده اتلاف را از تتبع در موارد به دست میآوریم. قاعده میسور را سیدنا الاستاد فرمود مستندش درست نیست ولی مواردی داریم که در آنجا دلیل خاص آمده بر این که «المیسور لا یسقط بالمعسور». همین مواردی که داریم از طریق تتبع قاعده به دست میآوریم که به این قاعده استقرائیه گفته میشود و طریقهها فرق میکند.
تحقیق این است که در صورت متعذر بودن از یک سو و اهمیت عبادات از سوی دیگر و قاعده عدم سقوط عبادات از جهت سوم و قاعده میسور از سوی چهارم، اعلام میکنیم که احوط لزومی این است که بعد از تعذر موضع اصلی باید به اقرب فالاقرب مراجعه شود که این احوط لزومی اقوا هم است.
فرق احوط با اولی و اقوا را بارها گفته ایم که احوط از حیث عمل است و اولی از حیث دلیل است و اقوا از حیث رأی و فهم خود فقیه است.
4 مسألة لا يجب استيعاب باطن الكفين أو ظاهرهما بل يكفي المسمىو لو بالأصابع فقط أو بعضها نعم لا يجزي وضع رءوس الأصابع مع الاختيار كما لا يجزي لو ضم أصابعه و سجد عليها مع الاختيار.[6]
دو تا دست را که در حال سجده بر زمین بگذاریم قسمتی از آن که باشد کافی است و لازم نیست که همه اش باشد چون طبیعت صدق میکند به اقل مصداق در صورتی که شک در مصداقیت وجود نداشته باشد. مسمی کافی است و لو به اصابع به این صورت که داخل کف دست (راحه) بر زمین گذاشته نشود و انگشتان را بر زمین بگذارد یا بعضی از اصابع را بگذارد. اگر سر انگشتان را به زمین بگذارد کافی نیست و صدق گذاشتن ید نمیکند. مستند این حکم این است که اطلاق به اقل مصداق صدق میکند و اقل مصداق گذاشتن دست بر زمین با گذاشتن کل اصابع قابل صدق است و اشکالی در کار نیست.
سیدنا الاستاد میفرماید: هر چند در دید بدوی مینماید که گذاشتن کف به اقل مسمی صدق کند ولی در بارهی گذاشتن کف میبینیم که اقل مسمی کافی نیست تحلیلا و تحقیقا و نصا. اما نصا در صحیحه حماد که در کتاب وسائل، باب یک از ابواب افعال صلاة، حدیث 1 است، تعلیم حضرت به این صورت است که دستش را به صورت کامل در حال سجده بر زمین گذاشت. اگر گفته شود که فعل اطلاق ندارد، جواب این است که اگر در مقام تعلیم باشد دلالت بر تعیین میکند. علاوه بر این که حدیث شماره یک باب 22 از ابواب رکوع مؤید آن است و در آن آمده «فَإِذَا سَجَدْتَ فَابْسُطْ كَفَّيْكَ عَلَى الْأَرْضِ»[7] و مقصود این است که تمام پنهای کف دست روی زمین باشد.
سیدنا الاستاد میفرماید در بارهی گذاشتن انگشتان بر زمین در مورد سجده صدق وضع الید بر زمین مشکل است. شک در صدق یک موضع از مواضع سجده مساوی با عدم تحقق آن است. بنابراین در سجده بر اساس متعارف در نزد اهل شرع تمام دستها روی زمین گذاشته شود. نصوص هم بر آن دلالت دارند. سوم این که صدق معنا با گذاشتن تمام دست است؛ منتها وضع الید عرفا و به صورت استیعاب عرفی مراد است نه استیعاب عقلی که یک ذره هم از زمین فاصله نداشته باشد.
فرمایش ایشان در نهایت متانت است که در حال سجده باید تمام کفین به صورت استیعاب عرفی بر زمین گذاشته شود و با گذاشتن انگشتان صدق وضع الید علی الارض محقق نمیشود.
اما این که خود کف به تنهایی (راحه) گذاشتنش کافی است یا نه؟ بنابر قول مشهور که مسمی را کافی میداند، کافی خواهد و اما علی التحقیق و مسلک سیدنا الاستاد کافی نیست.