1404/01/27
بسم الله الرحمن الرحیم
اجزاء هفتم و هشتم سجده/أركان الصلاة /كتاب الصلاة
موضوع: كتاب الصلاة/أركان الصلاة /اجزاء هفتم و هشتم سجده
جزء هفتم از اجزاء واجب سجده:
جزء هفتم از اجزاء سجده مساوی بودن مواضع سجده است؛ چنانکه سید طباطبائی یزدی میفرماید: «السابع مساواة موضع الجبهة للموقف بمعنى عدم علوه أو انخفاضه أزيد من مقدار لبنه موضوعة على أكبر سطوحها أو أربع أصابع مضمومات و لا بأس بالمقدار المذكور و لا فرق في ذلك بين الانحدار و التسنيم نعم الانحدار اليسير لا اعتبار به فلا يضر معه الزيادة على المقدار المذكور و الأقوى عدم اعتبار ذلك في باقي المساجد لا بعضها مع بعض و لا بالنسبة إلى الجبهة فلا يقدح ارتفاع مكانها أو انخفاضه ما لم يخرج به السجود عن مسماه».[1]
فرقی بین منحدر بودن و مساوی بودن نیست. اگر انحدار کم باشد که مایل بودن در حد اندکی است و مایل بودن از موضع ایستادن تا موضع سجده ممکن است به اندازه یک آجر یا کمی بیشتر تفاوت داشته باشد، اشکال ندارد. این گونه تفاوت از موارد نصوص انصراف دارد و خارج از آن است؛ اما موضع سجده از مواقف دیگر اعضای سجود بیشتر از یک لبنة بالاتر یا پایین تر نباشد. اگر باقی مواضع چنین باشد، مثل زانو موضع یکی بالاتر و دیگری پایین تر باشد، اشکالی ندارد تا جایی که از حد سجود و وضع مواضع سجود در حال سجده خارج نشود و سجده صدق کند. مساوات بین این اعضاء در حد کامل، اولا دلیل ندارد و ثانیا اگر شک در آن داشته باشیم، مجرای اصل برائت است.
جزء هشتم سجده:
الثامن وضع الجبهة على ما يصح السجود عليه من الأرض و ما نبت منها غير المأكول و الملبوس على ما مر في بحث المكان.[2]
در بارهی وضع جبهه بر زمین شرط است که بر ما یصح السجود علیه باشد. ما یصح السجود علیه زمین است و آنچه که از زمین میروید به شرط این که مأکول و ملبوس نباشد.
معنای سجده، وضع الجبهة علی الارض است. موضع وضع جبهه باید ارض و زمین باشد و تذلل و خضوع هم از آن بر میآید. اگر فاصلهی باشد، مثلا روی فرش سجده کند، وضع الجبهه علی الارض وجدانا نیست و صدق معنای وضع الجبهه علی الارض مورد شبهه میشود. در صورت شک در تحقق سجده، مساوی با عدم تحقق سجده است؛ علاوه بر این که قدر متیقن از سجده همان وضع الجبهه علی الارض است. علاوه بر این که متفق علیه عند جمیع المسلمین آن است که وضع الجبهه علی الارض باشد و قدر المتیقن فی الفقه یرجع الی قدر المتعین.
پس سجده وضع الجبهة علی الارض است، نه علی الفرش. سجده باید وضع جبهه بر زمین باشد و اگر در جایی فرش بود، تربتی بخصوص ترتب کربلا را به عنوان ارض مقدس، در محل سجده قرار دهیم و بر آن سجده کنیم که قدر متیقن و متعین است.
از جهت مستند شیخ طائفه در کتاب مبسوط، میفرماید: «و لا يجوز السجود على كور العمامة و لا على شيء هو لابسه»[3] سجده بر قسمتی از عمامه جایز نیست مثل گذاشتن جبهه بر قسمتی از تحت الحنک عمامه. همین طور است چیزی که مأکول و ملبوس باشد. بعد میفرماید: «و كشف الجبهة واجب في حال السجود و الأعضاء الآخر إن كشفها كان أفضل و إن لم يكشفها كان جائزا»[4] در حین سجده بر ارض، جبهه مکشوف باشد.
محقق حلی در کتاب معتبر، ج2، ص219 میفرماید: «يجب إيراد الجبهة للسجود على ما يصح السجود عليه ... و به قال علماؤنا».[5] این مطلب اجماعی است. مستحب است که کف دو دست روی زمین گذاشته شود و برای جبهه واجب است. مستند روایات فرقین را ذکر میکند. ابتدا روایاتی از ابناء عامه نقل میکند، از جمله در سنن بیهقی خبّاب نقل میکند: «شَكَوْنَا إِلَى رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ حَرَّ الرَّمْضَاءِ فَلَمْ يُشْكِنَا»[6] ما از گرمی ریگ های بیابان در حین سجده پیش پیامبر شکایت کردیم؛ اما شکایت ما به جایی نرسید. دلالت این روایت بر مطلوب از این باب است که شکایت کرده اند و اگر سجده کردن روی پارچه جایز میبود، شکایت کردن معنا نداشت. گرمای عربستان آن روزها جبههها را اذیت میکرد و اگر سجده روی پارچه جایز میبود شکایت معنا نداشت.
باز در سنن بیهقی، آمده: «إِذَا سَجَدْتَ فَمَكِّنْ لِسُجُودِكَ»[7] اگر سجده کردی پیشانی ات را ثابت و مستقر بدار بر زمین که این روایت هم ظهور در سجده بر زمین دارد.
روایاتی از طریق اصحاب در کتاب وسائل، باب 14 از ابواب ما یسجد علیه، حدیث 1 نقل شده از جمله این که عبد الرحمن بن ابی عبدالله میگوید:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ أَبَانٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ- يَسْجُدُ- وَ عَلَيْهِ الْعِمَامَةُ لَا يُصِيبُ وَجْهُهُ الْأَرْضَ قَالَ- لَا يُجْزِيهِ ذَلِكَ حَتَّى تَصِلَ جَبْهَتُهُ إِلَى الْأَرْضِ.[8]
پس واجب است که سجده بر ما یصح السجود علیه باشد و در غیر این صورت عبادت احراز نمیشود. اشتغال ذمه میطلبد که باید برائت قطعی نسبت به اشتغال حاصل شود و آن اختصاص دارد به این که سجده فقط بر زمین انجام گیرد.
علاوه بر این که میتوان گفت این وضعیت، صورت منقول از معصومین است و در کتاب فقه مقارن آورده ام که سجده پیامبر (ص) این گونه بوده و صورت منقوله محرزه شرعیه سجده بر زمین است و صورت دیگر غیر از آن جا ندارد.
بحث اخلاقی:
سوره توحید فوائدی دارد: یک: از اهلش آمده که سوره توحید اگر صبح و شام خوانده شود آن روز روز توحیدی است. دو: سوره توحید در بحث تفسیری اساسی ترین نکتهی اعتقادی دارد. سوم این که اگر کسی بخواهد مسافرت برود یک حمد و یازده توحید بخواند در امن و امان است. چهارم این که اهل توسل قبل از خوابیدن یک حمد و صد توحید که بخواند و ثواب آن را هدیه به روح پیامبر اعظم (ص) نماید، خواب آن حضرت را میبیند.
درروایتی آمده که خواندن سه بار توحید، ثواب ختم یک قرآن دارد و دو توحید دو سوم آن و یک توحید ثلث آن است.
در تفسیر که احد معنا شده، معنایش این است که فقط یک مصداق برای مطلق الکمال وجود دارد که خداوند است «لا مؤثر للوجود الا الله».
از امام صادق (ع) روایت شده: «مَنْ قَرَأَ قُلْ هُوَ اللّٰهُ أَحَدٌ مِائَةَ مَرَّةٍ حِينَ يَأْخُذُ مَضْجَعَهُ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا قَبْلَ ذَلِكَ خَمْسِينَ عَاماً.»[9]
باز امام صادق (ع) نقل شده: «مَنْ أَوَى إِلَى فِرَاشِهِ فَقَرَأَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ إِحْدَى عَشْرَةَ مَرَّةً- حُفِظَ فِي دَارِهِ وَ فِي دُوَيْرَاتٍ حَوْلَهُ.»[10]
در نقل دیگری آمده و شیخ صدوق آن را نقل کرده که اگر کسی شب یازده توحید بخواند ثوابی دارد که قابل احصاء نباشد. اگر آن را هدیه به روح حضرت رسول نماید ان شاء الله مورد رحمت خاصهی حضرت رسول قرار میگیرد.