1403/11/29
بسم الله الرحمن الرحیم
مستحبات رکوع/أركان الصلاة /كتاب الصلاة
موضوع: كتاب الصلاة/أركان الصلاة /مستحبات رکوع
مسأله 26:
سید طباطبائی یزدی میفرماید: «مستحبات الركوع أمور أحدها التكبير له و هو قائم منتصب و الأحوط عدم تركه كما أن الأحوط عدم قصد الخصوصية إذا كبر في حال الهوي أو مع عدم الاستقرار. الثاني رفع اليدين حال التكبير على نحو ما مر في تكبيرة الإحرام».[1]
مستحب اول گفتن تکبیر است بعد از سر برداشتن از رکوع در حالی که قیامش کامل و درست باشد.
مستحب دوم این است که دستها را در حال تکبیر بالا ببرد همانند آنچه که در تکبیرة الاحرام بیان شد.
مستند این دو مستحب در کتاب وسائل، باب یک از ابواب افعال صلاة، حدیث شماره یک، صحیحه حماد است که امام صادق (ع) به حماد صلاة را تعلیم میفرمود و در آن آمده است که مکلف بعد از آن که سر از رکوع بردارد، در حال قیام تکبیر بگوید (ثُمَّ اسْتَوَى قَائِماً فَلَمَّا اسْتَمْكَنَ مِنَ الْقِيَامِ قَالَ سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ ، ثُمَّ كَبَّرَ وَ هُوَ قَائِمٌ وَ رَفَعَ يَدَيْهِ حِيَالَ وَجْهِهِ).[2]
در صحیحه زراره هم مستند مستحب دوم آمده است:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَرْكَعَ فَقُلْ وَ أَنْتَ مُنْتَصِبٌ اللَّهُ أَكْبَرُ ، ثُمَّ ارْكَعْ وَ قُلِ اللَّهُمَّ لَكَ رَكَعْتُ وَ لَكَ أَسْلَمْتُ وَ بِكَ آمَنْتُ وَ عَلَيْكَ تَوَكَّلْتُ وَ أَنْتَ رَبِّي خَشَعَ لَكَ قَلْبِي وَ سَمْعِي وَ بَصَرِي وَ شَعْرِي وَ بَشَرِي وَ لَحْمِي وَ دَمِي وَ مُخِّي وَ عَصَبِي وَ عِظَامِي وَ مَا أَقَلَّتْهُ قَدَمَايَ غَيْرَ مُسْتَنْكِفٍ وَ لاَ مُسْتَكْبِرٍ وَ لاَ مُسْتَحْسِرٍ سُبْحَانَ رَبِّيَ الْعَظِيمِ وَ بِحَمْدِهِ ، ثَلاَثَ مَرَّاتٍ فِي تَرْتِيلٍ ، وَ تَصُفُّ فِي رُكُوعِكَ بَيْنَ قَدَمَيْكَ تَجْعَلُ بَيْنَهُمَا قَدْرَ شِبْرٍ وَ تُمَكِّنُ رَاحَتَيْكَ مِنْ رُكْبَتَيْكَ وَ تَضَعُ يَدَكَ الْيُمْنَى عَلَى رُكْبَتِكَ الْيُمْنَى قَبْلَ الْيُسْرَى وَ بَلِّغْ بِأَطْرَافِ أَصَابِعِكَ عَيْنَ الرُّكْبَةِ وَ فَرِّجْ أَصَابِعَكَ إِذَا وَضَعْتَهَا عَلَى رُكْبَتَيْكَ وَ أَقِمْ صُلْبَكَ وَ مُدَّ عُنُقَكَ وَ لْيَكُنْ نَظَرُكَ بَيْنَ قَدَمَيْكَ ثُمَّ قُلْ سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ ، وَ أَنْتَ مُنْتَصِبٌ قَائِمٌ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ أَهْلِ الْجَبَرُوتِ وَ الْكِبْرِيَاءُ وَ الْعَظَمَةُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ، تَجْهَرُ بِهَا صَوْتَكَ ثُمَّ تَرْفَعُ يَدَيْكَ بِالتَّكْبِيرِ وَ تَخِرُّ سَاجِداً.[3]
در مجموع نکتهی اصلی که تکبیر بعد از قیام باشد و دستها در حال تکبیر بالا بیاورد از صحیحه حماد و صحیحه زراره استفاده میشود.
مستحب سوم:
الثالث وضع الكفين على الركبتين مفرجات الأصابع ممكنا لهما من عينيهما واضعا اليمنى على اليمنى و اليسرى على اليسرى.[4]
مستند آن در صحیحه حماد آمده است و تتمه آن هم در همان صحیحه حماد آمده است.
مستحب چهارم (الرابع رد الركبتين إلى الخلف.[5] ) هم در صحیحه حماد آمده است.
مستحب پنجم (الخامس تسوية الظهر بحيث لو صب عليه قطرة من الماء استقر في مكانه لم يزل[6] ) هم در صحیحه حماد آمده است که شاید عبارت عروه از آن گرفته شده است.
مستند مستحب ششم (السادس مد العنق موازيا للظهر[7] ) هم در صحیحه حماد آمده است.
مستند مستحب هفتم (السابع أن يكون نظره بين قدميه[8] ) در صحیحه زراره آمده است. صحیحه حماد در باب یک از ابواب افعال صلاة است و صحیحه زراره در باب یک از ابواب رکوع، حدیث یک است.
مستحب هشتم (الثامن التجنيح بالمرفقين[9] ) مستندش در باب 18 از ابواب رکوع آمده است که در حال رکوع جناع درآورد و آرنجها را جمع نگیرد.
مستحب نهم (التاسع وضع اليد اليمنى على الركبة قبل اليسرى[10] ) دست راست خود را قبل از دست چپ بر زانو قرار دهد و این هم در صحیحه زراره آمده است.
مستحب دهم (العاشر أن تضع المرأة يديها على فخذيها فوق الركبتين[11] ) مستندش در باب 18 حدیث شماره سه مستند آن است.
مستحب یازدهم و دوازدهم (الحادي عشر تكرار التسبيح ثلاثا أو خمسا أو سبعا بل أزيد. الثاني عشر أن يختم الذكر على وتر[12] ) هر دو مورد در کتاب وسائل، باب 6 و 4 آمده است که ختم ذکر به وتر شود؛ یعنی به فرد ختم شود نه به زوج؛ برای این که در روایتی از امام صادق (ع) هشام نقل کرده که ذکر سه تا یا پنج تا یا هفت تا است. مؤید آن این است که در وسائل، باب 31 از ابواب وضو، حدیث 2 آمده است «ان الله وتر و یحب الوتر».[13]
مستحب سیزدهم (الثالث عشر أن يقول قبل قوله سبحان ربي العظيم و بحمده اللهم لك ركعت و لك أسلمت و بك آمنت و عليك توكلت و أنت ربي خشع لك سمعي و بصري و شعري و بشري و لحمي و دمي و مخي و عصبي و عظامي و ما أقلت قدماي غير مستنكف و لا مستكبر و لا مستحسر[14] ) مستند آن در صحیحه زراره آمده است که سبحان ربی العظیم و بحمده بگوید.
مستحب چهاردهم (الرابع عشر أن يقول بعد الانتصاب سمع الله لمن حمده بل يستحب أن يضم إليه قوله الحمد لله رب العالمين أهل الجبروت و الكبرياء و العظمة الحمد لله رب العالمين إماما كان أو مأموما أو منفردا[15] ) در صحیحه زراره آمده است که «ثمَّ قُلْ سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ ، وَ أَنْتَ مُنْتَصِبٌ قَائِمٌ»[16] تکبیر در حال انتصاب باشد.
مستند مستحب پانزدهم (الخامس عشر رفع اليدين للانتصاب منه و هذا غير رفع اليدين حال التكبير للسجود[17] ) را در حدیث شماره 18 یاد آور شدیم.
مستحب شانزدهم (السادس عشر أن يصلي على النبي و آله بعد الذكر أو قبله[18] ) مستندش در باب 20 از ابواب رکوع، صحیحه عبد الله بن سنان است:
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ اَلنَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنِ الرَّجُلِ يُذْكَرُ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ، وَ هُوَ فِي الصَّلاَةِ الْمَكْتُوبَةِ إِمَّا رَاكِعاً وَ إِمَّا سَاجِداً فَيُصَلِّي عَلَيْهِ وَ هُوَ عَلَى تِلْكَ الْحَالِ فَقَالَ نَعَمْ إِنَّ الصَّلاَةَ عَلَى نَبِيِّ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ كَهَيْئَةِ التَّكْبِيرِ وَ التَّسْبِيحِ وَ هِيَ عَشْرُ حَسَنَاتٍ يَبْتَدِرُهَا ثَمَانِيَةَ عَشَرَ مَلَكاً أَيُّهُمْ يُبَلِّغُهَا إِيَّاهُ.[19]
در روایت دوم این باب هم این مطلب آمده است.
شانزده مستحب را بر اساس نصوص یادآور شدیم. این مستحبات از این نصوص گرفته شده است.
این مستحبات امر دارد. ما بر اساس چه ضابطهی امر آن را حمل بر مستحب کنیم و حمل بر واجب نکنیم؟ نصی مثل صحیحه حماد و زراره وجود دارد که در آن امر آمده و ما آن را حمل بر استحباب میکنیم. اشکال این است که امر است و قرینه هم نداریم، حمل بر استحباب چه توجیهی دارد؟ هر چند فقهاء راه را برای ما هموار کرده اند و مشکلات را آسان ساخته اند و مستحبات و واجبات را جدا کرده اند؛ ولی با چه منهجی، این نصوص حمل بر استحباب میشود در حالی که برخی امر صریح و با سند معتبر است؟
در پاسخ میتوان گفت که قسمتی از این نصوص مستحبه یا بر اساس متن احادیث استحباب را اعلام میکنند یا بر اساس قرائن. بر اساس متن مثلا چنین آمده اگر این گونه شود «احب الیّ» که این اعلان مستحب است. گاهی قرینه است که چند مصداق متعددی برای یک عمل ذکر میشود و در جمع بندی، مورد اول حمل بر واجب و باقی حمل بر مراتب کمال و استحباب میشود. قسمت دیگر به این صورت است که در هر عملی مثلا در بارهی رکوع تحقیق را کامل کردیم، مقومات رکوع، واجبات رکوع را نصا و اجماعا به دست آوردیم. پس از آن که یک عمل مقوماتش برای ما معلوم شود و واجباتش نصا و اجماعا ثابت شود، خود شاکله کامل شده است و اجزاء واجبه اش محقق شده است، پس از آن هر نص و بیانی که یک خصوصیتی را اعلام کند، خارج از ماهیت اصل عمل میشود و خارج از آن به طور طبیعی جزء واجب نخواهد بود و حمل بر استحباب میشود.
در همین مسألهی محل بحث ما که رکوع است، در بارهی طمأنینه و استقرار در رکوع که امر آمده و از طرف دیگر قرینهی در داخل این نص وجود ندارد که حمل بر استحباب شود، در این باره اختلاف نظر وجود دارد. مشهور حمل بر استحباب کرده اند و برخی دیگر مثل سید علم الهدی حمل بر وجوب کرده است؛ به دلیل این که نص صریح است و امر است و قرینهی هم در خود این متن وجود ندارد؛ لذا حمل بر وجوب میشود. مشهور که حمل بر استحباب میکند، این مسأله جزء مسائل مستصعبه استنباط است. در بارهی تکبیر که انتصاب در تکبیر بعد از رکوع واجب است یا مستحب؟ مشهور مستحب میگوید بر اساس قاعده مذکور که واجبات رکوع تعیین شده است و ماهیت رکوع شرعاً و اجماعاً و سیرتاً شکل گرفته است و چیزی که مازاد بر آن آمده باشد، حمل بر استحباب میشود. اما سید علم الهدی میفرماید امر و نص معتبر است، حمل بر وجوب میشود. بنابراین ما در بعضی از موارد به مشکل بر میخوریم که موجب اختلاف نظر میشود و این مورد جزء همان موارد است که شرح بیشتر آن در ادامه خواهد آمد.