« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

1403/10/24

بسم الله الرحمن الرحیم

شرایط رکوع/أركان الصلاة /كتاب الصلاة

 

موضوع: كتاب الصلاة/أركان الصلاة /شرایط رکوع

 

شرط چهارم از شرایط رکوع:

شرط چهارم از شروط مربوط به رکوع برداشتن سر از رکوع است؛ چنانکه سید طباطبائی یزدی می‌فرماید: «الرابع رفع الرأس منه حتى ينتصب قائما فلو سجد قبل ذلك عامدا بطلت الصلاة.»[1]

گفته شد که این مسأله مورد اجماع است. اجماع نقل شد و رسیدیم به نصوص. روایت و نصی که برای اثبات این مطلب یادآور می‌شویم عبارت است از همان صحیحه مبارکه حماد که امام صادق (ع) رکوع انجام داد و در بخشی از آن چنین آمده: «ثم استوى قائما فلما استمكن من القيام قال سمع الله لمن حمده[2] این روایت اصلی ترین مستند ما برای این مطلب است که به عنوان شرط چهارم رکوع آمده است.

روایت شماره نه این باب مستند دیگری برای این مدعا اعلام می‌شود که ابوبصیر با سند صحیح از امام صادق (ع) نقل می‌کند و در آن تعلیم صلاة اعلام شده است و در آن آمده: «وإذا رفعت رأسك من الركوع فأقم صلبك حتى ترجع مفاصلك.»[3] در این روایت هم رفع الرأس از رکوع در حدی است که قیام بعد از رکوع محقق شود.

شرط پنجم از شرایط رکوع:

شرط پنجم از شرایط رکوع طمأنیه است؛ چنانکه سید طباطبائی یزدی می‌فرماید: «الخامس الطمأنينة حال القيام بعد الرفع فتركها عمدا مبطل للصلاة‌.»[4]

در بیان قدما این دو شرط با هم آمده است که شرح آن از بیان علامه حلی و محقق حلی گذشت؛ اما در کتاب عروه این مطلب را به دو بخش چهارم و پنجم تقسیم کرده است و مستند آن همان صحیحه حماد است و هر دو نکته را در بر دارد. این حکم اجماعی است و خلاف و اشکالی در آن وجود ندارد.

مسأله شماره یک:

1 مسألة لا يجب وضع اليدين على الركبتين حال الركوع بل يكفي الانحناء بمقدار إمكان الوضع كما مر.[5]

در رکوع واجب نیست که مکلف دست‌های خود را روی کاسه‌های زانو قرار دهد؛ بلکه خم شدن به اندازه‌ی که دست‌ها به زانو برسد کافی است.

سیدنا الاستاد در کتاب مستند عروه، ج15، ص20 – 33 این مسأله را بیان می‌کند و می‌فرماید: این مسأله درست است و دلیل آن همان روایتی است که در آن این جمله آمده «وأحب إلي أن تمكن كفيك من ركبتيك فتجعل أصابعك في عين الركبة وتفرج بينها»[6] که کلمه احب را توضیح دادیم. اما اصل مطلب که وضع الیدین باشد بر اساس نصوص و رأی فقهاء مروری داشته باشیم.

شیخ طائفه در کتاب مبسوط می‌فرماید: «و كمال الركوع أن ينحني و يضع يديه على ركبتيه مفرجا أصابعه»[7] این بیان شیخ مستقیما برگرفته از صحیحه حماد است که در آن امام صادق نماز را برای حماد (ع) تعلیم می‌دهد و از جمله چنین می‌فرماید: «ثم ركع وملأ كفيه من ركبتيه مفرجات»[8] فتوای شیخ گویا از این نص گرفته شده باشد.

مؤید بر این مطلب این است که محدث بحرانی در کتاب حدائق ج8، ص240 می‌فرماید: مقتضای اخبار اصحاب این است که راکع در حال رکوع دست‌های خود را بر کاسه‌های زانوهایش قرار دهد.

گفته شد که در عمل مشکل خاصی نداریم. سیدنا الاستاد می‌فرماید: گذاشتن دست‌ها بر کاسه‌های دو زانو واجب نیست؛ ولی مستحب و ارجح این است که در حال رکوع دست روی زانو گذاشته شود.

2 مسألة إذا لم يتمكن من الانحناء على الوجه المذكور‌و لو بالاعتماد على شي‌ء أتى بالقدر الممكن و لا ينتقل إلى الجلوس و إن تمكن من الركوع منه و إن لم يتمكن من الانحناء أصلا و تمكن منه جالسا أتى به جالسا و الأحوط صلاة أخرى بالإيماء قائما و إن لم يتمكن منه جالسا أيضا أو ماله و هو قائم برأسه إن أمكن و إلا فبالعينين تغميضا له و فتحا للرفع منه و إن لم يتمكن من ذلك أيضا نواه بقلبه و أتى بالذكر الواجب‌.[9]

این مسأله مربوط می‌شود به کسی که توان انجام رکوع را به صورت درست نداشته باشد یا در اثر بیماری یا در اثر عارضه‌ی طبیعی که از اصل آدمی است که صورت کمانی و خمیده دارد یا کسالتی بر او عارض شده است یا کهولت است؛ به هر صورت کسی که در این وضعیت قرار داشته باشد که متمکن از انحناء نباشد و لو به اعتماد، اگر به وسیله‌ی کمک و تکیه کردن به عصا و دیوار بتواند رکوع درست انجام دهد وظیفه اش انجام دادن است و اگر نتواند به هر اندازه‌ی که ممکن باشد رکوع را انجام دهد و اگر رکوع در حد اندکی هم قابل اتیان نبود، در این صورت به ایماء و اشاره اکتفا کند.

شیخ در کتاب مبسوط، ج1، ص162 می‌فرماید: عاجز اعتماد کند و اگر با آن نتواند رکوع را درست انجام دهد، در حد بسیار اندکی میل به رکوع کند تا فرق بین قائم و راکع دیده شود. اگر در آن حد ممکن نبود به ایماء اکتفا کند.

محقق حلی در کتاب معتبر ج2، ص193 می‌فرماید: شیخ همین مطلب را بیان فرموده «و لو عجز اقتصر على الممكن و الا أومأ، هذا قوله في المبسوط و عليه العلماء كافة[10] بعد استناد می‌کند به روایت ابراهیم کرخی که در کتاب وسائل، باب یک از ابواب قیام، حدیث 11 است:

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الطَّيَالِسِيِّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي زِيَادٍ الْكَرْخِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع رَجُلٌ شَيْخٌ لَا يَسْتَطِيعُ الْقِيَامَ إِلَى الْخَلَاءِ- وَ لَا يُمْكِنُهُ الرُّكُوعُ وَ السُّجُودُ فَقَالَ لِيُومِئْ بِرَأْسِهِ إِيمَاءً- وَ إِنْ كَانَ لَهُ مَنْ يَرْفَعُ الْخُمْرَةَ فَلْيَسْجُدْ- فَإِنْ لَمْ يُمْكِنْهُ ذَلِكَ فَلْيُومِئْ بِرَأْسِهِ- نَحْوَ الْقِبْلَةِ إِيمَاءً الْحَدِيثَ.[11]

سعد مطلق همان سعد بن عبدالله اشعری است. اسناد به او درست است. محمد بن خالد طیالسی توثیق خاص ندارد ولی در سند کامل الزیاره ابن قولویه آمده است که از اعتبار برخوردار است. ابراهیم کرخی هم توثیق خاص ندارد؛ ولی صفوان از او روایت نقل کرده و مروی عنه مشایخ ثلاث است و از اعتبار رجالی برخوردار است. امتیاز دیگر این است که محقق حلی به این روایت استناد کرده است. پس سند معتبر است.

وَ عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرِيضِ إِذَا لَمْ‌ يَسْتَطِعِ الْقِيَامَ وَ السُّجُودَ- قَالَ يُومِئُ بِرَأْسِهِ إِيمَاءً- وَ أَنْ يَضَعَ جَبْهَتَهُ عَلَى الْأَرْضِ أَحَبُّ إِلَيَّ.[12]

به طور اجمال فرد عاجز وظیفه اش رکوع است در هر حدی که بتواند و فتوای مشهور (متن شرایع) و فتوای شیخ هم همین است.

حدیث اخلاقی:

از امیرالمؤمنین می‌فرماید: «الدين شجرة أصلها التسليم والرضا.»[13]

زندگی پیچ و خم دارد و هیچ کسی در زندگی روی زمین هموار حرکت نمی‌کند. هیچ کسی بدون گرفتاری نیست. تلاش می‌کنیم اگر به جایی رسیدیم خوب و اگر نه تسلیم و راضی هستیم.

هر لحظه که تسلیمیم در کارگه تقدیر ارام تر از آهو بی باکتریم از شیر

مولوی در باره‌ی امیر المؤمنین (ع) یک شعری گفته است:

تا صورت و پیوند جهان بود علی بود تا نقش زمین بود و زمان بود علی بود

این کفر نباشد سخن کفر نه این است تا هست علی باشد تا بود علی بود

صاحب بن عباد یک مصرعی دارد و در مدحی امیرالمؤمنین (ع) می‌گوید:

أنا و کل ما فوق التراب فداء تراب نعل أبی تراب.

 


logo