1403/09/11
بسم الله الرحمن الرحیم
بحث و تحقیق در بارهی افضلیت حمد بر تسبیحات و بر عکس در رکعات آخر/واجبات الصلاة /كتاب الصلاة
موضوع: كتاب الصلاة/واجبات الصلاة /بحث و تحقیق در بارهی افضلیت حمد بر تسبیحات و بر عکس در رکعات آخر
بحث و تحقیق در بارهی افضلیت تسبیحات بر قرائت سوره حمد در رکعات اخیر فرائض:
گفته شد که جمعی از اصحاب از جمله صدوقین و فقیه حلی بر این اند که تسبیحات در رکعات اخیر افضل از قرائت حمد است. در این باره روایاتی صحیحهی داشتیم که پنج صحیحه اند و روایات دیگری که هم مضمون با آن اند، نیز در این رابطه داریم. پس این که تسبیحات افضل است، از مستند بالایی برخوردار است. اگر یک محققی که روات را خوب بشناسد و توثیقات را عمیقا درک کند، پنج سند صحیح و بدون اشکال، به طور طبیعی برای او یقین و علم خواهد آورد که این مطلب از معصوم صادر شده است.
در برابر این رأی، دو روایت دیگری داریم که آنها هم صحیحه اند؛ یکی صحیحه معاویة بن عمار و دیگری صحیحه منصور بن حازم که در آن چنین آمده: اگر کسی امام باشد در رکعت آخر، سوره حمد را بخواند بهتر است. صحیحه معاویه در کتاب وسائل، باب 42 از ابواب قرائت در صلاة، حدیث شماره دو است:
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْقِرَاءَةِ خَلْفَ الْإِمَامِ- فِي الرَّكْعَتَيْنِ الْأَخِيرَتَيْنِ- فَقَالَ الْإِمَامُ يَقْرَأُ بِفَاتِحَةِ الْكِتَابِ وَ مَنْ خَلْفَهُ يُسَبِّحُ- فَإِذَا كُنْتَ وَحْدَكَ فَاقْرَأْ فِيهِمَا وَ إِنْ شِئْتَ فَسَبِّحْ.[1]
سند این روایت صحیح و مطلب هم واضح است که اگر کسی امام باشد، فاتحة الکتاب را قرائت کند و اگر مأموم باشد تسبیح بگوید. اگر فرادا نماز میخواند مخیر است.
صحیحه منصور بن حازم، در باب 51 از ابواب قرائت در صلاة کتاب وسائل، حدیث شماره 11 است:
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا كُنْتَ إِمَاماً فَاقْرَأْ فِي الرَّكْعَتَيْنِ الْأَخِيرَتَيْنِ بِفَاتِحَةِ الْكِتَابِ- وَ إِنْ كُنْتَ وَحْدَكَ فَيَسَعُكَ فَعَلْتَ أَوْ لَمْ تَفْعَلْ.[2]
در این دو صحیحه آمده که امام جماعت سوره حمد را بخواند و مأمومین تسبیح بگویند. این دو روایت با نصوص قبلی تعارض بدوی دارد. گفته میشود، این دو صحیحه تخصیص میدهد آن عموماتی را که اعلام میکرد تسبیح افضل است. اگر مکلف امام باشد بهتر این است که سوره حمد را در رکعت آخر قرائت کند. این تخصیص را فقیه همدانی در کتاب مصباح الفقیه، ج12، ص156 – 176 که روایات را بررسی کرده، ذکر کرده است.
سیدنا الاستاد در کتاب مستند عروه، ج14، ص471 – 481 این روایات را بحث کرده اند و میفرمایند: این دسته از روایات که افضلیت را برای تسبیح اعلام کرده، معارض است با روایات مقابل آن. روایات مقابل دو روایت است. روایت اول در باب 51 حدیث شماره ده است که روایت محمد بن حکیم است:
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ (مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلَّانٍ) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَكِيمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع أَيُّمَا أَفْضَلُ- الْقِرَاءَةُ فِي الرَّكْعَتَيْنِ الْأَخِيرَتَيْنِ أَوِ التَّسْبِيحُ- فَقَالَ الْقِرَاءَةُ أَفْضَلُ.[3]
روایت دوم حدیث شماره 14 همین باب است که در کتاب احتجاج طبرسی آمده و او از حمیری نقل کرده است:
أَحْمَدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ الطَّبْرِسِيُّ فِي الْإِحْتِجَاجِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيِّ عَنْ صَاحِبِ الزَّمَانِ ع أَنَّهُ كَتَبَ إِلَيْهِ يَسْأَلُهُ عَنِ الرَّكْعَتَيْنِ الْأَخِيرَتَيْنِ - قَدْ كَثُرَتْ فِيهِمَا الرِّوَايَاتُ- فَبَعْضٌ يَرَى أَنَّ قِرَاءَةَ الْحَمْدِ وَحْدَهَا أَفْضَلُ- وَ بَعْضٌ يَرَى أَنَّ التَّسْبِيحَ فِيهِمَا أَفْضَلُ- فَالْفَضْلُ لِأَيِّهِمَا لِنَسْتَعْمِلَهُ- فَأَجَابَ ع قَدْ نَسَخَتْ قِرَاءَةُ أُمِّ الْكِتَابِ- فِي هَاتَيْنِ الرَّكْعَتَيْنِ التَّسْبِيحَ- وَ الَّذِي نَسَخَ التَّسْبِيحَ قَوْلُ الْعَالِمِ ع- كُلُّ صَلَاةٍ لَا قِرَاءَةَ فِيهَا فَهِيَ خِدَاجٌ- إِلَّا لِلْعَلِيلِ أَوْ مَنْ يَكْثُرُ عَلَيْهِ السَّهْوُ- فَيَتَخَوَّفُ بُطْلَانَ الصَّلَاةِ عَلَيْهِ.[4]
آنچه که در این روایت دیده میشود سؤال از افضلیت حمد یا تسبیح است. امام (ع) جواب داده که قرائت سوره حمد در دو رکعت اخیر، تسبیح را نسخ کرده است.
این دو روایت از نظر دلالت در بدو امر قوی به نظر میرسند؛ اما سیدنا الاستاد میفرماید: روایت اول سندش ضعیف است چون محمد بن حکیم توثیق خاص ندارد، پس روایت اعتبار سندی ندارد و اعتماد بر آن دشوار است؛ بخصوص در برابر روایات متواتر یا مستفیض به تعبیر فقیه همدانی. روایت دوم سندش قابل اعتماد نیست؛ چون شبههی ارسال دارد و مرسل است.
مسلک ما این است که توقیعات و کتابات و رسالات خود صاحب الدار که در کتب عقاید ما؛ از قبیل کتاب الغبیة، کمال الدین و احتجاج به ثبت رسیده و از شهرت بین اهل ولاء برخوردار است، ما به این دسته از روایات یک اعتماد فوق اعتبار عادی قائل هستیم؛ چون به اعتقادات ولائیه ما بر میگردد و اگر این روایات را در باره اش اشکال کنیم، در رابطه با نواب، مکاتبین و افرادی که با آقا مکاتبه داشته و دارد، شبههی داشته باشیم، شبهه عقیدتی میشود که کار دشوار و مشکلی است. پس سند بر اساس مسلک ما درست است؛ بلکه سند با واسطه کمی مثل حمیری و شیخ مفید اگر مورد اشکال قرار گیرد، برای ما قابل تحمل نیست. سیدنا الاستاد بسیار عالی و دقیق فرموده که توثیق از لحاظ رجالی وجود ندارد؛ اما طبرسی که نقل کرده و محققان دیگر به آن اعتماد کردهاند و این اشتهار میتواند در جهت اعتبار سند اثر گذار باشد. اما در بارهی دلالتش یک مشکلی وجود دارد؛ چون فرموده قرائت فاتحه، تسبیح را نسخ کرده است.
محققان بخصوص مرحوم صاحب وسائل توجیهاتی برای آن نقل کردهاند؛ از جمله این که این تعیین فاتحه با قرینهی ظاهرهی که داریم، ممکن است مربوط شود به آن صورتی که مکلف در رکعت اول سوره حمد را فراموش کرده باشد، در این صورت باید در رکعات اخیر همان حمد را بخواند که نبوی معروف «لاصلاة إلا بفاتحة الکتاب»[5] و روایت اول باب قرائت هم میفرماید قرائت ترک نشود. پس در این مورد قرائت تسبیح را نسخ کرده است.
احتمال دیگری که صاحب وسائل داده این است که در بارهی افضلیت تسبیح، نصوص در آن حدی است که شبههی وجوب ایجاد میشود. به این معنا که در این حدیث شریف شبهه وجوب رفع شده است که وجوبی ندارد و فاتحه مقامش بالاتر از تسبیح است. منظور از نسخ برتری و منظور از «خلاج» نقص است. فقیه همدانی میفرماید نسخ به معنای حقیقی اش نیست؛ چون بعد از پیامبر (ص) نسخی نداریم و این نسخ در اینجا به معنای برتری است؛ چنانکه میگوییم کتاب جواهر دیگر کتب را نسخ کرده است؛ یعنی بر آنان برتری دارد.
قرینه ظاهره این است که نصوص صحاح تسبیح را علام کرده است با آن قرینه ظاهره اگر نسخ را بگوییم که سوره فاتحه به طور کامل تسبیح را نسخ کرده است، قابل تطبیق نیست و لذا آن نصوص محملی برای این روایات درست میکند.
سیدنا الاستاد فرموده این دو روایت سندش درست نیست. فرمایش فقیه همدانی را فرموده قابل التزام نیست که بگوییم تخصیصی در کار است؛ برای این که در صحیحه ابو خدیجه چنین آمده است: «عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي هَاشِمٍ عَنْ سَالِمٍ أَبِي خَدِيجَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا كُنْتَ إِمَامَ قَوْمٍ فَعَلَيْكَ أَنْ تَقْرَأَ فِي الرَّكْعَتَيْنِ الْأَوَّلَتَيْنِ وَ عَلَى الَّذِينَ خَلْفَكَ أَنْ يَقُولُوا سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ وَ هُمْ قِيَامٌ فَإِذَا كَانَ فِي الرَّكْعَتَيْنِ الْأَخِيرَتَيْنِ فَعَلَى الَّذِينَ خَلْفَكَ أَنْ يَقْرَءُوا فَاتِحَةَ الْكِتَابِ وَ عَلَى الْإِمَامِ التَّسْبِيحُ مِثْلَ مَا يُسَبِّحُ الْقَوْمُ فِي الرَّكْعَتَيْنِ الْأَخِيرَتَيْنِ.»[6] عکس آن چیزی است که در صحاح آمده بود. با این تصریحی که در صحیحه ابن ابی خدیجه است، تخصیص جا ندارد؛ لذا تعارض صورت میگیرد بین این صحیح ابو خدیجه و دیگر صحاح. در صورت تعارض، قاعده در تعارض تساقط است. پس از تساقط مراجعه میشود به عمومات و روایت علی بن حنظله که در آن آمده است:
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَنْظَلَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّكْعَتَيْنِ الْأَخِيرَتَيْنِ مَا أَصْنَعُ فِيهِمَا- فَقَالَ إِنْ شِئْتَ فَاقْرَأْ فَاتِحَةَ الْكِتَابِ- وَ إِنْ شِئْتَ فَاذْكُرِ اللَّهَ فَهُوَ سَوَاءٌ- قَالَ قُلْتُ: فَأَيُّ ذَلِكَ أَفْضَلُ فَقَالَ- هُمَا وَ اللَّهِ سَوَاءٌ إِنْ شِئْتَ سَبَّحْتَ وَ إِنْ شِئْتَ قَرَأْتَ.[7]
در نتیجه بعد از تساقط تساوی و تخییر میشود.
از جمع نصوص چیزی برای ما به اثبات نرسید که تسبیح افضل است یا حمد و تنها چیزی که استفاده میشود تخییر بین تسبیح و حمد است؛ مگر در یک مورد که صلاة جهریه باشد و مأموم باید در این صورت تسبیح را ذکر کند که در صحیحه زراره، در باب 31 از ابواب صلاة جماعت کتاب وسائل، حدیث شماره سه آمده است: کسی که در صلاة جهریه خلف امام اقتدا میکند، در اخیرتین به هیچ وجه قرائت انجام ندهد. بنابراین این حدیث معارض ندارد؛ لذا وظیفه تخییر بین امام و مأموم و منفرد است مگر مأمومی که در صلاة جهریه باشد و باید در رکعات آخر تسبیح را ذکر کند.
فقیه همدانی مطلب ظریفی در مصباح الفقیه، ج12، ص156 – 176 بیان کرده است و میفرماید: این حدیث ابو خدیجه جهتش فرق میکند. در جهت افضلیت یا برابری حمد و سوره در رکعات اخیر نیست؛ بلکه جهتش این است که اگر مأموم برسد به دو رکعت آخر، اینجا امام میتواند تسبیح ذکر کند و مأموم باید فاتحه بخواند. «فَإِذَا كَانَ فِي الرَّكْعَتَيْنِ الْأَخِيرَتَيْنِ فَعَلَى الَّذِينَ خَلْفَكَ أَنْ يَقْرَءُوا فَاتِحَةَ الْكِتَابِ وَ عَلَى الْإِمَامِ التَّسْبِيحُ مِثْلَ مَا يُسَبِّحُ الْقَوْمُ فِي الرَّكْعَتَيْنِ الْأَخِيرَتَيْنِ.»[8] امام مثل عامه مکلفین در دو رکعت اخیر تسبیح ذکر میکند.
فقیه همدانی در صفحه 176 میفرماید از بررسی روایات که مطلق به مقید رد شود و متشابه بر محکم، به این نتیجه میرسیم که برای امام خواندن حمد بهتر است و برای مأموم خواندن تسبیح اولی است و برای منفرد تخییر است.
اما فتوای عروه که فرموده تسبیحات در رکعات آخر افضل از حمد است برای امام و مأموم و منفرد، بر اساس روایات صحاح است.