88/07/20
بسم الله الرحمن الرحیم
الواجب المعلق والمُنَجَّز/الفصل الرابع:فی مقدمة الواجب /المقصد الاول:فی الامر
موضوع: المقصد الاول:فی الامر/الفصل الرابع:فی مقدمة الواجب /الواجب المعلق والمُنَجَّز
یادآوری
در جلسه قبل بیان شد اگر وجوب ذى المقدمه فعلى نبود و ترک مقدمه منجر به ترک ذی المقدمه (واجب) در زمان خود بشود. مانند:
- حج قبل از استطاعت که تعلم احکام و مشی به سوی آن واجب نیست.
- و صبی که قبل از بلوغ وجوب تعلم احکام را ندارد.
چه بسا در این موارد سبب میشود واجب در زمان خودش فوت شود بنابراین دفع این اشکال موقوف به دو مقدمه است.
دفع اشکال موقوف به دو مقدمه
مقدمه اول
برای دفع این اشکال از قاعده الامتناع بالاختيار لا ينافي الاختيار استفاده میکنیم این قاعده می گوید: کسی که از امتثال تکلیف عاجز است اگر به سوء اختیار واجب را ترک کند صحیح است که عقاب گردد.
نظر مرحوم خوبی در مورد تکلیف عاجز
مرحوم محقق خوبی(ره) در این مساله از حیث تکلیف :فرمودند تكليف عاجز قبیح است چون تکلیف مالایطاق است و با عجز از آن خطاب لغو .است.[1]
نظر مرحوم میرزای قمی در مورد تکلیف عاجز
مرحوم میرزای قمی (ره) بر خلاف مرحوم آیت الله خوبی(ره) می فرمایند: چون شخص به سوء اختیار خود را به عجز و ناتوانی انداخته است مع ذلك تكليف متوجه اوست هر چند نتواند در زمان بلوغ و موسم حج را بجا بیاورد پس قاعده «الامتناع بالاختيار لا ينافي الاختيار» عقاباً و تكليفاً جاری است نه اینکه فقط عقاباً قاعده را جاری بدانیم و در این نظر، ابوهاشم معتزلی و پیروانش با میرزای قمی هماهنگ هستند.[2]
مناقشه نسبت به نظر محقق خوبی در مساله
اولاً: اگر مرحوم محقق خوبی(ره) میپذیرند کسی که با سوء اختیار از تکلیف و انجام آن عاجز شده استحقاق عقاب دارد پس چه مانعی دارد تکلیف و خطاب هم متوجه این شخص باشد.
ثانیاً: اگر بپذیریم چنین شخصی استحقاق عقاب دارد اساساً بخاطر این است که تکلیف متوجه اوست اگر چه عاجز است اما چون به سوء اختیارش بوده لذا عقل حكم به استحقاق عقاب نسبت به چنین کسی -که خود را ناچار به ترک واجب یا فعل حرام قرار داده- می کند.
مقدمه دوم:
عقل حکم به قبح مخالفت با امر مولی میکند و میگوید: «نباید کاری کرد که غرض مولا فوت شود» یعنی میگوید هر چند فعلا تکلیفی متوجه عبد نیست ولی چون ملاک ملزم برای تکلیف وجود دارد لذا باید این ملاک رعایت شود:
مثلاً کسی که می داند فرزند مولا ده دقیقه دیگر غرق میشود این شخص باید خود را برای انقاذ او آماده کند. هر چند فعلاً مولی چون اطلاع ندارد و نمی داند تا به او تکلیف کند.
پس وقتی مکلف بداند که اگر الان فلان مقدمه را ایجاد کند در زمان بعد می تواند نفس محترمه ایی را حفظ کند باید مقدمه را ایجاد کرده و قدرت خود را حفظ کند تا ملاک ملزم فوت نشود یعنی میداند با عدم انجام مقدمه، بعداً قادر نخواهد بود ملاک ملزم را اتیان کند؛ بنابراین هرچند فعلاً امری نباشد ولی احراز ملاک ملزم برای تکلیف کافی است البته این در صورتی است که فقط قدرت در زمان واجب دخالتی در تکلیف ندارد بلکه قدرت قبل از تکلیف هم کافی است.
مختار محقق نائینی(ره) حکم عقل کاشف از جعل شارع بر ایجاب مقدمه
در اینجا مستفاد از بیان مرحوم نائینی این است که عقل به حکم قاعده کلی «ما حكم به العقل حكم به الشرع» حكم به وجوب شرعی مقدمه می کند؛ بیان مرحوم محقق نائینی و عبارت ایشان چنین است: حکم عقل کاشف از این است که شارع مقدمه را به جهت تحفظ غرض واجب کرده است. «حكم العقل يكشف عن جعل الشارع ايجاب المقدمه تحفظاً للغرض»
مختار محقق خوبی(ره) ایجاب مقدمه عقلی است
خلاصه کلام ایشان این است که این گونه مقدمات فقط عقلا لازم است و کشف از وجوب شرعی نمی کند؛ عبارت ایشان چنین است که حکم عقل به استحقاق عقاب بر ترک واجب در ظرف خودش کافی است که عبد را تحریک به اتیان مقدمه کند پس شارع هم اگر بخواهد این مقدمه را جدای از حکم عقل مجعول شرعی مولوی قرار دهد این جعل لغو است و بر فرض که خطابی از سوی شارع به حفظ قدرت و تهیه مقدمات واجبی که میدانیم بعداً. آید وجود داشته باشد، اما می این خطاب بر حکم ارشادی حمل میشود که به همان لزوم عقل ارشاد میکند بنابراین این خطاب بر فرض صدور حکم تاسیسی نیست بلکه تاکید به حکم عقل است و ملازمه در موردی است که: عقل، حکم شرعی و مصلحت و مفسده را حقیقتاً درک کند.[3]
أقول: ما نحن فيه مثل ﴿أطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولى الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾[4] میباشد که ارشاد به همان حکم عقل است که قبل از شرع میگوید: «اوامر و نواهی الهی را اطاعت کن» و شرع هم همانطور به حکم عقل ارشاد دارد و تاکید می کند.
در اینجا امر «أطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى الْأَمْرِ مِنْكُمْ» ارشاد به حکم عقل می شود. در ما نحن فيه هم اگر فرضا عقل بگوید مقدماتی را که ترک آنها منجر به فوت واجب در زمان خودش میشود تهیه کن اگر شارع هم همین را گفت این بیان تاکید به حکم عقل است و امر جدید تاسیسی نیست که بعید نیست یعنی ممکن است باشد لذا رجحان با فرمایش مرحوم محقق خویی است.