« فهرست دروس
درس خارج اصول مرحوم استاد محمدعلی خزائلی

88/07/06

بسم الله الرحمن الرحیم

خروج الاجزاء عن محل النزاع/الفصل الرابع:فی الامر /المقصد الاول:فی الامر

 

موضوع: المقصد الاول:فی الامر/الفصل الرابع:فی الامر /خروج الاجزاء عن محل النزاع

 

فرق نظر صاحب فصول و شیخ:

_ صاحب فصول(ره) میگوید :فقط شرط الوقت است که واجب را معلق می کند.

_ اما شیخ (ره) می گوید: این اختصاصی به شرط الوقت ندارد و نیز جناب شیخ بجای استفاده از عنوان واجب ،معلق از عنوان واجب مشروطی که اعم از وقت و غیر وقت استفاده می کند.

نتیجه: «واجب مشروط» شیخ همان «واجب معلق» صاحب فصول است با این فرق که شیخ کلام صاحب فصول را توسعه را دادند.

ثمره قول مشهور

ثمره قول مشهور در جایی ظاهر میشود که به طور مثال اگر هنوز به وقت نماز یک ساعت باقی مانده است بنابر نظر مشهور شخص نمی تواند به قصد وجوب غسل کند یا وضو بگیرد چون هنوز وجوبی بر گردنش نیامده تا قصد وجوب کند و وجوب وقتی می آید که وقت واجب بیاید و فرض این است که وقت واجب هنوز نرسیده است.

ثمره قول شیخ”

ثمره بنابر قول شیخ این است که :به طور مثال انسان بر حسب مجاری طبیعی و عرف می داند که زنده است از همین جهت قبل از رسیدن وقت واجب به دنبال آب میرود و آنرا تهیه می کند لذا قبل از رسیدن وقت واجب به قصد صلات میتواند وضو بگیرد و در حقیقت این واجب در حق او واجب مطلق میشود. بنابر قول شیخ خیلی از مشکلات در فقه حل میشود.

و روی مسلک جناب شیخ و حتی صاحب فصول میدانیم شرط الوقت بعداً حاصل میشود لذا در حقیقت واجب معلق - بنابر نظر صاحب فصول - يا واجب مشروط بنابر نظر شیخ به واجب منجز یا مطلق مبدل میشود و شخص از همین حالا میتواند به قصد وجوب طهارت را تحصیل کند.

در مساله حج نیز واجب معلق یا مشروط به واجب منجز یا مطلق تبدیل میشود چون درست است که حج واجب استقبالی است و در موسم حج وجوبش فعلی میشود ولی همین که شخص می داند زمانی که موسم حج فرا می رسد استطاعت هم برای او حاصل میشود لذا از همین حالا بر او واجب میشود تا مقدمات واجب را تهیه کند.

«مقدمة المعرفة يا تعلم احكام »

گاهی اوقات شناخت ذى المقدمه متوقف بر مقدماتی است و این مقدمات از قبیل معرفت است که از آن به وجوب تعلم احکام تعبیر شده است به این معنا که وقتی ذى المقدمه واجب بود، شناخت نسبت به ذى المقدمه یا تحصیل علم نسبت به ذى المقدمه هم واجب است لذا این سئوال بوجود می آید که:

آیا تعلم احکام قبل از آمدن زمان واجب بر ما واجب است یا خیر؟ برای تصویر محل نزاع لازم است مقدمه ایی را بیان کنیم.

"مقدمه"

انسان مسلمان اگر علم اجمالی کبیر به جهت توسعه اطراف علم اجمالی دارد که در اسلام یک سری احکام واجب و حرام وجود دارد و چون در اصول ثابت شد که علم اجمالی منجز تکلیف است لذا این فرد مسلمان باید این احکام را بیاموزد تا واجباتش را اتیان کند و از محرماتش بپرهیزد حتی اگر احتمال هم میدهد باید از باب مقدمه به دنبال تعلیم و تعلم احکام برود و نمی تواند هر جا احتمال وجوب یا حرمت داد برائت جاری کند چون برائت در جایی جاری میشود که شک در اصل تکلیف داشته باشد و در اینجا شک در اصل تکلیف ندارد از این رو اصولیین «اصل وجوب معرفت» را اجماعی دانستند و چنین کسی اگر به دنبال معرفت نرود جاهل مقصر است و معاقب است.

آیا وجوب معرفت وجوب عقلی است یا شرعی؟

در این مساله همه قائلند که اصل وجوب اجماعی است اما در اینکه آیا وجوب معرفت، عقلی است یا شرعی چند نظر وجود دارد:

- نظر اول آخوند خراسانی(ره):

ایشان می فرماید: ما اصل وجوب را قبول داریم ولی این وجوب، وجوب شرعی به معنای لابدیت و مولوی نیست تا از راه ملازمه بین وجوب ذى المقدمه وجوب مقدمه ثابت شود بلکه وجوب عقلی است یعنی عقل به ما میگوید چون مسلمان هستید باید احکام اسلام را یاد بگیرید تا از عذاب الهی امن باشید؛ و نیز عقل به ما میگوید چون امر شده به پشت بام بروید پس باید نصب سلم کنید.

- نظر دوم مرحوم مشکینی در حاشیه بر کفایه:

ایشان فرموده ملاک وجوب غیری شرعی توقف وجودی ذیا المقدمه مقدمه است و بر این ملاک در مقدمه معرفت (تعلم احکام جریان ندارد بنابراین چون در اینجا ذی المقدمه متوقف و منحصر بر این مقدمه نیست لذا میتوان بدون اتیان این مقدمه(معرفت احکام) ذی المقدمه را از راه دیگری اتیان کرد.

بنابراین حال که ثابت شد این مقدمه ملاک وجوب غیری شرعی را ندارد پس وجوب به حکم عقل است و هر عاقلی مستقلاً عقلش حکم میکند که در صورت احتمال تکلیف باید کاری کنی که از عهده تکلیف خارج شوی و یکی از راههای خروج از عهده تکلیف احتیاط است اگر چه عسر و حرج داشته باشد.

به عبارت دیگر ممکن است مرحوم مشکینی برای اثبات مدعای خود به بیانی دیگر استدلال کند و بگوید ما در اصول بحث از کلیات میکنیم لذا چون نقيض موجبه کلیه سالبة جزيیه است از این رو همین که بعضی بتوانند احتیاط کنند لذا این مقدمه از انحصار خارج میشود و ما دیگر نمی توانیم بگوییم مقدمه معرفت ملاک وجوب غیری شرعی را که همان توقفیت است را دارد؛ پس ثابت میشود که وجوب به حکم عقل باشد.

اشکال: عده ایی به مرحوم مشکینی اشکال کردهاند که اگر وجوب مقدمه معرفت عقلی تكليف است پس خطابات شارع که در این زمینه وارد شده چیست و شما با آنها چه برخوردی می کنید؛ چون روایات کثیری وجود دارد که شارع روز قیامت به کسی که تعلیم گوید چرا تعلیم ندیدی اگر گفت جاهل بودم «وَ انْ قَالَ کُنْتُ جَاهِلاً» به او می گویند «قَالَ لَهُ أَفَلَا تَعَلَّمْتَ حَتَّى تَعْمَلَ»[1] چرا نیاموختی تا عمل کنی؟ پس معلوم میشود که این وجوب وجوب شرعی است و اتيان مقدمه (تعلم احكام) واجب است و بدون اتیان آن عقاب میشود.

جواب مرحوم مشکینی(ره):

ایشان می فرماید این قبیل خطابات شارع، ارشاد به حکم عقل و از باب تاکید به آن است یعنی معنای این خطابات این نیست که شارع مستقلا یک حکم با ملاکی مستقل جعل کند مبنی بر اینکه تعلم احکام واجب شرعی است بلکه معنای این خطابات این است که تعلم احکام واجب عقلی است و ملاک واجب عقلی هم امنیت داشتن از عقاب است.

- نظر عده ای از بزرگان:

این وجوب وجوب شرعی است یعنی همانطوری که نماز خواندن واجب است تعلم احکام نماز هم واجب است در این صورت وجوب معرفت احكام نماز وجوب شرعی است و به اضافه اصل واجب دو تکلیف است و دو عقاب هم دارد یکی برای مقدمه و دیگری برای ذي المقدمه.

- نظر سوم صاحب مدارک:

ایشان قائل است که این وجوب، وجوب نفسی تهیی است به این معنا که اگر ذی المقدمه نباشد، این واجب هم نیست البته نه به این معنا که این وجوب به تبع ذى المقدمه باشد بلکه تهیی است یعنی برای این واجب شده است تا انسان آمادگی انجام واجب را پیدا کند.

- نظر چهارم عده دیگری از اصولیین:

عده ای دیگر از اصولیین قائل شده اند این تعلم وجوب غیری استقلالی دارد و کاری به ملازمه ندارد. یعنی از راه وجوب غیری مولوی ممکن است شارع بگوید: «تَعَلَّم لِلعَمَل» و از آن جهت استقلالی است چون وجوبش از راه دلیل خاص اثبات میشود لذا به ملازمه ارتباطی پیدا نمی کند.

پذیرش نظر چهارم با استناد به روایات

ممکن است کسی قول چهارم را قبول کند و بگوید: مفاد اخبار هم همین قول را تایید می کند یعنی معرفت احکام وجوب غیری استقلالی دارد و مانند معرفت الله یا معرفت الامام وجوب نفسى ندارد؛ علت اینکه یادگیری احکام مانند احکام ،شکیات طهارت و نجاست وجوب مولوی غیری دارد و نه وجوب نفسی برای این است که با یادگیری احکام صلاة، نماز صحیح اتیان شود.

قائلین به این قول به دو روایت که در کتاب کافی کتاب «فَضْلِ الْعِلْمِ، بَابُ فَرْضِ الْعِلْمِ وَ وُجُوبِ طَلَبِهِ وَ الْحَبُّ عَلَيْهِ» روایت سوم و چهارم استناد کنند و می گویند از این روایات وجوب می استقلالی غیری استفاده میشود استقلالی بودن این مقدمه به این معناست که به تبع ذي المقدمه واجب نشده و غیری بودن آن به این معناست که برای رسیدن به ذى المقدمه واجب است.

به این دو روایت توجه فرمایید:

- روايت سوم: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ قَالَ سُئِلَ أَبُو الْحَسَنِ (ع) هَلْ يَسَعُ النَّاسَ تَرَى الْمَسْأَلَةِ عَمَّا يَحْتَاجُونَ إِلَيْهِ فَقَالَ (ع): لا.

ترجمه روایت «آیا مردم در وسعت هستند تا پرسیدن را رها کنند حضرت فرمود: خیر».

روایت چهارم: عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ غَيْرُهُ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبِ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ السَّبِيعِي عَمَّنْ حَدَّثَهُ قَالَ سَمِعْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ (ع) يَقُولُ: أَيُّهَا النَّاسُ اعْلَمُوا أَنَّ كَمَالَ الدِّينِ طَلَبُ الْعِلْمِ وَالْعَمَلُ بِهِ أَلَا وَإِنَّ طَلَبَ الْعِلْمِ أَوْجَبْ عَلَيْكُمْ مِنْ طَلَبِ الْمَالِ إِنَّ الْمَالَ مَقْسُومٌ مضمُونَ لَكُمْ قَدْ قَسَمَهُ عَادِلُ بَيْنَكُمْ وَ ضَمِنَهُ وَ سَيَفِى لَكُمْ وَالْعِلْمُ مَخْرُونَ عِنْدَ أَهْلِهِ وَ قَدْ أمرتُمْ بِطَلَبِهِ مِنْ أَهْلِهِ فَاطْلُبُوهُ.[2]

ترجمه روایت: «ای مردم بدانید کمال دین در طلب علم و عمل به آن است؛ آگاه باشید که طلب علم واجب تر است بر شما از طلب مال بدرستیکه مال تقسيم شده و ضمانت شده برای شما و خداوند عادل مال را بین شما تقسیم کرده و ضامن آن را هم نموده و شمشیر من هم با شماست و علم نزد اهلش مخزون است و شما مامور شدید مامور به طلب علم از اهلش پس آن را طلب کنید».

بر مبنای این روایت خداوند علم را تضمین نکرده که به انسان بدهد ولی روزی اهل علم بخصوصه و روزی همه مردم بعمومه تضمین شده ولی طلب علم تضمین نشده است یعنی خداوند متعال نفرموده که در خانه بنشیند تا علم لدنی یاد بگیرید بلکه دستور میدهد که به تعلیم علم بپردازید.

نتیجه :به وجوب استقلالی غیرى تعليم احکام واجب است تا امنیت از عقاب حاصل شود.


 


logo