< فهرست دروس

درس شرح توحید صدوق - استاد حشمت پور

93/02/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: چرا باب هشتم معنون به «ما جاء فی الرویه» شده؟ / باب رویت خداوند ـ تبارک ـ .
«الباب الثامن ما جاء فی الرویه شرح: اعلم ان احتمالات الرویه باعتبار المدرِک بالکسر و المتعلق ای المدرَک بالفتح و الموطن ترتقی الی اثنی عشر احتمالا»[1]
باب هشتم مربوط به رویت خداوند ـ تبارک ـ است که بحث بسیار مهمی است و در کتب کلامی هم مطرح شده است. چون در این مساله مخالف وجود دارد باید به این مساله، کامل پرداخته شود ما معتقدیم که خداوند ـ تبارک ـ را می توان با بصیرت دید. دیگران هم این مساله را قبول دارند اما اختلاف در این است که آیا با بصر هم می توان دید یا خیر؟
فلاسفه که خداوند ـ تبارک ـ را مجرد می دانند اجازه نمی دهند که خداوند ـ تبارک ـ با بصر دیده شود. متکلمین شیعه هم اینگونه اند و معتزله هم که عقلی فکر می کنند همینطور هستند. مجسمه و اشاعره است که معتقدند خداوند ـ تبارک ـ قابل رویت است مجسمه معتقدند که خداوند ـ تبارک ـ با چشم دیده می شود همانطور که بقیه اشیاء با چشم دیده می شوند البته اشاعره خداوند ـ تبارک ـ را جسم نمی دانند بلکه مجرد می دانند لذا نمی توانند رویت جسمانی را برای خداوند ـ تبارک ـ قائل شوند ولی قائل به رویت هستند.
بیان نظر محققین اشاعره: محققین شاعره مثل فخر رازی معتقد می شود که ما حاصل رویت را داریم یعنی وقتی یک چیزی دیده می شود چگونه به آن چیز عالِم می شوید که غیر از علم به صورتش است گاهی شما از بیرون در مورد یک موجودی فکر می کنید و به آن عالِم می شود گاهی شیئی در جلوی شما قرار دارد و آن را می بینید این عملی که با بصر حاصل می شود به قول شیخ اشراق علم حضوری است البته اشاعره معتقد به حضوری بودن نیستند ولی اینقدر این علم قوی است که بعضی از فلاسفه مثل شیخ اشراق اسم آن را علم حضوری می گذارد. اشاعره می گویند خداوند ـ تبارک ـ دیده می شود یعنی حاصل چنین رویتی حاصل است. اینطور نیست که چشم ما به آن بیفتد و او را ببینیم همانطور که اجسام را می بینیم، بلکه بعد از اینکه اجسام را می بینیم چه حالتی برای ادارک ما اتفاق می افتد؟ همان حالت نسبت به خداوند ـ تبارک ـ برای ما اتفاق می افتد یعنی خداوند ـ تبارک ـ را آنچنان می یابیم که گویا او را می بینیم. این مطلبی است که بعضی از محققین اشاعره معتقدند. اگر این را ملاحظه کنید شاید همان بصیرتی باشد که ما می گوییم و ما هم در آخرت معتقدیم که وقتی خداوند ـ تبارک ـ به عبدی عتاب می کند یا سوال و جواب از او می شود عبد احساس می کند که موجودی در مقابلش حاضر است و آن موجودِ حاضر حرف می زند و لو با چشم آن را نمی بیند ولی گویا حاصل رویت برای او وجود دارد نه آن حاصلِ رویت جسمانی، همان که ما اسم آن را بصیرت می گذاریم یعنی الان ما خداوند ـ تبارک ـ را غایت به حساب می آوریم اما در قیامت خداوند ـ تبارک ـ حاضر است وضع رویت در نزد اشاعره خیلی روشن نیست آنها شرایط رویت را تماما منتفی می کنند. ابتدا که وارد می شوند 11 شرط برای رویت است که همه را باطل می کنند یک شرط این است که مثلا جسم، در مقابل باشد. شرط دیگر این است که چشمِ ناظر، سالم باشد. شرط دیگر این است که فاصله خیلی نزدیک نباشد.
اینها می گویند عادت خداوند ـ تبارک ـ جاری شده بر اینکه بعد از حصول این شرایط، بدون دخالت این شرائط، رویت حاصل شود از طرفی رویت حاصل نمی شود بلکه خداوند ـ تبارک ـ مرئی را در مدرِک من می اندازد بدون اینکه مدرِک من فعالیتی کرده باشد. سعی اینها بر این است که تمام فعّال های جهان را تعطیل کنند و فقط یک فعال قائل شوند که خداوند ـ تبارک ـ است لذا حتی قائل نیستند به اینکه ما می بینیم بلکه می گویند خداوند ـ تبارک ـ به ما افاضه می کند. چشم و گوش برای این است که عادت خداوند ـ تبارک ـ جاری شده بر اینکه بعد از این جریانات، مرئی را در قوه ادراکی که بصر است ایجاد و القاء کند بدون اینکه بصر، کاری کرده باشد و بدون اینکه آن شرائطی که برای رویت گفته می شود دخالت کرده باشد حتی تصریح دارند که یک شخص نابینا که در چین زندگی می کند پشه ای را در اندلس در شب تاریک می بینید یعنی هیچکدام از شرائط وجود ندارد چون پشه در مقابل چشم او قرار ندارد و این مقدار فاصله است و پشه ریز است و این شخص، اعمی است ولی با وجود این می گویند ممکن است دیده شود ممکن است چیزی جلوی چشم ما باشد و تمام شرایط ابصار موجود باشد و خداوند ـ تبارک ـ خلق نکند و ما نبینیم. وقتی که ابصار را به این صورت معنا می کنند لازم نیست برای اینکه خداوند ـ تبارک ـ ر ا بینیم جسم داشته باشد. لازم نیست مقابل ما قرار بگیرد. لازم نیست جسم ما سالم باشد بلکه می شود خداوند ـ تبارک ـ خودش را در قوه ادراکی که چشم ما است حاضر کند و ما او را ببنیم بدون اینکه کوچکترین فعالیتی خود ما با چشم ما کرده باشد ولی اینها این اعتقاد را دارند که ما در دنیا خداوند ـ تبارک ـ را نمی بینیم. امکان رویت وجود دارد ولی وقوع رویت وجود ندارد. در آخرت، هم امکان رویت وجود دارد هم وقوع رویت وجود دارد. این نظر اشاعره بود.
بیان نظر مجسمه: در دنیا امکان رویت است و وقوع رویت هم هست. در آخرت هم هر دو وجود دارد و در دنیای که می بینیم مانند دیدن اشیاء معمولی است. البته با تمام شرائطِ رویت، می توان دید یعنی اگر خداوند ـ تبارک ـ در آسمان باشد نمی توان او را دید اما اگر شب جمعه پایین بیاید دیده می شود شبهای جمعه که ندا می کند بندگان اگر حاجتی دارید بگویید تا آن را بر آورده کنم اگر کسی در این هنگام مصادف با خداوند ـ تبارک شود او را خواهد دید. حنبلی ها و کرامیه معتقد به همین رویت هستند پس این گروه قائل به رویت هستند بدون تفصیل. اما اشاعره قائل به رویت هستند با تفصیل. و ما هم قائل به عدم رویت بدون تفصیل هستیم ولی قائل هستیم که با بصیرت می توان خداوند ـ تبارک ـ را دید و اگر نتوان با بصیرت خداوند ـ تبارک ـ را دید او را عبادت نمی کنیم گاهی انسان با قوه بصیرتش توجهی به خداوند ـ تبارک ـ می کند یک حالت محبت و گاهی حالت وحشت «اما نه وحشتی که مذموم است بلکه حالت خشوع که یک نوع وحشت است» به او دست می دهد او در واقع خداوند ـ تبارک را دیده است ولی با بصیرت دیده است. در کلام حضرت امیرالمومنین علیه السلام است که فرمود «من عبادت نمی کنم خدایی را که نمی بینم» در حالی که خود حضرت، رویت را نفی می کند. لذا معلوم می شود مرادشان از رویت، رویت با چشم نیست بلکه رویت با بصیرت است نه بصر. در همین دنیا هم ادعا می کنند که می بنییم
اینها مطالبی بود که اشاره به مذاهب مختلفه در باب رویت بود. آنچه مرحوم قاضی سعید بحث می کند این است که در باب رویت خداوند ـ تبارک ـ دو مدرِک مطرح است:
1 ـ بصر .
2ـ بصیرت.
باید بحث می کنیم که کدام یک از این دو موفق به رویت می شوند آیا هیچکدام موفق نمی شوند یا هر دو موفق می شوند یا یکی موفق می شود.
درباره مدرَک هم دو احتمال است:
1ـ ذات.
2 ـ وجه.
یعنی بحث است که وقتی می خواهیم خداوند ـ تبارک ـ را ببینیم آیا خودش را می بینیم یا وجهی از وجوهش را می بینیم. تمام آیات به نحوی وجه خداوند ـ تبارک ـ هستند اگر بگویید خداوند تبارک را می بینیم به معنای این باشد که وجه خداوند ـ تبارک ـ را می بینیم و وجه را تفسیر به این موجودات پایینی کنیم کسی منکر این نیست. در اینصورت 4 احتمال بوجود آمد.
در موطن رویت هم اختلاف است که آیا فقط دنیا مراد است یا فقط آخرت مراد است یا هر دو مراد است اگر این 3 احتمال را در آن 4 احتمال ضرب کنید 12 احتمال به دست می آید پس 12 صورت در این مساله وجود دارد که باید بحث شود. مرحوم قاضی سعید می فرماید بعضی از این احتمالات 12 گانه صحیح است مثلا مدرِک، بصیرت باشد و مدرَک، ذات باشد که مقداری مشکل است اما اگر مدرِک بصیرت باشد و مدرَک وجهی از وجوه باشد امکان دارد. هم در دنیا و هم آخرت واقع می شود.
اما بعضی صور هستند که باطل اند مثل رویت یا بصر که مطلقا باطل است چه تعلق به ذات بگیرد چه تعلق به وجه بگیرد چه در دنیا فقط باشد چه در آخرت فقط باشد چه در دنیا و آخرت باشد. یعنی 6 وجه از آن 12 وجه باطل است چون اینگونه است که بعضی از اقسام رویت را باطل دانستیم لذا مرحوم کلینی در کتاب کافی عنوان باب را این عبارت قرار داده «فی ابطال الرویه» یعنی از ابتدا بطلان ر ا مطرح کرده است اما چون هم فرض صحیح در مساله هست هم فرض باطل در مساله است مرحوم صدوق نه تعبیر به «ابطال» و نه تعبیر به «صحه» کرده بلکه فرموده «ما جاء فی الرویه». پس مرحوم کلینی چون نظر به صُوَر باطله کرده لذا آن باب را معنوی به «ابطال الرویه» کرده ولی مرحوم صدوق توجه به تمام صور کرده که بعضی باطل اند و بعضی صحیح اند لذا باب را معنون به «ما جاء فی الرویه» کرده است.
این توضیحاتی که بیان شد به خاطر این است که عنوان «ما جاء فی الرویه» که مصنف به طور مطلق آورده را توجیه کند. و در ضمنِ توجیه اطلاق، قیدی که در کتاب کافی هم آمده را توجیه کند.
توضیح عبارت
«الباب الثامن ما جاء فی الرویه شرح: اعلم ان احتمالات الرویه باعتبار المدرِک بالکسر و المتعلق ای المدرَک بالفتح و الموطن ترتقی الی اثنی عشر احتمالا»
بدان که احتمالات رویت به اعتبار مدرِک و متعلَّق ادراک «یعنی مدرَک» و موطن «محل و عالَمی که خداوند ـ تبارک در آن قابل رویت هست یا نیست» بالا می رود تا 12 احتمال.
«اذا المدرِک اما بصر العین او بصیره القلب و المدرَک اما ذات الشیء او وجه من وجوهه و الموطن: اما النشأه الدنیا او الاخره او کلتاهما»
زیرا مدرِک یا بصرِ عین است یا بصرت قلب است و مدرَک هم یا ذات شیء یا وجهی از وجوه شیء است و موطن یا نشا یه دنیا فقط است، یا نشاه ی آخرت فقط است یا هر دو با هم است.
نکته: اینکه رویت خداوند ـ تبارک ـ در نشاه دنیا فقط باشد قائلی ندارد ولی بالاخره جزء احتمالات است اما آن که نشاه آخرت فقط باشد قائل دارد. هم در دنیا و آخرت باشد اگر به نحو بصیرت باشد ما قائل به آن هستیم و اگر بصر مراد باشد مجسمه به آن قائل اند.
«و لما کان بعضی هذه الاحتمالات صحیحه و بعضها باطله نظر صاحب الکافی ـ رضی الله عنه ـ الی الثانی و عنون الباب بابطال الرویه و نظر المصنف ـ رضی الله عنه ـ الی المطلق و قال ما جاء فی الرویه من غیر تعرض للابطال و الصحه»
«الثانی» یعنی «بعضها باطله».
چون بعضی احتمالات صحیح بود و بعضی باطل بود هم حق داشتیم به صحیح نظر کنیم و هم حق داشتیم به باطل نظر کنیم و هم حق داشتیم مطلق بیاوریم ولی مرحوم کلینی از آن حق استفاده کرد و مقید به بطلان کرد و مرحوم صدوق از حق دیگر استفاده کرد و مطلق آورد.
«و قد تمادی تماری المتکلمین و تشاجرهم الی ما لا طائل تحته»
«تمادی» به معنای «طال» است یعنی طول کشیده و ادامه پیدا کرده است.
«تماری» به معنای خصومت و جدال است و به تعبیر خود مرحوم قاضی سعید به معنای «تشاجر» است که به صورت عطف تفسیر آورده است.
ترجمه: جدال متکلمین ادامه یافته و طول کشیده به حدّی که فایده ای در آن نیست تا ما بخواهیم مراجعه کنیم.
«و نحن تقتصر فی هذا الباب علی بیان الاخبار التی رویت من ائمه اولی الالباب و الشیخ ـ رضی الله عنه ـ ذکر فی هذا المدعی اثنین و عشرین حدیثا»
و ما اکتفا می کنیم در این باب بر بیان اخبار و مرحوم صدوق در این مدعا «در این باب که ادعای رویت و عدم رویت در آن می شود» 22 حدیث آورده.
«الحدیث الاول باسناده عن السکونی عن ابی عبدالله عن آبائه ـ علیهم السلام ـ قال: مرّ النبی ـ صلی الله علیه و آله ـ علی رجل و هو رافع بصره الی السماء یدعو»
مرحوم، صدوق به اسنادش از سکونی از ابی عبدالله از آبائش علیهم السلام نقل کرده که امام علیه السلام فرمودند پیامبر مرور بر مردی کردند در حالی که آن مرد چشم به سمت آسمان دوخته بود و دعا می کرد.
«فقال له رسول الله صلی الله علیه و آله: غضّ بصرک فانک لن تراه»
پیامبر فرمود چشم خودت را پایین بیاور تو نمی توانی خداوند ـ تبارک ـ را ببینی.
ما هم وقتی می خواهیم دعا کنیم سر به آسمان بلند می کنیم ولی می دانیم که نمی توان خداوند ـ تبارک ـ را دید اما چون رزق ما و فیوضات از آسمان می آید لذا ما فیاض را در بالا نه اینکه ببینیم بلکه اینگونه فکر می کنیم. گاهی هر به خاطر احترام اینگونه فکر می کنیم که فیاض در بالا قرار دارد اما ظاهرا پیامبر از کار این مرد فهمیده بودند که این شخص نه تنها به خاطر اینکه فیوضات از بالا می آید سر به آسمان بلند کرده بلکه تصمیم به دیدن خداوند ـ تبارک ـ هم دارد لذا به او فرمود چشم خودت را پایین بیندازد که خداوند ـ تبارک ـ دیده نمی شود یعنی از غیب خبر می دهند که نظر تو این است و این عقیده ی باطلی است نه اینکه چشم خودت را به پایین بینداز و اینگونه دعا کن.
البته در پایان خود مرحوم قاضی سعید می فرمایند این یک نوع مزاح هم بوده است ولی مزاحی که این شخص را به سمت حق بکشاند یعنی به او بفهماند که خداوند ـ تبارک ـ قابل رویت نیست.
«و قال: و مر النبی ـ صلی الله علیه و آله ـ علی رجل رافع یدیه الی السماء و هو یدعو فقال رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ اقصر من یدیک فانک لن تناله»
امام علیه السلام دوباره می فرمایند پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم عبور بر مردی کردند که دست به سمت آسمان بلند کرده بود و دعای کرد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند دست خودت را کوتاه کن «یعنی پایین بینداز» تو هرگز به خداوند ـ تبارک نمی رسی «دست تو به خداوند ـ تبارک ـ نمی رسد».
مرحوم قاضی سعید این حدیث را هم به همان صورت معنای می کند که ما هم دست خودمان را به سمت آسمان بلند می کنیم ولی اعتقاد نداریم که دست ما به خداوند ـ تبارک ـ می رسد این شخص شاید اشتباها این اعتقاد را پیدا کرده بوده و پیامبر از باطن او خبر داشتند لذا اینگونه به او فرمودند. و در ضمن، مزاح ممدوحی هم هست که این شخص را به سمت حق منتقل کند. البته احتمال اینکه فقط شوخی کرده باشد وجود دارد یعنی حضرت با این دو نفر شوخی کردند تا هم این دو نفر و هم بقیه بفهمند که خداوند ـ تبارک ـ قابل رویت و قابل دسترس نیست و الا ممکن است این دو نفر چنین اعتقادی نداشتند ولی این کار را کردند و پیامبر دیدند وقت مناسبی است و این فرمایش را فرمودند.
نکته: می گویند در یکی از جنگ ها اسیر گرفتند یک کودک شیرخوار هم اسیر شد بعد از مدتی مادر پیدا شد بدون توجه به اینکه این بچه در لشگر وجود دارد و بدون توجه به وجود خطر، خودش را به این بچه رساند و با یک حالتی بچه را برداشت وشیر داد. اینجا جای مناسبی برای تبلیغ است لذا پیامبر به لشگر خودشان فرمودند چقدر این زن به این بچه اظهار محبت کرد و خطر را لحاظ نکرد. خداوند ـ تبارک ـ به شما بیش از این محبت دارد. لذا بعید نیست ما نحن فیه هم از همین قبیل باشد.


[1] شرح توحید، قاضی سعید محمد بن محمد مفید قمی، ج2، ص257، س1.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo