< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

97/09/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بیان دلیل اینکه علاوه بر ربع مسکون، سه ربع دیگر باید پوشیده از آب باشند

فن الخامس: المعادن و الآثار العلویة

و وجد هذا الربع آخذا فى طوله نصف دور الأرض، على ما سنوضح هذا فى الفن الذي نتكلم فيه‌ على الهيئة، و وجد عرضه آخذا ربع دور الأرض إلى ناحية الشمال، حتى يكون الربع الشمالى بالتقريب منكشفا ثم لم يقم برهان‌ واضح على أن الأرباع‌ الأخرى مغمورة بالماء، إلا ما يوجبه أغلب الظن بسبب وجوب غمور الماء للأرض. إذ الماء بحسب غالب الظن أكثر لا محالة من الأرض أضعافا، لأنه يشبه أن يكون كل عنصر بحيث لو استحال بكليته إلى عنصر آخر كان مثله، و الماء يتصغر حجمه عند الاستحالة أرضا.گفتیم که اصحاب رصد حکم کردن به اینکه ربع ارض خشک است و قابل سکونت. در باقی که سه ربع دیگر زمین است چون رصدی نداشتند، حکم جزمی صادر نکردند که این سه ربع آب است. ابن سینا هم فرمود با این رصد چه کسی طمع می کند که بگوید ما خشکی های دیگر هم داریم. بله می تواند بگوید خشکی های کوچکی که نامشان جزیره است داریم.اما یک خشکی مهمی به اندازه ی همین خشکی که ربع زمین را گرفته داشته باشیم، با توجه به رصدی که شده انتظار نداریم که چنین خشکی وجود داشته باشد. این ها اصحاب رصد که همان جغرافی دان ها بودند، قسمت های خشکی زمین را یا با مسافرت خودشان یا با مسافرت دیگران تعیین کرده بودند. در اطراف این خشکی ها به دریا برخورد می کردند که دور تا دور این خشکی ها را دریا گرفته است. کشتی هایشان طوری بود که به آنها اجازه می داد که مقداری در این دریا پیش روی کنند و با این پیشروی جزیره هایی را می یافتند. لذا حکم کردند که جزیره داریم.اما زیاد توی دریا وارد نشدند که قاره ی آمریکای شمالی و جنوبی را پیدا کنند. یا در طرف شرق قاره ی استرالیا را بدست بیاورند. این سه تا قاره برایشان مخفی بود. فقط آنها آسیا و اروپا را و بخشی از آفریقا را می شناختند. بعد هم فرمود انکشاف ربع زمین کثیر است بنابراین برای آن منظور خلقت حیوانات هوایی کافی است. چون گفتیم علت خشک شدن این قسمت از زمین وجود حیواناتی است که از هوا استنشاق می کنند. برای وجود اینها این مقدار ربع کافی است زیرا ربع کثیر است. کره ی زمین بزرگ است پس ربعش خیلی می شود و می تواند جایگاه این چنین حیواناتی واقع شود. پس احتیاجی به مازاد بر این نیست. لذا حکم می کنیم که اصحاب رصد درست گفته اند. ربع زمین خشک است. علاوه بر این ربع جزیره هایی هم داریم. اما این علاوه بر این یک خشکی معتد به داشته باشیم این را نمی توانیم اثبات کنیم. حالا سوال می شود که آن ربع مسکون یا ربع خشکی را چگونه تعیین کنیم؟ یعنی تعریفش کنیم که کسانی که نرفته اند بدانند کجای زمین خشک است. ایشان طول و عرض را تعیین می کند. دقت کنید من طول و عرض زمین را عرض کنم. از خط استوا به سمت قطب بروید می شود عرض زمین. رو خط استوا دور تا دور زمین بگردید می شود طول زمین. از مشرق به مغرب بروید می شود طول زمین. از شمال به جنوب و بالعکس می وشد عرض زمین. الان می خواهیم خشکی را تعیین کنیم. هم بیان می کنیم که چه مقدار از طول زمین را گرفته و هم بیان می کنیم چه مقدار از عرض زمین را گرفته است.از یک نقطه خط استوا شروع کنید، دور بزنید، فرضا روی خط استوا زمین را طی کنید. دوباره برگردید سر آن نقطه. کل طول زمین طی شده است. اگر از روی یک نقطه ی خط استوا بلند شید و راه بروید و به نقطه ی مقابلش برسید، یعنی اگر زمین را سوراخ کنند شما از این ور زمین رفته اید و از آن ور درآمده اید. در این صورت گفته می شود نصف طول زمین طی شد. پس اگر یک دور کامل دور زمین بزنید یعنی از مشرق به مغرب و بالعکس، در این صورت گفته می شود کل طول زمین طی شد. اما اگر نصف این مقدار را رفتید گفته می شود نصف طول زمین طی شد. در نصف طول زمین این خشکی وجود دارد. پس به لحاظ طول، خشکی نصف زمین را گرفته است. به لحاظ عرض چقدر؟ به لحاظ عرض، ربع زمین را گرفته است. از خط استوا شروع می شود تا قطب شمال. این می شود یک ربع. سه ربع دیگر باقی می ماند. از شمال تا خط استوا این یک ربع، از خط استوا تا قطب جنوب این ربع دوم، از قطب جنوب به خط استوا این ربع سوم. این سه ربع را خشکی درونش قرار نمی دهیم. ولی از خط استوا تا قطب شمال که ربع زمین است به لحاظ عرضش این را ما خشکی قرار می دهیم. پس خشکی به لحاظ طول شد نصف زمین و به لحاظ عرض شد ربع زمین. بعداز اینکه این مطلب روشن شد می آییم کل زمین را مورد توجه قرار می دهیم تا ببینیم خشکی نسبت به کل زمین چه اندازه است. زمین وقتی به دو نیم کره تقسیم می شود دو تا نصف درست می شود. نیم کره ی جنوبی دارای دوتا ربع است. نیم کره ی شمالی هم داراری دوتا ربع است. چهارتا ربع هم می شود کل. نیم کره ی جنوبی دوتا ربعش را گفتیم پر از آب است. نیم کره ی شمالی دوتا ربعش، یکیش را آب گرفتیم و یکی را خشکی. پس خشکی یک ربع زمین را اشغال می کند. کل خشکی، یعنی طولش را ضرب در عرضش کنید، طول نصف بود، عرض ربع بود، این مساحت طول ضرب در عرض می شود ربع کل زمین که نصف نیم کره ی شمالی است. پس قسمت های مسکونی عرض یا به تعبیر دیگر خشکی عرض در نصف نیم کره ی شمالی قرار گرفته که اگر بخواهیم تعبیر دیگری بیاوریم می گوییم ربع کره زمین. آسیا، اروپا و مقداری از آفریقا. این ها تمام توی اون ربع شمالی اند. ربع شمالی که می گوییم یعنی ربع کره زمین که در قسمت شمالش هست. می توانیم بگوییم نصف نیم کره ی شمالی. ایشان این را تعیین کرد. البته گفت این تعیین تقریبی است. وقتی که این ربع زمین به عنوان خشکی معرفی شد به ذهن ما خطور می کند که پس سه ربع دیگر آب است. ایشان می فرماید به نظر غالب این چنین است که سه ربع دیگر زمین آب است. و ما نمی توانیم تعیین کنیم که واقعا این حکم ما درست است یا نه. شاید توی آن یه ربع دیگر هم یک خشکی بزرگ پیدا کنید. اما چون طبیعت آب این بود که کل زمین را بپوشاند، ما به اندازه ی ضرورت مقداری از زمین را گفتیم باید خشک باشد. حالا به همان مقدار ضرورت اکتفا می کنیم و می گوییم همین که یافتیم همین خشکی است و آنهایی هم که نیافتیم طبق طبیعت آب باید پوشیده باشد زیر آب. این یک بیان ایشان که توجه کردید با استفاده از اینکه طبیعت آب محیط بودن و طبیعت زمین محاط بودن است بیان کرد که آن سه ربع دیگر باید زیر آب باشند. این بیان اول. بیان دوم و سوم هم دارد.متن خوانی:و وجد هذا الربع آخذا فى طوله نصف دور الأرض، على ما سنوضح هذا فى الفن الذي نتكلم فيه‌ على الهيئة، و وجد عرضه آخذا ربع دور الأرض إلى ناحية الشمال، حتى يكون الربع الشمالى بالتقريب منكشفا ثم لم يقم برهان‌ واضح على أن الأرباع‌ الأخرى مغمورة بالماء، إلا ما يوجبه أغلب الظن بسبب وجوب غمور الماء للأرض.حالا که مشخص شد ربع زمین خشکی است تعیین کنید این ربع کجای زمین می افتد.

سوال: گویا برای بیان مقدار ضرورت از حس استفاده کردیم و برای سه ربع دیگر دلیل عقلی آوردیم؟

جواب: بله. سه ربع را که نمی تواند حس کند. سه ربع اگر کشتی داشت می توانست برود با مشاهده ببیند خشکی وجود دارد یا نه. چون نمی تواند آن سه ربع با چشم تعیین کند، با استدلال های عقلی تعیین می کند. استدلال عقلی با این دلیل اولی که عرض کردم گفتن سه ربع دیگر زیر آب است. البته دو دلیل دیگر هم برای سه ربع می آورند که آنها هم به نوعی عقلی است نه حسی. چون سه ربع را نمی توانستند حس کنند.

و وجد در حالی که می گیرد یعنی اشغال می کند در طولش این ربع، نصف طول زمین را اشغال می کند یعنی پر می کند. به لحاظ طول نصف دور زمین را می گیرد. عرضش را نگاه کنید اشغال می کند ربع دور عرض را از استوا تا قطب شمال که می وشد ربع زمین. در طول می گوید علی ما سنوضح، در فنی که در آن فن درباره ی هیئت بحث می کنیم، توضیح می دهیم که این خشکی چقدر از زمین را به لحاظ طول اشغال کرده و بعد هم آن خشکی را به هفت اقلیم تقسیم می کنیم. هیئت، سه تا بخش دارد. یک بخشش مقدمات است. که در آن مقدمات غالبا دوائر عظام توضیح داده می شود. بعضی از امور دیگر که هیئت بر آن متوقف است توضیح داده می شود. بخش دوم هیئت، بخش فلکیات است. درباره ی آسمان صحبت می شود و حرکات کواکب و خسوف و کسوف و این چیزها. بخش سوم هیئت بحث می کند درباره ی ربع مسکون. یعنی درباره زمین. و اموری که در زمین اتفاق می افتد. حتی شهاب هایی که در عبورشان به زمین برخورد می کنند و آن را گود می کنند. این ها هم مورد بحث قرار می گیرد. حالا آن فن سوم شاید اسمش را فن نگذارند، آن فن سوم موضع همین بحثی است که ما داریم. سنوضح این مطلب را در آن فنی که تکلم می کنیم در آن فن بر هیئت، یعنی درباره هیئت بحث می کنیم که یک فن از چهار فن ریاضی است. ریاضی چهار فن است. حساب، موسیقی، هندسه و هیئت. هیئت یکی از چهارتا فن است. در آن فن هیئت که بحث می کنیم، در یک بخشش که مربوط به زمین است این مطلب را خواهیم گفت. عبارت داشت ووجد عرضه، یعنی عرض این ربع، طولش را که گفتیم، به اندازه ی نصف زمین است. عرضش هم به اندازه ی ربع زمین است از خط استوا تا قطب لذا می گوید الی الناحیة الشمال. یعنی از استوا شروع کن به سمت ناحیه ی شمال برو. این فاصله بین استوا و قطب شمال یک ربع زمین است. پس عرض این ربع مسکون می شود ربع زمین. طولش هم می شود نصف زمین. نتیجه این می شود. حتی نتیجه ی این دوتاست. یعنی نصف را ضرب در ربع کن، کل خشکی در می آید. مساحتی که نصف نیم کره ی شمالی را و به عبارت دیگر ربع زمین را اشغال کرده است. این را بهش می گوییم ربع مسکون. حتی یکون الربع الشمالی، ربع شمالی چون ما دوتا ربع جنوبی داریم و دوتا ربع شمالی. یکی از این ربع های شمالی محل مسکون است. خشکی زمین است. حتی یکون الربع الشمالی یعنی نصف نیم کره شمالی که به لحاظ کل زمین می شود ربع. منکشف یعنی از زیر آب بیرون آمده. یعنی خشک است. بالتقریب یعنی اینکه اگر می گوییم ربع شمالی، نه حالا فکر کنید دقیقا ربع است. به تقریب ربع است. این ربع شمالی بود و قسمت خشکی بود. آن سه ربع دیگر چیست؟ ایشان می گوید برهان واضح نداریم که آن سه ربع حتما آب است. شاید یک خشکی مورد توجهی هم آنجا باشد ولی مقتضای این که آب باید محیط باشد و زمین باید محاط باشد این است که آن سه ربع دیگر زیر آب باشند. مغمورة بالماء یعنی احاطه شده توسط آب. دلیل ما تنها اغلب ظن است یعنی ظن غالب حکم می کند که آن سه ربع دیگر آب باشد. ظن غالب به چه دلیل حکم می کند؟ واجب است که آب زمین را بپوشاند. از این واجب در آن ربع مسکون گذشتیم به خاطر توضیحاتی که داده شد. به خاطر مبداهای فاعلی و غائی که خواندیم. اما در مابقی حکم طبیعت آب و طبیعت زمین را اجرا می کنیم که آب باید پوشاننده باشد و زمین هم پوشیده.

إذ الماء بحسب غالب الظن أكثر لا محالة من الأرض أضعافا، لأنه يشبه أن يكون كل عنصر بحيث لو استحال بكليته إلى عنصر آخر كان مثله، و الماء يتصغر حجمه عند الاستحالة أرضا.

اگر چه این عبارت برای بیان سبب مغمورة بالماء آمده یعنی ادامه ی همین دلیل است اما من می خواهم این را یک دلیل مستقل قرار بدهم. تتمه ی دلیل قبل هم می توانید قرار بدهید. یک قانون را ذکر می کنم که طبق آن می خواهیم دلیل را بیان کنیم. قانون این است که عناصر اربعه همه اندازه ی هم هستند. یعنی زمین مساوی با آب است. هر یک از این دو مساوی هستند با هوا. هر یک از این سه مساوی هستند با نار. این حکمی که ما کردیم ظاهرا خلافش را داریم مشاهده می کنیم. آب دورتادور زمین را گرفته و کره ی محیط است. کره ی محیط از محاط بزرگ تر است. هوا هر دو را گرفته و از هر دو بزرگتر است. نار هر سه را احاطه کرده، پس از هر سه بزرگتر است. شما اگر کرده هایی داشته باشید که محاط و محیط باشند، محیط ها بزرگتر هستند از محاط ها. پس چطور حکم می کنید که هر چهارتا به یک اندازه هستند. دو نکته را توجه کنید. یک نکته در مورد زمین تنها است. زمین کره ی توپر است ولی آب و هوا و نار، کره های توخالی هستند. اگر شما آب را یک کره ی توپر قرار بدهید، کره ی آب که بزرگتر از کره ی زمین است، وقتی یک مقدار از آن آب را بیاوریم توی جوف که کره ی آب بشود یک کره ی پر، می بینید که کره ی آب هم اندازه ی زمین شد. بقیه ی آن دوتا کره ی دیگر را هم هرکدام را بیاورید جوفشان را پر کنید، جوف هوا را با هوا پر کنید و جوف نار را با نار، می بینید اندازه ی زمین شده اند. این یک مطلب که می توانیم بگوییم این چهارتا عنصر اندازه ی هم هستند. نگویید کره ی زمین چون محاط همه است از همه کوچکتر است. بله محاط همه است ولی کره ی توپری است. برخلاف سه تای دیگر که کره های بزرگی هستند چون محیط هستند ولی داخلشان خالی است. این یک مطلب. مطلب دیگر که مطلب مهمی هم هست، زمین یبوست دارد. یبوست شدید هم داردیعنی فشردگی اجزایش زیاد است. آب آن فشردگی را ندارد. آب را فشرده کنید به اندازه ی زمین می شود. هوا خیلی تنک است. متفرق است. شما این هوا را فشرده کنید می بینید قد زمین شد. نار هم همین طور. لطافتش از همه بیش تر است. آن هم فشرده کنید می بینید که به اندازه ی زمین شد. پس از دو جهت ما می توانیم آن کرات دیگر را به اندازه ی زمین کنیم. یکی اینکه جوفشان را پر کنیم و دوم اینکه فشرده شان کنیم. پس آن قانون که گفتیم عناصر اربعه هر یک مساوی با دیگری است قانون خوبی است و اشکالی هم بر آن وارد نیست. نمی تونید بگویید محیط ها باید بزرگتر از محاط ها باشند. ما در اینجا یا جوف محیط ها را پر می کنیم یا فشرده شان می کنیم تا بشوند اندازه ی محاط ها. حالا می خواهیم از این قانون استفاده کنیم. آب باید به اندازه ی زمین باشد. باید سه ربع زمین را آب پر کرده باشد تا وقتی آب را فشرده می کنید قد زمین بشود. اگر یک ربع زمین خشک است و سه ربع زمین هم یک ربع نادیده اش خشک است، نصف زمین می شود خشک، آب نصف زمین را می گیرد، آب را فشره کنی کم تر از زمین می شود. دیگر آب به اندازه ی زمین نمی شود در حالی که قانون می گفت باید اندازه ی هم بشوند. پس باید قبول کنیم که آب زمین سه ربع زمین را گرفته و آب زیادی است که بعد از فشرده کردن به اندازه ی زمین بشودو آن قانونی که گفتیم حفظ شود. پس این دلیل هم حکم می کند به اینکه باید سه ربع زمین آب باشد. دلیل این بودکه آب اگر فشرده شود باید به اندازه ی زمین بشود درحالی که اگر شما خشکی های دیگر هم داشته باشی، آبی که زمین را فراگرفته کم می شود، وقتی فشرده اش کردی کم تر از زمین می شود و این با آن قانون نمی سازد. پس باید آب را باید زیاد بگیری. به اندازه ی سه ربع زمین را آب قرار بدهی که اگر فشرده شد به اندازه ی زمین بشود. این هم شاهدی است که بگوییم سه ربع زمین را آب فراگرفته است. إذ الماء بحسب غالب الظن أكثر لا محالة من الأرض أضعافا، آب به حسب ظن غالب چندین برابر زمین است چون محیط است و زمین محاط. دو کره را ملاحظه کنید محیطش بزرگ تر از محاط است. پس آب باید چند برابر زمین باشد تا بعد از اینکه فشرده شد به اندازه ی زمین بشود. یا بعداز اینکه جوفش را پر کردی به اندازه ی زمین بشود و این باعث می شود که ما بگوییم سه ربع زمین پوشیده از آب است. لانه یشبه، به نظر می رسد که هر عنصری به طوری است که اگر به طور کلی متحول شد به عنصر دیگر، نه بعضیش بلکه همه اش، به اندازه ی عنصر دیگر باشد. پس آب باید انقد زیاد باشد که اگر فشرده اش کردیم به اندازه ی زمین باشد. وقتی که آب به زمین استحاله می شود حجمش کوچک می شود چون متکاسف می شود، پس باید انقد زیاد باشد که بعد از فشرده شدن به اندازه ی زمین شود و قانونی که گفتیم حفظ شود. اینکه آب باید زیاد باشد، شاهد است بر اینکه سه ربع زمین را آب گرفته و خشکی دیگری غیر از این ربع وجود ندارد. والا لازم می آید آب هنگام فشرده شدن کم شود. إذ الماء بحسب غالب الظن أكثر لا محالة من الأرض أضعافا، دلیل شد برای وجوب غمور الماء للارض. لأنه يشبه أن يكون كل عنصر بحيث لو استحال بكليته إلى عنصر آخر كان مثله، دلیل شد برای اذ الماء اکثر. این سه تا جمله را که یکی حکم است و دوتا دیگر علت اند با هم جمع کنید، نتیجه اش این است که آب باید بر اثر فشردگی به اندازه ی زمین باشد و وقتی این آب به اندازه ی زمین می شود که کثیر باشد و الا اگر کم باشد، فشرده شود از زمین کم تر می شود. برای اینکه چند برابر زمین باشدباید سه ربع زمین را بپوشاند. اگر دو ربع را بپوشاند، یعنی غیر از این خشکی که ما داریم خشکی دیگری وجود داشته باشد لازمه اش این است که آب کم بشود و بعد از فشردگی کم تر از زمین باشد و این با قانون نمی سازد. پس باید بگوییم غیر از این ربع مسکون خشکی دیگری نداریم و سه ربع دیگر را هم آب گرفته. ابن سینا یک دلیل گفت اما من دوتاش کردم. یکی اینکه طبیعت آب ایناست که پوشاننده باشد و طبیعت زمین این است که پوشیده باشد. از این طبیعت استفاده کردم که ظاهرا ابن سینا این را نگفت. دلیل دوم را که توضیح دادم همینی است که ابن سینا گفته. یک دلیل سوم هم هست که جلسه ی بعد می خوانیم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo