< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

97/08/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بیان علت زلزله در وسط روز و علت کثرة زلزله در بعضی نقاط

فن الخامس: المعادن و الآثار العلویة

و قد يكون فى أنصاف النهار بسبب شدة جذب الحر للبخار ، مع تجفيف وجه الأرض و إعادة البرد إلى داخلها على سبيل التعاقب. و أكثر ما تكون الزلزلة فى بلاد متخلخلة غور الأرض، متكاثفة وجهها، أو مغمورة الوجه بماء يجرى، أو ماء غمر كثير لا يقدر الريح على خرقه. و خصوصا إذا كان متحركا، فإن المتحرك أشد ممانعة لأنه يسبق بحركته خرق الخارق إياه، بل أسباب كثرة الزلازل ثلاثة: أحدها هذا، و الثاني عظم‌ الريح، و الثالث كثرة تولدها. گفتیم اکثر مواقعی که زلزله حاصل می شود عاملش ریاح است. عوامل دیگری هم برای زلزله داریم ولی این عامل بیش از بقیه منشاء زلزله می شود. دلائلی را هم اقامه کردیم بر این مطلب. آخرین بحثی که مطرح شد این بود که اکثرا زلزله در شب یا در صبح زود اتفاق می افتد. زیرا که در این دو وقت سرما روی زمین را پوشانده است. یعنی وجه الارض سردتر از مواقع دیگر است. توضیح مطلب اینکه حالا سرما چه تاثیری دارد؟ این سرما چگونه عامل کثرة زلزله است؟ سرما کارش این است که بخار را حبس می کند. یعنی وقتی روی زمین سرما پخش شده، منافذ رویی زمین را این سرما پر کرده است و کار سرما این است که بخار را حبس می کند چون بخار در سرما نمی تواند بیرون بیاید. بالاخره سرما آن را غلیظ می کند. به تعبیری بخار را منجمد می کند. به این معنا که به آن غلظت می دهد نه اینکه تبدیل به یخ کند. در این صورت از منافذ راحت خارج نمی شود. منافذ زمین را به نحوی می بندد حالا یا سرما آن خاک ها را کنار هم ضمیمه می کند تا منافذ به حدی بسته بشود یا اصلا سرما روی این منافذ را می گیرد و وقتی سرما آمد بخارات نمی توانند درست بیرون بیایند و محبوس می شوند. وقتی بخار محبوس شد فشارش زیاد می شود و زلزله را ایجاد می کند. پس در شب که هوا مقداری سردتر است یا در صبح زود که هوا سردتر است چون سرما روی زمین پخش است، یا منافذ را می بندد یا لااقل آن این است که مانع خروج بخارات و ریاح از جوف زمین می شود. وقتی ریاح در زمین حبس شود در اثر فشار زیاد تولید زلزله می کند. این تکمله ی بحث قبلی بود. گاهی میبینیم زلزله ها در وسط روز انجام می شوند، این را چگونه توجیه می کنیم؟ در این هنگام که سرمایی وجود ندارد! ایشان اینگونه جواب می دهد که در آن هنگام بخار تحت تسلط گرما قرار می گیرد، چون زمین گرم است بخارات در جوف زمین هم با گرما الفت دارند، تسلیم گرما می شوند. به این معنا که مقداری بیرون می آیند. روی زمین خشک می شود. چون حرارت بخارها را زود خشک می کند. تعاقب اتفاق می افتد. این مهم است. تعاقب قبلا توضیح داده شد. در فصل سوم از فن چهارم ما تعاقب را توضیح دادیم. ابن سینا این فصل را درباره تعاقب منعقد کرده بود. تعاقب هم این بود، وقتی بیرون زمین گرم است، درون زمین سرد است. شاهدش هم این بود که شما ملاحظه می کنید در تابستان آب های چشمه هایی که از درون می آیند سرد است. بیرون زمین گرم و درون آن سرد است. یعنی این گرما، سرما را می فرستد داخل. در زمستان برعکس می شود. در زمستان میبینید که بیرون زمین سرد و درون گرم است. آب چشمه که بیرون می آید از آن بخار خارج می شود. عرف می گوید در تابستان چون هوا گرم است آب چشمه به نظرت سرد می آید و در زمستان چون هوا سرد است آب چشمه به نظرت گرم می آید. اما این اشتباه است و آب واقعا گرم یا سرد است و اینگونه نیست که فقط به نظر بیاید. آب چشمه در تابستان واقعا سر و در زمستان واقعا گرم است. عامل این همان تعاقب است. وقتی سرما می آید روی زمین، گرما درون زمین می رود. وقتی گرما بیرون زمین می آید، سرما به درون زمین می رود. ایشان می فرماید اینجا هم تعاقب اتفاق می افتد. در روز هوا گرم است، بخارات بیرون آمدند و خشک شدند. روی زمین الآن خشک و گرم است و درون زمین سرد است. چون تعاقب است. اگر ظاهر زمین گرم است، درون زمین سرد است. آن سرمای جوف زمین بخارات باقی مانده در زمین را که فرصت بیرون آمدن و خشک شدن را نداشتند،حبس می کند. در نتیجه زلزله تولید می شود. پس تولید زلزله در وقتی که هوا گرم است از قانون تعاقب استفاده می کند. پس در هوای گرم اگر زلزله تولید می شود به خاطر تعاقب است. یعنی اگر تعاقب اتفاق نمی افتاد زلزله حادث نمی شد.متن خوانی:و قد يكون فى أنصاف النهار بسبب شدة جذب الحر للبخار ، مع تجفيف وجه الأرض و إعادة البرد إلى داخلها على سبيل التعاقب.ضمیر "یکون" به مشارالیه "ذلک" بر می گردد. "ذلک" یعنی حبس شدن بخار و تولید زلزله کردن. یعنی منع شدن بخار از بروز و بعد از ممنوع شدن تولید زلزله کردن. این گاهی در وسط روز اتفاق می افتد. نه در شب و صبح زود که هوا سرد است بلکه در وسط روز که هوا گرم است. این زلزله ی در حال گرمی هوا را چگونه توجیه می کنید؟ می فرماید به سبب اینکه حرارت بیرون زمین مقداری از بخار درون را جذب می کند و خشکش می کند. چون حرارت است و این حرارت ذرات ریز آبی را که در بخارند تبخیر می کند و با تبخیر این ذرات ریز بخار خشک می شود. وقتی خشک شد روی زمین خشک می شد. یعنی بخارهایی که موفق شدند به بیرون آمدن همه تسلیم حرارت شده اند و حرارت همه را خشک کرده. پس الآن روی زمین خشک است. تا اینجا مهم نیست، مهم از اینجا به بعد است. "اعادة" را در اینجا به معنای تکرار نگیرید. به معنای بازگشتن. سرما درون زمین می رود. عود می کند نه اینکه تکرار شود. عود داده می شود. چون بیرون سرد است گرما به درون می رود. این قانون تعاقب است. وقتی بالای زمین سرد است، گرما به درون زمین می رود. این تعاقب همیشه در زمین حاصل است. ایشان می گوید وقتی بیرون زمین گرم است، عود می کند به درون زمین به خاطر قانون تعاقب. توجه کنید اینجا برای برد صفت حبس کننده را نیاورده در حالی که کار سرما همین است. سرما به علت سنگینی بخارات را غلیظ می کند به گونه ای که نمی توانند بیرون بیایند و در اثر تجمع و فشار زلزله تولید می کنند. سرما عود داده می شود، عینی طبیعت سرما را عود می دهد به داخل ارض. منظور از تعاقب در اینجا به معنای اصطلاحی است نه لغوی.

سوال: نمی توان گفت سرما از زمستان درآنجا حبس شده؟

جواب: در این مورد نمی توان خیلی بحث کرد. سرما بوده باشد، ما به این کاری نداریم، همین الان که فعلا هوای بیرون زمین گرم است، بنا بر تعاقب هوای درون باید سرد باشد. سرما هم کارش این است که ریاح را حبس می کند. الآن ریاح با وجود اینکه بیرون زمین گرم است درون زمین حبس شده اند. همین باعث ایجاد زلزله می شود.

این بحث تمام شد. گفتیم اکثر زلزله ها در شب و اول صبح که هوا سرد است اتفاق می افتند، به زلزله های که در هوای گرم اتفاق می افتند هم اشاره کردیم و توجیهشان را بیان کردیم.در دو حالت زلزله کثیرا اتفاق می افتد. این مطلب با مطلب قبلی فرق دارد. مطلب قبلی می گوید اکثر اسباب زلزله ریاح است. این ریاح در جاهای مختلف زمین هستند. اما ریاحی که مثلا در فلان منطقه از زمین دو بار زلزله تولید می کند، ریاحی که در منطقه ی دیگر است در سال ده بار زلزله تولید می کند. این ها چه فرقی با هم دارند؟ در هر دو جا ریاح و حبس آن عامل زلزله شد ولی چرا در یک منطقه زلزله اکثر شد و در منطقه ی دیگر اقل؟ می خواهیم این بحث را مطرح کنیم که با بحث قبلی فرق دارد. بحث قبلی این بود که عوامل زلزله متعدد است. بالاترین و مهم ترین عامل ریاح حبس شده است. این مطلبی بود که قبلا گفتیم. ایشان می گوید در دوجا زلزله زیاد اتفاق می افتد. یک جا آنجایی است که غور زمین یعنی عمق زمین متخلخل باشد. سوراخ های زیادی داشته باشد به گونه ای که باد بتواند در آن سوراخ خا محبوس شود. روی زمین هم باد متکاثف باشد. داخل زمین متخلخل، روی زمین متکاثف. چون تخلخل درون زمین هست، احتباس بخار و ریاح است. چون تکاثف روی زمین است، این بخار محبوس شده به راحتی نمی تواند بیرون بیاید. باید جا باز کند. زلزله را تولید می کند تا این فضا را برای بیرون آمدن داشته باشد. با این بیان روشن شد که باز هم عامل زلزله ریاح است. این یک برداشت از متن بود. برداشت دیگر این است که در مواردی ریاح حبس می شوند و تولید زلزله می کنند. در مواردی هست که زمین جوفش متخلخل، و ظاهرش هم متکاثف است. اینجا زلزله بیشتر اتفاق می افتد. در یک جاهایی در زمین بخار حبس می شود اما تخلخل منطقه ی دیگر را ندارد. روی زمین هم آن تکاثف منطقه ی دیگر را ندارد. در چنین حالتی میبینید که زلزله کم اتفاق می افتد. پس آنجایی که غور زمین متخلخل و روی زمین متکاثف باشد زلزله بیشتر اتفاق می افتد چون بادهای بیشتری محبوس می شوند. یا حبس بادها شدیدتر است. این یک موضع که در این موضع زلزله زیاد است.

سوال: از کجا می توانند مقدار تخلخل زمین را تشخیص بدهند؟

جواب: از اینکه قانون این طور می گوید که ریاح منشاء زلزله هستند، آنجا که ریاح حبس بشود زلزله حاصل می شود. وقتی میبیند زلزله در اینجا کثیرا اتفاق می افتد می فهمد ریاح حبس شده در این جا بیشتر است یا تخلخل بیشتر است. از لوازم پی به ملزوم می برد. یعنی اتفاقی می افتد، از روی این اتفاق تشخیص می دهد. یعنی لوازم را میبیند و به ملزومات پی می برد. ممکنه این هم باشد که تجربی به این عامل رسیده باشیم مثل کندن زمین ولی لزومی ندارد.

مورد دوم جایی است که تکاثف نباشد بلکه آب روی زمین را پوشانده باشد. امروزه این را قبول دارند که کف دریا زیاد زلزله رخ می دهد. مشاهده می وشدکه ماهی ها مرده روی آب می آیند زیرا زلزله اینها را از بین برده یا فشار بخارهایی که بعد از زلزله حادث شده این حیوانات را از بین برده. علت این است که جوف زمین تخلخل دارد و روی زمین به جای تکاثف آب وجود دارد و سنگینی آب مانع خروج بخار می شود. بخارات وقتی حبس می شوند ناچار می شوند منفذی برای خروج پیدا کنند و باعث تولید زلزله می شوند. بخصوص اگر آب جاری باشد. اگر آب جاری باشد زلزله تولیدش بیشتر است. به خاطر اینکه آن بخارات درون زمین می خواهند آب را بشکافند و از مانعیت بیندازند. زمین منافذ خروج دارد منتها آب مانع خروج است. بخارات گاهی موفق به شکاف آب می شوند. اگر موفق نشوند زلزله تولید می کنند. اما در صورتی که آب جریان داشته باشد این بخار می آید این قسمت ازآب را بشکافد، این آب رد شده. دوباره آب بعدی تازه نفس می آید، بخار می خواهد قسمت جدید را بشکافد، دوباره این قسمت هم می رود. یعنی هنوز تاثیر بخار روی این قسمت واقع نشده این قسمت می رود و بخار دوباره باید تاثیر گذاری را شروع کند. اگر آب راکد باشد، این تاثیر تداوم دارد و جمع می شوند و یکدفعه کار خودشان را انجام می دهند. اما اگر آب جریان پیدا کند بخار چندان موفق به خروج نمی شود. به قول ابن سینا می گوید آب بر بخار سبقت می گیرد. آب در مانعیت جلو می افتد و نمی گذارد بخار کارش را انجام دهد و اثر کند و خارج شود. پس آب جاری بیشتر باعث زلزله می شود. و أكثر ما تكون الزلزلة فى بلاد متخلخلة غور الأرض، متكاثفة وجهها، أو مغمورة الوجه بماء يجرى، أو ماء غمر كثير لا يقدر الريح على خرقه."تکون"در اینجا تامه است. "فی بلاد" خبر اکثر است. بیشترین جایی که زلزله تحقق پیدا می کند در بلادی است که عمق آن متخلخل است. "ال" ارض در اینجا بدل مضاف الیه است. ضمیر "ارضها" به "بلاد" بر می گردد. پس در جوف تخلخل است ولی روی زمین متکاثف است. جای که ماسه زیاد است زلزله کم تر رخ می دهد و علتش هم سست بودن زمین است. زلزله بیشتر در زمین های سنگی رخ می دهد زیرا بخار نمی تواند بیرون بیاید. دومین مورد که زلزله کثیرا رخ می دهد در بلاد یا جاهایی است که زمین مغمورة الوجه است به آب. "مغمورة" یعنی فرا گرفته شده. به معنای پوشیده می گیریم ولی خب معنای آن همان فراگرفته است. ولو وجه زمین متکاثف نباشد این آب کار تکاثف را انجام می دهد و نمی گذارد این بخارها بیرون بیایند. چون آب سنگین تر از بخار است. "غمر" یعنی فراوان. کثیر عطف بیان برای غمر است و همان معنا را افاده می کند. باد حبس شده در جوف زمین قدرت ندارد این آب جاری یا آب کثیر را بشکافد. و خصوصا إذا كان متحركا، فإن المتحرك أشد ممانعة لأنه يسبق بحركته خرق الخارق إياه، بل أسباب كثرة الزلازل ثلاثة: أحدها هذا، و الثاني عظم‌ الريح، و الثالث كثرة تولدها.ضمیر کان به "ماء" برمی گردد. این حبس بخار و تولید زلزله توسط بخار زمانی اتفاق می افتد که آب متحرک باشد. ممانعت آب جاری برای خروج بخار بیشتر از آب راکد است. هر دو ممانعت دارند منتها آب جاری ممانتعش بیشتر است. زیرا آب جاری به سبب حرکتش از اینکه خارق بتواند آن را بشکافد جلو می افتد. یعنی تا خارق می خواهد آب را بشکافد، آب رفته و تاثیر خارق را از بین برده. دومرتبه خارق برای تاثیرش باید از سر شروع کند. برخلاف آب راکد که بخار امروز در آن اثر می گذارد و این اثر محفوظ می ماند و در روزهای بعد این اثر تقویت می شود و بالاخره راه خروج باز می شود. آب جاری برخلاف راکد هیچ گاه مغلوب نمی شود. تا اینجا دو عامل برای کثرت زلزله گفتیم. یعنی درواقع یک عامل گفتیم و آن عامل این است که زمین ها در غورشان و در عمقشان متخلخل هستند اما بالای زمین یا بر اثر تکاثف بسته شده یا بر اثر آب. کثرت زلزله با این توضیح روشن شد. اصل زلزله را مستند کردیم به عواملی که کثیرترین عاملش حبس ریاح بود. کثرت زلزله را هم به گونه ای توجیه کردیم که درجایی که حبس ریاح بیشتر باشد زلزله نیز کثیرا رخ می دهد. سه تا سبب داریم که زلزله در منطقه ای بیشتر از منطقه ی دیگر است. ولو در هر دو منطقه عامل زلزله حبس باد و بخار است ولی در یک منطقه زلزله بیشتر و در یک منطقه ی دیگر کم تر اتفاق می افتد. یکی همینی است که گفتیم. یعنی عمق زمین دارای تخلخل است ولی روی زمین یا تکاثف دارد یا آب پوشانده است. این باعث می شود که چنین زمینی زلزله خیزتر باشد. وجه دوم در یک جاهایی بادهای حبس شده زیادتر و در جاهای دیگر کم تر هستند. بزرگتر است یعنی بادی که حبس شده از نظر حجمش بزرگتر است. چون بزرگتر است بیشتر تولید زلزله می کند. سوم کثرت تولد ریح است. یعنی این ریح در این منطقه خارج می شود و طول می کشد تا ریح بعدی تولیدشود. اینجا زلزله کم است. اما در یک منطقه ریح با زلزله خارج می شود. آن منطقه دومرتبه به سرعت ریح می سازد. زمین به گونه ای است که ریح در آنجا حبس می شود. در اینجا تولید زلزله بیشتر است. پس گاهی از اوقات اتفاق می افتد که زمین تخلخل دارد و روی آن تکاثف است. اینجا زلزله ها زیاد اند. همین طور در جایی که بادها حجمشان زیاد است. گاهی هم باد ا گر خارج شود زودتر تولید می شود در اینجا هم زلزله زیاد است. پس در سه نقطه زلزله زیاد است و در هر سه هم باد زلزله تولید می کند منتها کثرة زلزله به خاطر یکی از این سه عاملی است که هر سه مربوط به باد شد. این بحث به پایان رسید. بحث بعدی این است که در زمستان زلزله کم اتفاق می افتد. عاملش چه چیزی است؟ در تابستان هم زلزله کم است. عامل این چیست؟ بیشتر زلزله ها در بهار یا پاییز است. توضیح این خواهد آمد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo