< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

97/08/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بیان چهار دلیل بر اینکه ریح محبوس اکثر الدلیل برای زلزله است

فن الخامس: المعادن و الآثار العلویة

فإذا كان‌ سبب الزلزلة قويا جدا، خسف الأرض باندفاعه و خروجه. و ربما خلص نارا محرقة، و ربما حدثت أصوات هائلة و دوى يدل على شدة الريح. فإن وجدت هذه الريح المصوتة منفذا واسعا بعد المنفذ الذي تصوت فيه، حدث‌ عن‌ اندفاعها صوت و لم تزلزل.و من الدليل على أن أكثر أسباب الزلزلة هى الرياح المحتقنة، أن البلاد التي تكثر فيها الزلزلة إذا حفرت فيها آبار و قنى كثيرة حتى كثرت مخالص الرياح و الأبخرة، قلت الزلازل بها. و أكثر ما تكون الزلازل إنما تكون عند فقدان الرياح، لأن مواد الرياح يعرض لها الاحتباس، و فى مثل هذه الحال كثيرا ما ترى فى الجو سحب مستطيلةاستطالة توجبها الرياح المختلفة إذا تهابّت‌ و غلب منها واحد فامتد و حبس المغلوب فى قعر الأرض. و فى أكثر الأوقات فقد يتبع سكون الزلزلة ريح تهب، لأن السبب ينفصل و يخرج إلى خارج. و كثيرا ما يكون فى وقت الزلازل غمامات راكدة فى الجو، و يكون الجو ضبابيا، و ذلك لفقدان الرياح فى ذلك الوقت. و ربما حدثت الزلزلة بعد اختلاف رياح متمانعة يمنع بعضها بعضا عن الهبوب و تمنع موادها عن التخلص و البروز من الأرض، فتحقنها قسرا فى الأرض. و ذلك‌ يكون فى الأكثر ليلا لتخصيف‌ البرد وجه الأرض. بحث در این بود که بر زلزله ها حالاتی عارض می شوندکه بعضی از این حالات مفیدند به حال انسان و بعضی هم مضر. در توضیح این بحث گفتیم که غالب زلزله ها بر اثر حبس بادها در جوف زمین بوجود می آیند و لذا ما فقط همین عامل را الآن لحاظ می کنیم. عوامل دیگر هم داریم اما به آنها خیلی توجه نمی کنیم. این بادی که در جوف زمین محبوس شده است و حالت دارد. یا همراه با بخار است یا باد خشک است. اگر همراه با بخار باشد کمک می کند به بخار تا زمین را بشکافد. بر اثر فشار هم زلزله حاصل می شود. زمین که شکافته شد، بخارها که منفذی برای خروج پیدا کرده اندخارج می شوند، پشت سر هم، به صورت آب چشمه هم جاری می شوند. این نافع است. اما آنجا که باد خشک است و بخاری نیست، این باد فشار می آورد، زلزله تولید می کند و بعد هم زمین را می شکافد و خارج می شود. این باد چون خشک است، شاید گاهی هم همراه با دخان باشد، بر اثر حرکت شدیدی که می کند مشتعل می شود، و گاهی با همین شعله بیرون می آید. این یک ضرر از ضررهای این زلزله است. یا به صورت آتشفشان یا به صورت دیگر. گاهی هم چون بادی است خشک و جانشینی ندارد وقتی از جوف زمین بیرون یم آید آن قسمت از جوف زمین با بیرون آمدن این باد خالی می شود. وقتی خالی شد سقف آن قسمت می ریزد روی کف آن قسمت و آن قسمت خالی شده پر می شود. اما روی زمین یعنی در ظاهر زمین گودی بوجود می آید. اصطلاحا گفته می شود زمین خسف شد یا نشست کرد. این هم دومین ضرر است که گودال های وسیعی در زمین ایجاد می کند. سومین ضرر بوجود آمدن اصوات حائله است. یعنی این باد وقتی می خواهد بیرون بیاید، ازآن منفذی که خودش درست کرده با صدا بیرون می آید. البته اگر منفذ تنگ باشد، این باد همراه با صدا بیرون می آید زلزله هم تولید می کند. چون نمی تواند سریع خارج شود باز هم بر اثر فشاری که می آورد زمین را می لرزاند. پس هم صوت دارد و هم پس لرزه. اما گاهی از اوقات آن منفذی که ایجاد شده وسیع است. در آن هنگام این بادی که بیرون می آید فقط ایجاد صوت می کند و ایجاد زلزله نمی کند زیرا آنچنان فشاری بر زمین وارد نمی کند که بخواهد آن را بلرزاند. این سه تا ضرر مال اینچنین زلزله است که عبارت بود از:

1-خسف زمین

2- برون آمدن شعله ی آتش از زمین

3- ایجاد اصوات حائله و هول انگیز

متن خوانی:فإذا كان‌ سبب الزلزلة قويا جدا، خسف الأرض باندفاعه و خروجه.اگه سبب زلزله خیلی قوی باشد، در این هنگامی که سبب زلزله عبارت شد از باد خشک، نه باد همراه با بخار، در این هنگام اگر بادها متراکم و زیاد باشند، سه تا ضرر وارد می شود. ضرر اول اینکه زمین فرو می نشیند با پرتاب شدن این ریح و خروج آن. قسمتی از جوف زمین خالی می ماند و جانشینی هم پیدا نمی کند. زمانی که بادهمراه با بخار بود، بخارات آن قسمت را پر می کردند و به تدریج هم خارج می شدندو جانشین پیدا می کردند. اما باد خشک جانشین ندارد و آن قسمت از زمین خالی باقی می ماند و فرو می رود.و ربما خلص نارا محرقة، و ربما حدثت أصوات هائلة و دوى يدل على شدة الريح.ضمیر "خلص" به سبب یعنی همان ریح بر می گردد. گاهی از اوقات این ریح بر اثر حرکت شدیدی که کرده تبدیل به نار می شود. یا به صورت آتشفان بیرون می آید گاهی هم نه. مثلا دیده می شد قسمتی از صحرا یا آنجا که زلزله شده آتش گرفته در حالی که گمان می رود آن قسمت ما سببی برای آتش نداشتیم. ضرر سوم این است که گاهی از این زلزله اصوات هول انگیز و بلندی حادث می شود. "دوی" یعنی صدای بلند. این حدوث اصوات دلالت می کند بر شدت ریح. یعنی دلالت می کند باد خیلی سنگین است و چون سنگین است صوت بلندی ایجاد می کند. فإن وجدت هذه الريح المصوتة منفذا واسعا بعد المنفذ الذي تصوت فيه، حدث‌ عن‌ اندفاعها صوت و لم تزلزل.این باد اول یک منفذی را ایجاد کرد و از آن منفذ با شدت بیرون آمد، صوت حائلی را بوجود آورد. بعدا بر اثر مرور توانست این منفذ را وسیع کند. از این به بعد زلزله و پس لرزه نیست. فقط همان صوت حائل است. از پرتاب شدن این ریح صوت حادث می شود اما این ریح نمی تواند زمین را بلرزاند. همان زلزله ی اول حادث می شود اما پس لرزه ها ایجاد نمی شوند. مراد ایشان از حالاتی که برای زلزله هست که بعضی از این حالات مضررند و بعضی هم مفیدند، حالات بعد از زلزله است. منظور ایشان حالت عند الزلزله نیست. نمی خواهد بگوید هنگام زلزله این زلزله مفید است یا نه. بعد از زلزله اتفاقاتی می افتد که بعضی مفید و بعضی مضررند. البته ممکن است این که می گوییم بعد از اینکه زلزله اتفاق افتاد تقریبا منظور بعد رتبی باشد، یعنی هنگام زلزله هم تقریبا این فواید و ضرر ها حادث شوند. این بحث به پایان رسید. ما برای زلزله اسباب متعددی ذکر کردیم. می خواهیم بیان کنیم که یک سبب از بین این اسباب قوی ترین است و اکثر زلزله ها به سبب همین سبب حاصل می شوند و آن بادی است که در زمین حبس می شود و برای خروجش ایجاد زلزله می کند. اینکه امروزه می گویند گسل ها جا به جا می شوند اینها راقبلا جزو عوامل زلزله ذکر کردیم همین طور بادهای محبوس در زمین را. حال می خواهیم بگوییم عامل دوم کثیرا اتفاق می افتد البته منحصر در این نیست. ایشان چهار دلیل می آورد تا ثابت کند که اکثر زلزله ها سببس همین ریح محبوس است. شاید هم بیشتر از چهار دلیلی باشد. یکی از ادله ی ایشان این است که وقتی در یک محلی که زلزله خیز است چاه یا قناتی احداث می کنید، یعنی کاری می کنید که بادهای درون زمین به نحوی خارج شوند مشاهده می کنید که آن زلزله هایی که متعددا اتفاق می افتادند کم شدند. یعنی شما سبب زلزله را از طریق دیگری دارید اخراج می کنید. وقتی اخراح کردید سبب از سببیت می افتد. قهرا زلزله هم که مسبب از این سبب است اتفاق نمی افتد. این یکی از دلایلی است که نشان می دهد سبب زلزله اکثرا همین ریح محبوس است. و من الدليل على أن أكثر أسباب الزلزلة هى الرياح المحتقنة، أن البلاد التي تكثر فيها الزلزلة إذا حفرت فيها آبار و قنى كثيرة حتى كثرت مخالص الرياح و الأبخرة، قلت الزلازل بها.دلیل اینکه اکثر اسباب زلزله بادهای محبوس هستند، از جمله ی این دلیل های این است که آن مناقطی که زلزله خیز هستند اگر در آنها ما چاه هایی را حفر کنیم و قنواتی را بوجود بیاوریم تا زیاد بشود آن بخش هایی که محل خروج این بادها و بخارها است و آنها را از حبس رها کنیم. "مخالص" یعنی محل های خلاص شدن. در این صورت دیگر فشار آنچنانی ندارند که زمین را بلرزانند. و أكثر ما تكون الزلازل إنما تكون عند فقدان الرياح، لأن مواد الرياح يعرض لها الاحتباسدلیل دوم زمانیکه در یک منطقه ای زلزله حادث می شود، ملاحظه می کنیم که باد وجود ندارد و اگر هم هست در حد نسیم است. بعد از زلزله باد تولید می شود، شاید هم خیلی شدید باشد، اما حین زلزله باد نیست. قبل از زلزله هم یک زمان محدودی باد نیست. و این دلیل است بر اینکه بادها در جوف زمین حبس شده اند. قدیمی ها معتقد بودند که حرکت هوا بر اثر اینکه قسمتی گرم است و قسمتی سرد است بوجود می آید و باد تولید می شود، اما اعتقاد بیشترشان این بود که منشاء باد در جوف زمین است و از جوف زمین خارج می شود. شاید هم بتوان به آنها حق داد. امروزه بیان میکنند که این جابه جا شدن هوا بر اثر اینکه قسمتی از آن سرد و قسمتی گرم می شود تولید باد می کند. ما این را قبول داریم. اما بعضی از بادها به صورت طوفان است و دوام هم دارد و خیلی طول می کشد. نمی توان گفت عاملش همین است که هوای گرم به هوای سرد فشار می آورد تا جای ان را پر کند، در اثر حرکت هوا باد تولید می شود. این طوفان های شدید را نمی توان با این بیان توجیه کرد. در روایات هم داریم که باد از زیر رکن یمانی کعبه تولید می شود. و ملکی آن را تولید می کند. یعنی از جوف زمین می آید. ما حرف امروزی ها را قبول داریم. حرف قبلی ها را هم ضمیمه می کنیم. می گوییم عامل باد هم آن است و هم از داخل زمین است. اینگونه هم بگویید که جمع کنید بین هر دو سبب خوب است. هوای داخل در جوف گرم است، هوای بیرون زمین سرد است یا برعکس. این هوای جوف زمین از یک منافذی که پیدا می کند خارج می شود و هوای بیرون را جابه جا می کند. باز هم گرما و سرما عامل شد. منتها نه سرما و گرمای بیرون، بلکه هوایی که قسمتی از آن بیرون است و قسمتی درون. اینگونه هم توجیه کنید درست است. علی ای حال اینها معتقدند که منشاء منحصر باد بیرون نیست بلکه درون زمین هم هست. الآن بادها در درون زمین حبس شده اند و بیرون هم نمی توانند بیایند. شما در فضای بیرون زمین بادی را حس نمی کنید اما می بینید زلزله تولید شد. عامل همان بادهای محبوس در زمین هستند که تولید زلزله می کنند. اگر این بادها می توانستند خارج شوند و در فشای بیرون از زمین بادی تولید کنند شاید فشاری به زمین نمی آوردند و زمین را نمی لرزانند. اینکه می بینیم در وقت وقوع زلزله یا یک مقدار قبل از آن باد قطع می شود، این دلیل بر این است که بادها محبوس شده اند و همین بادها فشار می آورند و زلزله تولید می کنند. این هم دلیل دیگری است که یکی از اسباب زلزله وجود بادها در جوف زمین است. "واکثر الزلازل" در وقتی است که شما در سطح زمین بادی احساس نمی کنید. بله بعد از اینکه زلزله اتفاق می افتد بادهای شدیدی می وزد، اما در حین زلزله و مدتی قبل از آن بادی نیست. مواد ریاح در زمین حبس می شود و منفذی برای خروج پیدا نمی کنند، لذا شما بادی در سطح زمین نمی بینید. "مواد الریاح" را به معنای منشاء گرفتم. گفتیم روایت داریم که تمام بادهایی که در جهان می وزند بوسیله ی ملکی از زیر رکن یمانی کعبه می آیند و این نشان می دهد که باد، ماده اش در جوف زمین است. و فى مثل هذه الحال كثيرا ما ترى فى الجو سحب مستطيلة.استطالة توجبها الرياح المختلفة إذا تهابّت‌ و غلب منها واحد فامتد و حبس المغلوب فى قعر الأرض. وقتی زلزله می آید درآسمان ابرهایی تولید می شود که به صورت یک خط ممتد کشیده شده به آسمان، یعنی ابر پخشی نداریم. ابرهایی داریم که به صورت خط ممتد هستند. این ابرها چگونه متکون شده اند؟ می فرماید که بادهایی می آیند و بر این ابرها اثر می گذارند. اگر این بادها به صورت مساوی بوزند، ابرها را پخش می کنند اما اگر یک بادی بر بقیه ی بادها غلبه کند، آن بادی که غلبه کرده به این ابر شکل می دهد، دیگر بادی نیست که این شکل را بهم بزند. آن بادهایی که مغلوب شده اند چه می شوند؟ آنها حبس در زمین هستند. و همین ها هستند که زلزله تولید کردند. پس این ابر کشیده، ابر مستطیل، ابری که ممتد است دلیل می شود بر این که بادها با هم تمانع کرده کرده اند منتها یکی از اینها غلبه کرده است. اگر این تمانع باقی بود و کسی غلبه نمی کرد ابرها پخش می شدند، اما این بادها بعضی از اینها مغلوب شده اند و دیگر نتوانستند تاثیر کنند. آنی که غلبه کرد توانست تاثیر کند و چون یک طرفه می وزیده، ابرها را یک طرف به صورت یک خط ممتد جمع کرده است. آن قسمت از بادهایی که حبس شدند در زمین و نتوانستند بوزند تولید زلزله می کنند. "فی مثل هذه الحال" هم می توان گفت در حالت زلزله هم می توان گفت در وقت فقدان ریاح، هر دو یک معنا دارد. "استطالة" را توضیح می دهد که این ابرهای کشیده و ممتد چی شد که بوجود آمدند. ریاح مختلفه موجب استطالة ی ابر نمی شود بلکه باعث پخش شدن می شود اما ابن سینا مطلب را ادامه می دهد، یعنی می گوید ریاح مختلفه ای که یکی غلبه کرده و دیگران مغلوب شده اند، این باعث استطاله است. ریاح مختلفه ای که یکی از آنها غلبه کرده و دیگران را محبوس کرده این ریاح باعث ابر مستطیل می شود. همه ی اینها شاهد بر این هستند که این زلزله هایی که اتفاق می افتد اکثرا به خاطر وجود این بادها در جوف زمین است یا مواد بادها در جوف زمین. این دلیل دوم بود. و فى أكثر الأوقات فقد يتبع سكون الزلزلة ريح تهب، لأن السبب ينفصل و يخرج إلى خارج.و كثيرا ما يكون فى وقت الزلازل غمامات راكدة فى الجو، و يكون الجو ضبابيا، و ذلك لفقدان الرياح فى ذلك الوقت.دلیل سوم این است که بعد از اینکه زلزله حاصل شد میبینیم که بادهای شدیدی شروع بوزیدن کردن. این بادها همان هایی هستند که از منافذ احداث شده توسط زلزله دارند خارج می شوند. پس نشان می دهد اینها وقتی محبوس بودند زمین را لرزاندن و ترکاندن و حالا از شکافی که ایجاد کردند دارند خارج می شوند و روی زمین احساس می شوند. این نشان می دهد که بادها در قعر زمین محبوس بودند و تولید زلزله کرده اند. دلیل چهارم این است که شما در وقت زلزله غالبا می بینید که ابرها ساکن هستند. حالاچه ابرهای مستطیل باشند، چه ابرهای پراکنده باشند که ذکرشان نکردیم. ابرها را می بینید که ساکن هستند. همچنین هوا مه آلود است. این نشان می دهد که بادی نمی وزد. اگر باد می وزید، مه ها جا به جا می شدند و ابرها هم آرام نبودند. این آرامش ابرها و وجود مه در زمین، حکایت از این می کند که در سطح زمین فعلا بادی نیست. بنابراین باد در جوف زمین محبوس شده است و نتوانسته بیرون بیاید و ایجاد زلزله کرده است. "غمامات" جمع غمام است به معنای ابر سفید. "ضبابیا" یعنی مه آلود.ضباب به معنای مه است. "ذلک" یعنی رکود غمامات. تا اینجا چهار دلیل تمام شد.

و ربما حدثت الزلزلة بعد اختلاف رياح متمانعة يمنع بعضها بعضا عن الهبوب و تمنع موادها عن التخلص و البروز من الأرض، فتحقنها قسرا فى الأرض. و ذلك‌ يكون فى الأكثر ليلا لتخصيف‌ البرد وجه الأرض، و بالغدوات أيضا.

این را می توان دلیل دیگری گرفت و می توان هم دلیل قرار نداد چون مفادآن در چند خط قبل گذشت. ایشان می فرماید بادهایی که متمانع هستند یعنی هر کدام هم خلاف یکدیگر می وزند و هم یکی مانع از وزش دیگری می شود، بادهای متمانع گاهی بعضی از آنها می وزند و یکی دیگری را منع می کند. آنی که منع شده و مغلوب شده، می رود داخل زمین، نه اینکه برود داخل زمین، داخل زمین است بلکه مانع نمی گذارد بیرون بیاید. وقتی داخل زمین حبس شد ایجاد زلزله می کند. این اتفاق غالبا یا در شب می افتد یا صبح زود که هوا سرد است. زمین سرد است. بر اثر تابش خورشید گرم نیست. یعنی در وقتی که زمین سرد است، آن حبس بادها بیشتر اتفاق می افتد و وقتی حبس بادها بیشتر اتفاق افتاد، زلزله هم بیشتر اتفاق می افتد. در شب و صبح زود. اما گاهی هم در ظهر که هوا گرم است میبینیم که زلزله حادث شد. این چگونه توجیه می شود؟ این را هم ایشان بیان می کند. الآن بیانی که داریم این است که بعد از اینکه بادهای متمانع وزیدند، میبینیم یک مدتی سکون هوا برقرار شد و زلزله حادث شد. از اینجا کشف می کنیم که این بادهای متمانع یکی از آنها غلبه کرد و بقیه را مغلوب و حبس کرد و آن محبوس ها فعلا تاثیر گذاشتند و زلزله را حادث کردند. این اکثرا در شب یا در صبح زود اتفاق می افتد که روی زمین سرد است. و این سرمای روی زمین باعث می شود که بادها راحت تر محبوس شوند. این بادها اگر بیرون بیایند، اگر همراه بخار باشند، بخار گرم است. اگر باد خشک باشند، گاهی از اوقات بر اثر شدت حرکت مشتعل می شوند. پس اگر این بادها بیایند آن سرمای روی زمین را برمی دارند. ولی چون می بینم روی زمین سرد است می فهمیم بادها در زمین محبوس شده اند و نتوانسته اند بیایند. اگر بیرون می آمدند زمین را گرم می کردند. همین بادهای محبوس هستند که تاثیر می گذارند و زلزله را تولید می کنند. پس اینکه زلزله غالبا در شب یا صبح زود اتفاق می افتد همین است که این بادها خارج نشده اند و زمین را گرم نکرده اند، محبوس بودن بادها هم عامل لرزش زمین است. این را هم بگویید ایرادی ندارد که خود سرما انقباض آور است و راه را می بندد. اجازه ی خروج به بادها نمی دهد. اما در اینجا ابن سینا بادهای متمانع را مطرح می کندو می گوید یک بادکه غلبه می کندبقیه را حبس می کند. این را می توانیم اضافه کنیم که سرما هم این حبس را تایید می کند. یعنی سرما هم باعث می شود که یا ما کفش کنیم یا حکم کنیم به این که این بادعا مخفی و محبوس شده اند. تا اینجا روشن شد که زلزله ها در شب یا صبح که اتفاق می افتند عاملشان نبود باد است. عاملش وجود سرما و نبود باد است. "اختلاف" را می توانید به معنای رفت و آمد بگیرید یا می توانید به معنای مزاحت هم معنا کنید. یعنی بادهای متمانع وقتی مزاحم هم شدند یکی از آنها غلبه می کند. "هبوب" یعنی وزیدن. "فتحقنها" به معنای حبس کردن است. "تخصیف" یعنی پوشاندن. اجزای سرما جمع می شوند و به صورت پرده ای کشیده شده بر روی زمین، زمین را می پوشانند.این پوشش کاشف از این است که بادها حبس شده اند. "غدوات" جمع غداة است یعنی صبح زود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo