< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

97/07/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی عوامل زلزله

فن الخامس: المعادن و الآثار العلویة

و الجسم الذي يمكن أن يتحرك تحت الأرض، و يحرك الأرض، إما جسم بخارى دخانى قوى الاندفاع كالريح، كما يشق الخوابى إذا تولد فى العصير؛ و إما جسم مائى سيال؛ و إما جسم هوائى؛ و إما جسم نارى؛ و إما جسم أرضى. و الجسم‌ النارى لا يحدث تحت الأرض، و هو نار صرفة؛ بل يكون لا محالة فى حكم الدخان القوى و فى حكم الريح المشتعلة. و الجسم الأرضى‌ لا تعرض له الحركة أيضا إلا لسبب‌ مثل السبب الذي عرض لهذا الجسم الأرضى. فيكون السبب الأول الفاعل للزلزلة ذلك. فأما الجسم الريحى نار يا كان‌ أو غير نارى، فإنه يجب أن يكون هو المنبعث تحت الأرض، الموجب لتمويج‌ الأرض فى أكثر الأمر.و أما الجسم الهوائى، فإنه أيضا و إن عرض له حركة من تلقاء نفسه لم تعرض له إلا أن يكون فى حكم الريحى‌ و البخارى‌ و الدخانى، و إن تحرك‌ بحركة شى‌ء آخر، مثل ماء يسيل إلى بعض الأغوار دفعه محرّك‌ الهواء بقوة، و مثل‌ انهدام يقع من نقض‌ أركان هوة و مغارة فيسقط إلى أسفل سقوطا يقلقل الهواء و الأرض المتصلة به؛ كما يعرض للسطوح إذا سقطت‌ على القرار الذي‌ تحتها، كان المبدأ حركة ماء أو أرض و يكون‌ بتوسط هواء أيضا.بحثمان در فصل چهارم درباره زلزله بود. زلزله را ابتدا معنا کردند، حالا بنا دارند علت آن را بیان کنند. معنای زلزله روشن است. جنبش قسمتی از زمین به خاطر جنبشی که در جوف زمین اتفاق افتاده است. این تفسیر زلزله است. سبب این زلزله که در همین تعریف هم به آن اشاره شده جنبشی است که در جوف زمین واقع می شود. آن جسمی که در جوف زمین می جنبد و پوسته زمین را حرکت می دهد و زلزله را تولید می کند چیست؟ اشاره کردیم که پنج احتمال وجود دارد:

    1. جسم بخاری-دخانی که اسم آن را ریح می گذاریم.

    2. جسم مائی سیال

    3. جسم هوائی

    4. جسم ناری

    5. جسم ارضی

رسیدگی کردیم به این پنج احتمال. در مورد جسم ناری گفتیم اگر بخواهد نار عنصری باشد، در جوف زمین وجود ندارد. اگر هم بخواهد نار مخلوط باشد، این همان جسم بخاری-دخانی است که ما اسم آن را ریح گذاشتیم و جدای از آن نیست. پس این قسم کنار رفت. جسم ارضی را هم نمی خواهیم حذف کنیم بلکه می خواهیم بگوییم جسم ارضی هم همان سببی را دارد که خود ارض دارد. وقتی که زلزله بر پوسته ی ظاهر زمین وارد می شود قسمتی از پایین زمین حرکت می کند، آن قسمت هم ارضی است. سوال می شود که آن قسمت چرا حرکت کرده؟ شما باز باید یک سببی ذکر کنید. یا ناری، یا بخاری یا مائی. بالاخره باید یک سببی ذکر کنید. پس بنابراین این صورتی که جنبش از طرف ارضی است در واقع برمی گردد به یکی از آن سبب های دیگر. پس سبب ارضی را یک سبب جداگانه حساب نمی کنیم بلکه سبب خود سبب ارضی را نگاه می کنیم و سبب اصلی را سبب زلزله در نظر می گیریم. سبب ارضی هم از کار افتاد با اینکه قبول داریم هست، چون مستند شد به اسباب دیگر. سبب ناری هم به دلیل اینکه نار خالص نداریم حذف شد. یک سبب بخار-دخان است و می فرماید این زیاد است و اکثرا زلزله به خاطر این سبب است. دوم سبب هوایی است و سوم سبب مائی. این بخاری-دخانی را الآن توضیح می دهند. هوائی را مقدار کمی توضیح می دهند بعد از آن به خلاصه گیری می پردازند که عامل را دومرتبه سه تا اعلام می کنند. بعد یک عامل چهارمی هم می اورندکه زلزله از بیورن اتفاق می افتد. سر کوه خراب می شود، ریزش می کند و زمین می لرزد. سبب درونی نیست بلمه از بالا یک اتفاقی افتاده. متن خوانی:و الجسم الذي يمكن أن يتحرك تحت الأرض، و يحرك الأرض، إما جسم بخارى دخانى قوى الاندفاع كالريح، كما يشق الخوابى إذا تولد فى العصيرجسمی که تحت ارض و در جوف ارض می تواند حرکت کند و قسمت بالای ارض را حرکت دهد تا زلزله تولید شود یکی از این پنج قسم است. جسمی که مخلوطی از بخار و دخان است که هر دو طالب فوق اند. چون هردو طالب فوق اند پس مجموعه ی آنها می شود قوی الاندفاع. یعنی فشارشان زیاد است. فشار زیادی برای پرتاب شدن دارند و چون فشار زیادی دارند اگر نتوانند منفذی پیدا کنند باعث لرزش زمین می شوند. با این لرزش منفذ را بوجود می آورند و از زمین خارج می شوند. مثل باد که سنگین است بخصوص اگر حالت طوفان داشته باشد. نتیجه اش این است که قوی الاندفاع است. یک چنین چیزی درون زمین ایجاد می شود. چون فضا بسته است و نمی تواند بوزد و خودش را آزاد کند در نتیجه زمین را می شکافد و رعشه ای بر زمین وارد می کند تا خارج شود. این رعشه را زلزله می گوییم. "خوابی" جمع خابیه است به معنای کوزه ی بزرگ. اگر در کوزه بزرگ آب انگور بریزید، بعد این بخار در آن کوزه تولید شود، بالاخره آب انگور ممکن است بخارات متصاعد کند. شما در کوزه را کامل بسته باشید تا این بخارات نتوانند بیرون بیایند، این دخان و بخار که در درون این کوزه موجود می شوند، کوزه را می شکافند به خاطر فشار شدیدی که دارند. "عصیر" یعنی آب انگور. آب میوه فشرده شده. بخار و دخان هر کدام به تنهایی فشار دارند اما وقتی باهم جمع شوند فشارشان بیشتر می شود. بخاری تنها مثل آب می ماند البته همان آب نیست دخانی تنها هم مثل نار مرکب است. اما اگر دوتایی باهم باشند فشارشان بیشتر است. در بیشتر نسخه ها بین بخاری و دخانی "واو" نیامده. شاید اینکه می گویند جسم بخاری-دخانی در اکثر موارد سبب زلزله هست به این دلیل است که بعد از زلزله این جسم از شکاف زمین بیرون می آید. از تجربه شان به این نتیجه می رسند نه اینکه عاملی اقتضا کند که سبب زلزله در بیشتر موارد جسم بخاری-دخانی باشد. تا وقتی که این جسم بیرون می آید پس لرزه ها هست و وقتی کامل بیرون آمد زلزله تمام می شود.و إما جسم مائى سيال؛ و إما جسم هوائى؛ و إما جسم نارى؛ و إما جسم أرضى.جسم مائی را توضیح می دهیم که آب یکدفعه خودش را پرتاب می کند. زمین را یا می شوید یا نمی شوید، بر اثر پرتاب آب هوا گاهی به حرکت می افتد و بر اثر حرکت هوا زمین می لرزد. گاهی از اوقات هم خود آب فشارش زیاد است، زمین را می لرزاند. فشار آب را دست کم نگیرید. من شاید اشاره کرده باشم. در دوران طفولیت یک زیر زمینی بود آبی که در خیابان جریان داشت، می آمد در این زیرزمین و بعد از آن در یک جویِ پایین تر می ریخت و جریانش ادامه پیدا می کرد. تقریبا شاید کم تر از یک متر میریخت پایین، چنان سروصدا می کرد که در آن زیرزمین کسی نمی توانست با کسی صحبت کند. زمین را هم می لرزاند. با اینکه فاصله خیلی زیاد نبود. یک همچین آبی چند برابرش کنید. این بخواهد با شتاب و با سرعت روی قسمتی در جوف زمین بریزد، آن قسمت را می لرزاند. در اثر لرزاندن قسمت بالای زمین هم می لرزد. جسم هوایی را بعدا توضیح خواهیم داد. حتی بعضی معتقدند که زلزله عاملش فقط همین عامل هوایی است. از منافذ زیرین زمین وارد می شود و می خواهد بالا بیاید. قسمت های بالایی بر اثر کوبیدگی که دارد سفت است و اجازه ی خروج نمی دهد. در اثر فشار جسم هوایی زلزله ایجاد می شود. هوا در از خلل و فرج داخل زمین رفته، می خواهد بالا بیاید و توانایی پایین آمدن ندارد. ربع مسکون بر اثر فشردگی خاک هایش اجازه ی بالا آمدن به آن نمی دهد. بعد از اینکه پنج تا جسم را که می توانند عامل زلزله باشند ذکر کرد، یکی یکی به هرکدام رسیدگی می کند تا ببیند کدام را می تواند از عامل بودن بندازد و کدام را به دیگری ارجاع بدهد، و در آخر چه عواملی باقی می مانند. و الجسم‌ النارى لا يحدث تحت الأرض، و هو نار صرفة؛ بل يكون لا محالة فى حكم الدخان القوى و فى حكم الريح المشتعلة.اگر نار بخواهد صرفه باشد در زمین نیست زیرا جای آن دو طبقه بالای زمین است. طبقه ی اول آب بعد هوا و طبقه ی سوم نار. جای نار صرفه جوف زمین نیست. این نارهایی است که ما برمی افروزیم بر روی زمین که پر از دخان است و نار خالص نیست. آن بادی که پر از دخان است همان آتشی است که می بینیم. این آتش اگر بتواند بیرون بیاید شاید بتوانیم بگوییم آتشفشان تولید می کند. چون بخار همراه آتش است. یعنی همان دخان شعله ور است. پس جسم ناری را نمی توان عامل حساب کرد. اگر دخان داخل آن است که جزو همان جسم دخانی-بخاری به حساب می آید. و الجسم الأرضى‌ لا تعرض له الحركة أيضا إلا لسبب‌ مثل السبب الذي عرض لهذا الجسم الأرضى. فيكون السبب الأول الفاعل للزلزلة ذلك.

قسم پنجم جسم ارضی است که می خواهیم آن را به قسم های قبلی ارجاعش بدهیم. "ایضا" یعنی همان طور که برای قسمت بالای زمین حرکت عارض نمی شود جز اینکه در جوف اتفاقی بیفتد همچنین ایضا برای این قسمت جوفی زمین هم لرزشی پیش نمی آید مگر اینکه سبب دیگری این قسمت درونی زمین را بلرزاند تا این قسمت درونی باعث حرکت قسمت بالایی بشود. برای پی بردن به سبب اصلی باید ببینیم سبب ارضی چه سببی داشته است. در این فرضی که سببی می آید و زمین جوف را می لرزاند، و زمین جوف زمین بالا را می لرزاند، در این هنگام سبب زلزله زمین جوف نیست، بلکه آن سببی است که زمین جوف را لرزانده است. زمین جوف در اینجا واسطه است. "ذلک" یعنی همان سببی که عارض می شود بر این جسم ارضی فوق بدون اینکه جسم ارضی جوف را واسطه قرار دهد، آن سبب باعث شده که این قسمت جوف ارض بلرزد. پس باید نقل کلام کنیم در همین سببی که جوف را لرزانده و خود جوف را سبب نگیریم.

فأما الجسم الريحى نار يا كان‌ أو غير نارى، فإنه يجب أن يكون هو المنبعث تحت الأرض، الموجب لتمويج‌ الأرض فى أكثر الأمر.جسم ریحی می خواهد مشتعل باشد که ناری هم هست یا غیر ناری باشد یعنی خاموش باشد. فرقی نمی کند. الآن اشاره کردیم که ریح مشتعل هم داریم که باعث زلزله یا احیانا باعث آتشفشان هم می شود. این ریح همان مرکب از دخان-بخار است اما یا مشتعل است یا غیرمشتعل. پس واجب است که برانگیخته شود تحت زمین تا زمین را به حرکت بیندازد. آن منبعثی که باعث موج برداشتن زمین می شود در اکثر موارد همین جسم ریحی است. بحث در جسم ریحی تمام شد. و أما الجسم الهوائى، فإنه أيضا و إن عرض له حركة من تلقاء نفسه لم تعرض له إلا أن يكون فى حكم الريحى‌ و البخارى‌ و الدخانى؛ و إن تحرك‌ بحركة شى‌ء آخر، مثل ماء يسيل إلى بعض الأغوار دفعه محرّك‌ الهواء بقوة، و مثل‌ انهدام يقع من نقض‌ أركان هوة و مغارة فيسقط إلى أسفل سقوطا يقلقل الهواء و الأرض المتصلة به؛ كما يعرض للسطوح إذا سقطت‌ على القرار الذي‌ تحتها، كان المبدأ حركة ماء أو أرض و يكون‌ بتوسط هواء أيضا.یکی دیگر از عوامل زلزله را مطرح می کند. می فرماید که هوا دو حالت دارد. یک بار خودش من تلقاء نفسش، حرکت می کند و حرکت می دهد. یعنی هوا درون زمین گیر کرده و راهش به بیرون بسته شده، فشار می آورد تا راهی به بیرون باز کند. زمین را می لرزوند و شکاف ایجاد می کند و خارج می شود. این در صورتی است که چیزی او را حرکت ندهد. اما گاهی از اوقات من تلقاء نفسه حرکت نمی کند. آبی با شتاب وارد گودال می شود و هوای موجود در گودال که تا الآن راکد بود بر اثر فشار آب به جولان می افتد و زمین را می لرزاند. گاهی از اوقات هم قسمت هایی از زمین که در جوف زمین هستند مثلا غاری درون زمین است که سقفش داخل گودال میریزد، وقتی ریخت هوای داخل گودال که راکد بود به حرکت درمی آید و زمین را به حرکت در می آورد. پس فرق دارد بین اینکه هوا فی نفسه حرکت کند و زمین را حرکت بدهد یا اینکه عاملی هوا را به حرکت درآورد، در حالت دوم ما هوا را عامل زلزله به حساب نمی آوریم بلکه آن آب یا زمین را عامل زلزله می دانیم و هوا را واسطه به حساب می آوریم . "ایضا" مثل بخار یا بقیه ی چیزها که حرکت پیدا می کنند و باعث حرکت زمین می شوند. همان طور که ریح و دخان و بخار با حرکتشان زمین را می لرزاند هوا نیز اینگونه است چون توانایی آن کم تر از آنان نیست.

سوال: یعنی یکی از اقسام اینها می شود یا مثل اینها می شود؟

جواب: مثل اینها می شود. کلمه فی حکم دارد. نه اینکه یکی از اینها می شود بلکه در حکم اینها می شود. یعنی مثل اینها عمل می کند در هنگامی که تحرک دارد. ریح در اینجا به معنای هوا نیست.

اگر هوا به خاطر آب یا ارض حرکت کند، مبدا زلزله دیگر هوا نیست بلکه همان آب یا زمینی است که هوا را به حرکت انداخته. در اینجا دیگر هوا یک واسطه است. "اغوار" جمع غور است. یعنی گودی. "نقض" یعنی شکستن و "ارکان" یعنی پایه ها. "هوة" به معنای زمین پست و فرو رفته یا پرتگاه است. گودالی داخل زمین است و قسمتی از زمین شکسته و داخل این گودال ریخته و باعث ریختن دیواره های گودال شده و هوای درون گودال لرزیده. "مغارة" هم به معنای دیواره ها است. "سطوح" جمع سطح به معنای بام است. "قرار" نیز به معنای کف اتاق است. وقتی سقف سقوط می کند زمین زیر خود را می لرزانند چرا که هوای مابین آنها به لرزه درآمده.تا اینجا ایشان بحث را ذکر کرد اما جمع بندی نکرد. عوامل را پنج تا کرد و دوتای آنها را کنار گذاشت و سه تای بعدی را توضیح داد. یکی بخار ریحی، یکی آب و دیگری انهدام دیواره های درونی زمین است که بعدا توضیح بیشترشان خواهد آمد.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo