< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

97/07/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: منشا تکون بخار

فن الخامس: المعادن و الآثار العلویة

فيكاد أن‌ يكون المبدأ العنصرى لهذه الأمور النافعة هو البخار و ما يجرى مجراه. و البخار قد يتصعد من أرض صلبة، و قد يتصعد من أرض رخوة، و قد يتصعد من البخار و المياه.فالأرض‌ الرخوة تتفشى منها الأبخرة فى أكثر الأمر قليلا قليلا، فلا يكون لاجتماعها سلطان. و أما البحار فيشبه أن يكون حكمها هذا الحكم، فإنها قلما يتفق فيها حقن للبخار يعتد به. و الأرضون‌ الصلبة المتوسطة الصلابة يعرض لها أن تحقن البخار حقنا متوسطا، و الأرضون الصلبة جدا تحقن البخار حقنا شديدا، و الجبال أقوى‌ الأرضين على حقن‌ الحرارة فى ضمنها، و حبس‌ البخار المتصعد منها، حتى يقوى اجتماعه و يعد بقوته منفذا يندفع منه إلى خارج، و قد تكاثف و استحال مياها، و صار عيونا. فيكاد أن‌ يكون ما تستقر عليه الجبال مملوءا ماء.

فن پنجم: معادن و آثار علویه

گفتیم سه چیز هستند که مربوط به جبال می شوند. این سه چیز فوایدی دارند و فواید آنها همان فواید جبال است. آن سه چیز ابر، چشمه ها و جواهر معدنیه بودند. توضیح دادیم که هر سه از بخار با کمک حرارت متکون می شوند. می خواهیم توضیح دهیم که بخار در چهار جا متکون می شود:

    1. زیر زمین سست

    2. روی آب ها و دریاها

    3. زیر زمین سفتی که سفتی آن متوسط است

    4. زیر زمین سفتی که سفتی آن شدید است

باید ملاحظه کرد که در کدام یک از موارد بالا بخار حبس می شود تا بتواند تبدیل به چشمه بشود یا جواهر معدنیه را بسازد. درجایی که بخار می خواهد ابر را بسازد نیازی نیست حبس بشود. ما برای اینکه به تکون چشمه ها و جواهر معدنیه بیشتر توجه کنیم باید ملاحظه کنیم که این بخارهای حبس شده بیشتر کجا اتفاق می افتند. ایشان می فرماید اگر بخار در زیر زمین سست بوجود بیاید، چون زمین سست است و منافذ زیادی دارد این بخار به تدریج از زیر زمین بیرون می آید و حبس رخ نمی دهد. پس اینگونه زمین های سست نمی توانند وجود چشمه ها یا جواهر معدنیه را توجیه کنند. دریاها نیز اصلا بخار را حبث نمی کنند اگر هم حبس کنند مقدار آن خیلی کم است و نمی تواند چشمه یا جواهر تولید کند. زمینی که سفت هست اما سفتی آن زیاد نیست، بخار را حبس می کند اما حبس متوسطی بگونه ای که نمی توان گفت منشا پیدایش چشمه های بزرگ یا جواهر معدنیه عظیم است. ممکن است یک چشمه ای که تراوشی دارد درست کند. اما چشمه هایی که رودخانه را بوجود می آورند از این چنین بخارهای محبوس در زمین سفت متوسط بوجود نمی آیند. مورد چهارم کاملا بخار را حبس می کند و چشمه های مهم و همچنین جواهر معدنیه عظیم زیر اینگونه سنگ ها متکون می شوند. پس مهم این سنگ های سفت هستند که سفتی آنها شدید است. کوه ها از این قبیل چهارم هستند. بنابراین بیشتر چشمه هایی که آب قابل توجهی دارند زیر کوه ها تشکیل می شوند. جواهر معدنیه هم همین طور هستند. فقط می ماند ابر. در مورد ابر چیزی نمی گوید. اما امروزه ثابت شده است که کوه ها ابرها را به سمت خودشان جذب می کنند و اگر کوه ها نبودند ابرها برای خودشان سرگردان بودند. پس کوه ها در هدایت ابرها دخالت دارند نه در تکون آنها. پس کوه هم در ابر دخالت کرد، هم در چشمه ها هم در جواهر معدنیه. بنابراین منافعی که در این سه تا هست با واسطه به کوه نسبت داده می شود.متن خوانی:فيكاد أن‌ يكون المبدأ العنصرى لهذه الأمور النافعة هو البخار و ما يجرى مجراه."فاء" تفریع. یعنی وقتی روشن شد که این سه مورد مبدا مادی آنها بخار است، عنصری در اینجا به معنای مادی است. مادهای که اگر شرایط فراهم شود ابر را تشکیل می دهد. آبهای جاری شده از چشمه ها و جواهر معدنیه را تشکیل می دهد. مبدا عنصری برای این امور بخار است. "مایجری مجراه" را دوگونه معنا می کنیم. ایشان قبلا گفت بخار توسط حرارت صعود می کند. می توانیم بگوییم مایجری مجرا البخار در مبحث ما حرارت است که همان طور که بخار مبدا می شود بر این سه تا حرارت هم در مبداییت دخالت می کند پس جاری مجرای بخار می شود به لحاظ مبدا بودن فقط، نه به لحاظ جنس. جنس حرارت با جنس بخار یکی نیست. اگرچه بخار هم دارای حرارت است. از این جهت شاید مسانخه با حرارت شمرده بشود. یک بیان دیگر این است که بخاری که تبدیل به آب می شود قبلا گفتیم بخارِ رطب است. در تکون جواهر معدنیه بخار رطب کافی نیست. در عیون کافی است. در سحب کافی است. در جواهر معدنیه، دخان و بخارهای خشک هم باید دخالت کنند. آنها را مایجری مجرای بخار می گیریم. ایشان مایجری مجرای بخار را اضافه می کند ولی نظر اصلی او به خود همان بخار است. بعدا اسمی از مایجری مجرای بخار نمی آورد و تمام بحثشان مربوط به بخار است. غیر از این دو مایجری مجرای بخار ندارین. مگر اینکه آب را هم بگیریم. از این جهت که می تواند با حرارت تبدیل به بخار شود. آنجایی که ابر تکون پیدا می کند از دریا، دریا می شود مایجری مجرای بخار. یعنی آبش می شود مایجری مجرای بخار، تبدیل به بخار می شود و بخارش هم تبدیل به ابر.

و البخار قد يتصعد من أرض صلبة، و قد يتصعد من أرض رخوة، و قد يتصعد من البخار و المياه[1] .

مقدمه ی اول این بود که مبدا این سه امر بخار است. مقدمه ی بعد این است که بخار هم از یکی از چهارجا درست می شود. ایشان البته نمی گوید چهارجا بلکه می گوید سه جا. زمین سست و زمین سفت و آب دریا. هنگامی که تشریح می کند زمین سفت را به دو قسم تقسیم می کند. "من البخار" به نظر می رسد باید "من البحار" باشد چون معنا ندارد بخار از بخار درست شود. حال باید دید کدام یک از این موارد می تواند بخار تشکیل شده را حبس کند. زیرا بخار محبوس است که تبدیل به چشمه و جواهر معدنیه می شود.

فالأرض‌ الرخوة تتفشى منها الأبخرة فى أكثر الأمر قليلا قليلا، فلا يكون لاجتماعها سلطان.از زمین سست غالبا بخارها یواش یواش پراکنده می شوند. ممکنه زمینی باشد که لایه ای داشته باشد و آن لایه باعث حبس بخارها شود. درحالی که زمین های سست به خاطر وفور منافذی که دارند بخار را نمی توانند حفظ کنند و بخارها به تدریج از لای منافذ خارج می شوند.

سوال: آیا منظور از زمین سفت فقط کوه هاست؟

جواب: خیر. سنگ سفت در غیر کوه هم پیدا می شود. منتها ایشان می خواهد بگوید که کوه ها هم بخار را حبس می کنند. این را هم قبول دارد که در غیر کوه ها هم پشمه تولیدمی شود. اما در آنجاها هم اگر تتبع کنی می بینی غالبا سنگ سفتی موجود است که توانسته بخار را حبس کند. ولی بالاخره در زیر کوه ها هم چشمه ها متکون می شوند اما منحصر نمی کند. می خواهد بگوید کوه ها این فایده را دارند و این کار را انجام می دهند. ممکن جای دیگری هم این کار را انجام دهد اما کم تر از کوه ها.

"لاجتماعها" ضمیرش به ابخره برمی گردد. برای اجتماع این بخارها دیگر سلطان و غلبه ای نیست. وقتی که ابخره جمع بشوند و غلبه کنند، زمین را میشکافند و به صورت آتشفشان یا چشمه یا زلزله بیرون می آیند. اما اگر سلطه نداشته باشند زیر همان زمین سست باقی می مانند. اضافه ی این بخار به تدریج از داخل منافذ بیرون می آیند و این بخار دیگر اجتماعی ندارد تا بتواند فشار بیاورد و از زیر زمین خودش را بالا بکشد. لذا چشمه ای تولید نمی شود. بخار اجتماع دارد منتها خیلی کم و بی تاثیر.و أما البحار فيشبه أن يكون حكمها هذا الحكم، فإنها قلما يتفق فيها حقن للبخار يعتد به.دریاها که منشا پیدایش بخار هستند آیا می توانند بخار را حبس کنند؟ می فرماید نه. حکم بحار هم همین حکم زمین های سست است. همان طور که زمین های سست نمی توانند بخار را حبس کنند دریاها هم قادر نیستند. البته حبس نکردن بخار بوسیله ی دریا واضح تر است. بر فرض هم اگر بخاری جمع شود اجتماع آنها سلطانی ندارد. حبس شدن بخار در دریاها کم اتفاق می افتد. البته ممکن است حبس و اجتماع هم باشد منتها قابل اعتنا نیستند.زمین سست و دریاها حکمشان روشن شد.و الأرضون‌ الصلبة المتوسطة الصلابة يعرض لها أن تحقن البخار حقنا متوسطازمین های سفتی که صلابت و سفتی آنها متوسط است، جبس می کنند بخار را اما حبس متوسطی به گونه ای که از این حبس چشمه ای تولید نمی شود.و الأرضون الصلبة جدا تحقن البخار حقنا شديدا، و الجبال أقوى‌ الأرضين على حقن‌ الحرارة فى ضمنها، و حبس‌ البخار المتصعد منهااما زمین هایی که جدا سفت هستند آنها بخار را حبس می کنند حبسشان هم شدیده و بخار هم هیچ منفذی برای خروج ندارد. پس چاره ای ندارد که با فشار خودش یک جایی را باز کند و بصورت چشمه بیرون بیاید یا در زیر همان سنگ های سخت تبدیل شود به جواهر معدنیه. "جدا" را قید برای "الصلبه" بگیرید نه برای "تحقن". "تحقن" با "حقنا شدیدا" مقید شده و احتیاجی به "جدا" ندارد. تا اینجا چهارتا منشا تکون بخار را ذکر کردیم و در این چهارتا بیان کردیم که آن حبسی که مفید است برای چشمه و جواهر معدنیه در این مورد چهارمی اتفاق می افتد. در ادامه می خواهیم بگوییم کوه ها نیز از قبیل این چهارمی هستند. پس تکون ابر و چشمه ها و جواهر معدنیه در کوه هاکثیرا اتفاق می افتد. بنابراین منافع جواهر معدنیه و چشمه ها و ابرها به کوه داده می شود. کوه ها دو تا کار دارند که به آن شدتی که این ها انجام می دهند آن دو کار را در هیچ جای دیگر زمین این دو کار اتفاق نمی افتد. یکی حبس حرارت و دیگری حبس بخار. بخار تبدیل به آب می شود و حرارت هم فشار می آورد تا آب را بیرون بیاورد. یا آن حرارت باعث می شود که آن بخار به تدریج تبدیل به جواهر معغدنیه شود. هر دو با همدیگر همکاری می کنند برای بوجود آمدن چشمه ها یا بوجود آمدن جواهر معدنیه و هر دو هم تحت جبال حبس می شوند. اینکه من در آنجا مایجری مجرای بخار را حرارت گرفتم از همین جا استفاده کردم. ایشان می گوید در زیر کوه هم حرارت حبس می شود هم بخار و هر دو منشا می شوند برای تکون اودیه یا تکون جواهر معدنیه. یعنی در تکوین عیون این حرارت جاری مجرای بخار است نه اینکه در سنخ جاری مجرا باشد. همان طور که بخار نفش دارد حرارت هم نفس دارد. حتى يقوى اجتماعه و يعد بقوته منفذا يندفع منه إلى خارج، و قد تكاثف و استحال مياها، و صار عيونا.کوه چنان حبس می کند این دو را به گونه ای که اجتماعی تشکیل می دهند که دارای سلطان یعنی دارای غلبه است. اجتماعی که می تواند زمین را بشکافد و آب را به بیرون از زمین بفرستد. "یعد" یعنی این اجتماع یا بخار مجتمع، فرقی نمی کند، به خاطر فشاری که دارد منفذی را آماده می کند که این آب از این منفذ به سمت خارج پرتاب شود و چشمه بوجود بیاید. "و قد تکاثف: واو حالیه است. این اجتماع به خاطر فشاری که دارد منفذ درست می کند که این بخار مجتمع بتواند بیرون بیاید بعد می فرماید این بخار مجتمع بیرون نمی آید. بلکه متکاثف شده و تبدیل به آب شده، حالا آب می آید بیرون. وقتی این مجتمع می خواهد بیاید بیرون درحالی است که این بخار متکاثف و فشرده شده، تبدیل به آب شده آن وقت یک چشمه شده است. به صورت چشمه بیرون می آید نه بخار.فيكاد أن‌ يكون ما تستقر عليه الجبال مملوءا ماء ایشان می فرماید که وقتی از این کوه چشمه بیرون می آید ما میابیم و می فهمیم که زیر کوه پر از آب است. و همین آب هاست که دارد از منفذ حادث شده بیرون می آید پس به نظر ما می رسد که انگار کوه روی آب است. یعنی آنقدر آن سفره ی آبی که زیر این کوه است پر است که ما گمان می کنیم کوه روی آب است. از اینجا که میبینیم در طول سال این جشمه جریان پیدا می کند می فهمیم این سفره ی زمینی پر از آب است.

[1] - به صورت عام آمده و شامل آب دریا می شود، شامل آب رودانه و آب راکد هم می شود و از همه ی اینها هم بخار متکون می شود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo