< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

97/07/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: الفن الخامس: من الطبيعيات المعادن و الآثار العلوية

و بالجملة فإن للماء فى طباعه، على ما علمت، أن يستحيل إلى الأرضية من غلبة قوة الأرضية؛ و للأرض‌ أيضا، كما علمت، فى طباعها أن تستحيل إلى المائية من غلبة قوة المائية.و هاهنا شى‌ء يتخذه قوم ضلوا فى حيلهم‌ يسمونه لبن العذراء إذا شاءوا، و هو مركب من ماءين، ينعقد جوهرا جاسيا، و ذلك يدل على صحة هذا. و لهم أشياء كثيرة مما يتخذونه حلا و عقدا تصدق هذه الأحكام.فتكون الأحجار إذن إما لتفجير الطين اللزج فى الشمس، و إما لانعقاد المائية من طبيعة ميبسة أرضية، أو سبب مجفف حار. بحث در تکون جبال بود و گفتیم درصورتی می توانیم این بحث را کامل کنیم که از 3چیز بحث کنیم:

    1. تکون حجر

    2. تکون حجر کبیر و صغیر

    3. تکون اشیائی که ارتفاع دارند

جبال هم اگر بخواهد مورد بحث قرار بگیرد چون یک امر مرتفعی است که از سنگ های کبیر و صغیر تشکیل شده، پس ناچاریم که هم به تکون امور مرتفع و هم تکون احجار کبیر و صغیر توجه کنیم تا تکون جبال برای ما روشن شود.

بحث اول در تکون حجر بود (چه کبیر و چه صغیر، چه قلیل چه کثیر)

یکی از اموری که گفتیم منشاء تکون حجر است، مرکبی است که جزء ارضیه اش غلبه دارد. در صورتی که شرایط تبدیل شدن فراهم باشد، تمام مرکب را تبدیل به حجر می کند و اشاره هم کردیم که غلبه نیاز نیست حتما به اعتبار حجم باشد بلکه ممکن است غلبه به اعتبار نیرو باشد.

ممکن است اجزاء ارضیه در این ممزوج کم باشد اما به علت نیرومندی این آب را تبدیل به سنگ کند. اینگونه نیست که همیشه محلول موجود در آب زیاد باشد اما مشاهده می شود بعد از مدتی این آب تبدیل به سنگ شده است به علت نیرومندی اجزاء غالبه.

ایشان می فرماید آب می تواند تبدیل به سنگ شود به خاطر غلبه ی اجزاء ارضیه (غلبه ی قوه ارضیه هم کفایت می کند). عکس آن هم جایز است یعنی اجزاء ارضیه هم به خاطر غلبه ی قوه مائیت تبدیل به آب می شوند.

 

اصحاب حیل یعنی کسانی که در آزمایشگاه کار می کردند و اعمالی را انجام می دادند که تمامی آن اعمال می تواند گفتار ما در این زمینه را تصدیق کند. ما در این جا به یک مورد از آن اعمال اشاره می کنیم و آن ساخت لبن العذرا است. اینکه ما گفتیم اجزاء ارضیه اگر غلبه کنند کل مرکب را تبدیل به سنگ می کنند این یک ادعا بود و این ادعا را اصحاب حیل با اموری که انجام می دهند تصدیق می کنند.

متن خوانیو بالجملة فإن للماء فى طباعه...آب طبعش این طور است که می تواند تبدیل به سنگ شود منتها از ناحیه ی غلبه قوه ارضیه. غلبه ی قوه کفایت می کند حتی اگر اجزاء مقدارشان زیاد نباشد. عکس این مطلب هم صادق است. ارض هم در طبعش هست که به اجزائ مائیه منحل شود به شرطی که اجزاء مائیه قوت داشته باشند و بتوانند اجزاء ارضیه را منحل کنند.

نکته: باید توجه داشت که در اینجا عنصر به عنصر تبدیل نمی شود بلکه بحث در تکون جوهر مرکب به جوهر مرکب دیگر است. یعنی آبی که بسیط نیست و محلولی در آن وجود دارد می خواهد تبدیل شود به سنگ. تبدیل مرکبی به مرکب دیگر که شرایط خاص خود را دارد. مثلا اگر غلبه ی قوه ی ارضیه (به نحو جمود یا تفجیر) وجود نداشته باشد تبدیل به سنگ رخ نمی دهد.

و هاهنا شى‌ء يتخذه قوم ضلوا[1] فى حيلهم[2] ‌ يسمونه لبن العذراء إذا شاءوا..

لبن العذرا 2تا مایع است که باهم مخلوط می شوند و هر دو باهم تبدیل به سنگ می شوند. وسیله ی بدست آوردن آن اینگونه است که مردا سنگ را در سرکه می جوشانند تا درون آن محلول شود. سرکه را از صافی رد می کنند به نحوی که شفاف می شود و محلول در آن دیده نمی شود. بار دیگر مرداسنگ را با قلیاب می جوشانند. این دو مایع که آب مضاف هستند را با هم مخلوط می کنند تا تبدیل به سنگ محکم و سفت شود. ساخت لبن العذرا توسط این گروه دلیلی است بر حقانیت مدعای ما که گفتیم آب در طبعش این است که می تواند در صورت غلبه ی قوه ارضیه تبدیل به سنگ شود.

این اصحاب حیل که آزمایشگاه دارند تنها این کارشان دلیل بر حقانیت سخن ما نیست بلکه امور دیگری نیز به صورت حل[3] یا عقد[4] انجام می دهند که هر دو موید قول ما ( انعقاد آب و انحلال ارض) هستند.

فتكون الأحجار إذن إما لتفجير الطين اللزج فى الشمس، و إما لانعقاد المائية من طبيعة ميبسة أرضية، أو سبب مجفف حار...

ایشان بعد از بیان این امور یک نتیجه گیری کلی می کنند:

که تکون احجار دو حالت دارد. یا با تفجیر است یا جمود.

گل لزجی را در مقابل نور شمس قرار می دهیم تا آن را خشک کند و تبدیل به سنگ کند که این همان تفجیر است که اگر بخواهد همیشه و بدون تخلف صورت بگیرد باید گل حتما لزج باشد. البته بیان شد که گاهی هم اگر گل لزج نباشد تحت شرایط دیگری مثل فشار زیاد می تواند تبدیل به سنگ شود.

روش بعدی جمود بود. جامد شدنش یا به خاطر محلولی است که درون آن موجود است یا به خطر جاری شدن بر زمینی که یابس کننده است، زمینی که یک قوه ی معدنی دارد که باعث یبوست یا تحجر این آب می شود. در نمک سبب خشک کنندگی می آید و آب را خشک می کند تا نمک تشکیل شود. در تولید سنگ هم همین است.

 


[1] - در اینجا به معنای افرادی که به بیراهه رفته اند نیست بلکه منظور قومی است که در گذشته بوده اند و اکنون حضور فیزیکی ندارند. ممکن هم است به معنای قومی باشند که سعی آنها مورد استفاده قرار نگرفته و مردم به کوشش آنها توجه نکرده اند.
[2] - متعلق به یتخذه.
[3] - جسم جامدی را تبدیل به مایع می کنند.
[4] - جسم مایعی را منعقد می کنند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo