< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

95/02/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بیان اصناف حركتِ من الوسط و حركتِ الی الوسط و حركتِ علی الوسط/ بیان حركات بسیطه ی اُوَل/ فصل 2/ فن 2/ طبیعیات شفا.

فلنعلم انه لیس یجب ان یكون المتحرك من الوسط لا محاله انما یتحرك من عین الوسط[1]

بیان شد كه سه گونه حركت وجود دارد:

1ـ حركت من الوسط یعنی حرکت از مركز عالم كه زمین است به سمت محیط می باشد. مراد از محیط، آسمان است كه محدب فلك نهم می باشد. این حركت را حركت صعودی می گویند. مثل جسم های سبك.

2ـ حركت الی الوسط یعنی از سمت محیط به وسط مركز عالم است می آید. این حركت را حركت نزولی می گویند. مثل جسم های سنگین.

3ـ حركت علی الوسط. این حركت، دورانی است.

در تمام این سه حركت، توجه كردید كه اشاره شد هر كدام از اینها جنس است یعنی جنس حركت صعودی داریم كه این جنس دارای دو نوع است یكی صعود به انتهای هوا است و یكی صعود به انتهای نار است. یك جنس حركت نزولی داریم كه آن هم دارای دو نوع است یكی نزولی به زمین است و یكی نزول به دریا است. هر كدام از این دو نوع دارای اشخاصی هستند كه مثلا این سنگی كه به سمت زمین می آید یكبار بر این نقطه واقع می شود. این نقطه، یك شخص می شود یكبار بر نقطه ی دیگر واقع می شود. آن نقطه، یك شخص دیگر می شود ولی همه آنها به سمت زمین می آیند و نوع واحدند كه دارای اشخاص متعددند، در آب و هوا و نار هم همین وضع است. اما در متحرك علی الوسط كه حركت دورانی است نیز جنس می باشد و لذا باید مشتمل بر انواع باشد و نوع هم مشتمل بر اشخاص باشد. نوع حركت دورانی هم متعدد است مثلا حركت دورانی كه به طور طبیعی داریم حركت افلاك است. این حركت دورانی افلاك یك جنس است و به انواعی تقسیم می شود. آن كه به دور مركز به طور كامل می چرخد یعنی واقعا مركزش، مركز عالم است یك نوع حركت است. نوع دیگر حركتی است كه به دور زمین می چرخد ولی مركزش مركز عالم نیست. نوع دیگر حركتی است كه دورانی می باشد و به دور زمین نمی چرخد.

آن حركتی كه به دور زمین نمی چرخد از اقسام حركت علی الوسط قرار داده نمی شود چون حركت علی الوسط به معنای حركت بر زمین است و آن جسمی كه به دور زمین نمی چرخد حركت علی الوسط ندارد و لو حركت دورانی دارد. هر كدام از حركتهای علی الوسط « چه مركزشان، زمین باشد چه نباشد » دارای اشخاص هستند. در این فلك، یك حركت علی الوسط هست در فلك دیگر، یك حركت دیگرِ علی الوسط است.

نكته: در اینجا حركت دورانی، حركت طبیعی دانسته شد در حالی كه حركت دورانی چنانچه در جای خودش گفته شده حركت نفسانی است و از آن تعبیر به حركت ارادی می شود كه به توسط نفس انجام می شود. افلاك هم دارای نفس هستند كه حركت دورانی را ایجاد می كنند اما ما در بعضی كلمات خودمان حركت دورانی را حركت طبیعی می گیریم. این مطلب در فن اول طبیعیات شفا مطرح شد كه حركت های دورانی را می توان طبیعی نامید لذا مصنف فرمود « افترض للحركات الطبیعیه اجناس ثلاثه » یعنی هر سه را جزء حركت طبیعی قرار داد.

بیان اقسام سه گانه حركت دورانی: در این جلسه به شكل افلاك اشاره می شود اما بعداً به صورت تصویری بیان می شود. هر كدام از كواكب، فلكی دارد فلك با كوكب فرق دارد. فلك عبارت از جسم شفافی است كه رویت نمی شود و مانند هوا می باشد و اطراف كره زمین را احاطه كرده است. فلك هایی كه بر روی هم قرار گرفتند آن فلكی كه كوچكتر است محاطِ آن فلك بزرگ می شود و آن فلك بزرگ، محیط می شود در هر صورت همه ی این افلاك دور زمین را احاطه كردند و مركزشان زمین است. در بخشی از این فلك، كوكب قرار داده شده كه آن كوكبِ نورانی در شب و حتی در روز دیده می شود اما خود كوكب دور زمین را احاطه نكرده است. بعضی معتقدند كه كوكب، چرخش جدایی علاوه بر چرخش خود فلك دارد اما بعضی می گویند چرخش آن فقط به توسط فلك است و خود كوكب، چرخشی ندارد یعنی مانند یك میخی در فلك كوبیده شده و حركتی نمی كند.

كوكب حالات مختلف پیدا می كند ما برای حالات مختلفش ناچار هستیم افلاك مختلف برای آن تصویر كنیم. هر كوكبی دارای چند فلك است كه هر كدام، كاری از كارهای این كوكب را توجیه می كنند.

پس هر كوكب دارای چند فلك است كه به هر كدام، فلك جزئی گفته می شود و به مجموع آنها فلك كلی گفته می شود مثلا مریخ را توجه كنید كه دارای یك فلك كلی است و به سه بخش تقسیم شده است. اسم یك فلكش كه محیط بر دو فلك دیگر می باشد فلك مُمَثَّل نامیده می شود. برای وجه تسمیه آن به ممثل توضیحاتی داده شده، بعضی گفتند چون حركتش مثل فلك البروج است. فلك دیگر، فلك خارج المركز است كه این دو فلك الان مورد توجه ما هستند. فلك سوم، فلك تدویر است كه الان مورد توجه ما نیست. یك كره ی ضخیم را تصور كنید كه درون آن خالی می باشد اما جداره ی ضخیمی دارد مثل پوست هندوانه که خیلی ضخیم است. درون آن را خالی فرض کنید.

جوف فلک قمر خالی است که در جوف آن به ترتیب از بالا به سمت مرکز، کره ی نار و کره ی هوا و کره ی آب و کره ی خاک قرار دارد بعد از فلک قمر، فلک های دیگری که محیط به فلک قمر هستند قرار گرفتند ما فلک پنجم که فلک مریخ است را می خواهیم تشریح کنیم چون افلاک جزئیه ی فلک قمر و عطارد بیشتر از مریخ است لذا به تشریح مریخ می پردازیم. ضخامتی که برای فلک تصور شد اصطلاحا به آن « ثِخَن » گفته می شود درون آن فلک هم جوف نامیده می شود. در جوف فلک، فلک دیگر قرار گرفته اما در جوف فلک قمر، عناصر قرار گرفته. جوف فلک، جزء فلک نیست بلکه برای فلک دیگر است یا برای عناصر است اما آن ثخن و ضخامت برای فلک است. این ضخامتی که مثلا فرض کنید یک متر است، بخشی از این ضخامت را در ذهن خودتان جدا کنید به اینصورت که قسمتی از این ضخامتِ جدا شده به مقعر فلک اصلی نزدیک باشد و قسمتی از این ضخامتِ جدا شده به محدب فلک اصلی نزدیک باشد به عبارت دیگر فلک اصلی که دارای ضخامت است را طوری فرض کنید که زمین مرکز آن باشد این فلک دوم را درون آن ضخامت طوری فرض کنید که زمین مرکز آن نباشد یعنی مرکز دیگری غیر از زمین داشته باشد. که یا بالاتر از زمین یا در زیر زمین باشد. مثل اینکه یک توپ را بچه ها شکاف می دهند و توپ دیگر در آن قرار می دهند. مرکز این دو توپ یکی است ولی این توپ دوم را کمی کوچکتر از توپ اول در نظر بگیرید و آن را طوری در توپ اول قرار دهید که مرکزش با مرکز توپ اول فرق کند.

این فلک خارج المرکز دارای ضخامتی است که دارای سطح محدب و سطح مقعر است. یک کره ی دیگر را در این ضخامت به نحوی قرار دهید که مانند ساچمه در بلبرینگ است. مرکز بلبرینگ با مرکز ساچمه ها فرق می کند. در فلک خارج المرکز کره ای قرار بدهید که مثل ساچمه ها در بلبرینگ است. مرکز آن فلک، مرکز عالم نیست به این فلک اصطلاحا تدویر گفته می شود و کوکب در این فلکِ تدویر است.

ملاحظه می کنید که هر سه فلک در حال حرکت هستند. تدویر، علی الوسط حرکت نمی کند یعنی به دور زمین نمی چرخد. اما دو فلک دیگر به دور زمین می چرخند ولی ممثل طوری به دور زمین می چرخد که زمین مرکزش است و خارج المرکز طوری به دور زمین می چرخد که زمین مرکزش نیست.

مصنف می خواهد درباره ی حرکه علی الوسط مطلبی بیان کند. حرکت علی الوسط، حرکتی بود که متحرک در آن حرکت از وسط یعنی از مرکز عالم دور می شد و به سمت محیط می رود یعنی حرکتش صعودی و به سمت علو بود. این حرکت به دو قسم و شاید بتوان گفت که به دو صنف تقسیم می شود. البته این حرکت به دو نوع تقسیم شد یک نوع، حرکتی بود که انتهایش آخر هوا باشد و نوع دیگر، حرکتی بود که انتهایش آخر نار باشد ولی الان می خواهد برای این حرکت، دو صنف درست کند برای نوعی که مثلا انتهایش هوا است. یک صنف این است: حرکتی که عن الوسط است از وسط « یعنی از روی زمین یا مرکز زمین » شروع می کند و به سمت بالا می رود صنف دیگر این است که از خود وسط شروع نمی کند مثلا بر روی زمین، خانه 20 طبقه ای ساخته شده و ما در طبقه 20 قرار داریم و آتشی را روشن کردیم که به سمت بالا می رود. این آتش از وسط که مرکز زمین یا سطح زمین است شروع به حرکت نکرده است. این حرکت، عن الوسط است ولی عن عین الوسط نیست. « توجه کنید که سطح زمین با تسامح، وسط است و الا وسط، همان مرکز زمین است ».

حرکت به سمت سفل هم همین دو صنف را دارد یک صنف از محیط است و تا عین وسط می آید و صنف دیگر از محیط است اما به عین وسط نمی رسد مثلا شاخه های درخت جلوی آن را می گیرد و نمی گذارد پایین بیاید یا بر روی ساختمانِ چند طبقه می افتد و پایین نمی آید.

توضیح عبارت

فلنعلم انه لیس یجب ان یکون المتحرک من الوسط لا محاله انما یتحرک من عین الوسط

ترجمه: باید بدانیم که شان این است که واجب نیست متحرک من الوسط « یعنی متحرکی که به سمت بالا می رود و حرکت علو می کند » لا محاله از عین وسط حرکت کند « بلکه همین اندازه که از وسط دور شود به آن حرکت علوی گفته می شود چه از عین وسط شروع کند چه از عین وسط شروع نکند ».

فانه اذا کان من موضع آخر لکنه یبعد بحرکته عن الوسط فهو یتحرک الی الوسط

« باء » در « بحرکته » سببیه است. « عن الوسط » متعلق به « یبعد » است. نسخه صحیح به اینصورت است که به جای « الوسط » باید « عن الوسط » باشد.

اگر از موضع دیگر شروع کند « یعنی از عین وسط شروع نکند » لکن این جسم به سبب حرکتی که دارد از وسط دور می شود « و لو حرکت خودش را از عین وسط شروع نکرده ولی دور شدن از وسط برایش هست ».

و لا المتحرک الی الوسط هو الذی ینتهی لا محاله بحرکته الی عین الوسط

« الی عین الوسط » متعلق به « ینتهی » است.

مصنف از اینجا دو صنفِ متحرک الی الوسط را بیان می کند.

ترجمه: آن که « به سمت سفل می آید و » حرکت الی الوسط می کند اینطور نیست که همان باشد که منتهی باشد به حرکتش به عین وسط « یعنی به سمت پایین می آید ولی اینطور نیست که به عین وسط برسد ممکن است قبل از عین وسط، حرکتش تمام شود ».

فانه و ان لم یکن یقرب بحرکته الی الوسط فهو متحرک الی الوسط

« الی الوسط » اولی متعلق به « یقرب » است.

ترجمه: اینچنین متحرکی و لو به وسیله حرکتش نزدیک به وسط نمی شود ولی متحرک به سمت وسط هست « و لو به عین وسط نمی رسد ».

« و ان لم یکن یقرب بحرکته الی الوسط »: این عبارت صحیح نیست چون مسلما متحرک الی الوسط، قُربِ الی الوسط پیدا می کند چرا گفته می شود « و ان لم یکن یقرب بحرکته الی الوسط »؟ ممکن است گفته شود که مراد این است «و ان لم یکن یقرب بحرکته الی عین الوسط » یعنی لفظ « عین » در تقدیر گرفته شود ولی در نسخه خطی به جای « لم یکن » لفظ « کان » آمده است یعنی و لو حرکتش او را نزدیک به وسط عالم می کند ولی به وسط عالم نمی رسد اما چون این حرکتِ الی الوسط را شروع کرده بود گفته می شود که حرکتِ الی الوسط داشت. توجه می کنید که « ان لم یکن » اگر تبدیل به « ان کان » شود خوب است ولی اگر « ان لم یکن » باشد باید لفظ « عین » در تقدیر گرفته شود.

و لیس کل ما یتحرک الی شیء یصل

سوال می شود که آیا امکان دارد یک جسمی از بالا به سمت پایین بیاید و سنگین هم باشد ولی به عین وسط نرسد؟ جواب داده می شود که بله زیرا اینطور نیست که هر چیزی که به سمت چیزی حرکت کرد به سمت آن چیز واصل شود ممکن است به سمت سفل حرکت کرده ولی واصل به عین سفل نشده یا به سمت علو حرکت کرده ولی واصل به عینِ علو نشده است.

و المتحرک علی الوسط لیس یجب لا محاله ان یکون الوسط مرکزاً له

مصنف از اینجا می خواهد متحرک علی الوسط را به دو قسم تقسیم کند یکی متحرک علی الوسطی است که وسط، مرکز آن هست و دیگر، متحرک علی الوسطی است که وسط، مرکز آن نیست. مراد از «وسط »، وسط این کره نیست بلکه وسط عالم است لذا وسط این کره ممکن است با وسط عالم فرق کند.

ترجمه: متحرکِ علی الوسط لازم نیست که وسط، مرکزش باشد « بلکه همین اندازه که وسط یعنی کره زمین در جوفش و ضمنش باشد اصطلاحا صدق می کند که حرکت، علی الوسط است ».

فانه و ان لم یکن مرکزا له و کان فی ضمنه فهو متحرک علی الوسط

ضمیر « کان » به « وسط » برمی گردد.

ترجمه: این وسط و لو مرکز برای این متحرک نیست و این وسط در ضمن متحرک و جوف آن قرار گرفته، پس این چنین متحرکی، متحرک علی الوسط گفته می شود.

اذ یتحرک حولَه بوجه ما

« اذ » دلیل بر « فهو متحرک علی الوسط » است.

ترجمه: « چرا به این متحرک، متحرک علی الوسط گفته می شود؟ » چون به یک وجهی « یعنی با توجه به اینکه این وسط در جوفش قرار گرفته » حول وسط حرکت می کند.

الا واحدا بعینه

این عبارت استثنا از « لیس یجب » است که در جلسه بعد بیان می شود.

خلاصه: سه گونه حركت وجود دارد:

1ـ حركت من الوسط.

2ـ حركت الی الوسط.

3ـ حركت علی الوسط.

هر كدام از اینها جنس است یعنی جنس حركت صعودی داریم كه این جنس دارای دو نوع است یكی صعود به انتهای هوا است و یكی صعود به انتهای نار است. یك جنس حركت نزولی داریم كه آن هم دارای دو نوع است یكی نزولی به زمین است و یكی نزول به دریا است. هر كدام از این دو نوع دارای اشخاصی هستند. متحرك علی الوسط كه حركت دورانی است نیز جنس می باشد و لذا باید مشتمل بر انواع باشد و نوع هم مشتمل بر اشخاص باشد. نوع حركت دورانی متعدد است مثل حركت افلاك.

در اینجا حركت دورانی، حركت طبیعی دانسته شد در حالی كه حركت دورانی چنانچه در جای خودش گفته شده حركت نفسانی است و از آن تعبیر به حركت ارادی می شود كه به توسط نفس انجام می شود. افلاك هم دارای نفس هستند كه حركت دورانی را ایجاد می كنند اما ما در بعضی كلمات خودمان حركت دورانی را حركت طبیعی می گیریم. این مطلب در فن اول طبیعیات شفا مطرح شد.

كوكب حالات مختلف پیدا می كند ما برای حالات مختلفش ناچار هستیم افلاك مختلف برای آن تصویر كنیم. هر كوكبی دارای چند فلك است كه هر كدام، كاری از كارهای این كوكب را توجیه می كنند. مثلا مریخ را توجه كنید كه دارای یك فلك كلی است و به سه بخش تقسیم شده است. اسم یك فلكش كه محیط بر دو فلك دیگر می باشد فلك مُمَثَّل نامیده می شود. فلك دیگر، فلك خارج المركز است كه این دو فلك الان مورد توجه ما هستند. فلك سوم، فلك تدویر است که مانند ساچمه در بلبرینگ می باشد. مرکز بلبرینگ با مرکز ساچمه ها فرق می کند.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo