< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

94/12/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادامه بررسی نظریه دوم « قول جذب » در جایی كه متحرك حركت كند به حركت قسری به شرطی كه محرك همراه آن نباشد/ بیان حركت قسری/ فصل 14/ مقاله 4/ فن 1/ طبیعیات شفا.
فان كان السبب فیه ان الذی یلی نصل السهم یحبس [1]
بیان شد كه درباره عامل حركت قسری چهار قول وجود دارد:
بیان قول دوم « قول به جذب »: هوایی كه در جلوی مرمی هست سریعتر حركت می كند و مرمی را به دنبال خودش می كِشد. بیان شد كه این قول باطل است.
بیان اشکال:
دو اشكال در جلسه قبل بیان شد:
اشكال دوم: در اشکال دوم این فرض مطرح گردید كه تیری در هوا رها شود و این تیر به دیوار اصابت كند. بیان شد كه این تیر مقداری داخل دیوار می رود در حالی كه آن هوایی كه جلوی تیر می رود حبس می گردد و نمی تواند وارد دیوار شود و لذا بر می گردد. اگر هوا برگشته و توانسته داخل دیوار شود پس تیری كه به توسط هوا می رفته چرا داخل دیوار شده و برنگشته؟
گوینده ی قول دوم می خواهد از خودش دفاع كند راههای مختلفی را مطرح می كند تا از طریق این راهها بتواند ورود تیر در دیوار و بازگشت هوا از دیوار را توجیه كند.
دفاع قائلین قول دوم از اشكال دوم: اولین راهی كه این قائل ارائه می دهد این است كه هوا را دو بخش می كند یك بخش هوایی است كه در اطراف تیر می باشد. به تعبیر خود قائل، این هوا نزدیك به نوك و پیكان تیر است. بخش دیگر هوایی است كه در فوق تیر می باشد. توجه كنید كه تعبیر به فوق می كند نه قدام، هوا جلوی تیر اصلا مطرح نمی شود بلكه هوای اطراف تیر و هوای فوق تیر مطرح می شود. هوای فوق تیر عبارتست از هوایی كه از سرِ تیر تا كمرِ تیر می آید و از كمرِ تیر به پشت تیر می رود. از عبارات بعدی پیداست كه بیشتر توجه گوینده به قسمتی از هوا می باشد که فوق تیر است و از پشت، تیر را هُل می دهد یعنی اگر چه كلمه « فوق » بكار می رود ولی یك قسمتی از فوق بیشتر مورد توجه مصنف می باشد و آن قسمتی است كه تیر را از بالا هُل می دهد زیرا تیر گاهی از اوقات ممكن است به صورت عمودی به سمت بالا پرتاب شود. در اینصورت آن هوایی كه فوق تیر می باشد به سمت پشت تیر می آمد آن تیر هم كه به صورت افقی پرتاب می شود تقریبا به همین صورت است زیرا آن قسمت از هوایی كه فوق تیر قرار گرفته از سرِ تیر تا انتهای تیر ادامه دارد و قسمتی كه در انتهای تیر است بیشتر مورد توجه گوینده است چون می خواهد از آن استفاده كند.
با توجه به تصویری که شد چگونه تیر متحرك می شود؟ می فرماید اگر چه هوای جلوی تیر، تیر را می كِشد، هوای اطرافِ تیر هم تیر را بر روی خودشان سوار می كنند و راه می روند و تیر را با خودشان می برند یعنی اینطور نیست كه فقط هوای جلو كِشنده باشد بلكه هوای اطراف هم كِشنده است. یعنی این تیر سوار بر هوا می شود و با جریان هوا به سمت جلو می رود نه اینكه فقط آن قسمت از هوای جلوی تیر را بِكِشَد. این تیر بر روی همه ی هوا سوار است و همه ی هوا به سمت جلو می رود و تیر را همراه خودش می برد. در واقع می توان گفت این هوایی كه تیر بر روی آن سوار است گویا تیر را دفع می كند. در جلسه قبل اگر یادتان باشد به جای لفظ « جذب » تعبیر به « دفع » کرد. الان روشن می شود كه چرا مصنف تعبیر به دفع کرد با اینكه قول دوم، قولِ به جذب بود به وضع اگر ملاحظه كنید تیر بر روی كل هوا سوار است یعنی تمام بدنه ی تیر بر روی هوا سوار است وقتی آن هوایی كه مَركبِ تیر می باشد جریان پیدا می كند و جلو می رود در اینجا اصطلاحاً گفته می شود كه این هوا تیر را جذب می كند و اصطلاحاً گفته می شود كه این هوا تیر را دفع می كند و هر دو عبارت گفته می شود. لذا بعداً تعبیر به « ملازم » می شود و « ملازم » به معنای « همراه غیر منفك » است همچنین تعبیر به « جذب » و « دفع » می شود. هر سه تعبیر صحیح است.
الان توجه كنید كه هوای اطراف تیر ضعف پیدا كرده و نمی تواند تیر را داخل دیوار ببرد اگر چه این هوا حركت می كند اما حركتش به آن قوت نیست كه تیر را داخل دیوار ببرد ولی توجه داشته باشید كه هوای موجود، از عقب هم این تیر را هُل می دهد. این مطلب « یعنی هوای عقب » در این قول دوم مطرح نبود. قول دوم این بود: مَركبِ تیر كه هوا می باشد به سمت جلو می رود و تیر را هم با خودش می برد. اینكه تیر از پشت هم هُل داده می شود گفته نشده بود ولی در درون این قول، هُل دادن از پشت هم مطرح است یعنی كل این هوا جریان پیدا می كند و جریان هوا تندتر از تیر است. آن قسمت از هوا كه در پشت تیر قرار دارد نیز جریانش تندتر از تیر است و چون جریانش تندتر از تیر است و تیر را در جلوی خودش می بیند برای اینكه تندتر حركت كند تیر را هُل می دهد. اینطور نیست كه صبر كند تا تیر جلو برود. اینكه الان گفته شد، مطلبی بر خلاف قول دوم نیست اگر چه تا الان بیان نشده بود زیرا تا الان قول دوم تشریح نشده بود و الا این حرف، صحیح است.
بنابراین تمام هوا در حال جریان است. قسمت های جلوی هوا یا اطراف هوا كه در اطراف تیر قرار دارند تواناییشان به آن حد نیست كه تیر را چنان جلو ببرید كه داخل دیوار بروند. اما این هوایی كه در اطراف تیر قرار دارد و ضعیف می باشد از عقب به وسیله هوای عقبی تقویت می شود ولی خود هوای عقبی تقویت نمی شود. هوای اطراف تیر تقویت نمی شوند ولی خود تیر به وسیله هوای پشت تقویت می شود.
پس دو عامل بر تیر فشار می آورد یكی عامل های پهلوی تیر هست و یكی عاملِ پشت تیر است این دو عامل با هم جمع می شوند و تیر را داخل دیوار فرو می برند ولی هوای اطراف كه جریان پیدا می كند ضعیف تر از این است بتواند در دیوار فرو رود. ناچار است كه برگردد. هوای پشت هم وقتی كه از پشت تیر عبور می كند « چون تیر داخل دیوار رفته و باقی مانده است » و به دیوار برخورد می كند و برمی گردد، قدرت ندارد. این دو عامل هر كدام به تنهایی جلو می روند ولی خود تیر به تنهایی جلو نمی رود بلكه با دو فشار و عامل جلو می رود. و چون با دو فشار جلو می رود لذا وارد دیوار می شود اما هوا چون با فشار خودش جلو می رود آن فشارِ لازم را ندارد كه بتواند وارد دیوار شود. پس تیر وارد دیوار می شود به خاطر اینكه دو عامل آن را فشار می دهد ولی هوا داخل دیوار نمی رود چون خودش جریان دارد.
همانطور كه ملاحظه كردید اگر دفعِ هوا نباشد تیر، داخل دیوار فرو نمی رود و مانند هوا كه برمی گردد آن تیر هم بر می گردد.
این، دفاعی بود كه قائل به قول دوم از اشكالی كه در جلسه قبل مطرح شده، می كند.
نكته: در بحث ما تیر موضوعیت ندارد هر شیئی كه بخواهد حركت كند همین طور است ولی تیر چون نوك آن تیز است وارد دیوار می شود اما سنگ چون تیز نیست با شدت به دیوار برخورد می كند و ایجاد صدا می كند و برمی گردد ولی هوا وقتی به دیوار برخورد می كند آن صدا را ایجاد نمی كند. چون سرعتِ خوردنِ هوا به دیوار كمتر از سرعت خوردن سنگ به دیوار است. سنگ وارد دیوار نمی شود به خاطر اینكه تیز نیست ولی خوردن سنگ به دیوار قویتر از خوردن هوا به دیوار است. این مطلب هم نشان می دهد كه سنگ هم با دو عامل حركت می كند و مانند تیر می باشد. اما اگر یك پَر را ملاحظه كنید به خاطر سبكی خودش است كه وقتی به دیوار برخورد می كند صدا تولید نمی كند نه به خاطر اینكه آن دو عامل در مورد این پَر كوتاهی كرده باشند زیرا پَر سبك بوده و در مورد آن دو عامل عصیان كرده لذا این عوامل نتوانستند بر روی پَر تاثیر كامل بگذارند.
جواب اول مصنف از دفاع قائلین به قول دوم: مصنف جواب می دهد و می گوید تمام حرف این قائل این بود كه هوا جلو می افتد و تیر را می كِشد ولی الان حرفِ این قائل عوض شد زیرا تیر را جلو انداخت و هوا را در پشت سر محرك قرار داد. زیرا این قائل گفته بود هوا تیر را جذب می كند و این، جذب نیست بلكه دفع است چون اینگونه بیان كرد كه تیر از جلو می رود و هوا از پشت سر آن را هُل می دهد و این، قول اول بود نه قول دوم.
نكته: در یكی از حواشی كه در نسخه خطی شفا وجود دارد آن هوای اطراف تیر به صورت راكد شمرده می شود در جلسه آینده شاید خوانده شود كه هوای لصیق به سهم را راكد فرض كن كه در صفحه 327 سطر 2 می آید. با این بیانی كه شد معلوم گردید هوای لصیق به تیر، راكد نیست و جریان دارد شاید منظور محشی از « هوای راكد »، هوایی است كه هُل نمی دهد و همراه با تیر می رود و الا هوای راكد نداریم. مصنف تعبیر به « الهواء اللصیق بالسهم » می كند كه تعبیر خوبی است اما تعبیر به « هوای راكد » كمی مشكل است. البته تعبیر به « الهواء اللصیق » هم مشكل دارد زیرا هوا به تیر نچسبیده است بلكه تندتر از تیر می رود ولی در همه حال صدق می كند كه هوای به تیر چسبیده است ولو شخصِ یك هوا به تیر نچسبیده « چون هوا تندتر از تیر می رود » ولی هوا به تیر چسبیده است بعید نیست كه مراد محشی از « هوای راكد » هوایی است كه راكد به نظر می رسد. این، حرف خوبی است.
نكته: اگر جذب را به این صورت معنا كنید كه هوای جلو و هوای عقب و هوای اطراف تیر جاذب هستند اشكال اول مصنف وارد نیست. اما اگر جذب را به این صورت معنا كنید كه هوای جلو، تیر را پشت سر خودش می كِشد در این صورت اشكال دوم مصنف وارد می شود كه شما گفتید هوا می كِشد ولی الان می گویید هوا دفع می كند. این مطلب خلاف گفته ی خودتان است.
به عبارت دیگر اگر بر روی كلمه « جذب » جمود كنید اشكال اول وارد می شود ولی اگر « جذب » را به معنای عام گرفتید یعنی بگویید تمام ظرف تیر كه هوای جلو و پشت سر و پهلوی تیر است مجموعاً تیر را به سمت جلو می كشند. در این صورت اشكال اول مصنف وارد نیست بلكه اشكال دوم وارد می شود.
توضیح عبارت
فان كان السبب فیه ان الذی یلی نَصلَ السهم یحبس و الذی یلی فوقه یكون بعدُ علی قوته
« فیه »: ضمیر آن به هوایی برمی گردد كه عقب نشسته و تیر داخل دیوار رفته.
« الذی » یعنی هوا.
« نصل »: به معنای نوك و پیكان تیر است.
ترجمه: اگر سبب در اینكه هوا عقب نشسته و تیر جلو رفته و داخل دیوار فرو رفته، این است كه آن هوایی كه پشت پیكان و نوك تیر در كنار بدنه ی تیر قرار گرفته حبس می شود « و نمی تواند وارد دیوار شود » اما آن هوایی كه فوق تیر است « توجه كنید كه تعبیر به ـ فوقِ تیر ـ می كند نه ـ قدام تیر ـ » به قوه ی خودش باقی است و ضعیف نشده است « و تیر را به سمت جلو هُل می دهد و داخل دیوار می فرستد.
فقد وجب ان یكون السهم اسبق من الهواء و جعلوا الهواء اسبق
« واو » در « و جعلوا » حالیه است.
مصنف با این عبارت شروع به جواب دادن می كند.
ترجمه: با این حرف شما واجب آمد كه سهم اسبق از هوا باشد در حالی كه آنها هوا را اسبق قرار دارند « اما با این توجیه لازم آمد كه تیر، اسبق باشد و این، خلاف آنچه است كه آنها گفتند.
فان كان السهم اسبق فیجب ان لایكون للهوا الذی یلی السهم من قوه الاندفاع ما ینفذ السهم الممنوع بالحائط لولا دفعه من خلف
از اینجا شروع در اشكال دوم است یعنی اگر قبول كنید كه سهم اسبق است اشكال دوم پیش می آید كه در جلسه بعد خوانده می شود.
نكته: اینكه گفتید شخصِ هوا عوض نمی شود حرفی است كه می توان با آن موافقت كرد. آن مطلبی هم كه بنده ـ استاد ـ گفتم « كه شخصِ هوا عوض می شود ولی هواهای بعدی می آید و جانشین آن شخصِ عوض شده می شود » هم صحیح است و می توان با آن موافقت كرد. امكان هر دو مطلب هست. ممكن است اینطور گفته شود كه قاسر، اولین فشار را كه وارد كرده است فشار آن قطع شده چنانچه جلسه قبل گفته شد. هر چه كه هست در خود تیر و هوا اتفاق می افتد و قاسر در آن دخالت نمی كند. خود این هوا و تیر، آن تحریك را قبول می كنند هوا، قویتر قبول می كند و تیر، ضعیف تر قبول می كند. نتیجه اش این می شود كه هوا برود و تیر را با خودش بِكِشد. فرقی می كند كه هوا سریعتر برود و تیر را با خودش بِكِشد « چنانچه بنده ـ استاد ـ بیان كردم » یا هوا همراه تیر برود و تیر را با خودش بِكِشد « چنانچه احتمال دیگری است كه داده شد ». مطالب بعدی كه مطرح می شود هیچكدام از این دو احتمال را رد نمی كند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo