< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

92/12/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: دلیل چهارم بر بطلان قول متکلمین/ رد قول متکلمین/ بررسی رای حق در حالت اجسام در انقسامشان.
«و مما یعلم یقینا لانشک فیه و لا اختلاف ان بین کل شیئین ذوی وضع سمت»[1]
مصنف چهارمین دلیل بر بطلان قول متکلمین را می آورد. در دلیل چهارم مصنف ابتدا مقدمه ای را ذکر می کند سپس با توجه به آن مقدمه مثالی که در آن مثال حرکت مطرح شده را ذکر می کنند و با توجه به محذوری که بنابر قول به لا یتجزی پیش می آید قول به جزء لا یتجزی را رد می کند. این استدلال مبتنی بر حرکت است همینطور استدلالهای بعدی هم مبتنی بر حرکتند.
مقدمه: بین هر دو چیزی که صاحب وضع باشند سمت وجود دارد یعنی هر دو چیزی که جسم و قابل اشاره حسی باشند بین آنها سمت وجود دارد. معنای سمت طبق معنایی که مناسب بحث ما است به معنای امتداد است. کاری نداریم که معنای تحت اللفظی سمت چیست؟ در اینجا امتداد معنی می کنیم و با همان معنی استدلال را بیان می کنیم.
بین دو چیز که قابل اشاره حسی اند و به تعبیر مصنف دارای وضع اند سمتی وجود دارد «بین دو چیز که قابل اشاره حسی نیستند و جسم نمی باشند سمت وجود ندارد»
بیان دلیل در قالب مثال: خورشید و زمین را لحاظ کنید که مقابل هم هستند و بین آنها سمتی وجود دارد. نور خورشید بر زمین می تابد. اگر شاخصی بر زمین عمود شود نور خورشید به این شاخص برخورد می کند و سایه ای بوجود می آورد. اندازه سایه بستگی به آن سمتی دارد که خورشید با زمین دارد مثلا ابتدای صبح، سایه ی شاخص بسیار طولانی است و آخر روز هم سایه ی شاخص بسیار طولانی است اما در میانه روز تا هنگام ظهر سایه به تدریج کم می شود و از ظهر به بعد سایه بزرگ می شود. این سایه بالاخره انتهایی پیدا می کند یعنی نور خورشید به سر شاخص برخورد می کند و سایه ای را بوجود می آورد که این سایه انتها دارد.
ابتدا این شکل را که تصویر می کنیم برای خودتان در یک کاغذ جدا گانه ای رسم کنید تا استدلال چهارم به خوبی واضح شود. این شکل چون بر روی سایت مدرسه فقاهت قرار نمی گیرد لذا ابتدا طوری بیان می شود تا رسم گردد.
خطی بر روی صفحه بکشید و اسم آن خط را «سطح زمین» بنامید. سپس شاخصی «میله ای» بر وسط این خط به صورت عمودی رسم کنید به طوری که این شاخص با سطح زمین زاویه قائمه رسم کند اسم این شاخص را «ج د» بنامید. سپس خورشید را کمی بالاتر از سطح زمین قرار بدهید و آن خورشید را نقطه «ا» بنامید. در این هنگام خورشید به سر شاخص می تابد و سایه ای را احداث می کند. از خورشید به سمت سر شاخص خطی رسم کنید و آن را امتداد بدهید تا به سطح زمین «خطی که آن را سطح زمین نامیدید» برسد این خط را «ا ج ه» بنامید. سپس فرض کنید خورشید مقداری بالاتر رفته یعنی از جایگاه اولیه اش که نقطه «ا» بود کمی بالاتر رفته. خورشید را در این جایگاه دوم، نقطه «ب» بنامید و از خورشید به سر شاخص خطی رسم کنید و آن را امتداد بدهید تا به سطح زمین «خطی که آن را سطح زمین نامیدید» برسد. این خط را «ب ج و» بنامید. تا اینجا ترسیم شکل بیان شد و این شکل را به خاطر بسپارید که در جلسات بعدی طبق آن توضیح داده می شود. البته این شکل در نسخ خطی موجود است و باید در کتاب باشد. شما در کنار کتاب خودتان رسم کنید.
توضیح استدلال: خورشید در نقطه «ا» قرار گرفته و شعاع خورشید به سر شاخص می خورد و به زمین می رسد و خط «ا ج ه» را حادث می کند. مصنف به انتهای شاخص که نقطه «د» است کاری ندارد تمام بحث ها مربوط به سر شاخص است لذا اگر مصنف تعبیر به طرف شاخص می کند مرادش طرف ابتدا است که «ج» نامیده شد نه طرف انتها که بر روی زمین است و «د» نامیده شد در اینصورت سایه ای که حادث می شود به صورت مثلث «ج ه د» پدید می آید.
خورشید یک جزء به سمت بالا حرکت می کند و به نقطه «ب» می رسد خورشید در این مکان که قرار گرفته شعاعش امتداد دارد و خط «ب ج و» را احداث می کند در اینصورت سایه ای که حادث می شود به صورت مثلثی به نام «ج و د» پدید می آید.
مصنف از اینجا استدلال را شروع می کند و می فرماید اگر خورشید یک جزء به سمت بالا برود و در نقطه «ب» قرار بگیرد شعاع آن تا سر شاخص می رسد و خط «ب ج» را احداث می کند در اینجا دو فرض را مطرح می کند.
فرض اول: شعاع خورشید که از نقطه «ب» به نقطه «ج» رسید روی خط «ج ه» امتداد پیدا کند نه اینکه روی خط «ج و» امتداد پیدا کند. در نتیجه انتهای سایه، نقطه «ه» خواهد بود یعنی انتهای سایه، همان نقطه ای خواهد بود که انتهای شعاع خورشید در وقتی که در نقطه «ا» قرار داشت، بود.
حکم فرض اول: این فرض واضح البطلان است چون معنی ندارد که دو خط «مراد از دو خط، خط ـ ا ج ـ و خط ـ ب ج ـ است» از یکدیگر جدا هستند وقتی با هم تلاقی می کنندیکی شوند چون معنای آن این می شود که یک خط مستقیم، ادامه دو خط مستقیمِ متقاطع است و یک خط مستقیم نمی تواند ادامه دو خط مستقیم متقاطع باشد. دو خط مستقیم متقاطع وقتی همدیگر را قطع کردند اگر امداد پیدا کنند دو خط حادث می شود نه یک خط.
فرض دوم: شعاع خورشید که از نقطه «ب» به سر شاخص «یعنی نقطه ـ ج ـ» رسیده ادامه پیدا کند و به نقطه «و» برسد یعنی انتهای سایه که در ابتدا بر روی نقطه «ه» بود الان بر روی نقطه «و» قرار گرفته یعنی انتهای سایه از نقطه «ه» به سمت نقطه «و» حرکت می کند.
حکم فرض دوم: قبول می کنیم سایه از نقطه «ه» به نقطه «و» منتقل شده اما سوال می شود که خورشید از نقطه «ا»، یک جزء حرکت کرده و به نقطه «ب» رسیده است. اما انتهای سایه که در نقطه «ه» بود چند جزء حرکت کرده و به نقطه «و» رسیده است؟ در اینجا سه احتمال است.
احتمال اول: سایه به اندازه کمتر از یک جزء حرکت کرده است.
حکم احتمال اول: در اینصورت قائل شدید که جزء، تقسیم شده.
احتمال دوم: سایه به اندازه یک جزء حرکت کرده است.
حکم احتمال دوم: در اینصورت لازم می آید حرکت خورشید با حرکت سایه برابر باشد و بالتبع لازم می آید مسافتی که خورشید طی کرده با مسافتی که سایه بر روی زمین طی کرده برابر باشد در حالی که اگر سایه به اندازه یک جزء حرکت کرده خورشید به اندازه فرسخ ها حرکت کرده است.
احتمال سوم: سایه، بیش از یک جزء حرکت کرده است.
حکم احتمال سوم: در اینصورت لازم می آید خورشید یک جزء حرکت کرده باشد و سایه، بیش از یک جزء حرکت کرده باشد یعنی حرکت سایه بیشتر از حرکت خورشید باشد و مسافتی که سایه طی کرده بیش از مسافتی باشدکه خورشید طی کرده است. بطلان احتمال سوم واضح تر است.
نتیجه: جزء، تجزیه می شود و قول متکلمین که قائل به جزء لا یتجزی می شوند باطل است.
توضیح عبارت
«و مما یعلم یقینا لا نشکّ فیه و لا اختلاف ان بین کل شیئین ذَوَی وضع سمت»
چیزی که یقین داریم، شک نداریم و اختلافی هم در آن نیست این مطلب می باشد که بین دو شیئی که صاحب وضع اند سمتی است.
مراد از سمت امتداد است بعضی تعبیرات مصنف طوری است که این امتداد را تایید می کند مثل «حتی اذا عملنا خطا مستقیما».
«حتی انّا اذا عملنا خطا مستقیما بینهما فانه یملا ذلک السمت»
اگر بین دو شی ذی وضع، خط مستقیمی را رسم کنیم این خط مستقیم، آن امتداد را پر می کند.
«اذ یقع فی ذلک السمت»
چون در همان سمت و امتداد واقع می شود پس امتداد را پر می کند.
تا اینجا مقدمه ای که در استدلال لازم است بیان گردید. حال از این مقدمه استفاده می کند و مثالی را شروع می کند.
«فاذا کان جسم کالشمس یتحرک حرکات کثیره»
جسمی مثل خورشید داشته باشیم که حرکت کثیره می کند «لحظه به لحظه حرکت می کند»
«و قد جعل بازائه جسم کالارض ایضا»
در حالی که در برابر و به ازائش جسمی مثل ارض قرار داده شده است.
«ایضا»: همانطور که آن جسمِ قبل را تطبیق بر شمس کرد این جسم دوم را هم تطبیق بر ارض می کند. در اینصورت کلمه «ایضا» مربوط به کاف در «کا لارض» و در «کالشمس» است.
«و نصب هنالک شیء نصبا قائما»
مراد از «هناک»، ارض است یعنی در آن جسم دومی که به ازاء جسم اول است.
ترجمه: نصب شود در زمین شاخصی به این صورت که بر زمین قائم و عمود باشد.
«و جمیع ذلک صحیح جواز الوجود فی العقول»
اگر مصنف تعبیر به «جایز الوجود» می کرد بهتر فهمیده می شود.
«الوجود»: اگر «ال» بدال از مضاف الیه باشد به این صورت می شود «صحیحٌ جواز وجوده» یعنی اجازه وجودش، صحیح است یعنی، اجازه باطلی نیست.
«فی العقول»: می تواند متعلق به «صحیح» باشد می تواند متعلق به «جواز الوجود» باشد.
«ثم کانت الشمس مضیئه للارض»
فرض کنید شمس به زمین نور می دهد یعنی شب نباشد و اگر روز است ما بین الطلوعین نباشد بین غروب و مغرب هم نباشد بلکه وقتی باشد که خورشید مشغول نور دادن باشد و نورش به شاخص برسد.
«و کان المنصوب یستر علی قدر سمت الشمس»
آن منصوب و شاخص که در زمین نصب کردید نور خورشید را بپوشاند.
«علی قدر سمت الشمس» را می توان به دو صورت خواند
1ـ کلمه «قدر» را کسره بدهیم «علی قدرِ» 2 ـ کلمه «قدر» را تنوین بدهیم «علی قدرٍ سمتَ» در هر دو نسخه خطی، تنوین گذاشته شده بود. یعنی شاخص نور شمس را به اندازه سمت شمس می پوشاند.
به شکلی که رسم کردید نگاه کنید نقطه «ا» تا «ج» سمت شمس است و این سایه شاخص که «ج ه» است، قدری دارد که این قدر در امتداد سمت شمس است. یعنی در امتداد شمس است. «ا ج» سمت شمس است و «ج ه» مقداری است که «علی سمت الشمس» است یعنی در امتداد همان امتداد شمس باشد.
ترجمه: و آن منصوب و شاخص می پوشاند نور خورشید را به مقداری «که آن مقدار، در چه سمتی واقع شد است؟ امتدادش چون نوع امتدادی است؟ بیان می کند که امتدادش، امتداد شمس است یعنی آن مقدار پوشش در ادامه امتداد شمس است و در همان جهتی است که امتداد شمس در همان جهت بود. یعنی دنباله امتداد شمس است که همان خط «ج ه» است و در صورتی که شمس به سمت «ب» برود اندازه سایه به سمت شمس است یعنی امتداد ـ ج و ـ است» که آن مقدار در سمت شمس قرار گرفته یعنی امتدادش، امتداد شمس است.



[1] الشفا، ابن سینا، ج4، ص193، س5، ط ذوی القربی.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo