< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

92/11/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادامه اشکال چهارم بر رای نظام/ بررسی رای حق در حالت اجسام در انقسامشان.
«و الجسم اذا قرن باجسام امثاله متناهیه العده»[1]
بحث در رد قول نظام داشتیم که جسم را مرکب از اجزاء لا یتجزای بی نهایت می دانست. 4 اشکال بر این گروه کردیم وارد اشکال چهارم شدیم.
اشکال چهارم: اگر جسم مرکب از اجزاء است هر مرکبی باید از وحدات تشکیل شود پس جسم هم از واحدها تشکیل می شود لذا یک جزء واحد را بدست می آوریم و با واحدهایی مثل خودش ضمیمه می کنیم و این ضمیمه یا به نحو اتصال است یا به نحو مماسه است یا به نحو مداخله است. گفتیم اگر به نحو اتصال باشد جسم متصلی که از اجزاء متناهی تشکیل شده بدست می آید و اگر به نحو تداخل باشد اصلا جسمی حاصل نمی شود در حالی که در خارج جسم داریم. و اگر به نحو مماسه باشد لازمه اش این است که هر یک از اجزاء جسم باشد.
ادامه اشکال چهارم: حال که معلوم شد هر یک از اجزاء، جسم اند ما اینها را کنار هم قرار می دهیم. و جسمی می سازیم که این جسم ساخته شده، از اجزاء محدود ساخته می شود زیرا ما خودمان آن را می سازیم. سپس این را با جسم دیگری که اجزایش نا محدود است مقایسه می کنیم می بینیم حجم هر دو محدود است ولی حجم یکی بزرگتر و حجم دیگری کوچکتر است. دوباره اجزاء را اضافه می کنیم تا اینکه حجم هر دو جسم مساوی شود. چون بیان کردیم این گروه که مخالف ما هستند اجسام را از نظر حجم محدود می دانند و ما هم محدود می دانیم. پس اگر چه اجزاء آن، نامحدود باشد ولی حجم آن محدود است. سپس این دو جسم «که یکی از اجزاء متناهی تشکیل شده و یکی دارای اجزاء نا متناهی است» که حجم محدود دارند را با هم مقایسه می کنیم و نسبتی بین آنها برقرار می شود مثلا مثالی که در جلسه قبل گفتیم یک جسم 10 سانتی متر است و دارای 10 هزار جزء است و یک جسم 20 سانتی متر است و دارای اجزاء نامتناهی است. وقتی نسبت حجم این دو جسم را بدست آوردیم شروع به اضافه کردن اجزاء می کنیم و به همان نسبت، اجزاء اضافه می کنیم و به جسم کوچک 2 جزء اضافه می کنیم و به جسم بزرگ، یک جزء اضافه می کنیم تا وقتی که جسم کوچک به اندازه جسم بزرگ شود. در اینصورت دو جسم پیدا می کنیم که حجم هر دو برابر است یکی را خودمان درست کردیم لذا می دانیم در آن، اجزاء متناهی است ولی دیگری را خداوند ـ تبارک ـ ساخته و شما فکر می کنید اجزاش نا متناهی است. حال اگر این دو جسم از نظر حجم مساوی باشند اجزایشان هم باید مساوی باشند. یا لا اقل اگر مساوی نشود خیلی به هم نزدیک می شود. نتیجه ای که می گیریم این است: جسمی که خودمان ساختیم مسلما اجزاء محدود دارد پس آن جسمی هم که بدست آوردیم و نساختیم. باید اجزاء محدود داشته باشد. پس نتیجه این شد که آن جسمی که آن را ساختیم اجزاء متناهی دارد و همین روش را در هر جسمی بکار ببریم بدست می آوریم که همه اجسام دارای اجزاء متناهی هستند.
نکته1: اجزاء جسم باید همان نسبتی را داشته باشند که اجسام دارند یعنی اینطور نیست که هر جزئی را بتوان در جسم بکار برد و گفت همان جزء در جسمی که خداوند ـ تبارک ـ ساخته است بکار رفته. بلکه بایداجزا خاصی انتخاب شود مثلا نسبت حجم این دو جسم نصف است. اجزائی هم که بدست می آوریم باید همین نسبت را داشته باشند یعنی اندازه این جزئی که ما در ساختن جسم بکار می بریم یک باشد و اندازه این جزئی که خداوند ـ تبارک ـ در ساختن جسم بکار می برد دو باشد یا بر عکس باشد مثلا جسمی که ما ساختیم از 10 جزء درست شده ولی از 10 جزئی درست شده که هر کدام یک میلی متر است. اگر جسمی که خداوند ـ تبارک ـ ساخته از اجزائی باشد که یک میلیاردم یک میلی متر باشد. حجم آن جسم دو برابر حجم این جسم است. در جسمی که خداوند ـ تبارک ـ ساخته اجزائش خیلی بیشتراز آن اجزائی است که در جسمی که خودمان ساختیم بکار رفته است. حال اگر اجزاءاین دو جسم را به یک نسبت خاصی بگیرید یعنی همان نسبتی که بین حجم این دو جسم وجود دارد همان نسبت را بینِ اندازه جزء این جسم و اندازه جزء آن جسم قرار بدهیم. مراد از اندازه جزء، تعداد جزء نیست چون بناشد تعداد اجزاء این جسم، متناهی باشد و تعداد اجزاء آن جسم، نامتناهی باشد،ما نسبت بین تعداد برقرار نمی کنیم زیرا نمی توان نسبت بین متناهی و نا متناهی برقرار کرد بلکه نسبت بین اندازه اجزاء برقرار می کنیم همانطورکه بین دو حجم جسم نسبتی است بین حجمِ اجزاء هم همان نسبت را بر قرار می کنیم. مثلا این جسم که ما ساختیم اجزائش نصف اجزاء جسمی باشد که خداوند ـ تبارک ـ ساخته است. حال اضافه می کنیم تا حجم آنها یکسان شود. وقتی حجم آنها یکسان شد آنها را با هم می سنجیم و می گوییم حجم این دو جسم یکسان است. اجزائی که در این جسم بکار رفته متناهی است پس در آن جسم دیگر هم باید متناهی باشد چون این، دو برابر آن است و اگر این جسم، متناهی است دو برار آن هم متناهی خواهد بود.
نکته2: وقتی دو جزء با هم تماس می گیرند باید جسم باشند اما در فرض اتصال و تداخل اصرار نداشتیم که جسم باشند.
نکته3: عبارت «و الجسم اذا قرن باجسام امثاله» را ما تتمه اشکال چهارم گرفتیم اما اگر کسی آن را اشکال پنجم بگیرد ایرادی ندارد.
توضیح عبارت
«و الجسم اذا قرن باجسام امثاله متناهیه العده کان من ترکیب ذلک جسم لا محاله»
«کان» تامه است.
مراد از جسم، همان جزئی است که بدست آمده و جسم است.
ترجمه: اگر جسم، مقرون به اجسامی امثال خودش شود «که فرض ما هم همین بود که واحدی را بدست می آوریم و با آحادی امثال خودش ضمیمه می کنیم» که تعدادش متناهی بود. از ترکیب این اجزاء متناهی جسمی بدست می آید «که به آن جسم، جسم صناعی می گوییم»
«و له نسبه الی الجسم غیر المتناهی الاجزاء»
این جسم صناعی نسبت دارد به جسمی که غیر متناهی الاجزاء است «واسم این جسم را جسم طبیعی می گذاریم»
در اینجا دو جسم داریم:
1 ـ جسمی که خودمان ساختیم و می دانیم اجزایش متناهی العده است.
2 ـ جسم طبیعی که ما نساختیم و درآن هیچ دخالتی نداشتیم که بنابر قول نظام غیر متناهی الاجزاء است. لذا لفظ «غیر المتناهی الاجزاء» بنابر قول نظام است وقتی چنین جسم غیر متناهی الاجزاء پیدا کردیم جسم صناعی را به جسم طبیعی نسبت می دهیم.
«نسبه محدود الی محدود و فی عظمه»
در نسخه صحیح واو ندارد یعنی «الی محدود فی عظمه» است.
ما دو جسم پیدا کردیم که یکی متناهی الاجزاء و یکی غیر متناهی الاجزاء است چگونه مصنف تعبیر به نسبت محدود به محدود می کند. بحث ما در نسبت محدود به نا محدود است. مصنف جواب می دهد «فی عظمه» یعنی در حجم خودشان محدود هستند. جسمی که صناعی است حجم محدود دارد جسمی که طبیعی است هم حجم محدود دارد. ما به تعداد اجزاء آنها کار نداریم بلکه به حجم آنها کار داریم و وقتی حجم آنها را ملاحظه می کنیم می بینیم محدودی به محدودی نسبت دارد.
«فاذا زید فی الاجزاء علی تلک النسبه بلغ»
اگر در اجزاء، به همان نسبت اضافه کنید.
اگر در اجزاء جسم صناعی اضافه کنید بر آن نسبت، می رسد به مبلغ خودش یعنی می رسد به جایی که باید برسد «یا مراد از مبلغ یعنی به مبلغ جسم غیر متناهی می رسد و حجمش به اندازه حجم آن می شود.
«فکان جسما مساویا له من اجزاء متناهیه العدد فکذلک الجسم الاول هو من اجزاء متناهیه العدد»
ضمیر در «کان» به جسم صناعی بر می گردد یعنی این جسم صناعی، جسمی مساوی با آن جسم طبیعی می شود در حجم، اما این جسم صناعی از اجزاء متناهیه العدد ساخته شده است. پس جسم اول «یعنی جسم طبیعی» هم از اجزاء متناهیه العدد ساخته شده است.



[1] الشفا، ابن سینا، ج4، س188، س15،ط ذوی القربی.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo