< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

92/07/07

بسم الله الرحمن الرحیم

 صفحه 162 سطر 14 قوله (و ههنا شی)
 موضوع: تایید آوردن بر اینکه موجودِ زمانی غیر منطبق داریم
 نکته مربوط به جلسه قبل صفحه 162 سطر 12: «اللهم الا ان یعنی بالموجود دفعه الذی لا یوجد آن الا و هو فیه حاصل الوجود».
  مصنف، در این عبارت، دفعی را عام گرفت نه اینکه فقط اختصاص به زمانی غیر منطبق دارد بلکه گفت (فی کل «آن») موجود است. حال (فی کل «آن») می خواهد در «آنِ» مبتدا باشد که دفعی اینگونه است یا در آنات بعد باشد که زمانی غیر منطبق باشد. (فی کل «آن») یعنی در هر آنی که حاصل الوجود باشد. دفعی در «آن» حاصل الوجود است اما در آنات بعدی حاصل الوجود نیست. اما زمانی غیر منطبق در تمام طولِ وجودش در تمام آنات موجود است. توجه کنید: «آنی» در طول وجودش در «آن» وجود دارد. زمانی غیر منطبق هم در طول وجودش در تمام آنات وجود دارد. دفعی هم در تمام آناتِ وجود، در «آن» وجود دارد ولی دفعی فقط یک «آنِ» وجود بیشتر ندارد. در هر «آنی» که ملاحظه کنید می بینید موجود است یعنی در هر «آنی» که لیاقت وجود دارد و الا خود زمانی غیر منطبق در آناتِ بیرون از زمانِ محدود هم وجود ندارد بلکه در آناتِ زمان محدود وجود دارد. همیشه باید زمانِ وجود را ملاحظه کنید.
 اینکه می گوییم در تمام آناتش حاصل الوجود است یعنی در تمام آناتِ وجودش حاصل الوجود است. دفعی فقط یک «آنِ» وجود دارد پس در همان «آنِ» وجود موجود است. زمانی غیر منطبق را مثلا فرض کنید 10 تا «آنِ» وجود دارد در همان 10 تا، «آن» به «آن» وجود دارد. دفعی را اینطور معنی می کند که در تمام «آنِ» وجودش موجود است یعنی اگر «آنِ» وجودش یکی است در همان یکی موجود است و اگر «آنِ» وجودش 10 تا است در همان 10 تا موجود است. و اینچنین نیست که در آن 10 تا یک وجود داشته باشد بلکه در آن 10 تا، وجودهایی دارد که مثل همدیگرند. پس مراد از «لا یوجد آن»، «آنِ» وجودش مراد است نه کلّ «آن» اراده شده باشد.
  این «آن» در موجود دفعی یک «آن» است و در زمانی غیر منطبق، چند تا است شما چه در دفعی چه در زمانی غیر منطبق، «آنی» پیدا نمی کنید مگر اینکه این شیء در آن وجود دارد مثل حرکت قطعی نیست که «آن» پیدا می کنید و می بینید کلّ حرکتش موجود نیست باید همه آنات بیاید تا کل حرکت موجود شود. در زمانی غیر منطبق و دفعی، هر «آنِ» وجود را لحاظ کنید می بینید شیء موجود است ولی در تدریجی اینطور نیست که هر «آنِ» وجود را ملاحظه کنید می بینید جزء شی در آن موجود است نه خود شیء. پس دفعی را عام کردیم به طوری که هم شاملِ خودِ دفعی رایج شود و هم شامل زمانی غیر منطبق شود.
 اما بحث امروز: خلاصه بحثی که ما در جلسات گذشته داشتیم این شد که علاوه بر اینکه شیءِ تدریجی داریم و شیءِ «آنی» داریم. شیء سومی داریم که زمانی غیر منطبق است. «آنی» مانند تماس دو شی که دفعهً واقع می شود. تدریجی مانند حرکت قطعیه که یکساعت حرکت را اگر ملاحظه کنید می گویید جزءِ اولِ این حرکت در جزء اول زمان واقع شد و جزء دوم این حرکت در جزء دوم زمان واقع شد. یعنی از ابتدا تا آخر یک حرکت، به تدریج واقع می شود و برای زمانی غیر منطبق به حرکت توسطیه مثال زدیم.
 زمانی غیر منطبق یعنی چیزی که بر زمان واقع می شود و در زمان منطبق نمی شود و با تجزیه زمان، تجزیه نمی شود. اما تدریجی یعنی چیزی که بر زمان واقع می شود و در زمان منطبق می شود و با تجزیه زمان، تجزیه می شود پس موجودات سه قسم اند 1 ـ «آنی» 2 ـ زمانی تدریجی (زمانی منطبق) 3 ـ زمانی غیر منطبق. مصنف قسم سوم را ثابت کرد معترض فکر کرد امر دائر بین این است که یا دفعی یا تدریجی باشد ولی مصنف ثابت کرد که امر دائر بین سه قسم است. این، نتیجه کلام مصنف بود.
 مصنف می خواهد مطلبی بیان کند که این تحقیق خود را تایید کند.
 تحقیق مصنف: ما زمانی غیر منطبق داریم (و الا دفعی تدریجی را خود خصم هم قبول دارد) مصنف می خواهد این تحقیق را تایید کند ولو این تایید، ربطی به بحث ندارد چون بحث ما در این بود که «آن» موجود است و کیفیت وجودش را بیان کردیم و سپس گفتیم «آن» معدوم می شود و کیفیت عدم را بیان می کردیم. این بحثی که به عنوان تایید می آوریم رسیدگی به وجود اشیاء و کیفیات آنها که به زمان مرتبطند می باشد. حال می خواهند در «آن» واقع شوند یا در کلّ «آن» واقع می شوند. این بحث، خیلی ارتباط به بحث ما ندارد ولی وقتی بحث آن را طرح می کنیم می بینیم زمانی غیر منطبق در آن وجود دارد و این اشاره به زمانی غیر منطبق باعث می شود تحقیق ما را که اثبات وجود زمانی غیر منطبق است، تایید کند.
 تایید برای تحقیق: مصنف می فرماید در ابتدایی که وارد فصل شدیم گفتیم دو گونه «آن» داریم 1 ـ «آنِ» فاصل 2 ـ «آنِ» سیال، و گفتیم «آنِ» فاصل، وجود بالقوه دارد ولی «آنِ» سیال، وجود بالفعل دارد. گفتیم «آنِ» فاصل هر چقدر هم کنار یکدیگر جمع شوند زمان را تشکیل نمی دهد مانند نقطه می ماند که هر چقدر کنار یکدیگر جمع شوند خط را تشکیل نمی دهد. ولی «آنِ» سیال، زمان را تشکیل می دهد. که بحث آن بعداً می آید. الان بحث ما در «آن» فاصل است یعنی «آنی» که بین دو زمان فاصله می شود ولی ما دو زمان را در خارج به طوری که بریده و قطع باشد نداریم بلکه با فرض آن را می بُریم. در این وسط، یک «آن» واقع می شود نه دو «آن» که یکی انتهای زمان قبل و یکی ابتدای زمان بعد باشد بلکه یک «آن» است که این یک «آن» هم انتهای زمان قبل و هم ابتدای زمان بعد است به تعبیر مصنف، «آنِ» فاصل، بین ماضی و مستقبل فاصله می شود و یک «آن» است.
 در زمان قبل، ممکن است شی (مثل انسان) حالتی داشته باشد مثلا حرکت می کند و در زمان بعد ممکن است شی (مثل انسان) حالتی دیگر داشته باشد مثلا ساکن باشد.
 سوال: که در «آنِ» فاصل، کدام یک از آن دو حالت برای «آن» وجود دارد؟ آیا حرکت یا سکون یا هیچکدام است. این مطلب ربطی به بحث ما ندارد چون بحث ما در عدم «آن» بود بحث ما در این نبود که «آنِ» فاصل چه حکمی دارد. لذا مصنف می گوید ربطی به بحث ما ندارد.
 جواب: مصنف می گوید در جایی که تناقض بین دو حال نیست ممکن است آن «آنِ» فاصل را از هر دو حال خالی کنیم ولی در جایی که دو حال، با هم تناقض دارند «آن» فاصل را باید به یکی از این دو حال قرار داد نمی توان «آن» فاصل را از هر دو حال خالی کرد والا لازم می آید ارتفاع نقیضین شود ولو فی «آن» واحد باشد و ارتفاع نقیضین باطل است.
 پس سه فرض در اینجا پیدا می شود 1 ـ جایی که «آنِ» فاصل، هیچکدام از دو حالت را نداشته باشد 2 ـ جایی که «آن» فاصل، حال زمان سابق را دارد 3 ـ جایی که «آن» فاصل، حال زمان لاحق را دارد.
 حکم فرض اول: مصنف فقط به فرض اول اشاره می کند و درباره آن بحث نمی کند فقط می گوید اگر آن دو حالت تناقض داشته باشند ممکن نیست «آن» فاصل را خالی از این دو حال قرار داد بلکه یا باید حال قبلی را به آن بدهیم یا حال بعدی را بدهیم. ما از مفهوم کلامش می فهمیم که اگر تناقض نداشتند می توان «آن» را از هر دو خالی کرد.
 توضیح بحث: در مورد سکون دو قول است (می خواهیم بیان کنیم در جایی که دو حالتی که در زمان قبل و بعد است با هم تناقض ندارند یعنی حال سوم تصور می شود و بگوییم «آن» فاصل، حال سوم را دارد).
 1 ـ گروهی سکون را زمانی می دانند که مصنف هم از همین گروه است. این گروه می گویند موجودی که ساکن می شود در طول زمان، ساکن می شود ولو این سکونها هر کدام در «آن» واقع می شوند و متشابه هم هستند. اینطور نیست که ذره ای از سکون الان واقع شود و ذره ای بعداً واقع شود. نمی توان گفت سکون، تدریجی است. سکون مثل حرکت توسطیه است یعنی از همان لحظه اول که حاصل می شود به طور کامل حاصل می شود. در لحظه بعد هم همان کامل، تکرار می شود. یعنی این سکونِ کامل، در هر لحظه تکرار می شود. پس سکون زمانی غیر منطبق است یعنی، در زمان واقع می شود و «آنی» نیست اما منطبق بر زمان نیست یعنی با امتداد زمان، امتداد پیدا نمی کند و با تجزیه زمان، تجزیه نمی شود بلکه در هر «آنی» از آنات زمان واقع می شود.
 2 ـ گروهی سکون را دفعی می دانند و می گویند در «آن» واقع می شود.
 به عبارت دیگر: یک قول، در سکون زمان را دخالت می دهد همانطور که در حرکت، زمان را دخالت می دهد اما قول دیگر در سکون زمان را دخالت نمی دهد. کسانی که سکون و حرکت را زمانی می دانند می توانند بگویند شیئ داریم که نه ساکن است و نه متحرک است. در یک «آن» نه سکون و نه حرکت است چون حرکت، زمانی است و در «آن» واقع نمی شود سکون هم زمانی است و در «آن» واقع نمی شود. پس در «آن» نه حرکت و نه سکون داریم باید این «آن» ادامه پیدا کند و زمان شود تا ببینیم در آن، حرکت موجود است یا سکون موجود است. چون هم سکون را متقوّم به زمان می گیرند هم حرکت را متقوم به زمان می گیرند لذا اگر زمان نباشد نه حرکت و نه سکون است. و چون در «آن»، زمان نیست لذا نه حرکت و نه سکون در آن هست. اینها می گویند در «آنِ» فاصل نه حرکت و نه سکون داریم چون حرکت و سکون را متناقضان نمی گیرند بلکه فرض سومی قائلند بله اگر اصل حرکت و سکون را لحاظ کنیم و کاری به زمانی بودنش نداشته باشیم رفع متناقضین می شود ولی ما حرکتِ در زمان و سکونِ در زمان را ملاحظه می کنیم که در این صورت شیء سومی پیدا می شود که در زمان نباشد اسم آن را حرکت و سکون نمی گذاریم و می گوییم در «آن» نه حرکت و نه سکون است.
 به عبارت دیگر: حرکت و سکون متقوّم به زمان اند و این دو هیچکدام در «آن» واقع نمی شوند. حرکت و سکون در زمان با هم تناقض دارند یعنی در یک زمان نمی توانی بگویی که نه حرکت و نه سکون است. اما در «آن» با هم تناقض ندارند چون نه حرکت در «آن» واقع می شود نه سکون واقع می شود. حال ما می توانیم بگوییم در «آن» حرکت نیست چون حرکت متقوّم به زمان است و «آن»، زمان نیست. و بگوییم سکون هم در «آن» نیست. حال در «آنِ» فاصلِ بین این دو زمان که در یک زمانش این شی، متحرک بوده و در یک زمانش، ساکن بوده است در «آنِ» فاصل می گوییم نه حرکت است و نه سکون است که هم حال قبلی و هم حال بعدی را نفی می کند.
 اما در صورتی که سکون را زمان نگیریم (که بحث مصنف در این مثالهایی که زده همین است) یا به عبارت دیگر تدریجی نباشد در این صورت، در «آن» واقع می شود لذا نمی توان گفت در «آنِ» فاصل که حرکت تمام شد سکون باشد. ممکن است در آنات بعدی هم سکون باشد. پس در فرضی که سکون، زمانی بود «آنِ» فاصل را توانستیم هم از سکون خالی کنیم هم از حرکت خالی کنیم.
 اما در صورتی که سکون، زمانی نباشد، نمی توان «آن» فاصل را از حرکت و سکون هر دو خالی کرد یا باید از حرکت خالی کرد یا باید از سکون خالی کرد.
 وارد در بحث بعدی می شویم که درباره این است که دو حالتی که در دو زمانِ قبل و بعدِ این «آن»، واقع شدند متناقضان باشند یا مثل متناقضان باشند. یعنی مثل تماس و لا تماس باشد یا مثل موجود و معدوم باشد و مانند تماس و مباینت باشد که کالمتناقضین است چون هر دو (تماس و مباینت) امر وجودی اند. (مباینت از نظر لفظی وجودی است ولو از نظر معنی، عدمی است چون «لا» بر سر آن در نیامده است).
 [سوال: در فرضی که سکون و حرکت زمانی باشند می توان «آنِ» فاصل را خالی از حرکت و سکون گرفت. این «آن» که «آن» فاصل است خالی از حرکت و سکون است «آنِ» بعدی را هم می توان «آنِ» فاصل گرفت که خالی از حرکت و سکون است «آنِ» بعد از آن را هم می توان «آنِ» فاصل گرفت که خالی از حرکت و سکون می شود. لازمه اش این است که در طولِ یک زمان ما بتوانیم خلوّ از حرکت و سکون را فرض کنیم و این باطل است پس سوال شما این است که چون در زمانِ واحد می توانیم آناتِ متعدد فرض کنیم و هر آنی هم می تواند خالی از حرکت و سکون باشد پس می توانیم خلوّ از حرکات و سکنات زیادی را فرض کنیم در نتیجه ممکن است یک زمان را (نه یک «آن» را) هم خالی از حرکت و هم خالی از سکون کنیم.
 جواب: «آن» با فرض درست می شود به محض اینکه شما فرض خودتان را از «آنِ» اول برداشتید و به سراغ «آن» دوم رفتید کانّه زمان التیام پیدا می کند (البته از اول، زمان قطع نشده بود که الان التیام پیدا کند لذا از کلمه «کانّه» استفاده کردیم) و «آنِ» اول از بین می رود چون فرض خودتان را برداشتید. «آنِ» اول، قوامش به فرض شما بود وقتی که فرض خودتان را از «آنِ» اول برداشتید و به سراغ «آنِ» دوم رفتید فرض شما متمرکز به «آن» دوم شده و به «آن» اول تعلق نگرفته، «آنِ»، اول هم در خارج موجود نبود بلکه با فرض شما درست شده بود یعنی الان چیزی نیست و «آنِ» اول، از بین رفت. الان «آن» دوم است و در این «آن» دوم حرکت و سکون منتفی است بعد سراغ «آن» سوم می روید و «آن» دوم از دست می رود و غرق در زمان می شود و حکم زمان را پیدا می کند و «آن» سوم الان هست که یک «آن» است و این نه حرکت و نه سکون دارد.
 پس هیچ وقت در فرض خودتان، چند «آن» کنار هم ندارید. در خارج که تتالی آنین محال است در فرض خودتان، هم ندارید مگر بالاجمال، یعنی در ذهن خودتان اینطور می آورید که من در ذهن خودم 10 تا «آن» را فرض می کنم. ولی تا دومی را فرض کنی اولی از دست می رود. اگر سومی را فرض کنی اولی و دومی از بین می رود].
 توضیح عبارت
 (و ههنا شی و ان کان لا یلیق بهذا الموضع)
 در اینجا مطلبی است که ولو مناسب این موضع نیست چون این موضع، بحث در عدمِ «آن» است و این بحثی که ما الان مطرح می کنیم بحث در عدمِ «آن» نیست. بحث در این است که «آن» که فاصل بین زمانین است چه حالتی دارد؟ اینکه «آن» چه حالتی دارد فرق می کند با اینکه عدم «آن» دفعی است یا تدریجی است این دو بحث با هم مناسب نیستند.
 (فینبغی ان نذکره لیکون سبیلا الی تحقق ما قلناه)
 «فینبغی»: مصنف بعد از «ان» وصلیه، به جای «لکن» از «فاء» استفاده می کند. و لذا «فاء» به معنای «لکن» است یعنی ولو این بحث لایق به این موضع نیست ولی سزاوار است ذکر کنیم تا راهی باشد به تحقق آنچه ما گفتیم.
 مراد از «ما قلناه» همان تحقیقی است که بیان کردیم و آن این بود که موجود زمانی غیر منطبق داریم.
 (و هو انه بالحری ان نتعرّف لِنَعرف)
 و آن بحث این است که ما باید جستجو کنیم («نتعرّف» با «نعرف» فرق می کند چون به باب ثلاثی مزید رفته است. چون هر چه حرفِ آن بیشتر باشد معنایش بیشتر می شود یعنی حاصل شدن معرفت مسبوق به کسب معرفت است. البته در جایی که مساله، بدیهی نباشد و در ما نحن فیه، این مساله بدیهی نیست پس «نتعرّف» آمده که به معنای این است که باید به دنبال شناخت برویم تا بشناسیم).
 (هل الآن المشترک بین زمانین فی احدهما الامر بحال و فی الآخر بحال اخری)
 آیا آن «آن» که مشترک بین دو زمان است یعنی فاصل بین دو زمان است (مراد «آن» سیال نیست که بعداً درباره اش بحث می کنیم).
 «فی احدهما»: صفت برای «زمانین» است یعنی دو زمانی که این صفت دارند که در یکی از این دو (مثلا انسان) به یک حالتی (مثل حرکت) است و در زمان دیگر همین امر (مثل انسان) به حالت دیگر (مثل سکون) است.
 (قد یخلو الامر فیه عن الحالین جمیعا او یکون فیه علی احدی الحالین دون الاخری)
 ضمیر «یکون» به «امر» بر می گردد. ضمیر «فیه» به «آنِ» فاصل بر می گردد.
 «آنِ» مشترک بین چنین دو زمانی آیا اینچنین است که امر (مثلا انسان) خالی می شود در آن «آنِ» فاصل، از هر دو حالت یعنی نه حرکت و نه سکون دارد یا آن امر در این «آنِ» فاصل، یکی از دو حال را دارد یا حالِ زمان سابق را دارد یا حال زمان لاحق را دارد.
 (فان کان الامران فی قوه المتناقضین کالمماس و غیر المماس و الموجود و المعدوم و غیر ذلک)
 مراد از «الامر ان»، دو حالت است چون در عبارتی که مصنف آورد امر، عبارت از موصوفِ به آن دو حالت بود. الان می گوید آن دو امر یعنی آن دو صفت و حالت که حرکت و سکون بود.
 اگر آن دو حالت که یکی در زمان قبل حاصل بود و یکی در زمان بعد حاصل است در قوه متناقضان بود (در قوه متناقضان بود یعنی یا متناقضان بودند یا در حکم متناقضان بودند) مانند مماس و غیر مماس (که این دو واقعا متناقضان اند) و موجود و معدوم (که این دو هم متناقضان اند البته شاید بتوان گفت بمنزله متناقضان اند چون وجود و عدم متناقضان اند اما موجود و معدوم تناقض ندارند مگر به اعتبار وجود و عدمشان متناقضان باشند.
 (فمحال ان یخلو الشی فی الآن المفروض عنهما جمیعا)
 اگر آن دو امر در قوه متناقضان بودند (مفهوم این عبارت را بیان نمی کند یعنی نمی گوید که اگر آن دو امر در قوه متناقضان نبودند) چون حکمش این است که در «آنِ» فاصل ممکن است هر دو رفع شوند پس عِدل و قِسمِ «فان کان الامران فی قوه المتناقضین» در عبارت مصنف نمی آید. لذا عِدلش این است که بگوییم «ان کان الامران لیس فی قوه المتناقضین» محال است که شی مثل انسان در «آنِ» مفروض (یعنی آن «آن» که بین دو زمان فرض شده چون «آن» باید فرض شود زیرا «آنِ» واقعی نداریم) خالی باشد از متناقضان (یعنی نه حرکت و نه سکون داشته باشد. نه تماس و نه لا تماس داشته باشد بلکه باید یا حالت قبل یا حالت بعد را داشته باشد.
 (فیجب ان یکون لا محاله علی احدهما)
 واجب است که بر یکی از این دو حال باشد یا حالتِ زمان قبل باشد یا حالتِ زمان بعد باشد یعنی در «آنِ» فاصل باید قبل از این دو حالت را داشته باشد.
 (فلیت شعری علی ایهما یکون)
 «لیت شعری» به معنای «کاش بدانیم» است ولی در اینجا به این صورت معنی می کنیم که خوب است بدانیم که این شی در «آن» بر کدام یک از این دو حالت است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo